یکشنبه 5 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قسم حضرت عباس گشت ارشاد و دم خروس خمينی‌شهر، پدرام فرزاد

از صبح تا شب بر طبل توخالی اقتدار خويش می‌کوبند که ما همگی رستم دستانيم غافل از اين که بعد از آن همه قسم حضرت عباس، دم خروس از جايی همچون خمينی‌شهر، بندرگز و نيز کاشمر و ديگر اماکنی که تا به حال نامی از آن‌ها برده نشده، بيرون می‌زند تا اين آويختگان به قدرت را بيش از پيش رسوا نمايد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به نوشته سايت «خبرآنلاين» رئيس پليس استان اصفهان، انعکاس رسانه‌ای حادثه تجاوز گروهی در خمينی شهر را باعث ايجاد احساس ناامنی در جامعه دانست و گفت: اين قبيل حوادث، طبيعی است!
تقريبا يک ماه از اين واقعه گذشته و رئيس پليس اين استان با گفتن تک جمله‌ای ساده، داغ دل آسيب‌ديدگان از اين حادثه را تازه کرد و با طبيعی خواندن اين گونه حوادث در تمام شهرهای کشور، به راحتی شانه از زير بار اتهام سهل‌انگاری و تسامح با اشرار در کشور (به خصوص استان اصفهان) خالی کرد.
جالب اينجا بود که کرمی در نشست مشترک مسئولان قضايی استان اصفهان، انگشت اتهام خود را به سوی رسانه‌ها گرفت و با انتقاد از عملکرد رسانه‌ها در بازتاب حادثه خمينی‌شهر، گفت: وقوع حادثه خمينی‌شهر و سرقت همزمان از چهار مغازه در اصفهان با رسانه‌ای شدن، بزرگنمايی شد.
باز خدا را بايد شکر کرد که اين به اصطلاح «بزرگنمايی» باعث شد چند حادثه مشابه ديگر نيز که به نوعی لاپوشانی شده بودند، فاش و پيگيری شوند وگرنه معلوم نبود پرونده‌های مربوط به اين حوادث کجا گم و گور می‌شدند.

***

وقتی سفر استانی احمدی‌نژاد و خامنه‌ای به کردستان را پشت سر گذاشتيم، شاهد و شنوای ادعاهايی مبنی بر «دارا بودن بالاترين ضريب امنيت» در اين استان هميشه ناامن بوديم و هنوز يادمان نرفته ادعاهايی که درمورد رخ دادن کمترين ميزان جرم و جنايت و نيز برخوردهای مسلحانه با عوامل رژيم در اين استان را که به موازات آن، بمب‌گذاری در ميدان آزادی سنندج و حمله به پاسگاه‌های اطراف اين شهر و نيز بمب‌گذاری مهاباد را شاهد بوديم و خود به خود خط بطلانی بر اين ادعاها کشيده شد تا حضرات مدعی با مشاهده زبان‌درازی اشرار (و مخصوصا مخالفان حکومت) به خود، جهت کاستن از بار فشار ايجاد شده بر دوش خود، به طرفه‌العينی پای کشورهای بيگانه و بالاخص امريکا،‌ انگليس و اسرائيل را وسط کشيدند و به ناگاه خبر از کشته شدن تمامی عوامل بمب‌گذاری در مهاباد به گوشمان رسيد که هرگز معلوم نشد کی و چطور و توسط چه گروهی اين قضيه پيگيری و اين‌چنين به سرانجام رسيد.

***

در رخداد تجاوز گروهی خمينی شهر، ۱۲ تن از اراذل و اوباش بنام اين شهرستان، شبانه به باغی در حاشيه اين شهر حمله کردند و دست و پای مردان حاضر در آن باغ را بسته و به زنان تجاوز کردند. هرچند در ابتدا گفته شد اشخاصی که مورد تجاوز قرار گرفتند، ارتباط خانوادگی با يکديگر نداشتند، ولی پس از گذشت يک ماه از وقوع اين جنايت، رئيس کل دادگستری اصفهان (انصاری) اعلام کرد که قربانيان، ۴ زوج و يک خواهر و برادر بودند.
بگذريم از اين که اشخاص مختلف با بهانه‌های مختلف سعی در مقصر جلوه دادن اشخاص مورد تعدی قرار گرفته داشتند و در کمال تعجب، کم مانده بود آنها را به جای متجاوزان به پای ميز محاکمه بکشانند که وقوع حوادثی مشابه در روستای قوژد کاشمر، تجاوز به پزشک خانواده روستای ليوان شرقی از شهرستان بندرگز و ... به قدری جوّ را ملتهب کرد که از اين کار پشيمان شدند و مجبور به پيگيری اين امر گشتند.
به راستی چرا «حالا» و پس از «رو» شدن اين جنايت‌های وحشيانه که دست‌کمی از قتل ندارند (به سبب ضربه‌ای که به روحيه و روان افراد مورد تجاوز قرار گرفته می‌زنند و اين قربانيان تا آخر عمرشان بايد با اين ضربه روحی بسازند و بسوزند) جناب رئيس پليس اصفهان خبر از طبيعی بودن اين گونه جنايت‌ها می‌دهد؟ پس کجا رفت آن همه ادعای امن‌ترين کشور دنيا بودن و گسترده بودن چتر امنيتی پليس بر سر خانواده‌ها و به راه انداختن کارناوال قدرت پليس با آفتاب به گردن اشرار انداختن و ديگر مسخره‌بازی‌هايی که فقط از پليس ايران برمی‌آيد و بس. کجا رفت آن همه ادعا؟

***

قسمت مشمئزکننده سخنان رئيس پليس استان اصفهان، تقدير از ظرفيت بالای مردم اصفهان است که تنه به تنه «بی‌غيرتی» می‌زند و اين مسئول «غيرمسئول»، بدون ذره‌ای احساس مسئوليت در قبال جرم انجام شده، از سکوت مردم اصفهان در برابر اين رويداد تمجيد می‌کند و می‌گويد: ظرفيت مردم اصفهان آن‌قدر بالاست که با اين گونه موارد، احساس امنيت آنان کاهش نمی‌يابد.
چند مورد ديگر همچون مورد خمينی‌شهر بايد رخ بدهد تا ظرفيت مردم اصفهان از نظر اين جناب لبريز شده و آستانه تحملشان از اينی که هست پايين‌تر بيايد و نيروی انتظامی اين استان دست به کار گردد؟
سوال اينجاست که اگر خواهر، مادر، دختر يا يکی از بستگان اين جناب در آن باغ حضور داشت و قربانی چنين جنايتی می‌شد نيز حاضر به بالاتر گذاشتن کلاه خود و نيز افراشتن پرچم بی‌غيرتی‌اش می‌گشت يا خير؟ آيا «ظرفيت بالا» فقط درمورد مردم اصفهان صدق می‌کند؟
داشته باشيد که پس از وقوع حادثه تجاوز گروهی در خمينی‌شهر، مردم با تجمع در مقابل دادگستری اين شهر، خواستار اجرای عدالت و به مجازات رساندن متجاوزان شده بودند که سرانجام با پيگيری مردم و دستگاه قضايی اين شهرستان و نيز توزيع عکس‌های متجاوزان در سطح اين استان، ۹ نفر از آنان دستگير و بقيه متواری هستند که طبق ادعای مسئولان انتظامی استان اصفهان، به سمت مرزهای شرقی کشور فرار کرده‌اند.
همين ادعا نيز (فرار باقيمانده متجاوزان به سمت مرزهای شرقی کشور) راهی است که جز فرافکنی و انداختن توپ در زمين مسئولان انتظامی استان سيستان و بلوچستان معنای ديگری نمی‌دهد اما معنای ديگری (البته به صورت پنهان و در لفافه) دارد؛ عجز مسئولان نيروی انتظامی به صورت کلی و بالاخص مسئولان انتظامی استان اصفهان در برخورد با اين گونه حوادث.
اگر اين اتفاق در شاهين‌شهر يا نجف‌آباد رخ می‌داد،‌ تازه با چهره واقعی ماجرا روبرو می‌شديم و تظاهراتی منجر به اغتشاش و به هم ريختگی خود اصفهان را نيز شاهد بوديم.
شاهين‌شهر، شهرکی بود که به سبب مهاجرت جنگ‌زدگان (مخصوصا خوزستانی) به آنجا، رشدی ناگهانی پيدا کرد و به يکباره تبديل به شهر شد و در فاصله ۱۰، ۱۵ دقيقه‌ای اصفهان، مسئولان اين استان مجبور شدند فکری برای سازمان دادن به ساخت و سازهای اين «شهرک تبديل به شهر شده» کرده و نظم و نسقی برای آنجا در ذهنشان متصور شوند.
نجف‌آباد نيز با سابقه و صبغه مذهبی‌ای که دارد، مخالفت مردمش با سردمداری حکومت توسط آيت‌الله خامنه‌ای و تحويل نگرفتن او به هنگام تنها سفرش به آن شهر نيز برای خود تبديل قطبی در استان اصفهان گشته که اگر کوچک‌ترين اتفاق منجر به تجاوزی در اين شهر بيفتد و رئيس پليس اصفهان از سر شکم‌سيری و با تبختر کامل بگويد: اين مسئله، امری است طبيعی، بلايی بر سر او و همکارانش در اين استان خواهند آورد که فقط خدا بايد به دادشان برسد، چون از هيچ بنده‌ای کاری ساخته نخواهد بود.
بمب‌گذاری‌های اهواز، تهران، شيراز و زاهدان را که به گردن کشورهای خارجی انداختند، همکاری سرويس اطلاعاتی پاکستان را به هنگام دستگيری عبدالمالک ريگی کاملا منکر شدند، با اعدام عجولانه و احمقانه‌اش نشان دادند که از بديهيات امور اطلاعاتی نيز سر درنمی‌آورند، الفبای مسائل امنيتی که پيشکش.
حمله‌های پشت سر هم به پاسگاه‌های مرزی و حتی داخلی در استان‌های آذربايجان غربی و کردستان را نيز تا می‌توانند سرپوش می‌گذارند مبادا کسی از ناتوانی سيستم اطلاعاتی و امينتی و نيز انتظامی آنها باخبر شود و از صبح تا شب بر طبل توخالی اقتدار خويش می‌کوبند که ما همگی رستم دستانيم غافل از اين که بعد از آن همه قسم حضرت عباس، دم خروس از جايی همچون خمينی‌شهر، بندرگز و نيز کاشمر و ديگر اماکنی که تا به حال نامی از آنها برده نشده، بيرون می‌زند تا اين آويختگان به قدرت را بيش از پيش رسوا نمايد، اما از آنجايی که قرار نيست اين حضرات در ادعا، کم بياورند، اين رخدادها را «اموری طبيعی» قلمداد کرده و با فراموشی عمدی راه افتادن گشت ارشاد در تهران، يادشان می‌رود مردم را قانع کنند هنگامی که بساط گشت ارشاد را در تهران (و سپس ديگر شهرهای مهم کشور) پهن می‌کنند چرا بايد چنين اتفاقاتی رخ بدهد که اندک اعتبار نيروی انتظامی کشور را زير سوال ببرد؟ اقتدار که ديگر هيچ...
بار ديگر به اين جناب (کرمی) يادآور می‌گردم اگر چنين اتفاقی برای خانواده خودش رخ داده بود، به همين راحتی و بدون کوچک‌ترين حساسيتی، آن را «امری طبيعی» خطاب می‌کرد يا خير؟
به نظر شما، رخ دادن اين امر برای خانواده رئيس پليس اصفهان، «امری طبيعی» محسوب می‌شود؟

پدرام فرزاد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016