گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
22 بهمن» سکولاريسم چيست؟ گفتوگوی مردمک با محمدرضا نيکفر19 شهریور» اگر من معمم بودم...، محمدرضا نیکفر، راديو زمانه 1 مرداد» مشکل حل نشدنی جمهوری اسلامی با علوم انسانی، محمدرضا نيکفر، بی بی سی 3 تیر» دين در آينده سياسى ايران، گفتوگو با حميد دباشی، محمدرضا نيکفر و احمد صدری، راديو فردا 18 خرداد» خشونت دينی و خشونت سکولار (بخش دوم)، محمدرضا نيکفر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مسئلهی زن در اسلام، محمدرضا نیکفرموضوع زن در اسلام با موضوعهای مختلفی گره خورده است. در این نوشته "اسلام" همچون عنوانی بر مجموعهای از مسئلههای اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته میشود. تبعیض در مورد زنان جزئی است از یک نظام تبعیضی. آنگاه که این نوع تبعیض در همپیوندیهایش بررسی شود، مبرمیت مسئلهای که شاخص آن است، نمایانتر میشود. این نوشته، حاوی نکتههایی است یادداشتشده برای سخنی که رانده شد در جلسهای (در دانشگاه بوخوم به تاریخ ۶ مارس ۲۰۱۱) به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن.۱. تبعیض علیه زن جزئی از یک نظام تبعیضی است. سویههایی از این نظام تبعیضی در اسلام − افزون بر خوارشماری زنان − از این قرارند: برتری مسلمان بر غیر مسلمان، برتری محمد و آل او بر دیگر مسلمانان، برتری سنت محمدی بر هر سنت دیگری در همهی زمانها و در همهی مکانها، برتری صحابه بر دیگران، برتری قبیلهی قریش بر دیگر قبایل، برتری زبان عربی بر دیگر زبانها، برتری نقل بر عقل، برتری صاحب امر بر تحت امر، برتری ولی بر مَولی (تحت ولایت)، برتری آزاد بر اسیر و برده. ۲. گفته میشود که پاگیریِ اسلام دگرگونیهای مهم مثبتی را در زندگیِ زنان از پی آورده است. در این باره اطمینانی وجود ندارد. نکتهای را که میتوانیم، با مقایسهی جامعهی شبه جزیره عربستان پیش از اسلام با بعد از اسلام، با اطمینان بگوییم این است: جامعهی عرب پیش از اسلام روادارتر از جامعهی عرب پس از اسلام بوده است. روایتهای رسمیِ زندگیِ محمد هم گواه این موضوع هستند. او توانسته به باورهای دیگری بگرود و آنها را تبلیغ کند، بی آنکه با مزاحمتهای جدیای مواجه شود. پس از او اما مجازات گرایش به باوری دیگر مرگ بوده است. پس از سلطهی دین او دیگر حتّا هیچ مسیحی و یهودیای نتوانست در شبه جزیرهی عربستان زندگی کند تا چه برسد به کسانی که به اصطلاح اهل کتاب نبودند. کاهش تساهل طبعاً به زیانِ حضورِ اجتماعی زنان بوده است. پس از اسلام دیگر در خطهی کانونی این دین به زنانی برنمیخوریم که به عنوان آنچه خود هستند، یعنی بدون در نظر گرفتنِ وابستگیشان به مردی خاص، شخصیتِ بارزی داشته باشند. خدیجه و عایشه، دو زن نامدار محمد، دو تن از آخرین چهرههای زنان قدرتمند عرب بودهاند. ۳. گفتیم که اسلام با مجموعهای از تبعیضها مشخص میشود. تا زمانی که جامعههای اسلامی نظم سنتی خود را داشتند، این تبعیضها از دید کسانی که در آن جامعهها میزیستند، نابهنجار نمینمودند. ساختارهای کهن که به هم ریخت، آن نظام تبعیضی ویژهی اسلام نیز، هم در سطح ایده و هم در سطح واقعیت اجتماعی، بحرانزده شد. در سطح ایده کوششهای فراوانی شد برای توجیه آن تبعیضها و بازتفسیر موجهساز آنها یا معطوف به فاصلهگیری محترمانه از آنها. برخی تبعیضها فراموش شدند. مثلاً در رابطهگیری با اجانب غیرمسلمان، احکام مربوط به نجاست آنان و کراهت ارتباط با آنان مصلحتگرانه در عمل تعدیل شدند. آنچه در اسلامِ جزمی تعدیلی کیفی نیافت، احکامِ جزمیِ تبعیضآور در مورد زنان بود. هر چه پیش آمدهایم، مشخصتر شده که مسئلهی زن جایگاهی کانونی در کمپلکس اسلام دارد. ۴. مسئلهی زن به معنای اختصاص جایگاه اجتماعی کهتر به زن و آلوده پنداشتن زنانگی و نمادهای زنانه به گناه و ننگ است. این مسئله را در خطهی فرهنگی ما اسلام ایجاد نکرده است. اسلام باورهای رایج روزگار پیدایش خود را برگرفته و احکام خود را بر پایهی آنها بنیان گذاشته است. در تاریخنویسیِ رسمی اسلامی نیز هیچ شاهد قابل اعتنایی در این باره نمییابیم که معاصرانِ محمد در دعوت دینی او ابتکار تازهی تحولبرانگیزی در رابطه با وضعیت زنان دیده باشند. دستورهای او در مورد حجاب، حقی که برای خود در تصاحب زنان قایل شده و نیز امتیازهایی که به مجاهدانش برای تصاحب زنان اسیر داده است، همه طبیعی پنداشته شده و به سادگی از طرف جامعهی مردانِ عربِ گرویده به محمد پذیرفته شدهاند. مخالفان نیز در این رابطه زبان به انتقاد از او نگشودند. او را شاعر، ساحر و برهمزنندهی سنت سلف در پرستشگری خواندند، اما هیچگاه نگفتند او میخواهد در رابطه با جایگاه اجتماعی زن و تلقی از زنانگی سنتشکنی کند. خلاصه اینکه پذیرشی که جامعهی مردان عرب نسبت به احکام اسلام دربارهی زنان داشته حاکی از آن است که دین تازه در این حوزه گسستی از سنت تلقی نشده است. ۵. مَقالِ اسلامی در متنهای پایهای آن ترکیبی از گفتار سلحشوران و تاجران در جامعهای قبیلهای است. دینهای جامعههای کشاورزی یا برآمده در جامعههای شهری، نگرشِ نرمتری به زن دارند. خودِ فقهِ اسلامی در شهر ایجاد شده است. بخشی از احکام آن در مورد زنان جنگجویانه است، آن جایی که از زن به عنوان غنمیت جنگی و برده سخن میرود. زمینهی عمومی بحث در مورد زنان با تعصب قبیلهای همراه است. اخلاق قبیله، تعصب و غیرت است. تعصب، عاطفه شدید به خودیها و غیرت، نفرت شدید به غیرخودیهاست. زن از موضوعهای اصلیِ منشِ غیرت است. او نباید با غیر ارتباط داشته باشد. دایرهی غیر در مورد زن، بسیار محدودتر از دایرهی غیر در مورد مرد است. مردی که زن، خواهر و مادر خود را در محدودهی مقرر محصور نکند، بیغیرت است، یعنی گمان میرود که از تعصب و غیرت قبیلهای هم بیبهره باشد. یکی از نمادهای غیرت، حجاب است. حجاب، شکلی از دیوارهای اندرونی است. زن آن دیوار را با خود حمل میکند، اگر لازم شود از خانه پا را بیرون بگذارد. مطلوب دین آن است که زن همواره در خانه بماند. چنین تصوری از مطلوب، در جامعهی کشاورزی پدید نمیآید. پس پرسیدنی است که فقه چه مدل اجتماعی را مبنای صدور احکام خود قرار میدهد. ۶. عصر جدید، انقلابی در فانتزی جنسی انسانها پدید میآورد. تحول در این عرصه نیز با پریشانی همراه است، بویژه در جامعههای اسلامی. کتابهای فقهی و کتابهایی که در مورد اخلاق اسلامی نوشته شدهاند (نمونهی مشهوری از آنها "حلیة المتقین" علامه محمدباقر مجلسی است)، منبع دست اولی برای شناختن فانتزی جنسی مرد تیپیک مسلمان است. مکانِ این فانتزی خلوتِ اندرونی است و موضوع آن زنانی است که مشخصهی بارزشان این است که تمکین میکنند. عصر جدید این فانتزی را پریشان میکند. مناظر بیرونی در چشم مرد مسلمان شهوانیتر از مناظر درونی میشوند و زن سرکش میشود و از تمکین سرباز میزند، از جمله در خلوت خود او. ۷. سادیسم مردانه در جامعههای اسلامی بیماری تازهای نیست. عیانشدگیِ آن به خاطر بحرانی شدنِ نظمی است که آن سادیسم در آن طبیعی مینمود. بحرانی شدنِ آن نظم باعث برجسته شدنِ مسئلهی زن در اسلام به عنوان همتفافتهای (کمپلکسی) از مسائل شده است. موضوع زن، افزون بر این که جایگاه و وزن ویژهی خود را دارد، به مسئلهی آزادی سیاسی و تعیین تکلیف با قدرت سیاسی گره خورده است. ۸. در میان طیف دینی نیز بسیار کسان هستند که با اعمال تبعیض در مورد زنان، در این یا عرصه مخالفاند، به رفتاری که با توجیه دینی در طول تاریخ با زنان شده است، انتقاد میکنند و صمیمانه در صدد تفسیری از دین هستند که آن را برای پذیرشِ آزادی و برابری، دست کم در وجوهی از آنها، آماده کند. خود این اصلاحطلبان از طرف نظام دینی حاکم زیر فشار قرار دارند. شرط این که آنان متنهای دینی را آزادانه تفسیر کنند و بتوانند تفسیرهای اصلاحطلبانهی خود را به جامعه عرضه کنند، این شده است که بساط سانسور و سرکوب دینی برچیده شود، یعنی دین از عرصهی قدرت دولتی بیرون گذاشته شود. بر این قرار شاخصِ باور به ضرورتِ دینپیرایی نیز باور به ضرورت سکولار شدن نظام سیاسی است. ۹. سکولاریزاسیون سیاسی، نقطهی عطفی در حل مسئله زن است، اما مشکل تنها با این تحول حل نمیشود. سادیسمی که بدان اشاره شد، با تحول سیاسی از میان نمیرود و نیز محافظهکاری عمیقی که در فرهنگ ایرانی وجود دارد − و آن را در میان مهاجران ایرانی در غرب هم، که زیر فشار استبداد نیستند، میتوان مشاهده کرد − به یکباره رنگ نمیبازد. (برگرفته از سایت رادیو زمانه) Copyright: gooya.com 2016
|