گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
7 اسفند» این مال من، اون مال تو! احمد وحدت خواه19 بهمن» جنبش سبز را فدای منطقه نکنیم! احمد وحدتخواه 25 دی» به سوی آینده! احمد وحدتخواه 6 دی» بیپناهی! احمد وحدتخواه 26 آذر» از «تکیه دولت» تا «دولت تکیه»! احمد وحدتخواه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بچه های نواب! احمد وحدت خواهسی و دو سال فتنه گری رژیم برای مغزشویی و تبدیل جوان ایرانی به پیروان نواب صفوی و دشمنان فرهنگ ملی و ناسیونالیسم ما، تنها در طی چند ساعت مقاومت حماسی بچه های مسیر خیابان نواب در مقابل عوامل سرکوبگر حکومتی به زانو در آمده است!احمد وحدتخواه - ويژه خبرنامه گويا مدیر کل هنری و نمایشی بنیاد شهید و امور ایثارگران اعلام کرد بنا بر پیش بینی های انجام شده، سریال شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام به همت گروه تلویزیونی شاهد در ۱۳ قسمت ۵۰ دقیقه ای برای پخش از رسانه ملی ساخته می شود»- خبرگزاری فارس، سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ « یکی از شدیدترین درگیریهای امروز معترضین در پایتخت میان ساکنان خیابان نواب و نیروهای امنیتی بوده است» - وب سایت ندای سبز آزادی ، سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ در شناخت و تجزیه و تحلیل تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی در پس از انقلاب اسلامی تا امروز شاید یکی از مواردی که کمتر توجه پژوهشگران را به خود اختصاص داده باشد نقش بافت جمعیتی شهرهای میهن ما، به ویژه تهران بوده است. اگر در شهرهای شمالی و غربی سرزمین پدری ما با توجه به نزدیکی آنها به روسیه بلشویکی و ترکیه آتاتورکی افکار آزادیخواهانه و روشنفکرانه نزدیک به تمدن های غربی زمینه ساز اندیشه های انقلاب مشروطیت و عطش مدرنیته گشت، این گسترش ابعاد و جمعیت در پایتخت کشور و آثار تغییر زندگی سنتی به شهرنشینی در آن بوده است که تحول و پیشرفت همه جانبه جامعه ایرانی در دوران پهلوی ها را به نمایش می گذاشت. در این میان شاید خیابان نواب تهران (نام برگرفته از لقب یکی از شاهزادگان قاجار) و ساکنان مسیر طولانی آن را بتوان یک فرهنگنامه و نمایشگاه زنده اجتماعی از این دگرگونی عظیم به حساب آورد، به طوری که مطالعه بافت این منطقه از عمیق بودن مبارزه جاری ملت ما با استبداد ولایت فقیه برای ساختن ایرانی نوین و دموکراتیک حکایت می کند. این خیابان که از محله فقیر نشین راه آهن آغاز می شد پس از گذر از جوار محله های زحمتکش و کارگرنشین به مناطق نیمه سنتی - مذهبی و خرده فروشان مهاجر و شهری می رسید که بافتهای مسکونی آنها به تدریج از شکل منازل دوران اواخر قاجار به معماری اروپایی و بناهای بتونی و آپارتمانهای چند طبقه می رسیدند. وجود متعدد مساجد، کلیساها، کنیسه ها و حتی آتشکده ها در خیابانهای فرعی و کوچه پس کوچه های منشعب از نواب جنوبی و اطراف باغشاه و حضور چشمگیر هموطنان آذری، شمالی، آبادانی و خراسانی ما در جمعیت ساکنان این محله بیانگر همزیستی و وحدت ملی ما ایرانیان در روند نوسازی کشوری تاریخی در آن ایام بود. همزمان، این نوسازی علمی و صنعتی، فرهنگ جدید طبقات متوسط ایرانی را با خود به همراه آورده بود و شب جمعه ها دختر و پسر هایی سوار بر پیکانهای زرد و آبی با بازشدن نخستین «خانه جوانان» کشور در چهارراه انوری، برای رقصیدن با موسیقی بیتل ها و توئیست و شنیدن آخرین آلبوم های الویس و شارلز آزناور در بیرون آن صف می کشیدند. در تقاطع چهار راه آذربایجان مسجد لولاگر در کنار بیمارستانی به همین نام یادگارهای مرحوم حاج لولاگر بودند که سنت دیر پا و پسندیده ملی- مذهبی ایرانیان نیکوکار برای همیاری اجتماعی و کسب حرمت برای بازماندگان خود را زنده نگه می داشت. جمعیت آذربایجانی های مقیم پایتخت در همان حوالی هرساله مراسم تاسوعا عاشورا را به آبرومندترین شکل ممکن برای ساکنان محله های نواب و خوش و سلسبیل برگزار می کردند و دسته های سینه زنی آنها کارناوالی از ابراز احساسات پاک مذهبی و همبستگی قومی بود. بالاتر، در میدان محمدرضا شاه، نهال سروی که خود او در سالهای دورتر جوانی با موهای سیاه و روغن زده به رسم روز درختکاری کاشته بود همانند چتر سبزی در میان باغچه های پر از بنفشه های رنگین در تعطیلات عید و سیزده بدر به محل تفریح خانواده هایی تبدیل شده بود که بلال و بستنی کیم برای کودکانشان می خریدند و پدر و مادر ها در حال شکستن تخمه آفتاب گردان روی چمنهای آن سفره ای می انداختند و پاسور بازی می کردند. اندکی بالاتر، میدان کندی با اسم خود و ساختمانهای ییلاقی با درهای بزرگ و اف اف دار مناسب ورود و خروج رامبلر و شورلت های رنگانگ و کشیده نماد نفوذ فرهنگ و اقتصاد آمریکایی بود و کلوبهای بلک کت و کافه های زیر زمینی را در دل خود جای می داد. پوستر فیلمهای برباد رفته و ایزی رایدر بر سر در سینماهای اسکار و نیاگارا و بوی آبجوی شمس و ماهی قزل آلا در هوای اطراف این میدان رهگذران را با سیمای ایران در تحولات عظیم صنعتی و فرهنگی دهه شصت میلادی آشنا می ساخت. در نواب شمالی نخستین بزرگراه شهری کشور، تهران را به حومه و باغهای مصفای شمال آن و شمیرانات و سر پل تجریش متصل می ساخت که در پیاده روهای آن طبقه مرفه و بورژوازی ثروتمند از درآمد های نفتی آن دوران در رستورانهای چاتانوگا و برج با بیف استروگانوف خود ویسکی جانی والکر می نوشیدند و در سرمیز شام از مدارک دریافتی فرزندانش از هاروارد و کمبریج سخن می راندند و نگران سقوط ارزش بهای سهامشان در آی بی ام و بوئینگ بودند. در بیمارستان هزار تخت خواب در نواب شمالی درمانگاه ۲۴ ساعته آن بی وقفه و روزمره میزبان صدها خانواده روستایی و مهاجر به حاشیه پایتخت بود که برای کوبیدن واکسن رایگان آبله و فلج کودکانشان نوبت می گرفتند و پزشکان زن آن پس از پایان کار در بیمارستان با لباسهای سفید مارک گوچی در زمین دانشکده پزشکی تنیس بازی می کردند. این نمایی هرچند مختصر و بیاد ماندنی از خیابان نوابی بود که تا وقوع زلزله ویرانگر انقلاب اسلامی در قلب پایتخت میهن عزیز ما وجود داشت. به هر سوی آن که می نگریستی محله ای سرشار از زندگی و تجارت و جنب و جوش و همزیستی و شادی و امید به فردای بهتر و سازندگی، یعنی همان عناصری که رژیم جمهوری اسلامی جای آنها را با مرگ و شیون و عزاداری و سیه روزی و فقر و سرکوب و ارتجاع فرهنگی تعویض کرده است! دکتر ماشا الله آجودانی در کتاب پرارزش و جدید خود «هدایت، بوف کور و ناسیونالیسم» یکی از علل عمده نگارش این اثر را که بازخوانی شاهکار ادبی صادق هدایت می باشد «پیدایش دوباره اندیشه های ملی گرایی ایرانیان پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و زخم های عمیق آن بر روح نسل معاصر» معرفی می کند. امروز دیگر آشکار شده است که در جدال تاریخی میان سنت و مدرنیته که تضاد واقعی جامعه ایرانی برای کسب آزادی و رفاه و پیشرفت ملی ما می باشد رژیم جمهوری اسلامی و ناسیونالیسم ایرانی در نبردی همه جانبه روبروی هم قرار گرفته اند. در یک سوی این نبرد حکومتی قرار دارد که «قهرمان» دیروز آن - نواب صفوی- سینه بزرگترین پژوهشگر تاریخ معاصر ایران را به جرم میهن پرستی با گلوله سوراخ می کند و نماد «روشنفکر» امروز آن - احمد توکلی - بدنش از شنیدن نام ایران در سخنرانی رئیس جمهور خودساخته شان کهیر می زند. در این سو اما نسلی از جوانان قهرمان و روشن ضمیر ما هستند که با زدن دست رد بر ارتجاع مذهبی خوشبختی و آینده درخشان خود را تنها در گرو آزادی و سربلندی نخست ایران و خانواده ایرانی، و سپس شهروندان آن با هر مذهب و مرام و مسلک می بینند. سی و دو سال فتنه گری رژیم برای مغزشویی و تبدیل جوان ایرانی به پیروان نواب صفوی و دشمنان فرهنگ ملی و ناسیونالیسم ما، تنها در طی چند ساعت مقاومت حماسی بچه های مسیر خیابان نواب در مقابل عوامل سرکوبگر حکومتی به زانو در آمده است. Copyright: gooya.com 2016
|