یکشنبه 16 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وجدان هايی که هنوز بيدارند، عبدالحسين طوطيايی

در امتداد زنجيره تخريبی که کانون های منابع طبيعی و توليد کشاورزی کشورما را فرا گرفته است با خبر شديم سرانجام معاونت منابع طبيعی وزارت موسوم به جهاد کشاورزی در زير ضربات وجدان آگاه خود نتواست بيش ازاين شاهد فاجعه رو به گسترش نابودی باشد و برای پايبندی به پيمانی که آفريدگار هستی بخش بر گردن دانايان هر سرزمينی نهاده است تا راضی بر سيری ستمگرو گرسنگی مظلوم نشوند سرانجام توسط وزير جهاد کشاورزی سلب مسئوليت گرديد. وزيری که همچون سلف خود تنها افتخارش اين خواهد بود که هزاران ميليارد بودجه کشور را بين کشاورزان ديروز و صدقه بگيران امروزتوزيع می کند تا اگرکه اين بريز و بپاش ها، آبی بر کشتزارهای گذشته آنها نيفزايد چه بسا نانی برسفره توزيع کنندگان صدقه فراهم آورد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


خبر برکناری معاونت منابع طبيعی اين وزارت گرچه در پايانه اين تخريب از دير هنگام بودنش حکايت می کند اما نشان می دهد رمق های حيات وجدان های آگاه، کاملا بپای جاذبه های ناپايدار ميزهای مديريت قربانی نشده و هنوز هستند کسانی که به بهای دريافت خشم ما فوق و برکنار شدن توسط وزير اما از اين پس در قلب مردم و آرامش وجدان خود زندگی کنند. وزير يا وزيرانی که چه بسا همچون بعضی سوداگران آماده باشد نا يک فيل دو تا سه تنی را تنها برای بهره ناچيز عاجش از پای درآورند.

بی ترديد اوج ملودی و آهنگ چندش آور تخريب محيط زيست و منابع طبيعی را در شمال کشور می توان ديد. عرصه های در حال احتضار اين خطه، آماج يورش بی توقف از هزاران هزار اتومبيلی هستند که سرنشينان آنها به نام تفريح آخرين لکه های سبز موجود را به توبره نادانی مورد دستبرد قرار می دهند . در اين هجوم بی امان کارخانه های سيمان ، کشتی های واردات آهن ، کوره های آجر پزی که مرگ آفرين تر از کوره های آدم سوزی نازی ها هستند ، انبوه شهرداری های صدور جواز مرگ ، سخاوت شرکت های دولتی توزيع آب ، برق ، گاز و تلفن در زير زوزه های شب خيز ماشين آلا ت تخريب و سرانجام خريدارانی که تازه از گرد راه زندگی به اين دوران رسيده اند در اتحادی نا مقدس از زيبا ترين های گذشته تنها تخم مرگ و نيستی می کارند تا آيندگان ستمديده ، نيستی درو نمايند و به تلخی برای نسل فراموشکار ما داوری کنند. بی ترديد محکمه نظام هستی سهم هر يک از ما را بر ديواره چارسوق آيندگان خواهد آويخت.

مسافرانی که در جستجوی زيبايی و لطافت طبيعت شمال به سفر می آيند بناگزير و از فرط نوميدی پرنده خيالشان را به گذشته پرمی دهند. آخرين تازيانه های وجدان برای آنها هنگامی با شرمساری آميخته می شود که سرانجام به گردنه حيران برسند. اين گردنه اگر در گذشته خود از کثرت زيبايی بر شگفتی ها می افزود تا که نام حيران بخود گيرد امااکنون نه در مقايسه با گذشته که با حال حاضر آنسوی جاد ه از کشورآذر بايجان چه بسا بايد که نام شرمساری بر تابلويش نگاشت. مسافران شرمزده ما درد آلود از زخم ضربات وجدان می بينند که غده بد خيم ويلاسازی گستاخانه تا بلندای اين گردنه نيز گسترش يافته است تا ثابت شود که ديگر در دادگاه وجدان عمومی نفس کشی برای شکوه و شکايت نيست و برای اين بيمار محتضر نيز چاره ای جز تسليم به مرگی محتوم نخواهد بود .

از اين پس به آنانی که از گذشته ريبای شما ل کشور تصاويری در آلبوم های عکس و فيلم خود ذخيره دارند بايد پيشنهاد کرد که خاطره های بجا مانده در اين آلبوم ها را حفظ نمايند تا که در پايان اين غفلت عمومی آيندگان ما به ديدار آن بيايند همانگونه که ما برای درک بزرگی خود قرن هاست در خرابه های تخت جمشيد و اشعار شاهنامه به کاويدنی بی نتيجه سرگرم هستيم.

عبدالحسين طوطيايی
عضو هيات علمی بازنشسته سازمان تحقيقات کشاورزی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016