گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 مرداد» عضو هيات رييسه مجلس: نام پارسی برای پول ملی، آهنگ جالبی ندارد، ايسنا28 تیر» معاون اقتصادی بانک مرکزی: پارسی نام پيشنهادی مردم برای پول جديد، ايلنا 21 تیر» بانک مرکزی: موافقت دولت با دو واحد پول ملی، آغاز رفراندوم اينترنتی از شنبه، مهر 21 تیر» توافق دولت برای حذف صفرها و تغيير نام واحد پول ملی، ايسنا 23 فروردین» سه تروريسم پنهان جهان؛ نقدينگی، تورم، بهره، به مناسبت حذف صفرها از پول ملی ايران، کيان احمدآبادی ساوجبلاغ
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دانش جعفری: حذف صفر پول بی فايده است، روزنامه اعتماددوشنبه هفته جاری هيات دولت حذف چهار صفر پول ملی را تصويب کرد. ارزيابی شما از اين تصميمگيری چيست و فکر میکنيد اين تصميم چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟ يعنی بطور کلی انگيزه اين کشورها وقتی که صفر را برداشت میکردند اين بود که قدری از تصنعی شدن پول ملی خود جلوگيری کنند. بطور مثال در کشور ترکيه در مقطعی قبل از اينکه اين اتفاق بيفتد برای خريد مثلا يک کيلو خيار يا بادمجان فردی بايد دو ميليون و ۳۰۰ هزار لير پرداخت میکرد تا يک کيلو از آن کالای مدنظر را خريد کند. اين در مقطعی بود که در واقع کاهش ارزش لير به دليل تورمهای پی در پی در سالهای قبل از اجرای اين تغيير، خيلی به چشم میآمد. بنابراين مسوولان کشور ترکيه به اين نتيجه رسيدند که اين کار را انجام دهند اما اينکه اين پديده در اقتصاد ايران ضرورت دارد يا نه، موضوعی است که نياز به وقت کارشناسی دارد. اگرچه ايران در سالهای گذشته جزو کشورهايی بوده که تورم بالايی بويژه در خاورميانه داشته اما به هيچوجه با تورم کشورهايی که اين طرح را پياده کردند همخوانی ندارد و تورم ايران از آن کشورها مانند ترکيه در دهه ۹۰ به مراتب پايينتر است و از اين موضع هيچ توجيهی برای پياده کردن اين طرح در ايران وجود ندارد. در واقع ترکيه به واسطه داشتن تورمی چندين برابر تورم حال حاضر ايران، اين طرح را اجرا کرد؟
در دهه ۹۰ بطور متوسط ترکيه حدود ۷۴درصد تورم داشت، اين در حالی است که در همين دهه تورم ايران حدود ۱۵درصد بوده است. اگرچه اين ۱۵درصد بالاتر از کشورهای منطقه خودمان بوده اما به هيچوجه با آن تورمی که ترکيه با آن مواجه بود و طرح را پياده کرد برابر نبوده و نزديک نيست. بنابراين از لحاظ نظری ما به هيچوجه با مشکلاتی مواجه نيستيم که اين طرح را اجرا کنيم و ضرورتی که اجرای اينچنين طرحی را در ايران مجاب کند وجود ندارد. فکر میکنيد چرا دولت اين طرح را مطرح و تصويب کرده است؟ يعنی در واقع چون بانک مرکزی موظف است اسکناس را با هزينه خودش تامين کند و همه ساله بخشی از اسکناس کشور از بين میرود و نياز به تزريق اسکناسهای نو وجود دارد، از اين محل بانک مرکزی با يک سری هزينههايی مواجه میشود که برای توليد هر اسکناس مثلا بيست و چند تومان هزينه میکند که اگر هرچه پول ريزتر باشد، آن وقت بانک مرکزی بايد حجم بيشتری از اسکناس را توليد کند. حتی همين استدلال هم جای اما و اگر دارد. يکی از اين بحثها اين است که دولت و بانک مرکزی میتوانستند با درشت کردن اسکناس، اين پديده را برطرف کنند. هيچ ضرورتی برای اجرای چنين طرحی در اقتصاد ايران وجود نداشته و نکته مهم و اساسی در اين طرح آن است که اصولا اين طرح از نقطه نظر نظری يک طرح خنثی است. يک پول مثل متر میماند. حالا يک کسی ممکن است فاصله نقطه الف تا ب را با متر خاص خودش اندازهگيری کند و بگويد ۳۲ متر است و فرد ديگری با متر خاص خودش اندازه بگيرد و بگويد ۳۲۰ متر است. هيچ کدام اينها تغييری در معنای واقعی آن اندازه ايجاد نمیکنند. در واقع حرف اين است که در عبارتها و زبانهای مختلف آن اندازه مختلفی که هست را تغيير نمیدهند. فقط ممکن است يک موضوع را به زبانهای مختلف بيان کنند. در اين شرايط در واقع تنها آن متر تغيير کرده است نه اندازه واقعی؟ بنابراين نمیشود انتظار غيرواقعی از اين طرح داشت که با اجرای آن چنين دستاوردی حاصل خواهد شد. ضمن اينکه از منظر کاهش هزينه هم که بانک مرکزی مطالبی را مطرح کرده، بايد بگويم که معلوم نيست اين طرح هم هزينه کمی داشته باشد. در هر صورت وقتی که بانک مرکزی بخواهد پول جديدی را منتشر کند و تعداد صفرها کاهش يابد، بايد يک سرمايهگذاری عظيم اوليهيی را هزينه کند و اين سرمايهگذاری هم بر هزينههای اجرای طرح سرشکن میشود. به عبارتی خود اجرای اين طرح هم میتواند هزينههايی را در بر داشته باشد؟ در سالهای اخير حجم نقدينگی کشور بیسابقه بوده است. فکر نمیکنيد اين افزايش نقدينگی خود میتواند توجيهی برای حذف صفر پول ملی باشد؟ اگر اين اتفاق بيفتد آن وقت يک هزار ريال يک واحد پول جديد میشود که ممکن است اقلامی که اکنون زير اين رقم قيمت دارند، به اندازه يک واحد جديد پول ملی ارزش پيدا کنند که آن وقت به عبارتی يک تورم جديد به وجود خواهد آمد. نه، بحث تورم به اين صورت مطرح نمیشود. فرض کنيد اگر مثلا قيمتی در ابتدا به يکهزارم کاهش بيابد و بعد در سال بعد با همان مقياس اندازهگيری شود، آن وقت نهايتا در مقدار تورم تاثيری نخواهد داشت؛ يعنی اينکه شما چند مميز را جابهجا کنيد، هيچ اتفاقی در تورمی که محاسبه میشود نخواهد گذاشت. البته وقتی که صفرها جابهجا میشوند يکی از الزامات آن اين است که دولت آخرين واحدی را که اعلام میکند هميشه بايد برای آن کوچکترين واحدش سکه و اسکناس کافی هم در اختيار مردم قرار دهد. بطور مثال اگر در کشوری مثل امريکا بخواهيد خريد کنيد و قيمت کالايی ۹ دلار و ۹۹ سنت درج شده باشد، با خريد آن کالا فروشنده موظف است يک سنت را به شما پس بدهد. معنای آن اين است که بايد به اندازه کافی در کشور امريکا سنت در گردش باشد که فروشندگان بتوانند خرده پولها را پرداخت کنند. اما اگر اعلام میکنيم ۱۰ هزار ريال برابر يک واحد پول جديد است و مثلا کالاهايی که زير ۱۰ هزار ريال بودهاند ديگر ارزش ندارند و قيمتهای آن را گرد کنيم آن وقت ممکن است اين نکتهيی که اشاره کرديد، پديد بيايد اما بحث من اين است که اصلا امکانپذير نيست که چنين کاری را انجام دهيم. يعنی نمیشود تصور کرد که مثلا قيمت کالاهايی که پايينتر از ۱۰ هزار ريال است اهميت ندارند. بالاخره آن پول جديد خرده ريز هم دارد و آن خرده ريز را هم بايد تامين کنند و سکه و اسکناس به اندازه کافی وجود داشته باشد. بنابراين همانطور که عرض کردم اصولا بر مبنای نظری دليل اينکه دولت به اين سمت رفته حداقل برای من مبهم است. يکی از آثار آن هم اين است که رابطه وضع جديد با قديم را ممکن است مردم از دست دهند. پس بايد منتظر تبعات روانی آن هم بود؟ مثلا فرض کنيد شما کالايی را که قبلا ۱۰ هزار ريال میخريديد آن وقت ديگر با يک واحد جديد پول میتوانيد بخريد و به همين دليل مردم فکر کنند قيمتها کاهش يافته است. يا مثلا خيار يا بادمجان که برای ترکيه مثال زدم شايد اکنون ۳/۲ لير جديد قيمت داشته باشند که شش صفر آن برداشته شده است و مردم فکر کنند که قيمتها پايين آمده اما اين نظر هم اشتباه است. برای اينکه چنين وضعيتی درباره درآمدها هم به وجود میآيد. يعنی افراد که مثلا در گذشته ۵۰۰ هزار تومان حقوق داشتند در فضای جديد احساس میکنند که درآمدشان کاهش يافته است و قبلا بيشتر دريافت میکردند. يعنی اين احساس با آن احساس اولی همديگر را خنثی میکنند. بنابراين کسی احساس نمیکند که تورم کاهش يافته است. موضوع ديگر اين است که برخی فکر میکنند با اين اقدام پول ملی تقويت میشود. آيا اينچنين است؟ متر که در واقعيت موضوع تاثيری ندارد. واقعيت موضوع پول ژاپن، اقتصاد اين کشور است که بايد ببيند آن واقعيت چيست؟ واحد پول يک کشور میتواند خيلی کوچک باشد اما ضعيف بودن آن واحد پول ملی به معنای کوچک بودن اقتصاد آن کشور نيست. برعکس آن هم هست و ممکن است کشوری واحد پولش بزرگ باشد مانند کويت که دينار آن ممکن است چهار پنج برابر دلار باشد اما از اين معنا نمیشود فهميد که حتما دينار کويت قویتر از پول کشورهای ديگر است. اينها فرمولها هستند و قضاوتهای آن متفاوت است. يعنی هرکدام مبانی خودش را دارد. قدرت پول هر کشوری به ظرفيت توليد و اقتصاد آن کشور بستگی دارد و اگر آن تغيير نکند با اين سازوکارها نمیشود گفت که پول ملی تقويت شده است يا نه. در واقع حذف صفر از پول ملی را میتوان سياستی خنثی تلقی کرد؟ Copyright: gooya.com 2016
|