گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 اردیبهشت» حکايت ديدار رهبر جمهوری اسلامی با امام زمان، طنزی از اسد مذنبی20 مهر» بهايیکشی در تورنتو! اسد مذنبی 31 مرداد» با کی داری حرف می زنی؟ با خودم! طنزنوشته ای از اسد مذنبی 30 فروردین» حکايت، وقتی بیبیسی حکم به تکفير میدهد، طنزی از اسد مذنبی 26 فروردین» آيا در ايران قحطی شير است؟ طنزی از اسد مذنبی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اپوزيسيونه داريم!؟ طنزی از اسد مذنبیاپوزيسيونه داريم!؟ يک نفری می گفت انتخابات در مملکت ما به مال خری شبيه است. همان شيرناپاک خورده که انگاری توی عمرش نه رای داده و نه دمکراسی را مزه مزه کرده، مدعی بود که هنوز رای گيری نشده همه می زنند تو سر صندوق رای زبان بسته! يکی داد می زند پنچاه درصد خريداريم، ديگری می گويد شصت درصد، بده خيرش رو ببينی، ديگری از ته ميدان فرياد می کشد چهل درصد بيشتر نمی ارزه... و مال خرها می افتند بجان يکديگر و آنقدر دندان گردی می کنند و شمشيرها را از رو می بندند که اين معامله شيرين بهم می خورد و آخر سر همه اعتراف می کنند که سرشان کلاه رفته و بايد به خدا پناه برد! گفتم اولا شمشير به اين گنده گی را که نمی شود از زير بست! دوما اين صندوق زبان بسته ای که در هنگامه انتخابات مورد استفاده قرار می گيرد، چون نمی تواند از خودش دفاع کند هر اسمی رويش می گذارند. به همين دليل برخی ها معتقدند اسم اصلی اش، صندوق صدقه و يا بزبان لاتين گاوصندوق غنايم است.( در زبان فارسی چيز های خيلی گنده با صفت خر مزين می شود مثل خرمهره اما معلوم نيست چرا وقتی نوبت به صندوق بدبخت رسيده بجای خر، گاوجلويش می نشيند؟ بخشکی شانس!) به همين دليل موسم انتخابات همه به گاو صندوق اظهار ارادت پيدا می کنند اما چون صندوق غنائم مادرزاد دندان گرد است و تاکنون نيزکسی نديده و نشنيده که بزبان خوش حق ارادتمندان را بدهد(معروف است در طول تاريخ فقط يکنفر بنام عقيل با روش های اصلاح طلبانه دستش را برای گرفتن حق دراز کرده که البته با آهن داغ مواجه شده)چند ماه مانده به غبار روبی گاو صندوق، کرشمه غنائم بگيران و عشوه مقام شامخ ولايت شدت می گيرد! ازاين طرف عشوه می آيند که: انا شريک؟ رهبر جواب می دهد:هر وقت خيرات داشتيم خبرتان می کنيم! پيغام می فرستند: شورای نگهبان نباشه! رهبری توسط کبوتر نامه بر پسغام می دهد: يعنی جنتی جون که برا نظام تخم طلا می کنه، بذاره بره؟ خلاصه رقيب هر روز شرط و شروط جديدی می گذارد و مقام شامخ چون چشمش از داماد تو زردی که شش سال قبل به عقدش درآمده حسابی ترسيده، رقبای نخودی را جواب می کند. و رقبا نيز توجه ندارند که اگر رهبر شرط و شروط آنان را بپذيرد آنوقت بايد اسم خودش و نظامش را عوض کند. می گويند دخو با کمان بدون تير به جنگ می رفت. پرسيدند: تيرت کو؟ جوابداد: دشمن که تيرانداخت برمی دارم و به خودشان می زنم. گفتند: شايد دشمن تير نينداخت. دخو گفت: اونوقت ديگه اسمش جنگ نيست!
تفکيکات جنسيتی *** بيکار و بدهکار Copyright: gooya.com 2016
|