یکشنبه 22 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تأملی بر پرونده تجاوز به زنان در اصفهان و انتقام‌گيری مذهبی، محمد مصطفايی

محمد مصطفايی
اتفاقات و عملکرد دستگاه انتظامی و پليس و نيز اظهار نظرهايی که در اين مورد می‌شود نشان می‌دهد که کسانی که به باغ يورش برده و تجاوز کرده‌اند به‌اصطلاح اراذل و اوباش نبوده‌اند و اين عده از افراد از جمله افراد مذهبی‌ای بوده‌اند که قصد انتقام‌گيری مذهبی داشته‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


زنی که مورد تجاوز بی رحمانه عده ای از مردان هوسران در باغی در نزديکی اصفهان قرار می گيرد می گويد. درب باغ زده شد. و يکی از آقايان رفت و در را باز کرد. دو نفر پشت در بودند. گفتند که از طرف پليس هستند و دارای حکم قاضی می باشند. آنها لباس شخصی بر تن داشتند و ظاهرشان به نيروهای بسيجی شبيه بود. صورتشان دارای ريش بوده و پيراهن شان نيز روی شلوارشان بود. وارد باغ شدند. همين که وارد شدند چند نفر ديگر هم از ديوار و درب وارد شدند و همه جا را محاصره کردند. ما را تهديد کردند که از تلفن همراهمان استفاده نکنيم. مردان چون گمان می کردند که آنها مأمور هستند از خود مقاومتی نشان ندادند. اين زن می گويد ما به پليس زنگ زديم ولی پليس بعد از اينکه متجاوزين رفتند سر رسيدند. بعد از آن هم به ما گفتند که جرأت نداريم حرفی در اين خصوص در جايی مطرح کنيم و حال نيز اجازه حرف زدن نداريم. به هيچ عنوان اجازه نمی دهند ما واقعيت را مطرح کنيم و بگوييم که کسانی که به باغ هجوم آوردند از نيروهای لباس شخصی بودند که با تنی چند از اشرار تبانی کرده بودند تا اين فاجعه را رقم بزنند و حال آنها هستند که نمی خواهند مجرمين اصلی دستگير شوند.

گفته های اين زن که نخواست نامش از تهديدهايی که شده است مطرح گردد قابل تأمل است. به خصوص اينکه اتفاقات و عملکرد دستگاه انتظامی و پليس و نيز اظهار نظرهايی که در اين مورد می شود نشان می دهد که کسانی که به باغ يورش برده و تجاوز کرده اند به اصطلاح اراذل و اوباش نبوده اند و اين عده از افراد از جمله افراد مذهبی بوده اند که قصد انتقام گيری مذهبی داشته اند.

نخستين موضع گيری رسمی پليس درباره فاجعه تجاوز زنان در خمينی شهر اصفهان و همچنين امام جمعه اصفهان نيز جای تامل دارد. امام جمعه اصفهان طبق گزارشی که روزنامه روزگار منتشر کرده است گفته است: اگر خانمها حجاب داشتند، مورد تجاوز قرار نميگرفتند. حجت‌االسلام سالمی امام جمعه خمينی‌شهر همچنين گفته است: البته آنها هم که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند آدم‌های عليه‌‌السالمی نبوده‌اند، اين ۱۴ نفری که فقط دو نفرشان خانواده بوده‌اند برای پارتی به شهر ما آمده بودند و با شراب‌خواری و رقاصی يک عده ديگر را هم تحريک کردند. واحد مرکزی خبر نيز پيش تر از جانب سرپرست اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی استان اصفهان گزارش داده بود که: چهارشنبه گذشته چند خانواده‌ در يکی از باغ های اطراف اصفهان بدون رعايت موازين شرعی و عرفی، ميهمانی را برگزار کرده بودند که عده ای از اراذل و اوباش اين منطقه با اطلاع از اين ميهمانی و با همدستی دوستان خود ضمن ورود به داخل باغ، زنان و دختران اين ميهمانی را مورد اذيت و آزار جنسی قرار داده بودند.

۱۸ روز از اين واقعه تلخ می گذرد و تا زمانی که مردم شهر سکوت خود را نشکنند، صدايی از مسئولين در نمی آمد و حال که صدای مردم خمينی شهر، بلند شد و آنها به اعتراض راهپيمايی و تجمع کردند، مسئولين اظهارنظرهايی می کنند تا بار مسئوليت خود و مجرمين را کاهش دهند. از جمله پليس آگاهی استان اصفهان در اولين اظهارنظر رسمی ميگويد اگر اين خانمها حداقل حجاب را رعايت کرده بودند، شايد مورد آزار و اذيت قرار نميگرفتند.

روزنامه روزگار در خصوص تحقيق در رابطه با فاجعه ای که در اصفهان رخ داد نوشته است که هيچ کس پاسخگو نبود، بعد از ورود به شهر سر زدن به ادارات و نهادهای رسمی را شروع کرديم و تقريبا جز يکی دو مورد جواب رسمی ای نشنيديم. همه به صورت غيررسمی اطلاعاتی ميدادند، البته ضبط صوتهای ما روشن بود.

چرا مسئولين نبايد پاسخگو باشند؟ با قربانيان اين حادثه مصاحبه ای نمی شود. مطمئنأ قربانيان حادثه همانطور که برخی از مسئولين درخواست کرده اند به جای مجرمين به دليل نداشتن حجاب در باغ خود يا اقوامشان، محاکمه و مجازات خواهند شد و از طرفی تحت فشارهای امنيتی قرار خواهد گرفت و در پشت تلويزيون حاضر شده و به نفع نظام جمهوری اسلامی به زيان خود سخن خواهند گفت و يا اينکه افراد بی گناهی را يافته و با تحت شکنجه قرار دادن آنها، برای اينکه افکار عمومی را آرام کنند، در جلوی تلويزيون اقرار گرفته و چند بی گناه را به جای گناهگاران اصلی محاکمه خواهند کرد.

جالب اينکه فرماندار اصفهان در اين مدت خود را مخفی کرده است. اما معاون وی به خبرنگار روزگار می گويد: سالها اين همه دست در اين شهر سوی خدا بالا بوده نيامديد يک خبر بگيريد، حال که... سر و کله تان پيدا شده. معاون فرماندار هم هيچ نمی گويد و حوالی مان ميدهد به اتاق حراست. مسئول حراست هم بعد از بالا و پايين کردن نامه ام و کمی صحبت دوستانه هيچ نميگويد و ارجاع می دهد به فرماندهی پليس. يکی از مديران ارشد فرمانداری اما اطلاعاتی درباره ماجرا ميدهد. ميگويد حاضران غير از دو نفر همه خانواده بوده اند، زن و شوهر و خواهر و برادر. او ناراحت است و معتقد است پليس پيش از اين در برخورد با آنها شل گرفته است. ظاهرا عکس اين متهمان برای شناسايی در نماز جمعه پخش شده است. اين مسئول می گويد «خبر نبايد اين قدر پخش می شد» اين مثل مسأله خانوادگی است و بايد در شهر حل می شد. بچه ها خيلی هم تلاش کردند آن تجمع برگزار نشود، اما متاسفانه شد و حالا با آبروی شهر دارد بازی می شود.

در حالی که امام جمعه اصفهان می گويد قربانيان جرم فقط دو نفرشان خانواده بوده و ديگران از شهرهای ديگر آمده بودند. يعنی در اين سرزمين کسانی که خانواده نيستند يا حجاب نداشته باشند يا شرب خمر کنند، اگر تجاوزی به آنها شد اشکالی نخواهد داشت؟

هيچکس در اين داستان پاسخگوی هيچ خبرنگاری نيست. خبرنگار روزنامه روزگار هم که از تهران به دادستانی اصفهان می رود با برخورد توهين آميز مسئولين مواجه می شود مثلا يکی از مسئولين به خبرنگار می گويد: «بايد برويد پيش آقای دادستان البته نوع پوشش تان اينطوری نباشد. روسری و سر و وضع تان پيداست. من ميتوانم رنگ گوشواره شما را هم ببينم.» خبرنگار می گويد: «خب اگر اين طور است، نگاه نکنيد آقای محترم!» ميگويد: «اگر نگاه نکنم که می گوييد بی ادبی کرده ام.» خبرنگار می گويد: «اصلأ من اين را به حساب بی ادبی شما نمی گذارم.»

می گويد: «خير من ميخواهم به شما نگاه کنم و شما با اين وضع پوشش تان مرا به گناه می اندازيد. شما برويد و وضعتان را درست کنيد.» خبرنگار روزنامه روزگار می نويسد همين آقا ما را نزد آقای بت شکن بازپرس پرونده می برد و به او از مصداق بدپوششی ما گله می کند. به جناب بازپرس پرونده می گويم که مگر پوشش من چه ايرادی دارد و مرد مدام پشت سر هم حرف می بافد که چنين و چنان. بت شکن معرفی نامه می خواهد يا کارتی. کاغذ را به دستش می سپارم و در صندلی کناری او می نشينم. با دست اشاره می کند که روی صندلی ديگری که چند متری با او فاصله دارد، بنشينم. گويا کسی در دادستانی خمينی شهر قرار نيست درباره پرونده به ما پاسخی بدهد. يکی پرونده را منکراتی می خواند و يکی محرمانه و پيچيده.

حادثه در شب هنگام رخ می دهد و بی حجابی زنان و پايکوبی حاضرين در باغ بهانه ای می شود در دست، مسئولين حکومتی که به راحتی موضوع را لاپوشانی کنند تا اين فاجعه از ذهن عموم خارج گردد.

اما واقعا چه شده است که در سال های اخير، تغييرات شگرفی رخ داده است، آيا تمامی اين اتفاقات به وسيله جن گيرهای آقای احمدی نژاد رخ می دهد؟ يک روز می شنويم که عده بسياری را در ملاء عام اعدام کرده اند. يک روز خبر کودک آزاری های فجيع را می شنويم! خبر تجاوز در دانشگاه! خبر قاتل بودن يکی از قوی ترين مردان ايرانی، خبر شکنجه هايی که توسط مأمورين امنيتی در زندان اوين را می شنويم و روزی نيست که خبر دهشتناکی به گوش مان نرسد.

تنها می توانم بگويم متأسفم. از همه اين بی قانونی ها متأسف و متأثرم....

محمد مصطفايی - وکيل دادگستری



اعلاميه ای که در شهر اصفهان برای دستگيری برخی از متهمان پيچيده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016