جمعه 9 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نقدی بر نقد کتاب برگزيده سال ۲۰۱۱، بيژن صف سری

اين روزها با نگاه کردن از منظر اخلاق سياسی ، آنچه به چشم می آيد به دور از انتظاراتی است که از کنش سياسی مبتنی بر اخلاق توقع می رود و اين در حالی است که اينک دورانی را پيش رو داريم که، آنگونه که کانت آرزو می‌کرد، فقط سياست ورزان با اخلاق را می‌توان تحمل کرد ؛ نه سياست پيشه گانی را که بدور از اخلاق ، همه چيز را در جهت سود و زيان خود می نگرند
در خيرها آمده است که کتاب برگزيده جايزه بين المللی کتاب حقوق بشر در سال ۲۰۱۱ به نويسنده و روزنامه نگار با سابقه ايرانی هوشنگ اسدی برای نوشتن کتاب "نامه هائی به شکنجه گرم" تعلق گرفته که طبعا برای هر ايرانی که به دليل آنچه در کشورش می گذرد و گوشه ای از ان، با نوشتن چنين کتابی، به گوش جهانيان رسيده است، نه تنها خبر مسرت بخش که باعث مباهات است و از اين منظر بايد به نويسنده اين کتاب ضمن تبريک، از آنچه بر او گذشته است تا بدانجا که همانند بسياری از ازاديخواهان از بند رسته، حتی مجبور به اعترافات دورغين، برای نجات جان خود شد، دست مريزاد گفت و با او همدردی کرد و اين يعنی اخلاق و همان چيزی که متاسفانه در برخی از هم وطنانمان کم رنگ شده و برای مقاصد غير اخلاقی خود دست به هر کار ناجوانمردانه ای ميزنند از جمله اخيرا به فاصله چند روز بعد از اعلام خبر برگزيده شدن کتاب "نامه هايی به شکنجه گرم"، مطلبی در باره اين کتاب بعنوان نقد منتشر می شود که بيش از آنکه نقد باشد، تخريب ناجوانمردان نويسنده کتاب است و نه خود کتاب که لاجرم، اين چند خط را نه به آداب نقد که برای ياد آوری رعايت اخلاق فراموش شده در برخی از هم وطنان ، از جمله نويسنده نقد کتاب برگزيده سال ۲۰۱۱ ، باعث گرديد .



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بی شک با توجه به فکت هايی که صرفا برای کم ارزش جلو دادن کتاب و تخطی شخصيت نويسنده آن ، در نقد مورد نظر به وفورديده می شود ،نه تنها آنرا به دليل عدم رعايت اصول نقدنويسی، قابل اعتنا نمی سازد بلکه اغراض و خصومت شخصی در جای جای آن باعث می گردد تا برچسبی جز مطرح شدن به قيمت تخريب ديگران، به ان نتوان زد، و ايضا سالخورده ای چون مرا با خواندن اين به اصطلاح نقد بياد نوچه جاهلانی بياندازد که در قديم برای مطرح شدن حود حتی به قيمت لت و پار شدنشان ، با لوطی و پهلوانی که در نزد مردم مقبوليتی داشت ، در می افتادند و با آنها سر شاخ می شدند و بعضا کارشان هم به غسالخانه می کشيد تا بلکه مطرح شوند، که يک نمونه اش مرحوم اقا رضا جوجو نامی بود که سيلی خوردن از طيب را يکی از افتخارات خود می دانست .
الغرض اينگونه قلم در تخريب ديگران زدن ، آن هم به نام نقد، به دور از اخلاقيات است حتی اگر قصد همانی باشد که نويسنده ان نقد کذايی خود می گويد " به خاطر وارونه‌گويی، دروغ‌پردازی و تحريف يک دوره از تاريخ ميهن‌مان" مجبور به نوشتن اين نقد شده است که در اين صورت بايد از ايشان پرسيد ، که ايا براستی منکر فجايعی که در کتاب مورد نقد شما بدان اشاره شد و هنوز هم در وطنمان ادامه دارد ، هستيد؟ ايا صد ها نمونه ای که وجود دارد و حبس کشيده های که کهريزک ها را افشا کرده اند و امروز حتی جهانيان هم از آن با اطلاع هستند و هر روز صد ها اعلاميه منتشر می سازند ، همه دورغ است ؟و يا منظور از دورغ بودن کتاب، پس و پيش نوشتن ساعت و يا تاريخ وقوع ظلم است که باعث به جوش امدن عرق وطن پرستانتان گرديد تا بنام دفاع از تاريخی که چيزی جز ثبت ظلم های روا شده بر ملت ها نيست، اين چنين کمر همت برای زير پا گذاشتن اخلاقيات بسته ايد ؟ ايا هيچ احتمال نمی دهيد که شايد ، همه آنهائيکه بعنوان داور در انتخاب اين کتاب بعنوان بهترين کتاب سال نقشی داشتند ، نه به اندازه شما ، اما کمی دارای هوش و ذکاوت بوده اند ، که برای صحت و سقم مطالب کتاب مورد نقد قرار گرفته شما ، دست کم از بين صد ها پناه جوی وروز نامه نگار و شکنجه شده هائی که امروز آواره غربت هستند ، پرس و جو کرده باشند ؟ و يا تنها ازهوش سر شار شما بود که از بين آن همه مطلب نوشته شده در کتاب ، نائل به کشف اين مهم گرديديد که مثلا مراجع و روحانيون برای بار عام دادن در صدر مجلس می نشينند نه در وسط اتاق ؟ تا آن را بعنوان سندی در رد کتاب اين چنين در بوق و کرنا کرده ايد ؟.
به نظر نگارنده اينگونه نقد نويسی ها که متاسفانه امروز در بين برخی ازما غربت نشينان رواج يافته ، و با توسل به چنين روش های ناجوانمردانه ای قصد مطرح شدن را داريم ، حکايت همان ماجرايی است که در رمان معروف " جنگل روسيه " آمده است که در آن رمان (جنگل روسيه ) نويسنده دو شخصيت را در دوران استالين که بازار تملق و چاپلوسی رواج داشت به تصوير می کشد که هر دو استاد دانشگاه و محقق هستند ، اما يکی کوشا و زحمتکش و ديگری خرمگس گونه کارش اين است که از خون وجود استاد زحمتکش تغذيه می کند . استاد زحمتکش با شورعلاقه جنگلها را زير پا می گذاشت، درخت ها را طبقه بندی می کرد و در آفات جنگل ها و طرق مبارزه با اين آفات مطالعه و نتيجه مطالعاتش را هر چند سال يک بار منتشرمی ساخت اما استاد خرمگس به انتظار می نشست تا استاد زحمتکش کتابی را منتشر کند تا او آن را نا جوانمردانه نقد کند و در جرايد استاد زحمتکش را بکوبد .
اين ماجرا سال ها ادامه داشت و هر بار که استاد بينوای زحمتکش نتيجه مطالعاتش را منتشر می کرد استاد خرمگس آن را به دور از انصاف تخطه می کرد از همين رو استاد زحمتکش از زحماتش جز شما تت و سر زنش عايدی نداشت اما استاد خرمگس نشان و مدال ها می گرفت و بر سينه می زد تا بدانجا که عاقبت استاد زحمتکش ، زحمت کشيدن را بيهوده دانست و انديشيد که چرا بی جهت خود را در معرض طعن و لعن و سرزنش قرار دهد،بهتر است که ديگر از کار کناره گيرد و مطالعاتش را متوقف سازد و ديگر کتابی منتشر نکند ، اما استاد خرمگس با پی بردن به تصميم استاد زحمتکش به دست و پا می افتد و کناره گيری استاد زحمتکش را برای خود مصيبت دانست چرا که اگر استاد زحمتکش حاصل مطالعاتش را منتشر نمی کرد ، استاد خرمگس هم مطلبی برای نقد نداشت تا درباره اش نقد غير منصفانه بنويسد ،و اين قانون خرمگس ها ست که کنش ها يشان ، مبتنی بر اخلاق نيست.

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016