پنجشنبه 23 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دانش جعفری: حذف صفر پول بی فايده است، روزنامه اعتماد

دوشنبه هفته جاری هيات دولت حذف چهار صفر پول ملی را تصويب کرد. ارزيابی شما از اين تصميم‌گيری چيست و فکر می‌کنيد اين تصميم چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟
ببينيد بحث برداشتن چند صفر از پول ملی موضوعی است که در دهه‌های اخير در برخی از کشورهای با تورم‌های بالا در سال‌های قبل از اجرای اين طرح اجرا شده است که يکی از بارزترين آنها کشور ترکيه است. کشوری که در همسايگی ما قرار دارد و متوسط تورم دهه ۹۰ آن حدود ۷۴‌درصد بوده که اين نشان‌دهنده مزمن بودن تورم در اين کشور است.

يعنی بطور کلی انگيزه اين کشورها وقتی که صفر را برداشت می‌کردند اين بود که قدری از تصنعی شدن پول ملی خود جلوگيری کنند. بطور مثال در کشور ترکيه در مقطعی قبل از اينکه اين اتفاق بيفتد برای خريد مثلا يک کيلو خيار يا بادمجان فردی بايد دو ميليون و ۳۰۰ هزار لير پرداخت می‌کرد تا يک کيلو از آن کالای مدنظر را خريد کند.

اين در مقطعی بود که در واقع کاهش ارزش لير به دليل تورم‌های پی در پی در سال‌های قبل از اجرای اين تغيير، خيلی به چشم می‌آمد. بنابراين مسوولان کشور ترکيه به اين نتيجه رسيدند که اين کار را انجام دهند اما اينکه اين پديده در اقتصاد ايران ضرورت دارد يا نه، موضوعی است که نياز به وقت کارشناسی دارد.

اگرچه ايران در سال‌های گذشته جزو کشورهايی بوده که تورم بالايی بويژه در خاورميانه داشته اما به هيچ‌وجه با تورم کشورهايی که اين طرح را پياده کردند همخوانی ندارد و تورم ايران از آن کشورها مانند ترکيه در دهه ۹۰ به مراتب پايين‌تر است و از اين موضع هيچ توجيهی برای پياده کردن اين طرح در ايران وجود ندارد.

در واقع ترکيه به واسطه داشتن تورمی چندين برابر تورم حال حاضر ايران، اين طرح را اجرا کرد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در دهه ۹۰ بطور متوسط ترکيه حدود ۷۴‌درصد تورم داشت، اين در حالی است که در همين دهه تورم ايران حدود ۱۵‌درصد بوده است. اگرچه اين ۱۵‌درصد بالاتر از کشورهای منطقه خودمان بوده اما به هيچ‌وجه با آن تورمی که ترکيه با آن مواجه بود و طرح را پياده کرد برابر نبوده و نزديک نيست. بنابراين از لحاظ نظری ما به هيچ‌وجه با مشکلاتی مواجه نيستيم که اين طرح را اجرا کنيم و ضرورتی که اجرای اينچنين طرحی را در ايران مجاب کند وجود ندارد.

فکر می‌کنيد چرا دولت اين طرح را مطرح و تصويب کرده است؟
در اينکه چرا دولت به سمت اين طرح رفته است تنها نظری که تاکنون گفته شده اين است که هزينه چاپ اسکناس که توسط بانک مرکزی انجام می‌شود، با اين طرح می‌تواند کاهش پيدا کند.

يعنی در واقع چون بانک مرکزی موظف است اسکناس را با هزينه خودش تامين کند و همه ساله بخشی از اسکناس کشور از بين می‌رود و نياز به تزريق اسکناس‌های نو وجود دارد، از اين محل بانک مرکزی با يک سری هزينه‌هايی مواجه می‌شود که برای توليد هر اسکناس مثلا بيست و چند تومان هزينه می‌کند که اگر هرچه پول ريزتر باشد، آن وقت بانک مرکزی بايد حجم بيشتری از اسکناس را توليد کند. حتی همين استدلال هم جای اما و اگر دارد.

يکی از اين بحث‌ها اين است که دولت و بانک مرکزی می‌توانستند با درشت کردن اسکناس، اين پديده را برطرف کنند. هيچ ضرورتی برای اجرای چنين طرحی در اقتصاد ايران وجود نداشته و نکته مهم و اساسی در اين طرح آن است که اصولا اين طرح از نقطه نظر نظری يک طرح خنثی است.

يک پول مثل متر می‌ماند. حالا يک کسی ممکن است فاصله نقطه الف تا ب را با متر خاص خودش اندازه‌گيری کند و بگويد ۳۲ متر است و فرد ديگری با متر خاص خودش اندازه بگيرد و بگويد ۳۲۰ متر است. هيچ کدام اينها تغييری در معنای واقعی آن اندازه ايجاد نمی‌کنند. در واقع حرف اين است که در عبارت‌ها و زبان‌های مختلف آن اندازه مختلفی که هست را تغيير نمی‌دهند. فقط ممکن است يک موضوع را به زبان‌های مختلف بيان کنند.

در اين شرايط در واقع تنها آن متر تغيير کرده است نه اندازه واقعی؟
واقعيت اين است که فاصله الف تا ب يک فاصله مشخص است که هرکسی می‌تواند به شکلی بيان کند. می‌خواهم بگويم با تغيير صفر واقعيت اقتصاد ايران تغيير نمی‌کند.

بنابراين نمی‌شود انتظار غيرواقعی از اين طرح داشت که با اجرای آن چنين دستاوردی حاصل خواهد شد. ضمن اينکه از منظر کاهش هزينه هم که بانک مرکزی مطالبی را مطرح کرده، بايد بگويم که معلوم نيست اين طرح هم هزينه کمی داشته باشد. در هر صورت وقتی که بانک مرکزی بخواهد پول جديدی را منتشر کند و تعداد صفرها کاهش يابد، بايد يک سرمايه‌گذاری عظيم اوليه‌يی را هزينه کند و اين سرمايه‌گذاری هم بر هزينه‌های اجرای طرح سرشکن می‌شود.

به عبارتی خود اجرای اين طرح هم می‌تواند هزينه‌هايی را در بر داشته باشد؟
در وضع فعلی ممکن است از ديد بانک مرکزی ميزان انتشار اسکناس زياد باشد اما در طرح جديد هم سرمايه‌گذاری اوليه زياد است. به نظر من حذف صفر، طرحی است که هزينه‌های اجرای آن حتی به مراتب بيشتر از وضع موجود است. بنابراين ابهامی که وجود دارد اين است که دولت اصولا می‌خواهد اين طرح را با چه هدفی پياده کند؟

در سال‌های اخير حجم نقدينگی کشور بی‌سابقه بوده است. فکر نمی‌کنيد اين افزايش نقدينگی خود می‌تواند توجيهی برای حذف صفر پول ملی باشد؟
آن نقدينگی اگر افزايش پيدا کند خودش را در تورم نشان می‌دهد. تورم ما در حدی نبوده که ضرورت اجرای چنين طرحی را ايجاب کند. به نظر من يک ابهامی وجود دارد که هدف دولت چه بوده که به سمت اجرای اين طرح رفته است.

اگر اين اتفاق بيفتد آن وقت يک هزار ريال يک واحد پول جديد می‌شود که ممکن است اقلامی که اکنون زير اين رقم قيمت دارند، به اندازه يک واحد جديد پول ملی ارزش پيدا کنند که آن وقت به عبارتی يک تورم جديد به وجود خواهد آمد.

نه، بحث تورم به اين صورت مطرح نمی‌شود. فرض کنيد اگر مثلا قيمتی در ابتدا به يک‌هزارم کاهش بيابد و بعد در سال بعد با همان مقياس اندازه‌گيری شود، آن وقت نهايتا در مقدار تورم تاثيری نخواهد داشت؛ يعنی اينکه شما چند مميز را جابه‌جا کنيد، هيچ اتفاقی در تورمی که محاسبه می‌شود نخواهد گذاشت. البته وقتی که صفرها جابه‌جا می‌شوند يکی از الزامات آن اين است که دولت آخرين واحدی را که اعلام می‌کند هميشه بايد برای آن کوچک‌ترين واحدش سکه و اسکناس کافی هم در اختيار مردم قرار دهد.

بطور مثال اگر در کشوری مثل امريکا بخواهيد خريد کنيد و قيمت کالايی ۹ دلار و ۹۹ سنت درج شده باشد، با خريد آن کالا فروشنده موظف است يک سنت را به شما پس بدهد. معنای آن اين است که بايد به اندازه کافی در کشور امريکا سنت در گردش باشد که فروشندگان بتوانند خرده پول‌ها را پرداخت کنند.

اما اگر اعلام می‌کنيم ۱۰ هزار ريال برابر يک واحد پول جديد است و مثلا کالاهايی که زير ۱۰ هزار ريال بوده‌اند ديگر ارزش ندارند و قيمت‌های آن را گرد کنيم آن وقت ممکن است اين نکته‌يی که اشاره کرديد، پديد بيايد اما بحث من اين است که اصلا امکان‌پذير نيست که چنين کاری را انجام دهيم.

يعنی نمی‌شود تصور کرد که مثلا قيمت کالاهايی که پايين‌تر از ۱۰ هزار ريال است اهميت ندارند. بالاخره آن پول جديد خرده ريز هم دارد و آن خرده ريز را هم بايد تامين کنند و سکه و اسکناس به اندازه کافی وجود داشته باشد. بنابراين همانطور که عرض کردم اصولا بر مبنای نظری دليل اينکه دولت به اين سمت رفته حداقل برای من مبهم است. يکی از آثار آن هم اين است که رابطه وضع جديد با قديم را ممکن است مردم از دست دهند.

پس بايد منتظر تبعات روانی آن هم بود؟
از نقطه نظرات روانی، اين بحث در اقتصاد هم هست که وقتی اين اتفاق می‌افتد، يکی از اتفاقاتی که ممکن است در ذهن مردم رخ دهد اين است که بايد قيمت کالاها پايين بيايد.

مثلا فرض کنيد شما کالايی را که قبلا ۱۰ هزار ريال می‌خريديد آن وقت ديگر با يک واحد جديد پول می‌توانيد بخريد و به همين دليل مردم فکر کنند قيمت‌ها کاهش يافته است. يا مثلا خيار يا بادمجان که برای ترکيه مثال زدم شايد اکنون ۳/۲ لير جديد قيمت داشته باشند که شش صفر آن برداشته شده است و مردم فکر کنند که قيمت‌ها پايين آمده اما اين نظر هم اشتباه است.

برای اينکه چنين وضعيتی درباره درآمدها هم به وجود می‌آيد. يعنی افراد که مثلا در گذشته ۵۰۰ هزار تومان حقوق داشتند در فضای جديد احساس می‌کنند که درآمدشان کاهش يافته است و قبلا بيشتر دريافت می‌کردند. يعنی اين احساس با آن احساس اولی همديگر را خنثی می‌کنند. بنابراين کسی احساس نمی‌کند که تورم کاهش يافته است.

موضوع ديگر اين است که برخی فکر می‌کنند با اين اقدام پول ملی تقويت می‌شود. آيا اينچنين است؟
در اين مورد بايد بگويم قدرت پول ملی اصولا به اين بستگی ندارد. يعنی ما نمی‌توانيم بگوييم چون اکنون يک دلار برابر ۱۰۰ ين ژاپن است و پول ژاپن کوچک‌تر است بنابراين پول ژاپن ضعيف‌تر از پول امريکاست. اينها متر هستند.

متر که در واقعيت موضوع تاثيری ندارد. واقعيت موضوع پول ژاپن، اقتصاد اين کشور است که بايد ببيند آن واقعيت چيست؟ واحد پول يک کشور می‌تواند خيلی کوچک باشد اما ضعيف بودن آن واحد پول ملی به معنای کوچک بودن اقتصاد آن کشور نيست. برعکس آن هم هست و ممکن است کشوری واحد پولش بزرگ باشد مانند کويت که دينار آن ممکن است چهار پنج برابر دلار باشد اما از اين معنا نمی‌شود فهميد که حتما دينار کويت قوی‌تر از پول کشورهای ديگر است. اينها فرمول‌ها هستند و قضاوت‌های آن متفاوت است. يعنی هرکدام مبانی خودش را دارد.

قدرت پول هر کشوری به ظرفيت توليد و اقتصاد آن کشور بستگی دارد و اگر آن تغيير نکند با اين سازوکارها نمی‌شود گفت که پول ملی تقويت شده است يا نه.

در واقع حذف صفر از پول ملی را می‌توان سياستی خنثی تلقی کرد؟
بله، يک سياست خنثی است که فکر می‌کنم در اين شرايط که اقتصاد ايران با ده‌ها مشکل ريز و درشت مواجه است، اين هم باز به يک مشکل ديگر تبديل می‌شود و فکر می‌کنم کار زايدی بوده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016