سه شنبه 28 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شاه‌کليد جنبش سبز در انتخابات، حسن زارع‌زاده اردشير

حسن زارع‌زاده اردشير
زمانی که با گذشت بيش از ۳۱ سال هنوز کسانی هستند که با وجود سرکوب وحشيانه مردم و فعالان مدنی و اجتماعی و کشتار مبارزان به‌دليل مخالفت در نتايج آرای انتخابات جعلی سال ۸۸، شرکت در انتخابات را توصيه می‌کنند، تنها چيزی که به ذهن متبادر می‌شود منافع آن افراد است که می‌خواهند وارد صحنه‌ی انتصابات رياست جمهوری و مجلس شوند و سهمی از ولايت فقيه دريافت کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


http://zarezadeh.blogspot.com

بحث های انتخاباتی اين روزها توجه بسياری را به خود جلب کرده است بطوريکه عده ای همچنان با علامت سوال روبرو هستند. و اين در حالی است که جمهوری اسلامی ثابت کرده است که انتخابات در ساختار آن تنها انتصاباتی با هدايت راس نظام است، پس بايد پاسخ را از اين زاويه بيابيم که فرد يا گروه داوطلب چه سياستی را دنبال می کند؟ در اينجاست که تجربه های گذشته و نيز بحث اصلاح پذيری نظام جمهوری اسلامی مطرح می شود.

رژيم در ۳۱ سال و نيم گذشته هميشه توانسته است با ترفندهايی از جمله انتخابات، جنگ، سازندگی، اصلاحات، اصولگرايی، انرژی هسته ای، يارانه و موارد ديگر افراد و گروهها را مشغول تزهای خود کند و در نتيجه انديشه تغيير و ايجاد گفتمان ديگر را به بحثی فرعی تبديل نمايد. باين ترتيب حکومت توانسته است افراد و گروههای روشنفکر را بدنبال خود بکشيد و از آنجائيکه اهرمهای سياسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی را در اختيار دارد، موفق شده است تا با ايجاد جو در جامعه، مردم را حيران و سرگردان به اميد تغييری هرچند ناچيز نگاه دارد. در اين ميان چهره هايی بوده اند که همواره تلاش داشتند حققيت فضای سياسی اجتماعی را برای مردم روشن و افشا کنند که بلافاصله توسط رژيم با محدوديتهايی روبرو شده و يا زندانی و در مواردی کشته شده اند. در واقع جمهوری اسلامی تلاش می کند از سويی با سرکوب نهادها و افراد پيشرو مدافع آزادی و دمکراسی و از طرفی ديگر راه اندازی فضای دروغين سياسی به داغی تنور انتخابات دامن بزند.

در زمان انتخابات همواره خلاء حضور نهادهای مدنی آزاد ملموس است. سرکوب و سايه سنگين خفقان اما نتوانسته است بخشی از نيروهای پيشرو را از صحنه خارج کند. همانطور که انتظار می رود فعالان دانشجويی پيشرو و حتی آن دسته که زمانی مدافع جناحهايی از حکومت بودند، به دليل ويژگی های فعاليت های دانشجويی، بار علمی خود و پيشتاز بودن در جامعه، توانستند بصورت انبوه پرده از ترفندهای انتخاباتی سران رژيم بردارند و با نشان دادن مخالفت خود در برابر رژيم حضور تشکيلاتی و موثر خود را نهادينه کنند.

دانشجويان بعنوان گروه بيشمار و متمرکز پس از کش و قوسهای فراوان توانستند رژيم را به چالش کشيده و با شرکت موثر خود، انتخابات سال ۷۶ را بسود اصلاح طلبان رقم بزنند تا فضای سياسی را دگرگون سازند. باز اين دانشجويان و فعالان دانشجويی بودند که در طول دو سال از زمان دوم خرداد به افشای سياست های رژيم پرداختند و اعلام کردند که اصلاحات سرابی بيش نيست. تاسيس جبهه متحد دانشجويی و در ادامه ايجاد جبهه دموکراتيک ايران به دبير کلی مهندس حشمت الله طبرزدی در همين راستا بود تا نيروهای مستقل ششکل بگيرند و فارغ از جناح بندی های حکومتی به افشای رژيم بپردازند. همچنين دانشجويان دفتر تحکيم وحدت نيز به مرور به صف ساختارشکنان پيوستند و رويکرد دری از قدرت را اتخاذ کردند. روشن بود که حکومت حتی با چهره اصلاح طلبی نمی توانست عبور از خط قرمز نظام را تحمل نموده و بدين ترتيب واقعه بزرگ ۱۸ تير و دستگيری اعضای جبهه متحد دانشجويی و طرفدارانش آغاز گرديد و همچنان بهروز جاويد تهرانی و حشمت الله طبرزدی و تعداد ديگری از فعالين همچنان در زندان به سر می برند. از دگر سو دانشجويان تحکيمی نيز امروز در زندان های رژيم هستند و نشان داده اند که جنبش دانشجويی ايران امروز يکصدا در برابر جناح های حاکم و نيز سابق حکومتی قرار دارد.

دانشجويان به روشنی دلايل ساختارشکن بودن خود و عدم اصلاح پذيری رژيم را با نوشته ها و مبارزاتشان ابراز کرده اند. اگر دانشجويان نسل جديد که با شرکت در انتخابات سال ۸۸ برای بار آخر رژيم را محک زدند و به دنبال تغيير فضا از طريق انتخابات رفتند، اما سرمايه گذاری آنها بر روی چهره های اصلاح طلب برای رسميت بخشيدن به رژيم نبود بلکه می کوشيدند تا در اقدامی تاکتيکی برای تغيير فضا و تقويت فعاليتهای خود قدم بردارند. تفاوت انديشه و پيشرو بودن دانشجويان که در سال ۷۸ ساختار نظام را زير سوال بردند با سران اصلاح طلب داخل و خارج کشور که همچنان نور کور سويی را برای رسيدن به قدرت و حفظ نظام دنبال می کنند، نشان از راه درستی دارد که جنبش دانشجويی در پيش گرفته است.

حال باور کردنی نيست که گروهی از سران اصلاح طلب که از فضای سرکوب مردم پس از انتخابات و نيز سرکوب وحشيانه دانشجويان آگاهی دارند و به خوبی درک کرده اند که رژيم به راحتی انتخابات را به انتصابات تبديل کرده و حتی به خودی نيز رحم نمی کند همچنان خواستار شرايطی از حکومت سرکوبگر برای شرکت در انتخابات هستند. زمانيکه با گذشت بيش از ۳۱ سال هنوز کسانی هستند که با وجود سرکوب وحشيانه مردم و فعالان مدنی و اجتماعی و کشتار مبارزان بدليل مخالفت در نتايج آرای انتخابات جعلی سال ۸۸، شرکت در انتخابات را توصيه می کنند، تنها چيزی که به ذهن متبادر می شود منافع آن افراد است که می خواهند وارد صحنه انتصابات رياست جمهوری و مجلس شوند و سهمی از ولايت فقيه دريافت کنند.

زمانيکه رفسنجانی می گويد بديلی برای ولايت فقيه و خامنه ای نمی شناسم و اسلام نيازی به تحميل ندارد و فضای بسته مانع اسلام حقيقی است، اگر نتوانيم رضايت اکثريت مردم را با خود حفظ کنيم تاريخ نشان داده که موفق نخواهيم بود و آينده روشنی بهمراه نخواهيم داشت. زمانی که خاتمی از شرکت در انتخابات و عفو رهبری صحبت می کند و با فشار افکار عمومی اعلام می کند که اگر انتخابات آزاد نباشد در آن شرکت نمی کند. زمانی که کواکبيان و منتجب نيا از سران اصلاح طلب با محکوم کردن ياران سابق خود و جنبش سبز ناجوانمردانه به انتخابات بعدی فکر می کنند، بايد که فرمانده سپاه پاسداران از محمد خاتمی و سايرين که خط خود را از برخی رفقايشان جدا کرده و آنها را محکوم می کنند، به شرکت در انتخابات دعوت کند! زمانيکه محمد رضا خاتمی که بدليل خط مشی خود مانند ساير ياران، طعم تلخ زندان را نچشيده است دوباره بصدا آمده و از شرايط انتخابات سخن می گويد، ديگر از مهاجرانی، کديور، امير ارجمند و ساير سخن گويان رفسنجانی ( و نه حتی سخنگويان آقايان موسوی و کروبی) انتظار می رود تا با سايتها و رسانه های بيشمار خود در خارج بر طبل انتخابات بکوبند. بی جهت نيست که احمدی نژاد با پوشش ايرانی گری و ضد روحانيتی خود قصد حکومت داشته و می گويد دولتهای منطقه با ايجاد اصلاحات می توانند کشورشان را اداره کنند. اگر آقای واحدی از اينهمه سياست بازی آشفته می شود و خود را اصلاح طلب نمی داند و انتظار نمی رود که خط اصلاح طلبی را کاملا زير سوال ببرد، از آقای تاجزاده که سختی زندان را در کمال نا باوری از دوستان سابق خود چشيده و همچنان زير تيغ آنها قرار دارد بايد انتظار داشت که ديگر از شرکت در انتخابات با همه شرايطی که بعدا زيرپا گذشته می شود، بحثی به ميان نکشد ! چگونه می توان از شرايط انتخابات سخن گفت و به رهبری که رييس جمهور منتخب خود را با آن تقلب ميليونی به رفسنجانی يار ۴۰ ساله خود ترجيح داد و در حال حاضر وی را مفتضح کرده، اعتماد کرد، گرچه اين ترجيح منافع از مرگ خمينی باين طرف سياست همه سران جمهوری اسلامی بوده است! چگونه می توان به فرماندهان سپاهی که اکنون بخش وسيعی از قدرت را در دست دارند و اکنون همه سران رژيم از رييس قوه قضاييه و نمايندگان مجلس و روحانيون از آنها حمايت می کنند، اعتقاد داشت که به شرايط قبل از انتخابات عمل کنند!؟ بيخود نيست که فرزند مطهری از مجلس بعنوان دفتر رهبری نام برده و عماد افروغ می گويد که هر روز تصورمان از انقلاب و ولايت فقيه تنگتر می شود و بتدريج داريم ولايت فقيه را شاه می کنيم!

اگر کشتار سالهای اوليه پس از پيروزی روحانيون و تاسيس جمهوری اسلامی درسی نگرفته باشيم، اگر کشتار سالهای ۶۰ تا ۶۷ ماهيت رژيم را برای جهانيان روشن نکرده، اگر قتلهای زنجيره ای يکدست بودن اقشار حکومتی را معلوم نکرده، اگر سرکوب دانشجويان و کارگران و زنان و ساير اقشار هنوز نشان نداده که همه دولتهای جمهوری اسلامی همچنان در حفظ نظام کوشا هستند، ديگر بايد کشتار و اسارت بهترين مبارزان کشور در دو و نيم سال گذشته، که همه جهان را از ديکتاتوری رژيم آگاه کرده، سرمشق قرار داده و اميدی به اصلاح رژيم نداشته باشيم. اين حکومت همچون رژيم های ديکتاتوری منطقه راهی جز سقوط ندارد و صحبت از شرکت در انتخابات با همه شرايط شيرين با حفظ نظام کاری عبث و بيهوده است.

پيام روشن است. مهندس طبرزدی با تمام ناراحتی هايی که تحمل می کند در پيامی روز گذشته اعلام کرده است که "مادامی که آزادی بيان و مطبوعات از سوی حاکمان نقض می گردد شرکت در انتخابات مشمول تحريم می شود."

از دگر سو بايد گفت که امروز تلاش های بين المللی از اهميت فراوانی برخوردار است و تاثيرات آن در درون جامعه و روی حکومت کاملا ملموس است. به همين دليل فشار غرب برای بلوکه کردن حسابهای بانکی سران نظام و ممنوعيت خروج آنها از کشور به همراه عمده کردن نقض حقوق بشر از اهميت خاصی برخوردار است. در صورتی که اين تلاش ها تقويت شود و در عين حال اصلاح طلبان به جای پرداختن به انتصابات به خواسته های جنبش دانشجويی توجه کنند توانسته اند به وعده خود به مردم يعنی توسعه سياسی عمل کنند. اگر اصلاح طلبان همچنان به عنوان ابزار به جوانان و دانشجويان بنگرند و امکان سرکوب آنها را توسط اقتدارگرايان فراهم سازند درواقع نه تنها به قدرتی دست نخواهند يافت بلکه شاه کليد خود که همانا قدرت دانشجويان و جوانان است از دست خواهند داد. توجه به اين ويژگی ها همراه با سازماندهی دانشجويان، کارگران، زنان، معلمان، اقوام و ساير اقشار افق روشن سقوط ديکتاتوری مذهبی و برقراری حکومتی سکولار بر پايه اصول حقوق بشر و دموکراسی را ترسيم می کند.

حسن زارع زاده اردشير
فعال حقوق بشر و روزنامه نگار


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016