چهارشنبه 24 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای مزروعی شاخص مردم‌اند اما ادعای شما حقيقت ندارد، محمدرضا شکوهی‌فرد

محمدرضا شکوهی‌فرد
اين نقدها را سال‌ها پيش همين جماعت نادان يادشده، بارها و بارها از سر دل‌سوزی برای آينده‌ی کشور به شما و دوستان‌تان چه در دوران صدرات و زعامت در مجلس چه باالاعم در هشت سال دوران فرصت‌سوزی اصلاحات داشتند و فراديدهای مصور امروز را در لابه‌لای سطور همين نقدها، نقدينه تقديم‌تان می‌کردند شايد اثری يابد که نيافت، اگر نادانی اين است و نادانان اينان، پس درود بر هر چه نادان

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


[email protected]
پاسخ های آقای مزروعی به اغلب پرسشهای مطروحه در مصاحبه اخير با روزآنلاين، سرشار از ابهامات و تناقضاتی البته نه چندان غريب است که نه مختص شخص ايشان بل منبعث از درک مغلوط، آشفته و البته منفعت گرايانه بخش خاصی از اصلاح طلبان از شرايط سياسی اجتماعی امروز کشور و فراديدهای متصور برای آن است.

وآنکه توهين آميز است. نگاهی عاری از لحاظ مراتب اخلاق و ادب، عميقا دستوری، عامرانه و از موضع بالا که ديگرانی که ديگر می انديشند را به تمکين و لاغير فرامی خواند.

ايشان می گويد: "جنبش سبز جنبشی است که در دل جامعه ريشه دارد و افرادی که همراه جنبش هستند هم محکم و پايدار ايستاده اند منتهی شرايط را می سنجند و هزينه – فايده می کنند. چون اين جنبش يک جنبش حقوق مدار و اصلاح طلبانه است و می خواهد از طرق کاملا مسالمت آميز به اهداف خودش دست پيدا کند، اعضای آن هم با خردورزی و محاسبه گرانه عمل می کنند."

و در پاسخ به پرسش پسين نيز می فرمايند:
" نظری که درباره جنبش های کنونی در منطقه شمال آفريقا و خاورميانه مطرح است اين است که اين جنبش ها مانند جنبش های کلاسيک نيستند که در آنها سازماندهی و رهبری عمودی وجود داشته باشد بلکه اينها دارای ساختاری افقی هستند که حتی شکل گيری فعاليت ها در آنها بر اساس توافق نظر بين شبکه ها و خطوط افقی صورت می گيرد. به خاطر همين نه در تونس، نه در مصر و نه در ديگر کشورها شما رهبری برای جنبش نمی بينيد و تمام افراد حاضر به نوعی نقش رهبری را ايفا می کنند. در جنبش سبز هم چنين ساختاری حاکم است و با زندان خانگی آقايان موسوی و کروبی خيلی تفاوتی با گذشته نکرده و تاثيری بر جنبش نگذاشته است و جنبش مانند گذشته به حرکت خود ادامه خواهد داد."

خب، دوستان ِ جان، که نيک بختانه خود نيز اشراف بر نقش و جايگاه خود و همفکرانشان دارند و تصديق می فرمايند که شانی جز همراهان جنبش بر پيشانی شان مترتب نيست، ممکن است توضيح دهند چگونه يک يا چند همراه می توانند و به خود اجازه می دهند موکدا و به صورت دستوری که يا اين يا نه ابدا، برای کليت يک حرکت نام و صفت و شکل و ماهيت خاص و مطلوب خود (اصلاح طلبانه با تعاريف خودشان) را لحاظ کنند؟

ممکن است مرحمت فرموده توضيح دهند اين خرد ورزی و محاسبه مورد اشاره آيا خاصِ مطبوعِ اجماعِ محدود ايشان و دوستان و همفکرانشان در يک يا چند جبهه و جريان شناساست يا..... يا اجماعی حاصل از شفافيت، صراحت و صداقت در تعامل و تبادل افکار و استخراج وفاق با نيروی اجتماعی و سياسی همراه و رای جنبش سبز که عدادی عظيم را شامل می شود.

آقای مزروعی ممکن است توضيح دهند اين هزينه-فايده مورد اشاره ايشان دقيقا بر چه مبناييست و تشخيصش با کدامين افراد و جريان ها و چرا؟آقايان خدای ناکرده ، خودخوانده حامل و عامل اصلی و تنهای مطالبات جامعه نشده اند؟ شده اند؟ بدنه اجتماعی جنبشی که "در دل ها جا دارد" ايضا فعالين و نيروهای سياسی ديگری که ارتباط تشکيلاتی و سازمانی با اين دوستان ندارند، حق دارند آيا از چيستی و ماهيت و سير اين تشخيص و تميز هزينه ها و فايده ها مطلع باشند؟

به نکات خوبی اشاره کرده اند اما فورا به باتلاق تناقض می غلطند، ايشان در جايی به درستی از نقش هويت ساز و حرکت بخش جامعه سخن به زبان می آرايند و در جايی ديگر اين نقش و شان و مرتبه را با استفاده از عبارات ناميمون و ناگواری چون نادانان به صفت سخيفه می آلايند. در جايی از فرم افقی جنبش سبز و ديگر جنبش های اخيرالظهور منطقه می گويند و اينکه رسامان و خطاطان اصلی اين جنبش های شبکه های در هم تنيده و افقی اجتماعيست و بسط پيدا می کنند در لايه های مختلف جامعه و در جايی ديگر در پاسخ به پرسش ناظر بر چگونگی وانتقادات وارده به عملکرد شورای هماهنگی آنچنان گارد محافظه کارانه آن هم سرشار از آلاينده های بی ادبی و بدخلقی می گيرند که جز کذب ادعای قبليشان را به اذهان نمی نشاند و با ادبياتی سرشار از ابتذال و سخافت در کلام، از لزوم تمکين نيروها و جامعه به مثابه يک بايد بايد ولاغير ياد می کنند.

ايشان حسب معمول از مهندس مير حسين موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی زياد خرج کرده اند و طبعا آن دو عزيز هم ديد و دستشان از تاثير در شرايط حاضر کوتاه است، بايد از آقای مزروعی پرسيد اينکه می فرماييد "بنابراين جنبش سبز از منظر کسانی که آن را نمايندگی می کنند و اکثريت افرادی که در آن شرکت داشتند يک جنبش اصلاح طلبانه است. اصلا جنبش سبز چگونه شکل گرفت؟ با شرکت در انتخابات. يعنی مردمی که رای داده بودند دنبال اصلاح تدريجی ساختار بودند، همانها هم جنبش را ادامه دادند. بنابراين اگر شاخص مواضع آقايان موسوی و کروبی و خاتمی باشد، تکليف روشن است. ادعاهای ديگری هم که می شود پايه چندانی ندارد. شما توجه کنيد ۲۵ بهمن برای اين مردم به خيابان ها آمدند که موسوی و کروبی از آنها دعوت کردند. ديگران هم می توانند خودشان را آزمايش کنند ببينند چند نفر به درخواست آنها به خيابان می آيند. اين ادعاها و حرفهايی که زده می شود هيچ شاخصی برای صحتشان وجود ندارد اما درباره آقايان موسوی و کروبی به اندازه کافی دليل وجود دارد" دقيقا يعنی چه؟ بند بند اين پاسخ بوهای بدی می دهد؟ نمايندگی می کنند؟ چه کسانی؟ شما و دوستانتان ديگر نه؟ ثانيا شاخص اگر بايد در نظر گرفت اتفاقا نه مهندس موسوی و آقای کروبی بل اشاره اين عزيزان در بيانيه های مکرر خود بر يک اصل است: مردم، آری شاخص مردمند، که گر جز اين در فعل اين دو عزيز عيان بود اين حجم وسيع و معنوی همدلی اجتماعی با عزيزان نامبرده تا به اکنون متصور می بود.

اما برای آنکه اثبات شود ادعای شما و دوستانتان مبنی بر اقبال و التزام در عمل و علن به آراء و نگاه های مهندس موسوی حقيقت ندارد و جز دروغی بزرگ بيش نيست اشاره می کنم به بندهايی از بيانيه شماره يازده مهندس موسوی شايد گوش انصاف خواب يا بازيگوش شما را کمی بپيچاند اگر حقيقتا شاخص خودتان را نظرات مهندس موسوی و آقای کروبی معرفی می کنيد:
" قطعا جامعه ما برای محقق کردن فضای باثبات سياسی به احزاب صالح و قدرتمند نيازمند است و چه بسا زمانی که زمينه برای فعاليت موثر و مفيد سامان های سياسی فراهم شود اينجانب و برخی از همفکران شما نيز کوشش های خود را در چارچوب تشکلی متعارف از اين نوع قرار دهيم. اما راه سبز اميد تشکلی از اين نوع نيست. تحزب اساسا به معنای آن است که گروهی از همفکران در سازمانی مشخص و دارای سلسله مراتب شناخته شده گردهم بيايند.

همچنين در يک حزب تأکيد بر بيشترين همفکری و وحدت حداکثری در عقايد است، حال آن که راه ما به عنوان مسيری که تجديد و تقويت هويت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حداقل نکات مشترک تکيه ميکند؛ مجموعه ای پيام محور و متشکل از تمامی سازوکارهای مدنی کوچک و بزرگ که در مسير خود هدفی مشترک را انتخاب کرده اند.صورت ظاهری اقداماتی که برای تداوم و تقويت حرکت کنونی مردم انتخاب ميشود در حکم لباسی است که بر قامت آن می دوزيم، و فاخرترين لباس ها تنها در صورتی برازنده خواهد بود که به فراخور واقعيت برده شود. واقعيت موجود در کشور ما نسبت به آنچه که در گذشته بود تغييرات شگرفی کرده است. آنچه اينک در جامعه ما نقش آفرينی ميکند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در ميان بخش وسيعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پايمال شدن حقوق خود معترض است. اين شبکه دارای ويژگی های منحصر به فردی است که به هنگام تصميم گيری در مورد راه حل ها و اقدامات آتی، بايد به آن ها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد کرد پيشنهاد ميکنم تقويت و تحکيم اين شبکه اجتماعی است." ( فرازی از بيانيه شماره يازده مهندس مير حسين موسوی) .

آقای مزروعی من بر اين نظر نيستم که القابی چون نادان سهوا و به گاه خروج عنان کلام از کف متانت از سوی شما نثار منتقدان شورا شده است، به هر روی آنان که طی سالها و ادوار گذشته رفتار شخص شما را در مراسم ها و همايش ها و جلسات و برخوردها به ياد دارند به خوبی معنای اين سخن را می فهمند، اما از آن سو تصور نمی کنم واکنش به اين بخش از سخن شما بايد فعلی بيش از تبليغ اين سخن توسط منتقدانتان باشد و سکوتی و بس، چه که مصداق لا اکراه تو خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل است.

لازم می دانم نخست به اين مطلب اشاره کنم که اين نقدها را سال ها پيش همين جماعت نادان يادشده، بارها و بارها از سر دلسوزی برای آينده کشور به شما و دوستان تان چه در دوران صدرات و زعامت در مجلس چه باالاعم در هشت سال دوران فرصت سوزی اصلاحات داشتند و فراديدهای مصور امروز را در لابلای سطور همين نقدها، نقدينه تقديم تان می کردند شايد اثری يابد که نيافت، اگر نادانی اينست و نادانان اينان، پس درود بر هر چه نادان.

نادانان آنند که می دانند و به خيال اينکه خود به ندانستن زدن هاشان در آتی و فردا تحفه ای نصيب خود، دوستان (يا اگر خوشبينانه بنگريم خيرخواهيشان را باور داشته باشيم) جامعه شان خواهد کرد، ديگران را به اين القاب ملقب می کنند.

در پايان برای آنکه کذب ادعای ديگر شما و دوستانتان مبنی بر سلامت حاکم بر روند تشکيل و نسبتِ صحت سير فعل شورای هماهنگی با نظرات مهندس موسوی را اقلا از منظر خود تبيين کرده باشم ارجاعتان می دهم به بندی ديگر از بيانيه شماره يازده مهندس ميرحسين موسوی:
" با اين همه اولين قدم در راه حل پيشنهادی اينجانب آن است که ما ايرانيان، در هر کجای جهان که هستيم، بايد اين هسته های اجتماعی را در ميان خود تقويت کنيم. بايد خانه هايمان را رو در روی يکديگر بسازيم؛ به تعبير قرآن خانه های خود را قبله قرار دهيم، يعنی به اين هسته های اجتماعی که واحدهای بنيادين جامعه ما هستند بپردازيم، اهميت آنها را بشناسيم و بيش از پيش به آنها رو کنيم تا قدرتهای نهفته ای که دارند برای ما ظاهر شود. خانه های خود را قبله قرار دهيم؛ يعنی اگر تا پيش از اين هر دو ماه يک بار همديگر را ملاقات ميکرديم اينک هفته ای دوبار گرد هم جمع شويم. قدرت شبکه های اجتماعی ما در اين امر است."

اين دقيقا همان کاريست که شما می کنيد؟ نه؟

در اين زمينه:
[منتقدان شورای راه سبز در گفت ‌وگوی روز با علی مزروعی]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016