جمعه 27 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

همين از دست اهل مسجد و منبر می‌آيد، بيژن صف‌سری

بيژن صف‌سری
به ولای نجابت‌مان که در مظان اتهام‌اش اسيريم آن‌چه تاريخ اين سرزمين اهورايی بعدها بر آن گواهی خواهد داد ريختن خون صدها وطن‌پرستی است که زمام‌داران امروز ايران به‌راحتی مرتکب می‌شوند هر چند قبول اين واقعيت از سوی دولت‌مردان حاکم بر کشورمان دائمأ انکار می‌شود آن‌چنان‌که قتل هدی صابر را منکر می‌شوند اما کيست که نداند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در گزارش سالانه بررسی ميزان حاکميت قانون در جهان که همين ديروز منتشر شد ، باز هم ايران از نظر حفظ حقوق اساسی شهروندان خود، در بيش از يکصد کشور در سراسر جهان در رتبه آخر قرار گرفت و اين يعنی مصداق همان گفته معروف شيخ خرقان است که زمانی چون روزگار امروز ما از وفور ظلم گفته بود قحطی خدا آمده است.

ديگر عادت کرديم که هر روز خبرناگوار بشنويم و عادت مان دادند که تنها در مقابل همه مصيبت های تحميل شده سکوت کنيم ومرثيه گوی باشيم اگر نبود اينترنت و فضای مجازی که تنها مکان هل من مبارز طلبيدن ها ی بی خطر است بی کمان لال هم از دنيا می رفتيم .

جمله‌ای از شادروان سعيد نفيسی مشهور است که می گويند گاه و بيگاه آن را بر زبان می آورد و می گفت : انسان فانی است مخصوصا در ايران ، پی بردن به معنای اين جمله منتسب به شادروان سعيد نفيسی وقتی ميسر می شود که نگاهی بر به اوضاع کنونی کشورمان داشته باشيم.

از جمله عواملی که می تواند دليلی بر فانی بودن ايرانی ها نسبت به ديگر مردم جهان باشد ، داشتن غيرت ملی و يا حس وطن پرستی است که از دير باز بلای جان ايرانيان بوده است ، کافی است نگاهی به تاريخ جنبش های آزادی بخش مردم اين کهنه ديار بياندازيد از جنبش سربداران گرفته تا صد ها جنبش ازاديخواهی ديگر که در فانی بودن ايرانيان نقش بسزايی دارند،چرا که در اين سرزمين اهورايی همواره کسانی بر اين اب و خاک حکم راندند که ابتدا با چهره ای مقدس و بصورت مرشد کامل بر گرده ملت نشستند مانند شاه اسماعيل صفوی با آن مريدان از جان گذشته ای که به فرمان مرشد خود آدميزاد را هم می خوردند ولی روزی که بساطشان برچيده شد همانند شاه عباس که وقتی ميميرد به نام او هفت تابوت از هفت دروازه شهر خارج ميکنند تا مبادا مردم بدانند استخوانش در کجا دفن است تا آن را بيرون کشند و بسوزانند و يا همچون پادشاهانی چون شاه سلطان حسين صفوی که عاقبت توسط چهار افغانی پاپتی پابرهنه او را به همراه ۳۳ بچه سادات صفوی در کاخش يک جا سر می برند، اما نکته حائز اهميت اين است که اکثر اين حاکمان همه در ابتدا مورد قبول وثوق ما ايرانيان بودند اما پس از ظلم و جوری که بر ملت روا داشتند، نقاب از چهره بر داشتند و در هيبت يک ديکتاتور ظاهر شدند و اين دور تسلسل همواره در تاريخ اين سرزمين وجود داشته است و از اين رو همواره تنور جنبش های آزاديخواهی در اين اب و خاک ، داغ بوده و برای برچيدن بساط ظلمی که به دست خود فراهم ساخته بوديم، برای سرنگونيشان قيام کرده ايم و جان ها بر سر اينکار گذاشتيم ، تا که امروز از زمره ملت هايی باشيم که در تاريخ جنبش های آزاديخواهی در صدر اولين مردمان آزاديخواه جهان قرار گيريم.

اما دومين علت که اين روزها از قضا رايج ترين علت برای فانی تر بودن در اين بلاد کفرستيز هست، اهل قبيله قلم يودن است که در ابعاد فراختر اطلاع رسانی است که امروزه با پيشرفت علوم ارتباطات و ايضا ايجاد فضای مجازی در اينترنت و براه افتادن هزاران سايت و وبلاگ ، ديگر مختص به قشر روزنامه نگاران نمی تواند باشد بلکه شامل قشر وسيعی از جامعه کنونی ايران است.

بی گمان آنچه ميرزای شهر ما بارها گفته است را شنيده ايد که اين رسم روزگار است که تا قدرتمندی قصد آن کند که بر سينه ی جامعه بنشيند و بی سوال حکم راند ، اول بايد خروس کدخدا را سر ببرد که همان روز نامه نگاران مستقل باشند ، که مصداق امروزی آن کشته شدن هدی صابر روزنامه نگاريست که حتی پس از به قتل رساندنش جنازه اش را هم می ربايند .

اما با اين همه به ولای نجابت مان که در مظان اتهامش اسيريم آنچه تاريخ اين سر زمين اهورايی بعد ها بر آن گواهی خواهد داد ريختن خون صد ها وطن پرستی است که زمامداران امروز ايران به راحتی مرتکب می شوند هر چند قبول اين واقعيت از سوی دولتمردان حاکم بر کشور مان دائما انکار می شود انچنانکه قتل هدی صابر را منکر می شوند اما کيست که نداند در هر عرف و قانونی به دليل کمک نکردن به فردی که درحال مرگ است ، جان سپردن اين چنينی ،قتل محسوب می شود؟ مگر آنکه باور کنيم سخت است درک اين مهم برای کسانی که بقايشان در گرو نفهميدن اين واقعيت محض است.
زخون خلق خوردن نان خودرا با شرف خواندن
همين از دست اهل مسجد و منبر می آيد.

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016