پنجشنبه 12 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مصباح يزدی: خطری که من احساس می‌کنم شديدترين خطری است که تابه‎حال نظام ما را تهديد کرده است، فارس

خبرگزاری فارس: خطری که من احساس می‌کنم شديدترين خطری است که تابه‎حال نظام ما را تهديد کرده است و ديگر جايی برای اسلام و ولايت فقيه و ارزش‌های اسلام نخواهد گذاشت.

به گزارش گروه سياسی خبرگزاری فارس، ماهنامه پاسدار اسلام در شماره جديد خود گفتاری از آيت‌الله مصباح يزدی، فقيه و فيلسوف کشورمان منتشر کرده که متن کامل آن در ذيل می‌آيد:

اشاره: عالم بزرگوار حضرت آيت‌الله مصباح يزدی دراين مقاله با اشاره به دو اشکالی که برخی فعاليت‌های فکری و اجتماعی در شرايط فعلی کشور دارد، خواستار نگاه کلان و فراگيرتر مردم و خواص نسبت به مشکلاتی شده است که جمهوری اسلامی با آن مواجه است و خطراتی که اصل و اساس آن را تهديد می‌کند.

* ولايت فقيه؛ آماج فراماسونری جديد

يکی از دغدغه‌ها يا بالاترين دغدغه همه ما برقراری نظام اسلامی واقعی است. شايد هيچ کدام از ما به اندازه حضرت امام خمينی(ره) نسبت به اين مسئله حساس نبوديم؛ يعنی نه به آن اندازه در اين باره شناخت داشتيم و نه کار کرديم، ولی خوشحاليم که به برکت رهبری‌ها و رهنمودهای ايشان، نسبت به اين مسائل حساستر شديم و کوشيديم وظيفه خودمان را در اين زمينه‌ها بشناسيم و هرچه بيشتر و بهتر عمل کنيم.

بيش از سی سال از پيروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و در اين مدت، فعاليت‌های بسياری در اين زمينه انجام گرفته که بسياری از آنها موفقيت‌آميز بوده و نتايج چشمگيری داشته است. بخش‌های ديگری هم هست که همه می‌دانيم هنوز به حد مطلوب نرسيده و می‌بايست درباره آنها کار کرد. خود امام هم می‌فرمودند که از اسلام فقط بويی در کشور آمده است. رهبر معظم انقلاب هم در بيانات اخيرشان در سفر قم مکرر بر اين مسئله تأکيد کردند که تا رسيدن به حد ايده‌آل خيلی فاصله داريم و بايد خيلی کار بشود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


* نگاه‌های کل‌نگر و جزء‌نگر به اسلام

گاهی ما نگاهی جزء‌گرا به اسلام داريم و در حدی که شرايط طبيعی و اجتماعی‎مان اقتضا می‌کند يک گوشه کار را می‌گيريم و پيش می‌رويم. به عنوان مثال نسبت به احقاق حقوق خانم‌ها احساس مسئوليت می‌کنيم. می‌بينيم از يک طرف در طول تاريخ محروميت کشيده‌اند و از سوی ديگر افراط‌هايی در جهان غرب وجود دارد که بيشتر در جهت ضربه زدن به شخصيت زن و حقوق زن است. می‌خواهيم در اين زمينه کار بکنيم؛ کار علمی، فرهنگی، تحقيقی، آموزشی، تربيتی، تا برسد به کار سياسی و قانونگذاری و بالاخره تا حد اجرا پيش برويم.

اين يک نگاه است. کار بسيار خوب و ديد مقدسی است. ساير اقشار هم به تناسب می‌توانند کارهايی را که مقتضای صنف، امکانات و موقعيت اجتماعی‌شان است، دنبال‌کنند بدون اينکه نگاهی کلان و کل‌نگر به مسائل جامعه داشته باشند. بسياری از مسائل اين‎چنين است که هم نشانه علاقه‌ و انگيزه‌ عاملان آنها نسبت به اجرای احکام اسلامی است و نيز نشانه وسعت نظر، عمق فکر و وسعت مطالعات آنها در اين زمينه‌ها. ما هم به سهم خودمان اين تلاش‌ها را تقديس می‌کنيم، اما خوب است پيش از اينکه در بخش خاصی تلاشی را شروع کنيم، ادامه بدهيم، يا تکميل کنيم، نظری کلان نسبت به مسائل جامعه‌مان داشته باشيم. در اين‌باره نکاتی را يادآوری می‌کنم.

* اسلام؛ مجموعه‌ای ارگانيک

تقريباً ده سال از سی و دو سال انقلاب اسلامی در زمان حيات حضرت امام بود. در اين مدت با مشکلاتی روبه‌رو بوديم که آن اسلام واقعی - و به فرمايش امام خمينی: اسلام ناب - در کشورمان اجرا نشد. به نظر می‌رسد خوب است بعد از اين تجربه سی‌ودو ساله، قدری در اين پرسش بازنگری کنيم که چرا آن‌گونه که بايد، نشد؟ چرا کمبودها و کاستی‌هايی پيش آمد و حتی بعضی از آنها تشديد شد؟ البته در سايه انقلاب و به برکت خون شهدا پيشرفت‌های عظيم و موفقيت‌های بسيار بزرگی حاصل شده که نبايد هيچ کدام از آن‌ها را فراموش کرد، ولی چرا اين پيشرفت‌ها و توفيقات کاملتر نشد؟

به نظر می‌رسد در اين زمينه دو مشکل اساسی وجود دارد که هر دو به نحوی به بينش و شناخت برمی‌گردد. ما بايد اسلام را به عنوان يک مجموعه سيستماتيک بلکه يک مجموعه ارگانيک بنگريم؛ مجموعه‌ای که اعضايش تأثير و تأثر متقابل دارند و با فعاليت‌هايی که انجام می‌دهند زمينه رسيدن به هدف واحدی را فراهم می‌کنند که فوق هدف فعاليت‌های هر بخش از اين سيستم است. متأسفانه اين نگرش به اسلام چه در جامعه ما و چه در ساير کشورهای اسلامی درست تبيين نشده است. وقتی بخواهيم اسلام را خيلی خوب تعريف کنيم، می‌گوييم اسلام همه چيز دارد؛ اقتصاد، فرهنگ، سياست، حقوق، حکومت و روابط بين‌الملل دارد؛ اما آيا اينها را در مجموعه‌‌ای کنار هم قرار می‌دهيم که بايد به هم متصل کرد، يا اينها رابطه ارگانيک درونی دارند و اصلاً امکان انفکاک بين آنها نيست. ما هنگامی اسلام را درست شناخته‌ايم که آن را به عنوان پيکری ببينيم که اندام‌های گوناگونی دارد. دستگاه‌های گوارش، تنفس و اعصابش، حقيقت واحدی را تشکيل می‌دهند و هيچ کدام به تنهايی انسان نيستند و جزو حقيقی انسان به شمار نمی‌روند. وقتی انسان هستند که با يکديگر ارتباط داشته باشند. قلب وقتی که در درون بدن و با مغز و اعصاب و سيستم عصبی و ساير دستگاه‌های تفنس و گوارش در ارتباط باشد قلب انسان است وگرنه اگر قلب را بيرون بياورند و در محفظه‌ای بگذارند، هرچند مشغول کار خودش باشد، قلب انسان نيست؛ وقتی قلب انسان است که در ارتباط با مغز، فکر، احساسات و عواطف انسان باشد و گرنه موجودی مستقل است که کار خودش را می‌کند و تا شرايط طبيعی‌اش فراهم است قبض و بسطی دارد.
چه‌بسا بعضی از اندام‌های ديگر هم اين‌گونه باشند. ممکن است خون انسان را بيرون بياورند و در محفظه‌ای در شرايط بهداشتی حفظ کنند و سال‌ها گلبول‌هايش سالم بماند، اما اين انسان نيست. اسلام هم اين‌ گونه است؛ اين‌که می‌گوييم اسلام همه چيز دارد معنايش اين نيست که بخش‌های جداگانه‌ای به نام اقتصاد و فرهنگ و حقوق و . . . دارد؛ بلکه همه اين‌ها در هم تنيده است و با هم تأثير و تأثر متقابل دارد. وقتی اسلام ناب است که همه بخش‌ها به صورت يک کل منسجم و دارای تأثيرات متقابل و با هدف واحد در نظر گرفته شود که متأسفانه اين مسئله درست تبيين نشده است.

* لزوم درک لايه‌های عميقتر

مسئله دوم اين است که نگرش به هر بخشی از اسلام دارای لايه‌هايی است؛ لايه‌ای سطحی که هر کسی نگاه کند اين لايه را می‌بيند و اگر اين حداقل را درک نکند اصلاً اسلام را نشناخته است، ولی لايه‌های عميقتری هست که اگر آن لايه‌ها را درست نشناسيم ممکن است در درازمدت، اسلام لطمه بخورد. گياهی را فرض کنيد که در گلدانی رشد می‌کند، ممکن است گل هم بدهد، خوش‌بو هم باشد، اما اين گياه هيچ گاه درختی نمی‌شود که صد سال عمر کند. اگر بخواهد عمری صدساله داشته باشد بايد در زمين حاصلخيزی رشد کند و بتواند در اعماق زمين ريشه بدواند وگرنه مثل خيلی ازگياهانی که امروز به صورت مصنوعی پرورش می‌دهند دوامی نمی‌آورد. قرآن در اين باره بيان زيبايی دارد: «. . . کشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار» (چون درخت ناپاکی است که از روی زمين کنده شده و قراری ندارد). بايد اسلام را در لايه‌های مختلفش ببينيم و به اعماقش پی ببريم. «کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء؛ تؤتی اکلها کل حين باذن ربّها».

* لايه عميق ولايت

در اين باره نمونه‌های بسيار وجود دارد. همين مسئله ولايت در اسلام (صرف‌نظر از مسئله ولايت فقيه و حکومت) يعنی چه؟ اين ولايت در مجموعه مفاهيم اسلامی چه جايگاهی دارد؟ آنچه در خاطر ماست و از کودکی ياد گرفته‌ايم همين «محبت اهل بيت» بوده است. در خيلی جاها تصور بر اين است که اهل ولايت کسانی هستند که زياد روضه می‌خوانند، گريه می‌کنند و توسلات دارند! اما به برکت انفاس قدسی امام خمينی«ره» ما به لايه‌ای عميقتر از اين معنا پی برديم که از لايه اول خيلی مهمتر است؛ ولايتی که درباره آن می‌گويند: «ولم‎يناد بشیء کما نودی بالولایة» تنها همين سفره حضرت ابوالفضل و امثال آن نيست. چيزی که اهميتش از نماز بيشتر است بايد تأثير خيلی عميقتری در سعادت انسان داشته باشد. بالاخره همين اندازه فهميديم که ولايت فقيهی هست که اصل نظام است. ولی اکنون که همه دنيا نظام جمهوری اسلامی ايران را به عنوان نظام ولايت فقيه می‌شناسند، مردم ما به خصوص اقشار و گروه‌های مؤثر که شامل بالاترين مسئولان کشور هم می‌شود از ولايت فقيه چه می‌دانند و چه اندازه به آن معتقدند؟ اگر کسی ادعا کند که بعد از سی و چند سال؛ بعد از اين همه بحث‌هايی که خود امام فرمودند، کتاب‌هايی که فقها در اين‌باره نوشتند؛ بحث‌های تلويزيونی، راديويی و غيره‌ای که انجام گرفت، هنوز در عاليترين سطوح مسئوليت کشور، ولايت فقيه به معنای واقعی‌اش جا نيفتاده، ادعای گزافی نکرده است. البته ما علم غيب نداريم و نمی‌دانيم در دل هرکس چه می‌گذرد، اما آثار نشان می‌دهد که هنوز در اعماق دل خيلی‌ها اين است که اين يک فرصتی بود که امام آن را غنيمت شمرد و برای آخوندها دکانی باز کرد! می‌گويند: وقتی مردم بايد رأی بدهند و رئيس جمهور يا رئيس حکومتی انتخاب کنند، ديگر ولی فقيه چه‎کاره است؟! قوای سه‌گانه که داريم. ده‌ها سال پيشتر مونتسکيو گفت، ديگران هم تصريح کردند و توجيهات عقلی خوبی هم دارد. قوه مقننه و قضاييه داريم، يک رئيس قوه مجريه هم می‌خواهد که آن مصوبات را عمل کند. ديگر چه می‌خواهد؟ رهبر يعنی چه؟ ولی فقيه چه‎کاره است؟ بله عده‌ای از آخوندها در مبارزه با نظام قبلی زحمت کشيدند و کشته و زندانی دادند؛ امام هم به پاس تشکر، چيزی به نام ولايت فقيه درست کردند! مردم هم به امام احترام گذاشتند و آن را قبول کردند!

نمی‌دانم اين افراد تا چه اندازه باور دارند که اين ولايت را بايد به عنوان اسلام پذيرفت. گاهی در عمل نشان می‌دهند که باور ندارند. گاهی کسی مقام رسمی قانون پيدا می‌کند، خيال می‌کند ديگر مالک کشور است. می‌گويد مردم به من رأی دادند و اختيار را به دست من داده‌اند، ديگر رهبر چه‎کاره است؟! حتی در حوزه‌های علميه هم کسانی پيدا می‌شوند که هنوز بعد از اين همه بحث‌ها شک می‌کنند که اصلاً آيا ما ولايت فقيه داريم يا خير، واگر داريم قلمرواش چه‌قدر است و اصلاً آيا حکومت اسلامی داريم يا نداريم؟! متأسفانه اين حرف‌ها تحت تأثير برخی عوامل، وسعتی نسبی در بعضی از حوزه‌ها پيدا کرده است.

با اين اوصاف هرچند ما مثلاً درباره حقوق زن تحقيق علمی کنيم، اجتهاد کنيم، خانم‌ها‌ خودشان مجتهد بشوند، به حد اعلميت برسند، در اين باره فتوا بدهند، تحقيق داشته باشند. و حکم مسئله را اثبات کنند يا فقهای حوزه و مراجع بيايند، حمايت کنند و نظر بدهند که بايد چنين کرد، اگر مسئولان کشور، آنهايی که در قوه مقننه مؤثرند تصويب نکنند، چه می‌شود؟ ما قوانينی داشتيم که با اکثريت قاطع تصويب شده و شورای نگهبان هم تأييد کرده، ولی سال‌هاست متروک مانده، چون مجری دلش نمی‌خواسته، سليقه‌اش نبوده و هرروز به بهانه‌ای قانون را کنار گذاشته است. بنابراين با اين کارها مسائل حل نمی‌شود. بايد فکر کلانی داشته باشيم، بايد کاری کنيم که مسائل اصلی و زيربنايی نهادينه شود، نه اين که بعد از سی - چهل سال هنوز هم مشکوک باشد و با آن برخوردی شعاری بشود. وقتی از عمق دل باور کردند و فهميدند اسلام و اقتضای اسلام همين است، آنهايی که واقعاً مسلمانند پای آن می‌ايستند و برای آن جان هم می‌دهند، اما وقتی باور نکردند، می‌گويند حالا آخوندها چيزهايی گفته و نوشته‌اند؛ اين بحث‌ها زير و رو زياد دارد و اختلاف‌نظر زياد است! در آخر هم يا آدم کج‏سليقه‌ای را پيدا می‌کنند و فتوايش را می‌گيرند، يا فتوايی می‌تراشند تا در مقابل، به آن استناد کنند. حالا اگر شما صد تا فقيه داشته باشيد که همه حکمی داده باشند و در مقابل، کسی سخن خلافی گفته باشد، اگر دلشان با آن حکم مخالف باشد، سخن اين يکی را می‌گيرند و همه چيز را فراموش می‌‌کنند.

* لزوم حرکت هماهنگ

ما بايد در اين دو جهت يعنی طرح کلان اسلام برای جامعه، و ارتباط درونی بخش‌های مختلف اسلام فعاليت کنيم. اين که توقع داشته باشيم حقوق زن رعايت بشود يا مثلاً نکاح موقت درست اجرا شود، اما از ساير مسائل غفلت کنيم به جايی نمی‌رسيم. وقتی آموزش و پرورش ما گونه ديگری است؛ دستگاه‌های ارتباطی ما و فيلم‌ها طور ديگری است؛ اينترنت دائماً جوان‌های ما را بمباران می‌کند، در اين شرايط، اين که فتوای علما اين است که اين حلال يا حرام است، هيچ مشکلی را حل نمی‌کند. آن مسئولی که دختر، پسر، عروس يا دامادش با همين مشکلات دست به گريبانند چطور می‌خواهد به صورت ديگری عمل کند؟ اين تلاش‌ها وقتی ثمر می‌دهد که اين مجموعه، هماهنگ حرکت کند. قتی يک قدم پيش می‌رود همان يک قدم را همه بروند، نه اينکه در يک بخش جلو برويم و خيلی پيشرفت کنيم، اما قسمت‌های ديگر مورد غفلت قرار بگيرد. مثل انسان ناموزونی که دست و پايش خيلی دراز است، اما سرکوچکی دارد، به جايی نمی‌رسد. در آخر هم دست‌های درازش جايی گير می‌کند و می‌افتد، سرش می‌شکند و نابود می‌شود.

ما بايد اسلام را در يک کل ببينيم که بايد همه بخش‌هايش با هم متناسب و متوازن رشد کند. تصور اينکه می‌توانيم مسائل حقوقی زن را بدون توجه به مسائل ديگر اصلاح کنيم نادرست است. مخصوصاً اگر اين مسائل با اعتقادات تماس داشته باشد. اگر خدای نکرده روزگاری بعضی مسئولان ما در اينکه احکام اسلام ابدی است و هميشه بايد اجرا بشود تشکيک کردند، اساس اسلام زير سؤال می‌رود. چندين سال از طرف عاليترين سطوح رسمی کشور به جامعه القا می‌شد که اسلام را طوری تعريف کنيد که دنيا بپذيرد، و آنهايی که به فرمايش امام اسلام ناب را معرفی می‌کردند، متهم به خشونت می‌شدند. می‌گفتند: شما به اسلام خيانت می‌کنيد؛ اسلام را به گونه‌ای معرفی می‌کنيد که دنيا نمی‌پذيرد؛ بايد طوری معرفی کنيد که همه بپذيرند. همان‌طور که در کنفرانسی در آلمان معرفی کردند و حتی مارکسيست‌ها هم گفتند: اگر اسلام اين است ما هم قبول داريم!

* تلاش در جهت تغيير فرهنگ

بايد توجه پيدا کنيم که کارمان يک اشکال اساسی دارد. وقتی مسائل اقتصادی شرايط زندگی را سخت کند، اگر بخواهيم به خانمی که طلاق گرفته بگوييم طبق دستور اسلام عمل کن؛ مهرت را بگير و برو، نمی‌پذيرد. فرض کنيد به اندازه چند ماه خرجش را هم بدهند، بعد از آن می‌خواهد چه‎کار کند؟ مخصوصاً در جامعه‌ای که ازدواج مجدد برای يک خانم پسنديده نيست. در زندگی‌های قبائلی مسائل ازدواج اين‌گونه پيچيده نبود؛ امروز کسی زن می‌گرفت، فردا طلاق می‌داد و همين خانم با مرد ديگری ازدواج می‌کرد. خيلی هم عادی بود، ولی حالا اين‎گونه نيست؛ ديگران زشت می‌دانند که خانمی که شوهرش از دنيا رفته است، مجدداً ازدواج کند. متأسفانه اين مسئله در کشور ما به فرهنگی عمومی تبديل شده است. ازدواج موقت را که اصلاً نمی‌توان حرفش را زد. بسياری از افراد تصريح می‌کردند: ما به گناه کردن حاضريم، اما حاضر نيستيم ازدواج موقت داشته باشيم. يعنی ازدواج موقت را زشت‌تر از فحشا می‌دانستند! هنوز هم در گوشه و کنار جامعه چنين تفکری هست. اين شرايط فرهنگی بايد عوض بشود. تا اين فرهنگ حاکم است اين طور حکم‌ها اجرا نمی‌شود. ما بايد برای تغيير فرهنگ جامعه برنامه‌ريزی داشته باشيم و مسئولان ما باور کنند که بايد اين کارها را انجام بدهند.

* لزوم توجه به مسائل اساسی

بايد حواسمان جمع باشد. تمام نيرو، وقت و کارمان را صرف يک موضوع جزئی نکنيم که معلوم نيست به جايی برسد يا نرسد. به نظر می‌رسد در عين اينکه هر کسی بايد طبق شرايط خاص خودش و وظيفه، امکانات و تخصصی که دارد برای حفظ نظام و پيشبرد اهداف اسلام حرکت کند اما مهمترين کار توجه به مسئله کلان جامعه است. بايد بينديشيم اين مجموعه فعاليتی که داريم در کجای اين جامعه واقع می‌شود، چه تعاملی با ساير بخش‌ها دارد و چقدر شرايط اجرايش در جامعه فراهم شده است. اگر کسانی برخوردشان با مقام ولايت فقيه از نوع برخورد سياسی با يک باند يا رقيب سياسی باشد. يعنی سی و چند سال تلاش برای ولايت فقيه همه بر باد است. اگر اين طور شد تلاش‌هايی که برای مسئله فقاهت و مرجعيت می‌شود چه فايده‌ای دارد؟ کسانی که احساس مسئوليت می‌کنند، کسانی که فکر و هوش و انگيزه‌ای دارند، آنها که دلشان برای انقلاب می‌سوزد، بايد برای مسائل اساسی دلسوزی کنند، بود و نبود مسائل ديگر چندان فرقی نمی‌کند. نمی‌گويم نبايد تلاش کرد، اما اگر اصل مسئله ولايت فقيه انکار بشود، اگر اصل امام زمان به گونه ديگری تفسير بشود ديگر چه‎چيزی باقی می‌ماند؟ اين‌ها خطراتی است که کمتر کسی به آن توجه پيدا می‌کند و متأسفانه وقتی خطر واقع شد رفع کردن آن تقريباً محال می‌شود.

* خطر فراماسونری

آنها که تيزبين هستند بايد آينده را پيش‌بينی و خطرها را احساس کنند، ديده‎بان‌ها بايد از دور بنگرند که چه پيش می‌آيد. احساس من اين است که درون جامعه ما دستگاه فراماسونری در حال تقويت مجدد است. نبايد فراموش کرد که در ايران، مشروطيت با دستگاه فراماسونری، با شعارهای اسلامی و آيات قرآن سر کار آمد. امروز هم اگر بخواهد بيايد حتماً از همين شعارهای برگرفته از انقلاب استفاده خواهند کرد و زير اين پوشش‌ها حرف خودشان را می‌زنند. همان چيزی که هميشه گفته‌اند: «قالب را حفظ کنيد و محتوا را عوض کنيد!» قالب، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف و اين حرف‌هاست اما محتوای امام زمان، چيز ديگری (مثل انسان کامل نوعی) می‌شود.

اگر در مسائل مبتلابه جامعه با علما و مراجع تبادل نظر کنيم، ولی به کسی که اصلاً در طول عمرش با هيچ عالمی ميانه خوبی نداشته و اکنون نيز حاضر نيست داشته باشد و هرچه بتواند لگد می‌زند چه اميدی می‌توان داشت؟ کسانی هم دلباخته اينها شده‌اند و فريبشان را خورده‌اند و با تمام قوا همه آنچه را بر ديگران عيب می‌گرفتند، اعم از استفاده از امکانات دولتی برای مسايل شخصی و . . . درباره اين شخص فراموش می‌کنند. با اين روند، روزی چشم باز می‌کنيم می‌بينيم که اصلاً روز به شب تبديل شده است و ديگر همديگر را نمی‌شناسيم. اصلاً اينجا کجاست؟! و اينها از کجا پيدا شده‌اند؟ اين‌ها از درون همين دستگاه درآمده‌اند، خود ما حمايتشان کرديم اين بودجه‌هايی که در اين راه صرف می‌شود از جايی می‌آيد؟ اين بند و بست‌هايی که می‌شود، اين عزل و نصب‌هايی که انجام می‌گيرد به چه دليل است؟ اين حرف‌های نچسبی که هرروز در قالبی نو زده می‌شود از کجا می‌آيد؟ چه انگيزه‌ای برای طرح اينها وجود دارد؟ اين همه سخن از ملی‌گرايی آن هم در زمانی که کشورهای اسلامی و عربی بيدار شده‌اند و يک نهضت اسلامی جهانی در حال شکل‌گيری است برای چيست؟ آيا پيامد طرح «اسلام‌ ايرانی» چيزی جز اين است که ما را به ملی‌گرايی متهم کنند و بگويند: شما با اسلام سروکار نداريد؟ چه انگيزه‌ عقلايی می‌تواند پشت اين کار وجود داشته باشد؟ اگر روزی از ما بپرسند که: چرا برای احيای حقوق زن کار نکرديد شايد عذری داشته باشيم، اما اگر روزی بپرسند که چرا اساس اسلام بر باد رفت و ساکت مانديد، چه جواب بدهيم؟

* شديدترين خطر برای نظام

مگر هنگامی که دستگاه بنی‌اميه سر کار آمد چند سال از تولد اسلام گذاشته بود؟ آنها با چه نامی بر مسند حکومت نشستند؟ آيا جز به‎نام اسلام و خليفه رسول‌الله حکومت می‌کردند؟ اما به فرمايش اميرالمؤمنين ظرف اسلام را واژگون کردند و پوستين اسلام را وارونه پوشاندند و ملت هم پذيرفتند! وقتی روی منبرها - العياذ بالله - اميرالمؤمنين عليه السّلام را لعن می‌کردند، در کدام کشور اسلامی مقاومت شد؟ اين کار همه جا رسم شد. هر جا نماز جمعه خوانده می‌شد، لعن علی عليه السّلام هم بود. تا زمان عمربن عبدالعزيز که کم‌کم نسبت به اين مسئله مقاومت شد. قبل از اينکه جنازه پيغمبر دفن شود چه‎کسانی برای پيغمبر صلّی الله عليه و آله و سلّم جانشين درست کردند؟‌ مشرکان آمدند؟ زرتشتيان و يهوديان آمدند؟ خير، همين اصحاب پيغمبر بودند! پس تعجبی ندارد که کسانی به نام ولايت فقيه و به نام طرفداری از خط امام بيايند و اسلام را از امام کنار بزنند و مگر چنين نکردند؟ مگر به نام طرفداری از «خط امام» نيامدند اسلام را از بين ببرند؟ آيا ديگر تمام شد؟ فردا فتنه عميقتری در پيش است. ابزارش از همين‌جا و از همين الآن تهيه شده است. از آسمان نازل نمی‌شود. مگر سران فتنه از آسمان آمدند و فتنه برپا کردند. همين‌ها بودند که حکومت اسلامی را در عاليترين سطوح در طول چند دهه اداره می‌کردند. حالا تعجب می‌کنيم! بعيد نيست يکی دو سال ديگر وضع عوض بشود و همين‌هايی که در همين نظام به وجود می‌آيند و رشد می‌کنند و از بودجه مملکت و از همين امکانات صرف به قدرت رسيدن آنها می‌شود سر کار بيايند و ريشه همه چيز را بزنند. حالا بنشينيم گوشه‌ای يک تحقيق علمی بکنيم و حداکثر طرحی تهيه کنيم و برای تصويب به مجلس بفرستيم. آيا تصويب شود يا نشود، فردا بعد از اينکه تصويب شد شورای نگهبان آن را تأييد کند يا نکند. شورای نگهبان تأييد کرد آيا دولت اجرا کند يا نکند، آيا اين تنها کاری است که از ما برمی‌آيد و هيچ وظيفه ديگری نداريم؟!

ان‌شاءالله که من اشتباه می‌کنم، ان‌شاء‌الله که همه‌اش اشتباه باشد، اما آن خطری که من احساس می‌کنم شديدترين خطری است که تا به حال نظام ما را تهديد کرده است و ديگر جايی برای اسلام و ولايت فقيه و ارزش‌های اسلام نخواهد گذاشت.

خداوند متعال همه ما را از آفت‌هايی دينی و معنوی حفظ کند و به همه ما توفيق انجام وظيفه - آن گونه که مورد رضايت خودش هست - مرحمت کند. ان‌شاءالله سايه رهبر معظم انقلاب بر سر ما مستدام باشد که اين شخصيت عظيم‌الشأن و الهی، ذخيره بزرگی برای حفظ اين نظام و بزرگترين نعمتی است که برای حفظ اسلامی به آن اميدواريم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016