یکشنبه 12 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

هاشمی رفسنجانی و قتل عام ۶۷، اکبر گنجی

اکبر گنجی
تاریخ بارها و بارها ساخته می‌شود. تاریخ واقعی را همه‌ی آدمیان با افکار و گفتار و رفتار خود به‌وجود آورده اند/ برساخته‌اند. اما پس از آن، مورخان طی فرایندی پایان‌ناپذیر، تاریخ را بازسازی کرده/ می‌کنند. تمامی متون تاریخی، برساخته‌ی مورخان است. هیچ تصویری از واقعیت، تمامی واقعیت را در بر نمی‌گیرد. همه‌ی تصاویر، گزینشی و متعلق به چشم‌انداز/ منظری خاص‌اند. هاشمی رفسنجانی نیز از این حکم مستثنا نیست

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


منبع: بی بی سی، 8/4/90

یکم- طرح مسأله: هاشمی رفسنجانی خصلت خوبی دارد که باید از آن تمجید به عمل آورد.او روزانه خاطرات و گزارش کارهایش را نوشته و تاکنون طی 11 جلد- تا پایان سال 1367- از آنها را منتشر کرده است.همزمان متن کامل خطبه های نماز جمعه ی ، مصاحبه ها،سخنرانی ها و نطق های پیش از دستوراش در مجلس به صورت کتاب های جداگانه در حال انتشار است.طی سه دهه ی گذشته او یکی از چهره های اصلی جمهوری اسلامی بوده و در دوره هایی- خصوصاً دهه ی اول انقلاب- قدرتمندترین فرد پس از ولی فقیه بود.به همین دلیل،مجموعه کتاب هایی که او منتشر کرده/خواهد کرد، حجم زیادی اطلاعات در اختیار مورخان و تحلیل گران قرار می دهد تا با استناد به شواهد و قرائن تاریخ را بازسازی کنند.

تاریخ بارها و بارها ساخته می شود. تاریخ واقعی را همه ی آدمیان با افکار و گفتار و رفتار خود به وجود آورده اند/بر ساخته اند. اما پس از آن، مورخان طی فرایندی پایان ناپذیر، تاریخ را بازسازی کرده/می کنند.تمامی متون تاریخی، برساخته ی مورخان است. هیچ تصویری از واقعیت، تمامی واقعیت را در بر نمی گیرد. همه ی تصاویر، گزینشی و متعلق به چشم انداز/ منظری خاص اند.

هاشمی رفسنجانی نیز از این حکم مستثنا نیست. کارنامه و خاطرات او هم گزینشی است و مواردی را آگاهانه حذف کرده/می کند. در اردیبهشت سال جاری کارنامه و خاطرات سال 1367 او منتشر شد.حوادث بسیار مهمی در این سال اتفاق افتاده است.پذیرش قطعنامه ی شورای امنیت و پایان جنگ 8 ساله، حوادثی که منجر به عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری شد،قتل عام زندانیان سیاسی، برخی از آن وقایع اند.هاشمی به جزئیات وقایع جنگ را گزارش کرده است. همه ی مورخان،فعالین سیاسی، مدافعان حقوق بشر و خانواده ی قربانیان در انتظارند تا اطلاعات مهمی درباره ی قتل عام 67 در این اثر بیابند.اما نتیجه ناامیدی مطلق است،برای اینکه هاشمی این رویداد مهم را از تاریخ پاک کرده است.چه علل و دلایلی موجب این عمل هاشمی شده است.

دوم- جانشین فرمانده کل قوا: بهار سال 1367 برای ایران سال خوبی نبود. همه به کمک صدام حسین شتافته و او با تجهیزات نظامی کامل و استفاده ی از هر نوع جنگ افزاری شکست هایی را به نیروهای ایران وارد آورد. اختلافات سپاه و ارتش و دهها مسأله ی دیگر،بستر این کار را فراهم کرده بود.در 12 خرداد 67، آیت الله خمینی به دنبال درخواست رئیس جمهور وقت،هاشمی رفسنجانی را به جانشینی فرمانده کل قوا- "با تمام اختیارات"- منصوب می کند تا شاید تحرک جدیدی ایجاد شده و پیروزی و سقوط صدام حسین ممکن گردد.

در دهه ی اول انقلاب به طور مرتب جلسه ی سران قوا با شرکت آیت الله علی خامنه ای، آیت الله موسوی اردبیلی،هاشمی رفسنجانی،میر حسین موسوی و احمد خمینی تشکیل می گردید.تصمیمات اصلی ادراه ی کشور در این جلسات اتخاذ می شد.در عین حال،حکم جانشینی فرمانده ی کل قوا، قدرت هاشمی را به نحو چشمگیری افزایش داد.برای این که کشور درگیر جنگ بود و جنگ همه چیز را تحت الشعاع خود قرار می داد.

سازمان مجاهدین خلق از مدتها قبل به عراق منتقل شده بود. مجاهدین و ارتش صدام در یک جبهه می جنگیدند.همکاری آنان مطلق بود. به همین دلیل صدام حسین آنها را به سلاح های سنگین نظامی مجهز کرد تا از طریق فتح نظامی رژیم را سرنگون سازند.در هشتم فروردین 67 ارتش مجاهدین و ارتش عراق به فکه حمله آوردند.مجاهدین خلق آن عملیات را "آفتاب" نامیدند و گفتند که مریم رجوی فرماندهی آن را بر عهده داشته و فرمان "آتش" را صادر کرده است.آنان گفتند که در این عملیات 3500 تن از سربازان لشگر 77 خراسان کشته و مجروح کرده و 508 تن از آنها را به اسارت در آورده اند.

مجاهدین خلق در 28 خرداد 67 با همکاری ارتش صدام "عملیات چلچراغ" را در منطقه ی مهران و دهلران انجام دادند.مهران که در کنترل ارتش ایران بود سقوط کرد.مطابق گزارش های مجاهدین خلق،در این عملیات 8 هزار تن از نیروهای ایرانی کشته و زخمی و 1500 تن نیز اسیر شدند.پس از این عملیات،"امروز مهران فردا تهران" به شعار و استراتژی سازمان تبدیل شد.

صدام حسین در هشتم شهریور 67 طی یک سخنرانی گفت از طریق ایرانی ها جمهوری اسلامی را نابود خواهد کرد و افزود:"قهرمانی های مجاهدین خلق در مهران موید این سخن می باشد...بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهیدن خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین طور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید".

در 31/4/67 مسعود رجوی کلیه ی نیروهای سازمان را در سالن اجتماعات اشرف جمع کرد و طی یک سخنرانی مبسوط آغاز "عملیات فروغ جاویدان" و "فتح تهران را اعلام کرد.گفت:

"براساس تقسیمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهیم رسید...کاری که ما می خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛چون فقط یک ابرقدرت می تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند...از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد...علاوه ی بر آن ضد هوایی و موشک سام 7 هم که داریم...هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون ها خواهد بود.از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین ها به صورت ستون حرکت می کنند...در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد.از طرفی درب زندان ها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد.نیروهای زندان بالقوه با ما هستند".

ساعت 4 بعد از ظهر 3/5/1367 تهاجم ارتش سازمان(عملیات فروغ جاویدان) به ایران آغاز شد. همزمان عراق در کلیه ی جبهه ها ایران را مورد تهاجم قرار داد تا نیروهای سازمان به راحتی از مرزهای بین المللی عبور کنند.به همین دلیل نیروهای سازمان بدون درگیری پس از عبور از شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب ، در ساعت 30/9 همان شب شهر اسلام آباد را به تصرف در آوردند.در 5/5/67 نیروهای سازمان تهاجم به سمت باختران را آغاز کردند.درگیری ها به شدت ادامه داشت و از صبح 6/5/67 عقب نشینی نیروهای سازمان آغاز شد.در 7/5/67 نیروهای ایرانی مجاهدین را به طور کامل به داخل مرزهای عراق می رانند.مطابق گزارش های رسمی سازمان، 1304 تن از نیروهای آنان در عملیات فروغ جاویدان کشته شد و 1500 تن از آنها مجروح گردیدند. روشن است که طی این عملیات تعداد زیادی از نیروهای ارتش و سپاه و بسیج ایران کشته و زخمی شدند.

عملیات چلچراغ و فروغ جاویدان سازمان مجاهدین در زمان جانشینی فرماندهی کل قوای هاشمی رفسنجانی صورت گرفت.در ساعت 3 بامداد 4/5/67 هاشمی به صادق محصولی با تلخی می گوید:"بروند جدی تر برخورد کنند"[1].ظهر همان روز احمد وحیدی را به عنوان فرماندار نظامی کرمانشاه نصب می کند. در 5/5/67 هاشمی می گوید:"فرصت خوبی به وجود آمده که در اینجا آنها را منهدم کنیم و شرشان را کم کنیم"[2].هاشمی در 6/5/67 می گوید:"اگر[عملیات علیه مجاهدین]خوب پیش برود، ضربه ی غیر قابل جبرانی به آنها وارد خواهد آمد"[3].بعد، خبرهای عقب نشینی مجاهدین را به او می دهند، می نویسد: "منافقین حسابی قلع و قمع می شوند"[4].در 8/5/67 می نویسد:"تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه ی وارده بر آنها خیلی عمیق است. یکصد و بیست تانک زرهی دجله، شصت نفربر و ششصد خودرو دیگر، حدود پنج هزار رزمنده و همین تعداد پشتیبانی و تدارکچی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و ساده لوحانه و هفتاد درصد انهدام"[5]. به این ترتیب هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا در شکست تهاجم عراقی ها و مجاهدین موفق عمل می کند.

سوم- قتل عام زندانیان : به شهادت برخی از بازماندگان زندانی 67، اعدام زندانیان در اوین و گهردشت از 5/5/67 آغاز شد.اما تلویزیون ها را در جمعه 7/5/67 از بندها جمع آوری کردند، روزنامه ها قطع شد و کلیه ی ملاقات ها از 8/5/67 لغو گردید.به همین دلیل 8/5/67 را شاید بتوان به عنوان آغاز قتل عام زندانیان معین کرد. اعدام مجاهدین تا 25/5/67 ادامه یافت و از 5 شهریور اعدام مارکسیست ها آغاز شد[6].

هاشمی رفسنجانی امام جمعه ی نماز 7/5/67 تهران بود.می نویسد:"مردم از عملیات مرصاد و شکست منافقین خوشحال اند"[7].هاشمی ضمن توضیح مبسوط عملیات مجاهدین گفت:

"جنگ و صحنه به گونه ای درست شده بود که اینها توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم، چیزی باقی نبود که عمل بکنند. بنابراین، این یکی از فتنه هایی است که باید از میان می رفت و به این آسانی هم نمی شد این فتنه را خواباند و مدتها طول می کشید تا این بچه های متعصب فریب خورده ای که این همه به اینها در زندان ها محبت شد، توبه شان را پذیرفتیم، به عنوان تائب بیرون آمدند و دوباره به آنجا رفتند و برگشتند که با ملت خودشان بجنگند و برای عراق جاسوسی کنند.این فتنه باید یک روزی ریشه کن می شد"[8].

بدین ترتیب هاشمی به صراحت می گوید که نباید توبه ی زندانیان پذیرفته می شد/شود و "این فتنه باید یک روزی ریشه کن می شد".هفته ی بعد،آیت الله موسوی اردبیلی امام جمعه نماز 14/5/67 تهران بود. هاشمی می نویسد:"با آقای موسوی اردبیلی درباره ی مطالب خطبه های جمعه مذاکره کردیم"[9]. هاشمی فرمانده ی کل قوا بود و همه چیز باید با او هماهنگ می شد. به امام جمعه ی تهران هم نکاتی را که باید بیان کند،گوشزد می نماید.

آیت الله موسوی اردبیلی در نماز جمعه ی 14/5/67 ، ضمن شرح همکاری مجاهدین با صدام و حمله ی نظامی به ایران و کشتن نظامیان ایران در "عملیات فروغ جاویدان" گفت:

"مسأله ی منافقین برای ما مسأله بود. جمع کثیری از ایران رفته اند و آنجا[عراق] برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کرده اند. یک جمعی هم در ایران در زندانها هستند...مردم بر علیه اینها آن چنان آتشی هستند، قوه ی قضائی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه می کنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم می باشد. قوه ی قضائی در فشار است که اینها چرا محاکمه می شوند، قوه ی قضائی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمی شوند و یک دسته شان زندانی می شوند (شعار :"منافق زندانی اعدام باید گردد" از سوی نمازگزاران)...مردم می گویند باید از دم اعدام بشوند...عفو و بیرون کردن[زندانیان] مربوط به قوه ی قضائیه نیست،این قوه کارش تا جایی است که حکم تمام می شود. بقیه مربوط به جاهای دیگر است[یعنی آیت الله منتظری]...عفو ربطی به قوه ی قضائیه ندارد.و من به شما حق می دهم، با شما هم هماهنگ هستم،می گویم نباید اینها عفو بشوند"[10].

فضای عمومی ایجاد شده ی پس از تهاجم نظامی مجاهدین و صدام را نمی توان انکار کرد. اما مسأله این است که اعدام زندانیان از یک هفته پیش شروع شده بود و قتل عام زندانیان نه ربطی به خواست مردم داشت و نه هیچ نظام قضائی ای زندانیان محکوم به حبس را با شعارهای گروهی از مردم اعدام می کند.

گفتیم که در آن دهه مهمترین تصمیمات توسط جلسه ی سران اتخاذ می شد. جلسات سران قوا در آن دوره ی خاص به قرار زیر بود: 8 و 15 و 19 و 22 و 29 مرداد و 1 و 5 و 8 و 12 و 15 و 16 و 19 و 22 و 27 شهریور. وضعیت آن قدر حساس بود که در 15 شهریور دوبار(صبح و شب) جلسه ی سران تشکیل می شود.هاشمی گزارش همه ی این جلسات را نوشته است، اما حتی یک کلمه در آنها در مورد قتل عام زندانیان وجود ندارد. یعنی مسأله ی به آن مهمی اصلاً در جلسه ی سران طرح نمی شود و آنها از دو نامه ی اعتراضی 9/5/67 و 13/5/67 آیت الله منتظری به آیت الله خمینی در مورد اعدام زندانیان و پاسخ مورخ 15/5/67 آیت الله خمینی به اعتراض آیت الله منتظری بی اطلاع اند؟ آنان از جلسه ی 24/5/67 نیری،اشراقی، رئیسی و مصطفی پورمحمدی با آیت الله منتظری در همین مورد هم اطلاع ندارند که به آیت الله منتظری گفتند:"ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کرده ایم، دویست نفر را هم به عنوان سر موضع از بقیه جدا کرده ایم، کلک اینها را هم بکنیم، بعد هر چه بفرمایید"[11].

هاشمی رفسنجانی در 7/6/67 در حسینه ی ارشاد سخنرانی می کند.به نوشته ی خودش: "بیشتر درباره ی سرنوشت ضد انقلاب و به خصوص منافقین"[12].چند سطر از آن سخنرانی در پانوشت خاطرات به شرح زیر آمده است:

"منافقین جریان خود فروخته ای بودند که وقتی به بن بست رسیدند،برای رسیدن و دستیابی به نیاتشان نه تنها با آمریکا و شوروی بلکه با همه ی دشمنان کشور و ملت متحد شدند و مضاعف بر همه ی آنها دست در دست دشمنی گذاشتند که تمامی امکاناتش را برای نابودی این ملت و کشور بسیج کرده بود.اینها در مقابل این ادعای عراق که می گوید:اروند رود یک رودخانه ی عراقی است و به همین بهانه هم بود که جنگ را شروع کردند، چه پاسخی دارند"[13].

در تمام کتاب روزنوشت سال 1367 هاشمی فقط چند سطر اندک درباره ی مجاهدین وجود دارد که به نوعی به اعدام زندانیان سیاسی مربوط است.یک هفته پس از آغاز اعدام زندانیان مجاهدین، در 12/5/67، هاشمی می نویسد:"آقای سید رضا زواره ای آمد و تذکراتی درباره منافقین داد"[14]. معلوم نیست تذکرات چه بود است؟ اعدام بیشتر؟ یا اعتراض به اعدام ها؟ شش روز بعد ،در 18/5/67، ملاقاتی با هاشمی صورت می گیرد که قطعاً مربوط به قتل عام زندانیان سیاسی در آن هفته هاست.می نویسد:

"آقای علی شوشتری معاون قضایی و جانشین مسئول سازمان زندان ها آمد و راجع به زندانی ها و مخصوصاً گروهک ها و مسائل اخیر آنها در رابطه ی با شرارت های منافقین، اطلاعاتی داد و گفت از حدود پنج هزار زندانی گروهکی، یک سوم بر سر موضع هستند و یک سوم تائب و یک سوم منفصل"[15].

تصویر رسمی این بود/هست:مجاهدین از قبل به نیروهای خود در زندان ها اطلاع داده بودند که قرار است به زودی عملیات فتح ایران صورت گیرد و آنها باید خود را آماده کنند تا به محض رسیدن ارتش سازمان به آنها بپیوندند و علیه رژیم در جنگ مسلحانه شرکت کنند. زندانی های مجاهدین هم با آغاز عملیات فروغ جاویدان جشن و سرور در زندان ها برپا کرده بودند. پس اعدام زندانیان به علت/دلیل محاربه و همکاری با دشمن متجاوز(عراق) صورت پذیرفت.هاشمی هم می نویسد که معاون قوه ی قضائیه به او درباره ی مسایل اخیر و "شرارت های منافقین" در زندان ها و ترکیب زندانیان از نظر تواب یا سر موضع بودن به او گزارش می دهد.

طی مرداد و شهریور حدود چهار هزار زندانی سیاسی- اکثراً از مجاهدین- با حکم آیت الله خمینی قتل عام شدند.پس از پایان این قتل عام، در 5/7/67، آیت الله خمینی مجازات زندانیان سیاسی زنده مانده را به مجمع تشخیص مصلت نظام واگذار می کند.هاشمی می نویسد:

"به جلسه ی مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محول کرده اند. قرار شد مطابق معمول، قبل از حوادث اخیر عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند"[16].

تنها اطلاع جدیدی که در کتاب خاطرات هاشمی درباره ی قتل عام سال 67 وجود دارد، موضوع واگذاری تصمیم گیری درباره ی مجازات باقی مانده ی زندانیان به مجمع است.در آن زمان اعضای مجمع به قرار زیر بود:علی خامنه‏اى، هاشمى رفسنجانی،موسوی اردبيلى، توسلى، موسوى خوئينى‏ها،احمد خمینی، مير حسين موسوى و فقهای شورای نگهبان. نکته ی جالب توجه این است که هیأت منصوب شده از سوی آیت الله خمینی برای اعدام زندانیان، به قتل عام جهار هزار زندانی راضی نیست و می خواهد بقیه را هم اعدام کند که مجمع تصویب می کند که امور به روال قبل از مرداد ماه بازگردد. هاشمی در کل خاطرات فقط در یک مورد به وقوع اعدام ها اعتراف کرده است. در 16/11/67 وزیر خارجه ی فرانسه به دیدار او می آید.به نقض حقوق بشر در ایران هم اعتراض می کند. هاشمی می گوید:

"منافقین که افراد خودشان را در مرصاد از دست داده اند، برای توجیه اشتباه خود، مسئله ی اعدام ها را بزرگ کرده اند که تلفات خودشان را که عمدتاً زندانی های سابق، آنها را که پس از آزادی از زندان به عراق رفته و در این عملیات کشته شده اند، توجیه نمایند"[17].

پس اعدامی بوده که منافقین آن را بزرگ کرده اند.هاشمی مدعی است که زندانیان مجاهدین آزاد شده، به عراق رفته و با شرکت در عملیات فروغ جاویدان، کشته شده اند.

چهارم- نتیجه: خاطرات آیت الله منتظری سال ها پیش منتشر شد و در آن، حکم آیت الله خمینی درباره ی قتل عام زندانیان، نامه های اعتراضی آیت الله منتظری و پاسخ آیت الله خمینی انتشار یافت. "رنج نامه" ی احمد خمینی نیز در سال 1368 انتشار یافت که در آن اعدام زندانیان سیاسی را پذیرفته و از آن اقدام دفاع به عمل می آورد.نامه ی 6/1/68 آیت الله خمینی درباره ی عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری در دهه ی هفتاد منتشر شد که در آن اعدام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 ذکر شده است.دادستان فعلی تهران در سال 1388 در پاسخ به اعتراض مهندس موسوی به اعدام ها، وقوع اعدام زندانیان در سال 67 را تأیید کرد.میر حسین موسوی هم یک بار گفت که اعدام های 67 در حوزه ی اختیارات او نبوده است.اخیراً آیت الله موسوی اردبیلی- رئیس وقت قوه ی قضائیه- گفته است:

"من مخالف بودم! حتی سه بار نامه نوشتم، فرمودند:"که این ها دروغ می گویند و سر موضع هستند"، من عرض کردم: "من به این مطلب نرسیدم" و فرمودند:"ما رسیده ایم!" و نهایتاً با حکم خاص به افراد خاص کار انجام شد! من در آن اعدام­ها دخالتی نداشتم"[18].

بدین ترتیب،هاشمی رفسنجانی پس از گذشت 23 سال از آن جنایت به دنبال محو چیست؟ دو نوع اعدام در آن زمان صورت گرفته است:اول- اعدام اسرای مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان. دوم- اعدام زندانیان. هاشمی رفسنجانی جانشین فرمانده ی کل قوا بود.به طور قطع او می بایست درباره ی سرنوشت اسرای مجاهدین در "عملیات فروغ جاویدان" تصمیم گیری کند. نمی شد ایرانی هایی(مجاهدین)که به عنوان پیاده نظام دشمن متجاوز(صدام حسین) به میهن حمله کرده و اسیر شده اند را بدون مجوز یا حداقل نظر خواهی از جانشین فرمانده ی کل قوا(با اختیارات کامل)اعدام کرد. در 2/5/67 آیت الله خمینی طی حکمی علی رازینی را به عنوان قاضی تخلفات جنگ منصوب کرد و در حکم او نوشت:"هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه ی اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می باشد، مجازات آن اعدام است".هاشمی بخوبی نشان داده که رازینی موارد مهم را با او هماهنگ می کرده است.مجاهدین، مستقل از خسارات مادی وارد آورده بر ایران،چند هزار ایرانی را در آن عملیات کشته و زخمی کردند.اسلام آباد به دست آنها افتاد و نزدیک بود که باختران را هم بگیرند.

اما اعدام زندانیان.مطابق روایت رسمی رژیم،زندانیان مجاهدین پیشاپیش از حمله ی سازمان خبر داشته و خشنودی خود را از طریق برپایی جشن و سرود خوانی در زندان ها اعلام کرده بودند. آنان قرار بود- به فرمان مسعود رجوی- پس از اشغال هر شهر، به ارتش او پیوسته و در فتح تهران شرکت کنند.به همین دلیل،آنها به عنوان مزدوران دشمن متجاوز- در زمان جنگ- اعدام شدند. اگر این روایت صحیح باشد، مزدوران دشمن را در زمان جنگ محاکمه ی صحرائی و سپس اعدام می کنند. پس باز هم این امر در حوزه ی اختیارات فرمانده ی جنگ بود. حداقل این است که آن را به اطلاع فرمانده ی کل قوا(هاشمی) رسانده اند و او مخالفت یا موافقت خود را با این امر اعلام کرده است.

هاشمی رفسنجانی بخوبی از تراژدی قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 آگاه است. او می توانست/می تواند همه را از جزئیات و علل واقعی آن قصه ی پر غصه آگاه سازد و مانند آیت الله منتظری و آیت الله موسوی اردبیلی، مخالفت یا موافقت خود با آن اقدام را هم روشن سازد. شاید روایت رسمی نادرست بوده و پروژه ای از پیش طراحی شده برای قتل عام زندانیان وجود داشته است. کمونیست های زندانی هیچ ارتباطی با سازمان مجاهدین خلق نداشتند.آنها را برای چه اعدام کردند؟ چرا غیر اعدامی هایشان را در اوقات پنج گانه ی نماز- به دلیل امتناع از نماز خواند- تازیانه می زدند؟ مسأله، مسأله ی متهم کردن هاشمی رفسنجانی نیست.مسأله، مسأله ی حقیقت است. مسأله،مسأله ی مسئولیت اخلاقی در برابر جنایت است.یک بار چند هزار زندانی سیاسی را از قلمرو حیات حذف کرده اند. بار دوم وجود آنها را از تاریخ حذف می کنند. به طور مسلم هاشمی رفسنجانی عمل دوم(پاک سازی تاریخ از وجود قربانی) را مرتکب شده است.

پاورقی ها:

1- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 234.

2- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 237.

3- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 239.

4- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 240.

5- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 243.

6- به عنوان نمونه به سه اثر زیر رجوع شود:

منیره ی برادران، حقیقت ساده، نشر نیما.

عفت ماهباز، فراموشم مکن ، نشر باران.

بهروز شیدا، کابوس بلند تیز دندان، نشر باران.

7- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 242.

8- روزنامه ی جمهوری اسلامی،8/5/1367، ص 9.

9- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 253.

10- روزنامه ی جمهوری اسلامی، 15/5/67، ص 10.

11- مصطفی پورمحمدی به تازگی در مصاحبه ی با نشریه ی حزب موتلفه گفته است:

"من به دشمن خیلی حساس هستم. من در زمره ی افرادی در كشور هستم كه به شكل حرفه‌ای در باره ی دشمن كار كرده‌ام و جزو مدیران ارشد كشور هستم كه در مبارزه ی با دشمن، تجربیات طولانی‌مدت دارم . شاید بتوانم بگویم كه در این زمینه از دیگران كارشناس‌تر هستم. خیلی‌ها در یك فضای كلی و تصویر و شبحی از دشمن حرف می‌ زنند، ولی من با دشمن جنگیده و مبارزه كرده و سال‌ها پنجه در پنجه‌ دشمن داشته‌ام و كارهای ریز او را می‌شناسم كه چگونه حمله می‌كند، چگونه پاتك می ‌زند، چگونه دور می ‌زند، از چه عوامل و ابزاری به چه شكل استفاده می ‌كند، چگونه ما را زمین گیر می ‌كند، چگونه برای ما جریان انحرافی درست می ‌كند و جنگ و گریز‌هایی كه در این دوران طولانی و در شرایط سختی چون جنگ تا فضای دوم خرداد با دشمن داشته‌ایم".

رجوع شود به لینک: http://www.entekhab.ir/fa/news/28836
12- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 285.

13- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 285.

14- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 250.

15- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 257.

16- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 328.

17- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1367، پایان دفاع و آغاز بازسازی، ص 503.

18- رجوع شود به لینک:

http://www.drkhazali.com/index.php/1388-11-13-14-14-13/231-1388-11-13-13-52-05/1094-1390-03-20-21-39-21.html?tmpl=component&print=1&page=


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016