زمينخوار بزرگ؛ مدافع حقوق بشر، پدرام فرزاد
اينان از اين که در راس اخبار نباشند نگرانند حتی به قيمت از بين بردن تمامی ارزشهای انسانی و اجتماعی. اينها فقط میخواهند گمنام نباشند و از راس اخبار حتی لحظهای دور نشوند؛ حتی به قيمت بدنامی و رسوايی
با گذشت کمتر از يک ماه از تصويب قطعنامه سازمان ملل عليه نقض حقوق بشر در ايران، محمدجواد لاريجانی در گردهمايی بررسی حقوق بشر در دوران معاصر که به مناسبت روز جهانی حقوق بشر در وزارت امورخارجه برگزار میشد، تشکيلات سازمان ملل را به آلودگی و مشروعيت بخشيدن به ترورهای اخير در ايران متهم کرد؛ مسئلهای که دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه جمهوری اسلامی ايران معتقد است «لکه ننگ آن هرگز از دامن اين سازمان پاک نخواهد شد».
وی حرکتهای اعتراضی مردم را با «حرکت غيرقانونی»، «خيانت» و «جنايت» ناميد و در اعتراض به حمايت گروهها و سازمانهای حقوق بشری از معترضان ايرانی گفت: چرا بايد حقوق بشر با براندازی و کودتا يکسان در نظر گرفته شوند؟
جناب لاريجانی به سادگی تمام، تظاهرات آرام و ميليونی مردم تهران را نديده گرفتند، چشم بر روی توحش تمامی ماموران و لباسشخصیها و بسيجیها بستند، انگار نه انگار که در عاشورای ۸۸ با ماشين از روی بدن زخمیهايی که از جنس همين مردم ايران بودند گذشتند، اصلا به زندان افکندن بسياری از دربندان را آن هم قبل از انتخابات منکر شدند و ... اين جناب مردم را چه فرض کرده؟ يک ذره شرافت، يک جو مردانگی، يک مقدار اصالت هم خوب چيزی است به خدا.
وی در سخنانی که در حاشيه اين مراسم در جمع خبرنگاران بر زبان راند، ايران را «تنها کشور دموکراتيک نمونه خاورميانه» برشمرد. دموکراسیای که به اعتقاد وی، سال گذشته و در جريان حوادث پس از انتخابات، دولتهايی چون امريکا و انگليس در آن دخالت بسياری کردند و در جريان انتخابات، از روندی حمايت کردند که بعد معلوم شد کودتايی انتخاباتی است که با همه قوا از آن پشتيبانی کردند.
***
به ياد داشته باشيد محمود احمدینژاد در دومين دور سفرهای استانیاش به استان کرمان، لاريجانی را «زمينخوار بزرگ» و «کسی که قوه قضاييه زورش به پس گرفتن زمينهای به تاراج رفته توسط او نمیرسد» ناميد و وی را متهم کرد که حدود ۳ هزار هکتار از اراضی اطراف ورامين را به تصرف غصبی خود درآورده و با پول حاصل از فروش محصولات کشاورزی اين زمينها، يک امپراطوری جمع و جور برای خود به راه انداخته است.
حالا کار به کجا رسيده که جناب مستطاب «زمينخوار بزرگ» مسئول رسيدگی به پرونده حقوق بشر در ايران میشود، اين هم از سوالاتی است که جواب آن را «نه تو دانی و نه من».
***
لاريجانی، «ظلم بزرگ به حقوق بشر» را حمايت از مخالفان و منتقدان نظام جمهوری اسلامی دانست و برای اولين بار اعترافی کرد که سالها برای مسئولان اين نظام به تابويی غيرقابل شکستن تبديل شده بود. وی اظهار داشت «البته من دفاع نمیکنم و مدعی نيستم که در هيچ نقطه کشور ما مشکل و نقض حقوق بشر صورت نمیگيرد و اين ادعايی از هر کشوری و هر کسی بسيار احمقانه است. من میگويم ملت ما بايد حق داشته باشد در کنار تجربه غربی، نظام مدنی با انديشه اسلامی به وجود آورد و کشورهای غربی حق ندارند برای ما تصميم بگيرند و يا از کسانی که باعث قتل شدند و کار خلاف قانون انجام دادند به اسم مدافعان حقوق بشر حمايت کنند».
البته باز هم ادعاهايی داشتيم که به نوعی ماله کشيدن بر روی کثافتکاریهای دولت و نظاميان بود و فرافکنی در اشتباهات رخ داده در سياستی که برای ادامه مملکت در پيش گرفته شده «در تظاهرات پيش آمده در ايران ۲۱ پليس کشته شد و تنها ۱۳ نفر از غير نظاميان کشته شدند». اين ادعا از سال گذشته تاکنون بارها از سوی مقامات جمهوری اسلامی عنوان شده؛ در حالی که تا کنون هويت هيچ يک از بسيجيان و نيروهای پليس کشته شده مورد ادعای اين مقامات، طی حوادث سال گذشته مشخص نشده است. اما گروههای معترض تا کنون هويت بيش از ۷۰ شهروند کشته شده در جريان اين حوادث را منتشر کردهاند؛ شهروندانی که دستگاههای امنيتی و قضايی جمهوری اسلامی (تقريبا) به پرونده قتل هيچ يک از آنان رسيدگی نکردهاند.
لاريجانی با زيرکی سعی داشت توپ را در زمين معترضان به رعايت نشدن حقوق بشر در ايران بيندازد و عنوان کرد: خشونت در کشور ما بسيار کمتر از انگليس، امريکا و آلمان است و مسئله اعدام در ايران با دقتی بيشتر، نسبت به امريکا مورد توجه قرار می گيرد.
اين ادعا در حالی عنوان میگردد که کمتر از ۶ هفته پيش سازمانها و نهادهای حقوق بشری، ايران را پس از چين، به عنوان کشوری که بيشترين آمار اعدام را دارد معرفی کردند؛ آماری که اگر نسبت به جمعيت کشور سنجيده شود، آنوقت ايران با فاصلهای بسيار زياد، نسبت به چين، در رتبه اول جهان میايستد.
او در تکميل ماموريتی که فقط به لوث کردن بيشتر چهره رژيم جمهوری اسلامی منجر شد از شيرين عبادی، برنده جايزه نوبل صلح و وکيل دهها فعال سياسی و حقوق بشر، به عنوان کارمند دونپايه وزارتخانههای خارجه امريکا و انگليس اسم برد. ضمن اين که مدعی شد خانم عبادی هيچ قدمی برای توسعه حقوق بشر برنداشته است. اين هم از عجايب روزگار است که کسی که بيشترين پرونده بدون دستمزد را پس از انقلاب حل کرده و يا در حال حل کردن آنها بوده، تور اين اتهامات برای وی گسترده میشود.
* موخره
شايان ذکر است که چندين سال است نهادها و سازمانهای بينالمللی مدافع حقوق بشر، نسبت به وضعيت حقوق بشر و آزادی در ايران ابراز نگرانی میکنند، اما اين نگرانیها به شهادت آمارها و گزارشهای منتشر شده در يک سال و نيم اخير به شدت افزايش يافته است. دو، سه هفته گذشته اعلام شد که جمهوری اسلامی ايران در کنار چين، هر کدام با داشتن ۳۴ روزنامهنگار زندانی بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان هستند؛ آماری که در آن «نسبت جمعيت کل کشورهای مورد بحث با زندانيان» جايی نداشت.
بايد توجه کرد که ايران با جمعيت ۷۰ ميليونی خود در مقابل چينِ يک ميليارد و دويست ميليونی به اين رتبه دست يافت. اما اين گزارش نيز چند روز بعد اعتبار خود را از دست داد، زيرا با دستگيری چهار روزنامهنگار ديگر (خبرنگاران روزنامه شرق)، جمهوری اسلامی از رقيب خود (چين) در نقض حقوق بشر پيشی گرفت و به «بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان» تبديل شد.
روزنامهنگار ديگری را که بيش از يک سال و نيم بيکار در خانه نشسته بود بنا به «دلايل امنيتی» زندانی کردهاند و به خواهش، تضرع و زاری مادر بيچاره او که تنها خواهشش ديدن و اطمينان از زنده بودن دخترش است نيز وقعی نمینهند. کجای اين کار با نفس وجودی يک آدم همخوانی دارد؟ اسلام و انسانيت پيشکش، اينها روی حيوانات را هم سفيد کردهاند.
اين هم يک «ترين» ديگر برای دولت و رژيمی که در هر حالتی، مدعی اولين و بهترين و کارآمدترين و پاکترين بودن، هستند.
ظاهر قضيه حکايت از آن دارد که اينها به هر دليلی که شده بايد اولين باشند. فعلا که سونامی تعويض و عزل و برکناری و ... در دولت به راه افتاده و معلوم نيست اين بلا، گريبان چند نفر از قافله دوستان امام زمان را بگيرد!! میايستيم و مینگريم و میخنديم.
اينان از اين که در راس اخبار نباشند نگرانند حتی به قيمت از بين بردن تمامی ارزشهای انسانی و اجتماعی. اينها فقط میخواهند گمنام نباشند و از راس اخبار حتی لحظهای دور نشوند؛ حتی به قيمت بدنامی و رسوايی.
پدرام فرزاد