چهارشنبه 18 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جنبش سبز، طلسم بی‌اثر شاه‌مرتضی، بيژن صف‌سری

بيژن صف‌سری
جنبش سبز با همه‌ی هزينه‌هايی که تا کنون داده است بی‌شک در تاريخ اين کهنه‌ديار به‌عنوان يکی ديگر از تلاش‌های ملت ايران برای در آغوش گرفتن آزادی ثبت می‌گردد اما اين تلاش نيز هم‌چون همه‌ی جنبش‌های عقيم‌مانده‌ی آزادی‌بخش در طول تاريخ کشورمان، راه به جايی نخواهد برد چرا که فقدان اهداف روشن که خود محصول نبود يک استراتژی شفاف است نه تنها اين جنبش را نيز به تدريج از شتاب اوليه‌اش باز داشته بلکه باعث دوام و قوام نظام در سرکوب هر چه بيشتر حاميان اين خيزش گرديده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


از بس که خميازه فرياد کشيديم و آسمانمان بی حوصله و حجم هوای شهر ما ابری است ،ي ک قرن برای آزادی دويده ايم، يک صد سال مبارزه کرده ايم، اکنون اينجا که هيچ کجا نيست ايستاده ايم. سرگشته تر از هميشه و رسوا و انگشت نما ی مردم جهان هستيم و در در فقر و فلاکت هنوز ساده لوحانه چشم اميد به "الله اکبر" گفتن های شبانه و راهپيمايی ها چند صد نفری در سکوت داريم آن هم فقط به مناسبت ها و روزهای تاريخی و مذهبی .
آنچه در بالا خوانده ايد حرف بسياری از مردمی است که دل در گرو جنبشی داشتند که گمان می رفت کشتی طوفان زده وطن را به ساحل اميد و آزادی می رساند.
جنبش سبز با همه‌ هزينه‌هايی که تا کنون داده است بی‌شک در تاريخ اين کهنه‌ديار به‌عنوان يکی ديگر از تلاش‌های ملت ايران برای در آغوش گرفتن آزادی ثبت می‌گردد اما اين تلاش نيز هم‌چون همه‌ جنبش‌های عقيم‌مانده‌ی آزادی‌بخش در طول تاريخ کشورمان، راه به جايی نخواهد برد چرا که فقدان اهداف روشن که خود محصول نبود يک استراتژی شفاف است نه تنها اين جنبش را نيز به تدريج از شتاب اوليه‌اش باز داشته بلکه باعث دوام و قوام نظام در سرکوب هر چه بيشتر حاميان اين خيزش گرديده تا بدانجا که با انفصال در تداوم اعتراضات مردمی به دليل نداشتن رهبری و استراتزی ، کما کان رزيم بدون وقفه به دستگيری ها و کشتن ها ادامه می دهد .
امروز ديگر بر همه انهايی که گمان می کردند با دستگيری دو رهبر معنوی جنبش اقايان موسوی و کروبی جنبش از حرکت باز نمی ايستد ثابت گرديد که اين جنبش قائم به رهبری بوده است و حتی تشکيل "شورای هماهنگی راه سبز اميد" که توسط گروهی نامشخص و غيابی بوجود آمده، هم نتوانست جنبش را به همان حالت لنگان لنگان رفتنش به سوی ازادی را هدايت کند، چرا که ايرانی جماعت هميشه بدنبال قهرمان حی و حاضر بوده، از همين رو بيانيه شورای سبز اميد که اخيرا منتشر شد و برای حضور خيابانی مردم در روز ۲۲ خرداد فراخوان داده است با مخالفت های زيادی مواجه می شود.
هم قبيله ای می گفت در عجبم که سال ۵۷ مردم با يک اعلاميه به خيابان ها می ريختند در حالی که نه گرسنه بودند و نه چون امروز فقر از در و ديوار خانه هايشان بالا می رفت ولی امروز با هزار ظلم و تعدی که می بينند جز عده ای معدود بقيه در لاک سکوت فرو رفته اند و تماشاگرانی بيش نيستند و بعد برای قوام گفته هايش مرگ هاله سحابی را مثال زد که می توانست انگيزه ای به مراتب بيشتر از مرگ ندا در بپاخاستن مردم موثر باشد ، چرا که مظلومانه تر است. زنی مبارز، دختری دردمند، مادری از تبار مادران صلح به وضعی چنين مظلومانه در پيش تابوت پدر کشته می شود و يا دست کم می توانست همچون حادثه خودسوزی آن دستفروش در تونس باشد که منجر به قيام مردم تونس گرديد اما باز هم مردم سکوت کردند خود ماندند و از کنار اين ماجرا هم بی واکنش گذشتند براستی چه بر سر ما آمده است؟
در پاسخ به اين هم قبيله گفتم اينکه چرا امروز مردم ما همانند مردم نسل انقلاب نيستند و ظلم پذيری بيشتری دارند از يک سو به دليل بی اعتمادی به انقلاب و هر انچه معاش مردم را برای مدتی مختل کند هستند و از سوی ديگر اين مردم بدون قهرمان نمی توانند بپا خيزند اعلاميه و بيانيه هم کار ساز نيست که اين فراخوان ها حکم همان حکايت طلسم شاه مرتضی را دارد که پس از سال ها مداوا کردن مردم مفلوک و بيمار، يک شب طلسمش از کار می افتد و ديگر هيچ بيماری را شفا نمی دهد، در حاليکه شاه مرتضی همان شاه مرتضی بود، و طلسم هم همان طلسم، منتهی چيزی که بود در يک خواب غفلت همچون خواب اصحاب کهف، زمين به دور خورشيد چرخيده بود و علم طبابت و حکيم حاذق جانشين سحر جادو شده بود درست مثل امروز که ۳۲ سال از زمان انقلاب گذشته است و مردم دريافتند ديگر به هر اعلاميه ای و بيانيه ای نمی توان اميد بست که نمونه باارزش حاصل آن انقلاب ۵۷ است که امروز دچار آن هستيم و يا تجربه ای که از همين جنبش اخير بدست آمد و آن وقتی بود که در اولين اعتراض به تخلف در انتخابات مردم به خيابان ها آمدند اما هدايت کننده ای نبود تا اين خيزش مردمی را با استراتزيک و برنامه شقاق سامان دهد و همه از رهبريت به تعارف شانه خالی کردند و در نتيجه با دستگيری های فله ای و کشته شدن صدها جوان چون ندا آقاسلطان به تدريج اين باور در مردم رشد يافت که بی چراغ راه، نمی توان قدم در تاريکی گذاشت ، خاصه امروز که گروهی بعنوان رهبران پنهان، شورايی تشکيل داده اند که مورد قبول عامه طرفداران جنبش نيست و تشکيل اين شورا خود باعث بروز اختلاف شده است از اين رو در يک کلام باز همه چشم براه يک قهرمان نشسته اند آن هم نه قهرمانی با دست خالی که با استراتزی و برنامه شقاف و روشن تا پا به ميدان گذارد، اگر چه همه به زبان، قهرمان پروری را نکوهش می کنيم .

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016