دوشنبه 10 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اپوزيسيونه داريم!؟ طنزی از اسد مذنبی

اپوزيسيونه داريم!؟

يک نفری می گفت انتخابات در مملکت ما به مال خری شبيه است. همان شيرناپاک خورده که انگاری توی عمرش نه رای داده و نه دمکراسی را مزه مزه کرده، مدعی بود که هنوز رای گيری نشده همه می زنند تو سر صندوق رای زبان بسته! يکی داد می زند پنچاه درصد خريداريم، ديگری می گويد شصت درصد، بده خيرش رو ببينی، ديگری از ته ميدان فرياد می کشد چهل درصد بيشتر نمی ارزه... و مال خرها می افتند بجان يکديگر و آنقدر دندان گردی می کنند و شمشيرها را از رو می بندند که اين معامله شيرين بهم می خورد و آخر سر همه اعتراف می کنند که سرشان کلاه رفته و بايد به خدا پناه برد! گفتم اولا شمشير به اين گنده گی را که نمی شود از زير بست! دوما اين صندوق زبان بسته ای که در هنگامه انتخابات مورد استفاده قرار می گيرد، چون نمی تواند از خودش دفاع کند هر اسمی رويش می گذارند. به همين دليل برخی ها معتقدند اسم اصلی اش، صندوق صدقه و يا بزبان لاتين گاوصندوق غنايم است.( در زبان فارسی چيز های خيلی گنده با صفت خر مزين می شود مثل خرمهره اما معلوم نيست چرا وقتی نوبت به صندوق بدبخت رسيده بجای خر، گاوجلويش می نشيند؟ بخشکی شانس!) به همين دليل موسم انتخابات همه به گاو صندوق اظهار ارادت پيدا می کنند اما چون صندوق غنائم مادرزاد دندان گرد است و تاکنون نيزکسی نديده و نشنيده که بزبان خوش حق ارادتمندان را بدهد(معروف است در طول تاريخ فقط يکنفر بنام عقيل با روش های اصلاح طلبانه دستش را برای گرفتن حق دراز کرده که البته با آهن داغ مواجه شده)چند ماه مانده به غبار روبی گاو صندوق، کرشمه غنائم بگيران و عشوه مقام شامخ ولايت شدت می گيرد! ازاين طرف عشوه می آيند که: انا شريک؟ رهبر جواب می دهد:هر وقت خيرات داشتيم خبرتان می کنيم! پيغام می فرستند: شورای نگهبان نباشه! رهبری توسط کبوتر نامه بر پسغام می دهد: يعنی جنتی جون که برا نظام تخم طلا می کنه، بذاره بره؟ خلاصه رقيب هر روز شرط و شروط جديدی می گذارد و مقام شامخ چون چشمش از داماد تو زردی که شش سال قبل به عقدش درآمده حسابی ترسيده، رقبای نخودی را جواب می کند. و رقبا نيز توجه ندارند که اگر رهبر شرط و شروط آنان را بپذيرد آنوقت بايد اسم خودش و نظامش را عوض کند. می گويند دخو با کمان بدون تير به جنگ می رفت. پرسيدند: تيرت کو؟ جوابداد: دشمن که تيرانداخت برمی دارم و به خودشان می زنم. گفتند: شايد دشمن تير نينداخت. دخو گفت: اونوقت ديگه اسمش جنگ نيست!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تفکيکات جنسيتی
تا دلمان بخواهد کارشناس داريم و تحليل گر(البته به ارواح مرحوم آقا بزرگ اگر ما بخيل باشيم و بخواهيم نان کسی را آجر کنيم) به همين دليل هنوز دولتمردان نظام گيوه ها را ور نکشيده و راه نيفتاده اند، شصتاد هزار جور حرف و حديث در می آورند و چرخ لای چهارچوب نظام می گذارند(چهارچوب نظام: يک چوب رهبر، يک چوب قوه قضاييه، يک چوب نيروهای نظامی و امنيتی، يک چوب هم مجلس) منجمله درهمين قضيه تفکيکات جنسيتی. و معلوم نيست کدام خير نديده ای چو انداخته که بعله می خواهند آزادی را از مردم بگيرند و ازاين قيبل حرفهای صد من هشت غاز! و کسی نيست بپرسد انصافا نظام خوش تيپ اسلامی کی و چه وقت دراين سی و دوسال آزادی به مردم داده که حالا بخواهد پس بگيرد؟ و از طرف ديگر توجه ندارند که در هيچ کجای دنيا جنس های جوراجور را باهم قاطی نمی کنند. يعنی تا حالا کسی نديده "ستاره" رفيق گرمابه و گلستان "خورشيد" باشد. ستاره هميشه وقتی آفتابی می شود و به ماه تابان نعوذبالله چشمک می زند و دچار معصيت می شود که آفتاب عالمتاب غايب باشد. و الا ستاره به قبر پدرش می خندد روز روشن و جلو چشم و چراغ منظومه شمسی يعنی جناب خورشيد خان که از عالم و آدم نسق می گيرد، پی کارهای دور از شان موجودات آسمانی برود!
و ازاين بالاتر در دينای امروزی حتی موجودات بی جان را هم دور از يکديگر قرار می دهند و زبان بسته ها يعنی اجناس بی جان را طوری در کارتن ها بسته بندی می کنند که چشم نامحرم بهشان نيفتد و فقط در فروشگاه ها و مراکز خريد که موجودات مرده و زنده مثل صحرای محشر بهم محرمند، اجازه دارند نگاه خريدارانه بيکديگر بيندازندکه در آنصورت نيز تا پولش را ندهند نمی توانند چيزی را صاحب شوند چون دنيا دارای حساب و کتاب است و هرموجودی قيمتی دارد! و الا اگر تفکيکات جنسيتی بد بود در ميدان تره بار همه ميوه ها را قاطی می کردند درحالی که تا حالا کسی نديده که مثلا جناب موز را با هلو روی هم بريزند. چون احتمال دارد موز با هيکل شبهه افکنش چشمش بيفتد به شکاف لطيف هلو و کاری بشود که نبايد بشود. حالا اگر دو تا رفيق ناباب مثل کيوی به پست موز ملعون بخورد و موز بد جنس کيوی های نانجيب را مثل چفيه رهبر بيندازد دور گردنش که بايد گفت: وامصيبتا!!
آنوقت اگر قوه موقن ننه و قوه های جاذبه نظام جلسه بگذارند و با چراغ قوه دربدر بدنبال مقصران اصلی نا امنی بگردند و آخر سر هم خدای ناکرده آدرس عوضی بدهند که بعله بيگانگان و رسانه ها عامل نا امنی در جامعه هستند، هيچ ايرادی نمی توان گرفت شايد آنها نيز يک عالمه تحليل گردارند که قوای نظام را سرکار گذاشته اند!

***

بيکار و بدهکار
آقای قنبری نمايند مجلس گفته که: پس از گذشت ۶ سال از رياست جمهوری احمدی نژاد مردم ايران به لحاظ اقتصادی تبديل به ۲ دسته شده‌اند، يا بيکار هستند، يا بدهکار. به آقای قنبری بايد عرض کرد که برخلاف عرايض شما مردم ايران سه دسته اند: بيکار، بدهکار، و طلبکار!!!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016