یکشنبه 26 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بر محور دفاع از زندانيان سياسی و قطع شکنجه و اعدام و سنگسار متحد شويم، بهروز ستوده

فهم اين مطلب دشوار نيست که دانسته شود رژيم وحشی و افسار گسيخته جمهوری اسلامی ، فقط در پرتو وحدت ملی و همدلی تمام اقشار و طبقات و اقوام واديان تحت ستم و مبارزه مشترک و سرتاسری تمام نهاد ها واحزاب و گروهها و شخصيت های اجتماعی و سياسی و فرهنگی و هنری ، از اريکه قدرت به زير کشيده خواهد . همچنين نيازی به تخصص در دانش سياسی و علم جامعه شناسی نيست که فهميده شود ، زمانی که سرکوب و اعدام وشکنجه و ايجاد فضای رعب و وحشت ، به محوراصلی سياست جمهوری اسلامی تبديل شده است و هرصدای مخالفی را درداخل کشور در نطفه خفه می سازند، وظيفه تمامی نيروهای سياسی و حقوق بشری در خارج از کشوربرای جلب توجه افکارعمومی جهان در مورد جنايات فاشيسم حاکم برايران و رساندن فرياد حق طلبانه مردم ايران و ندای مظلوميت زندانيان سياسی به گوش جهانيان ، دوچندان می گردد .
و هرکس که درس کلاس اول سياست را خوانده باشد می داند که پراکنده کاری ، خرده کاری ، فرقه گرائی و در مجموع تفرقه و تششت در صفوف نيروهای مخالف رژيم جمهوری اسلامی ، يعنی همين وضعيت موجودی که ۳۰ سال است شاهد و ناظر آن می باشيم ، می تواند در خدمت استمرار و بقای رژيم ضدبشرجمهوری اسلامی باشد . پس چگونه است که احزاب و گروههای سياسی و نهادها و فعالان حقوق بشری خارج از کشور که بعضاً نسخه ی حّل تمام معضلات سياسی و اجتماعی و اقتصادی جهان را درجيب خود دارند ! از درک اين بديهيات دنيای سياست ورزی و جامعه شناختی عاجز اند ؟! چگونه است که تمام گروهها و کسانی که مدعی مبارزه با رژيم جمهوری اسلامی اند ، در پيله هائی که به دور خويش تنيده اند خود رامحبوس و منزوی ساخته اند و آنچنان به خرده کاری های خود عادت کرده اند که حتی خيزش های رعد آسا و مليونی مردم ايران در روياروئی با حکومت اسلامی که دنيا را به لرزه درآورد و جهانيان را به تحسين ازمردم آگاه و سلحشور ايران واداشت ، نتوانست پوسته ی سخت فرقه گرائی و خود مرکز بينی گروههای سياسی و حقوق بشری خارج از کشور را بشکند و آنان را درحول اقدام مشترکی عليه جنايات جمهوری اسلامی متحد سازد؟ و چگونه است که در برابر موج اعدام ها و شکنجه ها و تجاوزها و صدور احکام جابرانه دادگاههای شقاوت اسلامی ، پس از ۳۰ سال هنوز سقف مبارزات اپوزيسيون خارج از کشور از صدور اطلاعيه ها و تهيه طومارهای امضای پراکنده فرا تر نرفته است ؟ تازه در صدور همين اطلاعيه ها و طومارهای امضاء نيز سياست گزينشی و تبعيض و خودی وناخودی حاکم است يعنی هر گروه و دسته ای متناسب با باورها و "مقدسّات" خود ممکن است از يک زندانی سياسی دفاع و نسبت به ساير زندانيان بی تفاوت بمانند .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


وجود بيش از ۵۰ حزب و جبهه و سازمان وگروه سياسی (بدون احتساب صدها سازمان و انجمن و کانون و گروه حقوق بشری ) در خارج از کشور که همگی خود را مخالف حکومت تبهکار اسلامی می دانند و صف طويلی از مدعيان رهبری ، رياست جمهوری ، شاه زادگی ، وزارت و وکالت ، و اطاق های فکرجنبش و دهها فرستنده راديو وتلويزيون و صدها روزنامه و مجله و سايت اينترنتی و غيره وغيره همه حکايت از چرخه بزرگی از تکرار و خرده کاری و خود مرکزبينی وفرقه گرائی تمامی دست اندر کاران اين چرخه بزرگ تکرار دارد و سمفونی بزرگی را نمايش می دهد که هيچ سازش هماهنگ نيست . و جالب اين است که صحنه گردانان اين چرخه تکرار و سمفونی ناهماهنگ ، آنچنان شيفته ی خرده کاری ها و فرقه گرائی های خود و ديگران شده اند که اين امر را نه تنها نشانه ی ضعف اپوزيسيون خارج از کشور نمی دانند بلکه آنرا نشانه ی بلوغ و رشد انديشه دمکراسی خواهی اين اپوزيسيون ارزيابی می کنند !! و جالب تر اين است که خودشيفتگان فرقه گرا برای توجيه خرده کاری ها و دوباره کاری های خويش فوراً شاهدی را هم از گذشته به عاريت می گيرند و شعار"همه باهم" که خمينی شياد آنرا در جريان انقلاب ۵۷ مطرح ساخت به ُرخ می کشند و پايه استدلال خود را براين قرار می دهند که گويا جمهوری اسلامی محصول و زائيده شعار"همه با هم" است ! و بعد هم به اين جمعبندی غلط می رسند که گويا برای جبران خطای گذشته ، بهتر اين است که تا می توانيم از شعار"همه باهم" دوری جوئيم و به پوراليسم وتکثر گرائی (بخوانيد خرده کاری و فرقه بازی) روی آوريم ! غافل از آنکه اتفاقاً سياست "همه با هم" برای پيش بردن يک پروژه سياسی و اجتماعی و دستيابی به هدفی مشترک در ذات خويش نه تنها سياست نادرستی نيست بلکه ضرورت مرحله ای هر جنبش اجتماعی است . اما آنچه که نادرست بوده و درجريان انقلاب ۵۷ اتفاق افتاده است سقوط آزاد اکثر احزاب و گروهها وشخصيت های سياسی و فرهنگی وهنری جامعه آن روز ايران ، بزير چتر رهبری آخوندی ياغی برای بنيان گذاری حکومتی مجعول بود ، نه "همه باهم" برای تأسيس حکومتی ملی و دمکراتيک و متناسب با يک جامعه مدنی و پيشرفته در قرن بيستم . و طنز تاريخ اين است که همين کسانی که امروزه برخرده کاری ها و فرقه گرائی های خود نقاب "پولاريسم" و "تکثرگرائی" می زنند و اين درد مزمن اپوزيسيون خارج از کشور را تئوريزه می کنند از بقايای همان جريان هائی هستند که در بزنگاه تاريخی بهمن ۵۷ ، در زير پرچم رهبری خمينی صف آرائی کردند و در وصف رهبری او و امامت اش شعرها و ترانه ها سرودند و تا زمانی که حلقه ی دار"امام ضدامپرياليست" بر گردن شان محکم نشد و يا از گردونه قدرت راننده نشدند ندانستند که آتش بيار معرکه ی چه هيولای ضدبشر و آدمی خواری بوده اند و کشور ومردم ايران را به چه ورطه هولناکی سوق داده اند .
تأسف باراست که گفته شود احزاب و گروهها و شخصيت های سياسی و اجتماعی وفرهنگی وهنری ايران ، در طول ۵۰ سال گذشته فقط در يک مورد به وحدت نطر و اتحاد عمل رسيده اند و آن مورد ، اتحاد در پذيرش رهبری خمينی در جريان انقلاب ۵۷ بوده است . و اينک کسی نيست که از اين خانم ها و آقايانی که دربقدرت رساندن خمينی و تحکيم حکومت اسلامی در ميهن بخت برگشته ما نقش داشته اند و امروزه به هر دليلی در صف اپوزيسيون جمهوری اسلامی قرار گرفته اند سئوال کند که چطور در آن زمان می توانستيد تمام اختلافات سياسی و ايدئولوييک خود را کنار بگذاريد و برای برانداختن رژيمی که با وجود ديکتاتوری اش لااقل به پاره از آداب و قوانين جامعه مدنی و قوانين بين المللی پای بند بود و ميزان جنايات وتبهکاری ها و فسادش يک هزارم حکومت اسلامی نبود متحد شويد اما امروز که کشور و ملت ايران بواسطه سياست های خانمان برانداز داخلی و خارجی جمهوری اسلامی در آستانه نابودی قرار گرفته است ، امروز که فساد و تباهی تا مغز استخوان جامعه بيمار و درمانده ايران رسوخ کرده است و امروز که مردم اين سرزمين در سايه چوبه های دار و شکنجه و زندان زندگی می کنند ، اپوزيسيون خارج از کشور که در رفاه و آسايش و بدور از خطر زندان و شکنجه و اعدام زندگی می کنند ، حداقل نمی توانند بر روی خواسته های مرحله ای به اقدام مشترکی عليه جمهوری اسلامی دست بزنند؟ برای مثال آيا مبارزه برای آزادی زندانيان سياسی(همه زندانيان سياسی و نه فقط بعضی از آنان) و قطع شکنجه و و اعدام و سنگسار نمی تواند به خواسته ی مشترک مجموعه اپوزيسيون خارج از کشور تبديل گردد و براين اساس کارزاری جهانی عليه حکومت خون و دروغ براه اندخته شود ؟
انشعاب های پی درپی در احزاب و گروههای سياسی و تجزيه آنها به گروهها و محافل پراکنده و گاهی متخاصم و نيز تلاش های نافرجام برای متحد ساختن اين اپوزيسيون بسيار ناهمگون در طی ۳۰ سال گذشته ، اين واقعيت را به اثبات رسانده است که متحد ساختن اين لشکر شکست خورده و هزار تکه امری محال و غيرممکن و تلاش مجدد در اين زمينه فقط اتلاف وقت است ولی اين بدين معنی نيست که اين اپوزيسيون هزار تکه و گروههای پراکنده و خرده کار نتوانند در مورد مسئله ای مانند دفاع از زندانيان سياسی و مبارزه با شکنجه و اعدام و سنگسار به يکديگر نزديک شوند و دست همکاری به هم دهند چرا که صابون شقاوت وشکنجه و اعدام جمهوری اسلامی به تن همه ی احزاب و گروههای سياسی ايران خورده است و همگی آنان از دالان خون وجنون اين حکومت تبهکار گذشته اند . بنابراين اگر قرار است اپوزيسيون خارج از کشور در نقطه ای به يک اقدام مشترک دست بزنند اين نقطه می تواند دفاع از زندانيان سياسی و مبارزه با شکنجه واعدام و سنگسار باشد که اين روزها شدت بيشتری يافته است . دامن زدن به مباحث انحرافی و بی نتيجه ای که به مرحله اجرا در آوردن آنها نه در توان و نه در صلاحيت اپوزيسيون خارج از کشور است حاصلی جز ايجاد تقرفه بيشتر در ميان صفوف مخالفان جمهوری اسلامی و طرفداران آزادی وعدالت اجتماعی دربرنخواهد داشت . اگر کسانی نتوانند در باره موضوع ساده و درعين حال حياتی مانند دفاع ازجان زندانيان سياسی و مبارزه برای قطع شکنجه و اعدام وسنگسار با يکديگر در ظرف مشترکی همکاری نمايند مطمئن باشيد که اقداماتی ازقبيل تلاش برای ايجاد "آلترناتيو حکومت اسلامی" و تشکيل "دولت موقت" در خارج از کشور وغيره و غيره که هر ازچندی دوباره و صدباره از جانب برخی از شخصيت ها و محافل مطرح می گردد ، بيشتر به يک شوخی و يک شعار بی محتوا شباهت دارد تا ارائه يک طرح واقع بينانه و متناسب با وضعيت موجود اپوزيسيون خارج از کشور.
نتيجه و حاصل کلام :
برخلاف سالهای ۶۰ ، برنامه تواب سازی رژيم جمهوری اسلامی اين بار با شکست کامل مواجه گرديده است ، نه کشتارهای خيابانی ، نه آدم کشی ها و تجاوزها در کهريزک ها ، نه اعتراف گيری ها به ضرب شکنجه و نه نمايش های تلويزيونی ، هيچکدام نتوانسته اند که سکوت قبرستان که جهموری اسلامی در پی برقراری آن است بر جامعه جوشان و تحّول خواه ايران برقرار سازد اما جانيان حاکم هنوز از شکست سياست سرکوب وشکنجه و اعدام برای خاموش کردن مردم درس نگرفته اند و همچنان براين سياست شکست خورده پافشاری می نمايند . موج جديد اعدام ها ، صدور احکام سنگين با اتهامات واهی برای هنرمندان ، وکلا ، دانشجويان ، کارگران و کليه ی فعالان جنبش مدنی ايران و اعمال فشارهای مضاعف برزندانيان سياسی ، همگی نشانه اصرار قاتلان و متجاوزان برسياست شکست خورده رعب و وحشت می باشد . وظيفه مبرم و عاجل تمام نيروهای اپوزيسيون خارج از کشور است که با تمام نيرو در مقابل اين موج جديد جنايت جمهوری اسلامی متحد شوند ، بايد کاری متفاوت از آنچه که تا کنون و طی سی سال گذشته انجام ميشده است انجام داد. به پيام هائی که زنان و مردان زندانی و شکنجه شده ، از پشت ديوارهای بلند اوين و گوهردشت به خارج اززندان می فرستند نگاه کنيد و ببينيد که اين شيران در قفس چگونه و با چه جرأت و شهامتی برای کشاندن خامنه و حکومت فاسدش به پای ميز محاکمه ، ادعانامه تنظيم می کنند و شکنجه های مضاعف را برجان می خرند . فراموش نکنيم که زندان ها و شکنجه گاههای جمهوری اسلامی امروزه به سنگری از مقاومت جنبش در مقابل جانيان جمهوری اسلامی تبديل شده است .
شايسته است که مبارزه برای آزادی زندانيان سياسی و شکستن ساطور قصابی جمهوری اسلام در سرلوحه اقدامات اپوزيسيون خارج از کشور قرار گيرد . به ليست اعدامی ها ، شکنجه شده گان و زندانيان سياسی جمهوری اسلامی نگاه کنيد : زن ، مرد ، کودک ، بلوچ ، کرد ، ترک ، عرب ، ترکمن ، شيعه ، سنی ، درويش ، بهائی ، مسيحی ، کليمی ، بی دين ، با دين ، دگر انديش ، دگرباش ، دانشجو ، کارگر ، معلم و استاد دانشگاه ، هنرمند ، وکيل مدافع ، کشاورز، پيشه ور، اصلاح طلب ، کمونيست ، سوسياليست ، دمکرات ، سکولار، ملی ، ملی-مذهبی ، مشروطه خواه ، سلطنت طلب ، و غيره وغيره . اين ليست بلند بيانگر اين نيست که دندانهای خون آشام جمهوری اسلامی بر گردن تمامی آحاد ملت ايران با هر گرايش فکری و از هر قشر و طبقه ای فرو رفته است و در پرتو حکومت خون وجنون ولايت فقيه ، هيچکس از زندان و شکنجه و اعدام وتجاوز بی بهره نمانده است . تنها جائی که تبعيض درکار جمهوری اسلامی نيست حذف مخالفان و آزار و شکنجه واعدام آنان است .
پس اگر زندانيان سياسی ، اعدامی ها و شکنجه شدگان را چنين طيف وسيعی ار ملت ايران تشکيل می دهند آيا ضروت ندارد که تمامی مدافعان اين آسيب ديدگان برای بازداشتن حکومت اسلامی از جنايت بيشتر دست به اقدام مشترکی بزنند؟ وخام خيالی نيست که پنداشته شود جانورخون آشام جمهوری اسلامی ، با صدور چند اطلاعيه ای پراکنده و طومار امضا ، دست از شکنجه و اعدام زندانيان سياسی برخواهد داشت ؟
چندی پيش مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای هشتمين سال متوالی با اکثريت آراء نقض حقوق بشر را در ايران محکوم کرد ، شورای امنيت اين سازمان نيز در ارتباط با فعاليت های مشکوک اتمی جمهوری اسلامی برای چهارمين بار اين رژيم را محکوم نمود . حتماً بخاطر داريد که احمدی نژاد رئيس جمهور منتخب خامنه ای درجواب صدور اين قطعنامه ها چه گفت : « آنقدر قطعنامه صادر کنيد که قطعنامه دانتان پاره شود» !
وقتی رژيمی با جامعه جهانی چنين سخن می گويد آيا می توان انتظار داشت که اين رژيم با صدور چند پيام و اطلاعيه وطومارامضای مجزا آنهم از جانب اپوزيسيونی که از نظر جمهوری اسلامی خود "مجرم" است و هرگاه دستش به هرکدام از آنان برسد با زندان و شکنجه و اعدام از آنان پذيرائی خواهد کرد ، تن به عقب نشينی دهد ؟!
نيروی عظيمی برای مقابله با سياست سرکوب و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی در خارج از کشور وجود دارد که اگر اين نيرو فقط برای اين منظور ، می گويم فقط برای اين منظور و بر روی اين منظور يعنی دفاع از زندانيان سياسی و قطع شکنجه و اعدام های جمهوری اسلامی نه چيزی بيشتر از آن ، تأکيد می گذارم چون تنها فراخوانی که می تواند اپوزيسيون هزار دسته ايرانيان خارج از کشور را به گرد خود جمع نمايد همين است . در اين فراخوان است که گروههای معتقد به خودی و غير خودی و عوامل جمهوری اسلامی که ۳۰ سال بر روی ايجاد تقرقه در ميان ايرانيان خارج از کشور سرمايه گذاری کرده اند شناخته خواهند شد . آری اگر چنين اقدام مشترکی در ميان اپوزيسيون خارج از کشور شکل بگيرد و برای آن ستاد مشترکی از نمايندگان تمامی نهادهای حقوق بشری و احزاب و گروههای سياسی بوجود آيد آنگاه خواهيد ديد که چگونه سقف مبارزه اپوزيسيون خارج از کشور از صدور اطلاعيه ها و طومارهای پراکنده در محکوم کردن اعدام وشکنجه و يا تقاضای آزادی اين يا آن زندانی سياسی را کردن فراتر خواهد رفت . فقط چنين ستادی است که قادر خواهد بود کارزاری جهانی را برای آزادی زندانيان سياسی ايران و قطع شکنجه و اعدام و سنگسار سامان دهد ، اگر چنين امری تحقق بپذيرد آنگاه خواهيم ديد که سازمان ملل متحد و کشورهائی که مدعی دفاع از حقوق بشر اند مجبور خواهند شد که به گونه ای ديگر با حکومت فاشيستی جمهوری اسلامی برخورد نمايند و همچنين اين امر سرآغازی خواهد بود برای گشودن پرونده ی ۳۰ سال جنايت سيستماتيک جمهوری اسلامی . پرونده ای با نام " جنايت عليه بشريت ".
حال بايد منتظر ماند و ديد که آيا اپوزيسيون خارج از کشور قادر است که به ندای زندانيان سياسی ايران و همه نيک انديشانی که انديشه ای بجز خير و صلاح ايران و ايرانی در سر ندارند پاسخ مثبت دهد و حداقل در اين مورد مشخص ، ازلاک فرقه گرائی بيرون آيد يا خير ؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016