گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
13 اسفند» کنگرهای که جانشين مجلس مؤسسان نمیشود، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا6 اسفند» خارج کشور، پايگاه اصلی سکولارها است، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا 22 بهمن» عيب و هنر حادثه ۵۷، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا 15 بهمن» از "مطلقيت" تا "مشروطيت"، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا 8 بهمن» تشابهات فراموش شده و اختلافات هميشه در صحنه، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ما و دعوای ميراث خورانِ پدرخوانده، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلاوضعيت کنونی اسلاميستهای متعلق به گروههای مختلف سياسی ـ مذهبی ايران مرا به ياد خاندانهای مافيائی ايتاليا میاندازد که، پس از مرگ هر "گاد فادر" (يا پدرخوانده) ای، فرزندانشان ـ بر سر مالی که او از مردم به زور و تزوير ربوده ـ اختلاف و دعوا میکنند و سهم خود را از ارث پدرخواندهشان میطلبند و هر کس میکوشد که بگويد رهرو راستين پدرخوانده خود او بوده است و، لذا، منصب پدرخوانده به او میرسدوضعيت کنونی اسلاميست های متعلق به گروه های مختلفی سياسی ـ مذهبی ايران مرا به ياد خاندان های مافيائی ايتاليا می اندازد که، پس از مرگ هر «گاد فادر» (يا پدرخوانده) ای، فرزندان شان ـ بر سر مالی که او از مردم به زور و تزوير ربوده ـ اختلاف و دعوا می کنند و سهم خود را از ارث پدرخوانده شان می طلبند و هرکس می کوشد که بگويد رهرو راستين پدر خوانده خود او بوده است و، لذا، منصب پدرخوانده به او می رسد. و عاقبت هم، در برابر تهديد هميشگی گروه گستردهء «مال باختگانی» که هستی شان را همين دزدان برده اند، چاره ای جز سازش و رسيدن به يک «نظم مطلوب» جديد که منافع همهء ميراث خواران پدر خوانده را تأمين کند ندارند. *** حکايت مال باختگان و وطن از دست دادگان داخل و خارج کشور اما با هم تفاوت هائی دارد. در داخل، در قلمروی قدرت آشفتهء ميراث خواران پدرخوانده ها، هيچگاه نه پليسی وجود داشته و نه دادگستری قابل اتکائی تا اشخاص «مال باخته»، که ثروت ملی شان به دست پدر خوانده ها غصب شده، به آن نهادها شکايت برند و در محضر دادگاهی صالحه بی محابا توضيح دهند که مال مورد مناقشه در ميان فرزندان پدرخوانده در اصل «مال ما است». *** اما وضع مال باختگان گريخته به خارج کشور چيست؟ براستی چرا اين گروه پرشمار «مال باختگان» نمی توانند خود را جمع و جور کنند و، با استفاده از اختلافی ـ هرچند موقتی ـ که در خانهء مافيائيان افتاده است، حرکتی به خود بدهند و از تجزيهء نکبت بار گذشته به ترکيبی کارا راه يابند؟ *** اما، به گمان من، و متأسفانه، برخی از متفکران و نويسندگان و راهنمايان ما «جماعت مال باخته» (که از خانه مان گريخته و به همسايگان پناه آورده ايم، و در اينجا نيز هر يک مان قهرمان رمانی هزار صفحه ای و پر از حوادث بيشتر تلخ و کمتر شيرين شده ايم) هنوز به اين آگاهی و آن «وجه اشتراک سومی» که از دل اين تجربه بيرون می آيد دست نيافته اند و هنوز فکر می کنند که اگر با فرزند جوان تر و کوچک تر پدرخوانده کنار آيند، چه اسمش مهاجرانی باشد و چه اعضاء ظاهراً مخفی شورای هماهنگی راه سبز اميد، می توانند ضرر و زيانی را که اعضاء اين مافيای خانوادگی به ما وارد کرده اند جبران کنند. *** پس برگرديم به «چه بايد کرد» ی برای مال باختگان ـ که همين ما سکولارهای دموکراسی خواه انحلال طلب و معتقد به حاکميت ملی باشيم. در امريکائی که من زندگی می کنم، و لابد در همهء کشورهای مشابه دموکراتيک، وقتی شيادی، چه تک نفره و چه بصورت تشکيلات گروهی، سر عدهء زيادی را کلاه می گذارد و مال شان را می دزدد، مال باختگان يکی يکی به سراغ دادگاه نمی روند و شکايت نمی کنند. بلکه عده ای از ميان شان که با پيچ و خم قانون و محکمه آشنائی دارند می گردند و بقيهء مال باختگان را شناسائی می کنند و از طرف کل گروه دست به اقامهء دعوائی دسته جمعی می زنند که در اصطلاح حقوقی اينجا «کلاس اکشن» (class action) خوانده می شود. آنها می دانند که زور تک تک شان به دزدان نمی رسد اما در صورتی که اقدام به شکايت دسته جمعی کنند احتمال پس گرفتن مال شان و به زندان افتادن مال بران وجود دارد. *** در واقع، حتی اگر امروز را هم فراموش کنيم، همچنان، ضروری است تا به اين بيانديشيم که اگر از اکنون به فکر فردا نباشيم و، در فردای مرگ پدرخواندهء کنونی و فروپاشی حکومت اسلامی، نمايندگانی نداشته باشيم که بتوانند از جانب ما به حق خواهی اقدام کنند، در آن روز نيز کشور ما، وطن ما، ثروت ملی ما، و حيثيت بين المللی ما از آن ِ دسته ای ديگر از اسلاميست ها خواهد شد که لابد، لااقل برای چند سالی تا آب ها از آسياب بيافتد، بجای نشان دادن چهرهء کفتاران خون آشام و پيری که امروز در تريبون های نماز جمعه لانه کرده اند، آقايانی ملبس به پيرهن يقه آخوندی و ريش چند ميليمتری و جای مهر قلابی بر پيشانی را به روی صحنه خواهند فرستاد ـ با اين مژده که کشور ما نيز چند گاه ديگر مثل کشور برادران و خواهران مسلمان ترکيه مان خواهد شد؛ مژده ای که زمزمه اش از هم اکنون برخاسته و در راستای آن برخی ها نه تنها برای ايران که برای تونس و مصر و ليبی و ساير ملل عرب زده نيز نسخه پيچی می کنند. با ارسال ای ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد: Copyright: gooya.com 2016
|