شنبه 12 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خبرهای حوق بشری روز شنبه: تخریب اموال عمومی در حمله نیروهای امنیتی به بازار ارومیه

خبرهای این صفحه مرتب به روز می شوند

تخریب اموال عمومی در حمله نیروهای امنیتی به بازار ارومیه، هرانا

نیروهای ضد شورش و امنیتی در یورش به بازار سرپوشیده خیابان موسوم به امام اقدام به تخریب اموال عمومی کرده‌اند این در حالی است که بازار به دلیل تظاهرات پیش‌تر بسته شده بود.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این نیرو‌ها در اقدامی هدفمند وارد بازار سرپوشیده شده و به تخریب اموال عمومی دست زده‌اند.

این در حالی است بهانه‌ای برای حضور این نیرو‌ها در بازار وجود نداشته و بازار مذکور تعطیل است.

بر اساس گزارش دیگری بازداشت شدگان تظاهرات امروز ارومیه به کلانتری ۱۱ واقع در میدان مدرس، بازداشتگاه ۹ پله و اداره آگاهی کوی امام موسی صدر منتقل شده‌اند.

امروز در تظاهرات مردم ارومیه و تبریز هزاران تن از شهروندان شرکت کردند و اعتراض خود را به خشک شدن دریاچه ارومیه ابراز داشتند که در پی مداخله نیروهای ضد شورش این تظاهرات در اکثر نقاط این شهر‌ها به صحنه درگیری بین مردم و این نیرو‌ها انجامید.

بر اساس گزارشات شاهدان فضای پلیسی عصر امروز در شهر تهران نیز حاکم شده بود و در برخی میادین اصلی شهر از جمله میدان بهارستان، خیابان‌های اطراف مجلس نیروهای انتظامی حضور چشمگیری داشته‌اند.

تظاهرات پراکنده در شهرهای ارومیه و تبریز، هرانا


خبرگزاری هرانا – لحظاتی پیش مردم معترض دو شهر ارومیه و تبریز به خشک شدن دریاچه ارومیه بار دیگر به خیابان‌ها آمده و مطالبات خود را پیگیری کردند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی این تجمعات نیروهای امنیتی که از صبح امروز به صورت آماده باش در سطح شهر ارومیه و تبریز حضور داشته‌اند با مردم معترض درگیر شدند.

بر اساس گزارش شاهدان عینی از ارومیه، خیابان‌های مطهری، طالقانی در اختیار نیروهای مردمی است و یک دستگاه موتور متعلق به نیروهای امنیتی به آتش کشیده شده است و درگیری‌هایی در خیابان عطایی نیز گزارش شده است.

هم چنین بر اساس گزارش دیگری تظاهرات مردم تبریز نیز آغاز شده است و صد‌ها تن از شهروندان این شهر به خیابان‌ها روانه شدند.

در گیری‌ها در بین "بازار محمدی" و "راسته کوچه" از سوی گزارشگران محلی گزارش شده است این درگیری‌ها به "قونقا باشی"، "باغ گلستان "و "ساعات قاباغی" کشیده شده است.

شاهدان عینی به گزارشگر هرانا گفتند نیروهای ضد شورش در هر دو شهر با پرتاپ گاز اشک آور و گلوله‌های پلاستیکی سعی در متفرق کردن جمعت دارند.

گسترش تظاهرات در ارومیه به سایر مناطق و بازداشت گسترده شهروندان، هرانا

با آغاز درگیری‌ها در شهر ارومیه بین مردم و نیروهای ضد شورش بازداشت‌های گسترده‌ای از سوی این نیرو‌ها انجام گرفته است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بر اثر درگیری‌ها و پراکنده شدن جمعیت، این تظاهرات به سایر نقاط شهر ارومیه کشیده شد و بر این اساس خیابان‌های طالقانی، منتظری، خیابان عسگرآبادی،بازارباش، دروازه زنجیر، مدنی، میدان گول اوستی شاهد درگیری مردم با نیروهای انتظامی و امنیتی بوده است.

در این بین بر اساس گزارش شاهدان عینی ده‌ها تن از شهروندان به صورت جمعی بازداشت شده‌اند.

در تبریز اما هم اکنون نیروهای یگان ویژه با گاز اشک آور و بانوم به مردم در خیابان راسته کوچه حمله کرده و سعی در متفرق کردن آن‌ها دارند در اطراف خیابان دارایی و مقابل استانداری نیز مردم با نیروهای شبه نظامی بسیج و سپاه درگیر شده‌اند.

بر اساس گزارش شاهدان از سوی سه راه امین و خیابان فردوسی صداهای مکرر شلیک گلوله (گلوله پلاستیکی) به گوش می‌رسد.

تا این لحظه گزارشی از بازداشت‌های احتمالی در تبریز مخابره نشده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تداوم فضای امنیتی در شهر‌های مختلف آذربایجان، هرانا

بر اساس اعلام فراخوان مجددا فعالان سیاسی و مدنی فضای امنیتی در شهرهای مختلف آذربایجان در طی سه روز گذشته تشدید شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، از روز پنج شنبه برخی از شهرهای آذربایجان شاهد حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در سطح شهر‌ها بوده است.

بر اساس گزارش شاهدان عینی پنج شنبه، دهم شهریور ماه سال جاری جمعی از شهروندان سلماسی در اعترا ض به خشک شدن دریاچه اورمیه و همچنین حمایت خود از مردم ارومیه که قصد داشتند در مقابل فرمانداری این شهرستان واقع در میدان شهرداری تجمع کنند، با دخالت نیروهای امنیتی و لباس شخصی به بازداشت عده‌ای از ایشان انجامید.

بر اساس گزارشی دیگر در روز جمعه یازدهم شهریور ماه سال جاری نیروهای امنیتی و لباس شخصی با ایجاد فضای امنیتی و مستقر کردن نیروهای بیشتر در مرکز این شهرستان (فلکه فردوسی، فلکه یادبود، مجتمع تجاری مادر) به ایجاد فضای رعب و وحشت دست زدند.

هم چنین بر اساس گزارشات رسیده از شهرهای ارومیه و تبریز، اخبار رسیده حاکی از تشدید فضای امنیتی طی امروز است، بر اساس گزارش شاهدان عینی سطل‌های زباله در تبریز و ارمیه از سطح شهر جمع آوری شده است و در شهر ارومیه نیز از صبح امروز دو بالگرد متعلق به نیروهای نظامی اقدام به گشت زنی می‌کنند.

شاهدان عینی به گزارشگر هرانا گفتند از روز گذشته اس‌ام اس در شهر ارومیه و تبریز قطع شده است و از صبح امروز نیز اختلالاتی در تلفن‌های همراه در این مناطق وجود داشته است و هم چنین دسترسی به اینترنت نیز به علت افت سرعت وجود ندارد.

این منبع موثق اعلام داشت هم اکنون جو فوق امنیتی در شهر ارومیه وجود دارد و نیروهای زیادی از سایر شهار‌ها به این شهرستان منتقل شده است و موتور سواران با مانور در سطح شهر اقدام به ایجاد رعب و حشت می‌کنند.

فعالین مدنی آذربایجان از بازداشت دست کم ۲۰ تن از شهروندان در شهر‌های می‌اندوآب و مراغه خبر دادند که تا کنون اسامی این افراد منتشر نشده است.

هم چنین بر اساس گزارش دیگری از نقده و اردبیل فضای امنیتی در این شهر‌ها نیز محسوس بوده است.

اعتصاب جمعی بازداشت شدگان مراسم افطاری در زندان تبریز، هرانا

بیست و نه تن از بازداشت شدگان سوم شهریور تبریز در زندان مرکزی این شهر دست به اعتصاب غذا زدند.

یک منبع آگاه در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت:" این بازداشت شدگان از دو روز پیش دست به اعتصاب غذا زده اند و در پی این اعتصاب عبدالله صدوقی به بهداری زندان منتقل شد."

وی در ادامه افزود:" حال عمومی این بازداشتی به دلیل بدرفتاری های صورت گرفته و ضعف جسمانی در اثر اعتصاب نامساعد است."

این منبع آگاه در ادامه خاطر نشان کرد:" بازداشت شدگان به دلیل بدرفتاری نیروهای امنیتی و بازداشت غیر قانونی ایشان دست به اعتصاب غذا زده اند."

لازم به یادآوریست، روز سوم شهریور ماه سالجاری حدود ۳۰ نفر از فعالین مدنی و سیاسی تبریز که در یک مراسم افطاری شرکت کرده بودند با ورود غیر قانونی نیروهای امنیتی به منزل مصطفی عوض‌پور ضمن تفتیش و ضبط وسایل شخصی آن‌ها را بازداشت کردند.

آغاز مجدد عملیات سپاه پاسدارن در نوار مرزی غرب کشور، هرانا

جمعه مورخ ۱۲ شهریورماه نیروهای سپاه پاسداران بعد از وقفه ۱۰ روزه بار دیگر اقدام به آغاز عملیات علیه نیروهای پژاک در حاشیه نوار مرزی غرب کشور کردند.

بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز حدود ساعت ۱۰ نیروهای سپاه در منطقه مرزی «دوله تو» و «دشت وزنه» از توابع شهرستان سردشت به صورت کاروان نظامی به نقطه صفر مرزی اعزام شده و با نیروهای پژاک در این منطقه وارد درگیری شده‌اند.

شاهدان عینی در منطقه به گزارشگر هرانا گفتند که نیروهای سپاه در طول چند روز گذشته در داخل مساجد و اطراف روستاهای مرزی ساکن شده و امروز عملیات خویش را آغاز کرده‌اند. گفته می‌شود که همزمان مناطق مرزی توسط سپاه پاسداران به شدت توپباران شده و درگیر‌ها تا ساعت ۹ امشب به شدت ادامه داشته است.

یک دستگاه بولدزور سپاه که قصد ایجاد جاده در مناطق کوهستانی نقاط صفر مرزی را داشته امروز در این درگیری منهدم شده است و بر اساس شواهد و با اعزام چندین دستگاه آمبولانس این حادثه تلفاتی را متوجه سپاه پاسداران کرده است.

هم چنین بنا بر گزارش دیگری چندین تن از نیرو‌ها بومی سپاه پاسداران که اهل بخش «نلاس» از توابع شهرستان سردشت هستند امروز در این درگیر‌ها کشته شده‌اند.

اسامی سه تن از کشته شدگان که به بیمارستان شهر سردشت منتقل شدند برای گزارشگران محلی تا کنون تائید شده است.

از سوی دیگر بر اساس گزارش شاهدان عینی نیروهایی زیادی وارد شهر پیرانشهر شده و در پادگان‌ها مستقر شده‌اند.

گفتنی است از آمار تلفات نیروهای پژاک اطلاعی در دست نیست.

امتناع حسین رونقی از امضای حکم ۱۵ سال زندان، خانه حقوق بشر

حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر که جهت ابلاغ تأیید حکم ۱۵ سال زندان خود به دادسرای مستقر در زندان اوین منتقل شده بود از امضای حکم خودداری کرد.

روز سه‌شنبه دادسرای مستقر در زندان اوین حسین رونقی ملکی را جهت ابلاغ تأیید حکم ۱۵ سال زندان وی که در دادگاه بدوی صادر شده بود، احضار کرده و خواستار امضای این حکم از سوی این وبلاگ‌نویس شدند.

به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» رونقی ملکی از امضای این حکم در مقابل تهدید عوامل دادگاه امتناع کرده و حکم دادگاه تجدید نظر را امضا نکرده است.

حسین رونقی در تاریخ ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ حکم ۱۵ سال حبس تعزیری برایش از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر و به وی ابلاغ شد. ابلاغ حکم توسط سردفتر شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با تهدید و اجبار وی برای امضای حکم صورت گرفت. وی در آن هنگام نیز به خاطر امتناع از امضای حکم مورد ضرب شتم رئیس دفتر و ماموران همراه قرار گرفته بود.

این وبلاگ‌نویس که از ناراحتی کلیه در زندان رنج می‌برد و در طول ماه‌های گذشته دو عمل جراحی سنگین انجام داده است، نیاز مبرم به مرخصی پزشکی و ادامه‌ی درمان در بیرون از زندان دارد، اما اطلاعات سپاه پاسداران اجازه‌ی مرخصی به وی را نمی‌دهند.

رونقی از ۲۲ آذر ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد، وی از آن تاریخ تاکنون بدون یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد.

بازداشت عده‌ای از نوجوانان و جوانان به خاطر «آب بازی» در تهران، خانه حقوق بشر

عده ای از نوجوانان و جوانان که عصر امروز جمعه برای «آب بازی» در پارک آب و آتش تهران گرد هم آمده بودند، با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شده و بازداشت شدند.

این برنامه تفریحی مطابق یک فراخوان اینترنتی از طرف عده‌ای از نوجوانان و جوانان جهت لآب بازی» در پارک «آب و آتش» از چند روز قبل برنامه‌ریزی شده بود، اما با برخود نیروهای امنیتی مواجه شد.

خانواده‌ی یکی از بازداشت شدگان که فرزندشان در بین این جوانان بازداشت شده بود به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «پس از حضور این نوجوانان و جوانان در پارک نیروهای امنیتی تعداد زیادی از این آن‌ها را بازداشت و به دو کلانتری نیلوفر و گیشا منتقل کردند.

با توجه به انبوه خانواده‌های بازداشت شده در برابر کلانتریها برآورد می‌شود که آمار بازداشتی‌ها بیش از ۵۰ نفر باشد که در میان آنان کودکان ۱۲ تا ۱۵ سال نیز وجود دارد. کسانی که به گفته یکی از ماموران امنیتی تفنگ آب پاش همراه داشتند دارای جرم «سیاسی» بوده و به والدین آنان گفته شده فردا در مقابل دادسرای اوین برای تعیین تکلیف حضور یابند.

لازم به ذکر است که یکی از بازداشت شدگان یک کودک ۱۲ ساله است.

نامه رئیس انجمن پژوهشگران ایران به دبیر کل سازمان ملل: نابودی دریاچه ارومیه؛ فاجعه زیست محیطی، خانه حقوق بشر

دستگیری و بازداشت گسترده در چند روز گذشته می‌رود که یک بحران زیست محیطی را به شکلی سریع به یک بحران حقوق بشری تبدیل نماید که در آن افراد بصورت خودسرانه دستگیر و زندانی می‌شوند.

ایران از امضا کننده کنوانسیون رامسر است که دریاچه ارومیه، گل‌ها و گیاهان و حیواناتی که در آن زندگی می‌کنند ثبت شده در چندین نهادی تحت نظر و زیر مجموعه سازمان ملل هستند.

تالاب‌های اطراف دریاچه و ایرانیانی که مشغول کار در آن هستند نیز شامل چندین پروژه محیط زیستی زیر نظر سازمان ملل هستند. بنابراین آقای بان کی مون به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد بالاترین مقام مسئول در این زمینه است.

چهارم و پنجم سپتامبر (سیزدهم و چهاردم شهریورماه جاری) جلسه‌ای در شهر بن- آلمان درباره توسعه پایدار و حفظ محیط زیست ترتیب داده شده است. برگزارکننده این جلسه United Nations Environmental Program (UNEP) است.

هدف این نشست برنامه‌ریزی برای دست یافتن به راه حلی است که هم محیط زیست را حفظ می‌کند و هم به توسعه پایدار منطقه و مردمش کمک می‌کند. انجمن پژوهشگران ایران نامه و گزارشی به این نشست در مورد وضعیت دریاچه ارومیه و حوادث مرتبط با آن ارسال خواهد کرد.

نامه زیر به امضای حسین لاجوردی رئیس انجمن پژوهشگران ایران رسیده که به دبیر کل سازمان ملل نوشته شده است:

می خواهم توجه جنابعالی را به یک بحران و فاجعه زیست محیطی که درشمال غربی ایران در حال رخ دادن است و می تواند عواقب ملی، منطقه ای و زیست محیطی به دنبال داشته باشد جلب نمایم.

جناب آقای دبیر کل،

دریاچه ارومیه سومین دریاچه نمک جهان است که در سازمان بین المللی یونسکو (UNESCO-Biosphere Reserve) به ثبت رسیده است ، این دریاچه که با سرعت نگران کننده ای در حال خشک شدن است در طی سالهای گذشته بدلایل خشک سالی، سیاست های نادرست آبیاری و کشاورزی ، تعریف توسعه غلط و سد سازی های بی برنامه و بدون مسوولیت بر روی رودخانه هائی که به این دریاچه سرازیر می شوند در شُرف نابودی قرار گرفته است.

قدمت و سابقه این دریاچه از ۲۹۰۰ سال پیش تا کنون موجود و در نوشتار های آشوری وجود دارد، دریاچه ارومیه امروز به عنوان یک مرز طبیعی مابین دوشهر ارومیه و تبریز در دو استان آذربایجان شرقی و غربی در شمال غربی ایران قرار گرفته است.

دریاچه ارومیه دارای ارزش های توریستی و یک پارک ملی است که تالاب های آن در لیست کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده است ( شماره ۳۸ – ۲۳ ژوئن ۱۹۷۵ ).

حجم آب دریاچه ارومیه ۳۱ میلیارد متر مربع و حوزه آبگیری آن ۵۱۸۷۶ متر مربع است.

پرنده ها، گل ها و گیاهانی که در آن موجود است ثبت شده در ارگان بین المللی IUCN و WWF می باشد.
دریاچه ارومیه دارای ۱۰۲ جزیره است که بیشتر زیست گاه پرندگان مهاجر می باشد.

دریاچه ارومیه دارای ۲۷ گونه پستاندار، ۲۱۲ نوع پرنده، ۴۱ نوع خزنده، ۷ گونه دوزیست و ۲۶ نوع ماهی است که در حوزه اکولوژیکی این دریاچه زندگی می کنند

جناب آقای دبیر کل،

می خواهم توجه شما را به فلسفه و هدف ایجاد کنوانسیون رامسر جلب نمایم که در قلب آن حفظ و نگاهداری و استفاده توسعه پایدار تالاب ها و منابع طبیعی مربوط به آن برای بشریت است؛ فلسفه و هدفی که امروز تهدیدی جدی و در معرض لطمه ای غیر قابل جبران قرار گرفته است و هیچگونه راه حل واقعی برای جلوگیری از این فاجعه زیست محیطی در ایران وجود ندارد

جناب آقای دبیر کل

از اوایل دهه ۱۹۹۰ (۱۳۷۰) ، تصمیم گیران و مسوولان حکومتی به هیچ عنوان پاسخگو برای سیاست هائی که به بحران امروز انجامیده است نبوده اند، در ماه های اخیر فعالان محیط زیست و مردم عادی که علیه این سیاست های غلط حکومتی اعتراض داشته اند دستگیر و زندانی شده اند و هدف این است تا با ایجاد جو سرکوب و خفقان صدای اعتراض آنان خاموش گردد.

جناب آقای دبیر کل،

دستگیری و بازداشت حدود ۳۰۰ نفر در چند روز گذشته می رود که یک بحران زیست محیطی را به شکلی سریع به یک بحران حقوق بشری تبدیل نماید که در آن حق تجمع و اعتراض صلح آمیز نیز پایمال شده و افراد بصورت خودسرانه دستگیر و زندانی می شوند.

جناب آقای دبیر کل،

برای ما ایرانیان حائز اهمیت است که جامعه بین المللی در جریان این فاجعه قرار داده شود تا شاید بتواند از بروز یک ” سونامی نمک ” که عواقب آن گریبانگیر میلیونها انسان و مرزهایش فراتر از مرزهای ایران میباشد جلوگیری به عمل آید.

انجمن پژوهشگران ایران از شما بعنوان دبیر کل سازمان ملل متحد درخواست می کند که با اعزام یک گروه تحقیق و بررسی به منطقه، نسبت به حفاظت از دریاچه ارومیه و جلوگیری از بوقوع پیوستن فاجعه ای انسانی و زیست محیطی اقدامات لازم به عمل آورید.

دستگیری و بازداشت گسترده در چند روز گذشته می‌رود که یک بحران زیست محیطی را به شکلی سریع به یک بحران حقوق بشری تبدیل نماید که در آن افراد بصورت خودسرانه دستگیر و زندانی می‌شوند.

ایران از امضا کننده کنوانسیون رامسر است که دریاچه ارومیه، گل‌ها و گیاهان و حیواناتی که در آن زندگی می‌کنند ثبت شده در چندین نهادی تحت نظر و زیر مجموعه سازمان ملل هستند.

تالاب‌های اطراف دریاچه و ایرانیانی که مشغول کار در آن هستند نیز شامل چندین پروژه محیط زیستی زیر نظر سازمان ملل هستند. بنابراین آقای بان کی مون به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد بالاترین مقام مسئول در این زمینه است.

چهارم و پنجم سپتامبر (سیزدهم و چهاردم شهریورماه جاری) جلسه‌ای در شهر بن- آلمان درباره توسعه پایدار و حفظ محیط زیست ترتیب داده شده است. برگزارکننده این جلسه United Nations Environmental Program (UNEP) است.

هدف این نشست برنامه‌ریزی برای دست یافتن به راه حلی است که هم محیط زیست را حفظ می‌کند و هم به توسعه پایدار منطقه و مردمش کمک می‌کند. انجمن پژوهشگران ایران نامه و گزارشی به این نشست در مورد وضعیت دریاچه ارومیه و حوادث مرتبط با آن ارسال خواهد کرد.

نامه زیر به امضای حسین لاجوردی رئیس انجمن پژوهشگران ایران رسیده که به دبیر کل سازمان ملل نوشته شده است:

می خواهم توجه جنابعالی را به یک بحران و فاجعه زیست محیطی که درشمال غربی ایران در حال رخ دادن است و می تواند عواقب ملی، منطقه ای و زیست محیطی به دنبال داشته باشد جلب نمایم.

جناب آقای دبیر کل،

دریاچه ارومیه سومین دریاچه نمک جهان است که در سازمان بین المللی یونسکو (UNESCO-Biosphere Reserve) به ثبت رسیده است ، این دریاچه که با سرعت نگران کننده ای در حال خشک شدن است در طی سالهای گذشته بدلایل خشک سالی، سیاست های نادرست آبیاری و کشاورزی ، تعریف توسعه غلط و سد سازی های بی برنامه و بدون مسوولیت بر روی رودخانه هائی که به این دریاچه سرازیر می شوند در شُرف نابودی قرار گرفته است.

قدمت و سابقه این دریاچه از ۲۹۰۰ سال پیش تا کنون موجود و در نوشتار های آشوری وجود دارد، دریاچه ارومیه امروز به عنوان یک مرز طبیعی مابین دوشهر ارومیه و تبریز در دو استان آذربایجان شرقی و غربی در شمال غربی ایران قرار گرفته است.

دریاچه ارومیه دارای ارزش های توریستی و یک پارک ملی است که تالاب های آن در لیست کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده است ( شماره ۳۸ – ۲۳ ژوئن ۱۹۷۵ ).

حجم آب دریاچه ارومیه ۳۱ میلیارد متر مربع و حوزه آبگیری آن ۵۱۸۷۶ متر مربع است.

پرنده ها، گل ها و گیاهانی که در آن موجود است ثبت شده در ارگان بین المللی IUCN و WWF می باشد.
دریاچه ارومیه دارای ۱۰۲ جزیره است که بیشتر زیست گاه پرندگان مهاجر می باشد.

دریاچه ارومیه دارای ۲۷ گونه پستاندار، ۲۱۲ نوع پرنده، ۴۱ نوع خزنده، ۷ گونه دوزیست و ۲۶ نوع ماهی است که در حوزه اکولوژیکی این دریاچه زندگی می کنند

جناب آقای دبیر کل،

می خواهم توجه شما را به فلسفه و هدف ایجاد کنوانسیون رامسر جلب نمایم که در قلب آن حفظ و نگاهداری و استفاده توسعه پایدار تالاب ها و منابع طبیعی مربوط به آن برای بشریت است؛ فلسفه و هدفی که امروز تهدیدی جدی و در معرض لطمه ای غیر قابل جبران قرار گرفته است و هیچگونه راه حل واقعی برای جلوگیری از این فاجعه زیست محیطی در ایران وجود ندارد

جناب آقای دبیر کل

از اوایل دهه ۱۹۹۰ (۱۳۷۰) ، تصمیم گیران و مسوولان حکومتی به هیچ عنوان پاسخگو برای سیاست هائی که به بحران امروز انجامیده است نبوده اند، در ماه های اخیر فعالان محیط زیست و مردم عادی که علیه این سیاست های غلط حکومتی اعتراض داشته اند دستگیر و زندانی شده اند و هدف این است تا با ایجاد جو سرکوب و خفقان صدای اعتراض آنان خاموش گردد.

جناب آقای دبیر کل،

دستگیری و بازداشت حدود ۳۰۰ نفر در چند روز گذشته می رود که یک بحران زیست محیطی را به شکلی سریع به یک بحران حقوق بشری تبدیل نماید که در آن حق تجمع و اعتراض صلح آمیز نیز پایمال شده و افراد بصورت خودسرانه دستگیر و زندانی می شوند.

جناب آقای دبیر کل،

برای ما ایرانیان حائز اهمیت است که جامعه بین المللی در جریان این فاجعه قرار داده شود تا شاید بتواند از بروز یک ” سونامی نمک ” که عواقب آن گریبانگیر میلیونها انسان و مرزهایش فراتر از مرزهای ایران میباشد جلوگیری به عمل آید.

انجمن پژوهشگران ایران از شما بعنوان دبیر کل سازمان ملل متحد درخواست می کند که با اعزام یک گروه تحقیق و بررسی به منطقه، نسبت به حفاظت از دریاچه ارومیه و جلوگیری از بوقوع پیوستن فاجعه ای انسانی و زیست محیطی اقدامات لازم به عمل آورید.

گزارشي از وضعيت كودكان كار در كوره‌پزخانه‌هاي اطراف شهر: خشت و نفت و آینه، جام جم آنلاین

یکی از زنان ساکن در این خانه‌های کارگری می‌گوید: شنیدم که کوره‌پزخانه‌ها برای کودکان کم‌سن و سال چندان امن نیستند و من هیچ‌وقت پسرم را تنها به کوره نمی‌فرستم.

نرگس رضایی: نفس‌هایش بوی نفت می‌دهد، وقتی نفس نفس زنان اسمش را هجی می‌کند «استوره»، دختری که میان خشت و گل رس، کودکیش را به فراموشی سپرده است، ولی تصورش از زندگی چنان است که گویی هرگز آدم بزرگی نخواهد شد، چون گهواره برای بزرگ شدنش جای بزرگی نبوده.

می‌گوید میان آجرها به دنیا آمده است با آجرها بازی کرده، میان مکعب مستطیل‌ آجرها قد کشیده و امروز هم میان خشت‌های خیس، آجر آجر می‌چیند تا خانه‌ای یا مدرسه‌ای آن سوی دودکش‌های بلند پاکدشت بنا شود، جایی که او تنها تصویر مبهمی از آدم‌ها و زیبایی‌هایش دارد.

می‌گوید تمام ۱۱ سال زندگیش را در کوره‌پزخانه‌های اطراف پاکدشت و خاتون‌آباد گذرانده و فقط در فیلم‌ها دیده و از پدرش شنیده که تهران بزرگ است و برج‌های بلند دارد. او از این دنیای بزرگ چیزی جز خشت و خاک رس نمی‌داند و آرزوهایش هرگز از قد خشت‌هایی که می‌چیند فراتر نرفته‌اند.

می‌خواهد روزی اندازه مادرش خشت بزند تا پدرش مزد بیشتری بگیرد و آنها به افغانستان برگردند. می‌گوید هر هزار خشت ۱۲ هزار و ۵۰۰ تومان مزد دارد و اگر آنها هر روز هزار خشت بزنند هر ماه می‌توانند ۳۷۵ هزار تومان مزد بگیرند و اگر ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار تومان آن را جمع کنند تا ۲ سال دیگر می‌توانند پول زیادی با خود به افغانستان ببرند، آنقدر زیاد که دیگر مثل عمویش گرسنه نمی‌مانند.

اسطوره در حالی که نفس‌زنان آجرهای قالب‌گیری شده خیس و سنگین را از خرک بارکش پایین می‌آورد و آنها را کنار هم می‌چیند، به فرداهایی می‌اندیشد که باید خشت‌خشت آنها را دوباره جمع کند، می‌گوید: ۲ تا ۳ روز طول می‌کشد تا خشک شوند و آن موقع کارشان راحت‌تر است، چون آجرهای خشک هم سبک‌ترند و هم بوی نفت و گازوئیل نمی‌دهند.

می‌گوید: برای این که قالب‌های آجر سریع و راحت از خرک جدا شوند روی آن گازوئیل یا بنزین می‌ریزند و بعضی کارگران کوره‌پزخانه برای فرار از بوی بد آنها ماسک می‌زنند، اما او در تمام این ۶ سال که در کوره‌پزخانه‌های اطراف پاکدشت کار کرده، هیچ‌گاه ماسک نزده است و هرگاه در هوای کوره نفس می‌کشد ریه‌هایش پر می‌شود از بوی تند گازوئیل که حالا دیگر به آن عادت کرده و مثل طعم اکسیژن آن را می‌چشد.

او در حالی‌که خشت خیس و سنگین را کنار هم می‌چیند روزهای اول کار را در کوره به خاطر می‌آورد که همیشه از بوی گازوئیل سرش گیج می‌رفت و گاه روی خشت‌هایی که با زحمت چیده بود، بالا می‌آورد.

می‌گوید ۳ ماه طول کشید تا به بوی خاک و گازوئیل عادت کند و امروز همه‌چیز در تن نحیف او بوی خاک و بوی نفت می‌دهد، دست‌ها، نفس‌ها و کودکی‌هایی که میان خشت و گل کم‌شده است و چون او کم نیستند کودکانی که کودکی‌هایشان را میان تپه‌های سوزان رس و روی بارکش‌های باربری جا گذاشته‌اند و در کوره‌ها و کوچه‌ها برای بزرگ‌شدن از زمان سبقت می‌گیرند.

علی کله، مسوول انجمن صنفی کوره‌پز‌خانه‌های محمودآباد که سال‌ها مسوولیت انجمن کوره‌پز خانه‌های اطراف تهران را به عهده داشته است، می‌گوید: ۴ تا ۵ هزار کودک زیر ۱۵ سال در کوره‌پزخانه‌های سراسر کشور کار می‌کنند و بیشتر آنها همراه خانواده‌هایشان مشغول انجام این کار هستند. چون مزد کارگران کوره‌پزه‌خانه کم است، بیشتر آنها ترجیح می‌دهند زن و فرزندان خود را همراهشان بیاورند تا مزد بیشتری بگیرند.

او معتقد است کودکان ۵ سال و کوچک‌تر بیشتر قالب خالی می‌کنند، ولی کودکان بالای ۱۰ سال مثل پدران و مادران خود در بخش‌های دیگر مشغول فعالیت می‌شوند و این تمام قصه نیست.

کودکان کار، مزد کمتری نسبت به بقیه کارگران کوره‌پزخانه می‌گیرند و برای همین، کارفرماها برای سود بیشتر از کودکان کم‌سن و سال استفاده می‌کنند و به گفته مسوولان انجمن صنفی کوره‌پز خانه‌های محمود‌آباد، کودکان افغانی برای این منظور مناسب‌ترند، چون بیمه هم ندارند، کودکانی مثل استوره که چیزی از بیمه نمی‌داند و فقط یاد گرفته کار کند، آن هم پا به پای پدر و مادرش.

زیر آفتاب داغ تابستان نفس‌زنان خشت می‌زند مثل بیماری که برای زنده ماندن تقلا می‌کند. برای چیدن خشت بیشتر، خود را آدم بزرگ، قوی و فرز می‌نماید و فراموش می‌کند که او تنها ۱۱ سال دارد و باید مثل هم‌سن و سال‌های خود کودکانه زندگی ‌کند.

تصور و باورهای او از استوره قوی و مرد، لطافت دخترانه‌اش را هم به تاراج برده و او میان کارگران کوره چون یک پسر به نظر می‌رسد، پسری که در خشت چیدن قوی‌تر از دختران است و کارفرماها هم روی کار آنها بیشتر حساب می‌کنند.

او میان خشت‌های خیس و سنگین جنسیتش را هم گم کرده و اگر اسمش را نگفته بود، شاید خودش را پسر معرفی می‌کرد و کسی هم هرگز متوجه نمی‌شد؛ چون صورت آفتاب‌سوخته و دست‌های سیاه زمختش چیزی از جنسیتش لو نمی‌دهد. جنسیتی که زیاد هم اهمیتی ندارد و فرق نمی‌کند دختر باشد یا پسر. مساله این است که وی باید مثل یک مرد کار کند و در برابر سختی کار خم به ابرو نیاورد.

مثل علی عبدل‌ناصر، پسری آن سوی دودکش‌های بلند پاکدشت. پسری در مصر که مثل او کار می‌کند. در کوره‌ای در حومه کایرو جایی دور، ولی شبیه کوره‌هایی که او ۶ سال در آنها خشت‌زده و کودکی‌اش را به مزایده گذاشته است.

در گزارشی از کودکان کار در دنیا آمده بود که علی عبدل پیوسته خرک بارکش را از آجرهای قالب‌گیری شده خیس و سنگین پر و خالی می‌کند و این کار روزانه اوست، حتی در روز کودک او درباره کارش می‌گوید: صاحب کار این کوره‌پز خانه هر هفته ۲ روز به الاغ‌ها استراحت می‌دهد، اما من هرگز نمی‌توانم استراحتی داشته باشم و تا زمین از آفتاب می‌سوزد، باید خشت بزنم و خشت بچینم مثل استوره که باید تمام تابستان را در کوره آجرپزی بماند و زیر آفتاب داغ آن خشت بزند.

می‌گوید: از صبح زود تا زمانی که خورشید جان دارد و گرم می‌تابد، باید خشت بزنیم و تمام تابستان‌های سال کوره‌پزخانه‌های اطراف پاکدشت پر می‌شود از کودکانی که همراه پدر و مادر خود به کار خشت و گل‌ رس مشغولند. از او می‌پرسم در این هوای گرم و ساکن آیا گرمازده هم می‌شود و او در حالی که می‌خندد می‌گوید: اگر هم مریض شوم، به روی خودم نمی‌آورم و به کارم ادامه می‌دهم چون پدرم به من گفته نباید مریض شوم، چون مزد آن روز را از دست می‌دهیم.

او طوری این جمله را به زبان می‌آورد، گویی باید مثل جنسیتش جسمش را هم به فراموسی بسپارد و هرگز از دردها و نیازهای آن سخن نگوید، می‌گوید: شنیده‌ام کسانی که در کوره کار می‌کنند، عمر کوتاهی دارند و شاید من هم چنین سرنوشتی داشته باشم و شاید هم سال‌ها زنده بمانم و خشت بزنم.

کسی چه می‌داند شاید او مثل ماهرو و کارگران کوره و دوستش که روزی با هم خشت می‌چیدند و با هم هوای کوره را نفس می‌کشیدند، از سرطان ریه نمیرد و برای خودش زنی شود مثل مادرش با ۶ بچه قد و نیم قد که در خشت و تپه‌های خاک‌رس وول می‌خورند و هرگز بازیچه‌ای جز خاک و تکه‌های آجر نداشته‌اند. شاید هم مثل او دکترها جوابش کنند و بگویند کار از دارو گذشته و او همین روزها پیش از این که آخرین خشت‌هایش را که زیر نور آفتاب چیده بود جمع کند، بمیرد و تا ابد نگران خشت‌‌هایی باشد که زیر آفتاب مانده.

چاردیواری‌های مفلوک‌

کلاه بزرگ حصیری را که بزرگ‌تر از اندامش می‌نماید، با عصبانیت درمی‌آورد و با مادرش راهی خانه می‌شود، می‌گوید: وقت ناهار است و ما خیلی زود باید برگردیم. از کوره تا خانه، فاصله تنها یک تپه خاک رس است و آنها آرام و شبح‌‌گون، مثل گربه‌ای که در تاریکی می‌خزد، از آن بالا می‌روند و از این که کارفرما ببیندشان می‌ترسند، چون کارفرما گفته کسی از روی خاک‌های رس رفت و آمد نکند، ولی آنها برای این که زودتر برسند، دزدکی از روی تپه بالا می‌روند تا به خانه برسند.

دست‌ها و لباس‌هایشان پر از گرد و خاک می‌شود و تمام تنشان بوی خاک و نفت می‌‌دهد. مادرش می‌گوید: هفته‌ای یک روز حمام می‌رویم و اگر هم نوبت برسد، ۲ روز در هفته حمام می‌رویم.

او در حالی که پرده توری در را کنار می‌زند ، می‌گوید: ۱۳ سال است تابستان‌ها اینجا می‌آیند و راحت هم هستند. پرده سفید توری از کثیفی به خاکستری می‌گراید و هر گاه کنار می‌رود، مگس‌ها از روی آن بلند می‌شوند و به سمت داخل هجوم می‌آورند. خانه کوچک به نظر می‌رسد. ۱۴ یا ۱۵ متر، اما مادر استوره می‌گوید که ۲۲ متر است و همه آنها در آن، جا می‌شوند. سفره از صبح وسط اتاق باز است و آنها برای این که زودتر به کارشان برسند، آن را در تمام طول روز باز می‌گذارند. نان لواش در سفره خشک شده و او در حالی که مگس‌ها را از روی ظروف آلومینیومی می‌پراند، شروع به خوردن آبگوشتی می‌کند که از دیشب آماده‌اش کرده است.

می‌گوید: استوره آبگوشت دوست ندارد و همیشه وقتی درست می‌کنم، غر می‌زند. استوره در حالی که روی فرش قرمز رنگ و رو رفته دراز کشیده و دست‌های سیاه استخوانی‌اش را به پرزهای آن چسبانده، داد می‌زند: دیگه تکرار نکن و طاقباز شروع می‌کند به خوردن سیب‌زمینی‌هایی که کنارش گذاشته.

می‌گوید بیشتر وقت‌ها به صورت خوابیده ناهار می‌خورد، چون به قدری خسته می‌شود که کمرش درد می‌گیرد. سقف خانه گنبدی شکل است و پنجره کوچک آن رو به کوره باز می‌شود. صاحب کوره می‌گوید که پدرش آن را ۴۰ سال پیش ساخته و از تمام خانه‌های کارگری اطراف تهران بزرگ‌تر و تمیزتر است. آن روزها بیشتر کارگران ساکن در آن ایرانی بودند و حالا همه افغانند و با زن و بچه‌های خود اینجا زندگی می‌کنند. او در حالی که انگشتان دستش را می‌شمارد، ادامه می‌دهد: فکر کنم ۳۰ خانوار باشند.

دقیقا نمی‌دانم چند نفرند، اما بیشتر آنها از کارگران قدیمی ما هستند و ما سعی می‌کنیم مزد و امکانات خوبی به آنها بدهیم. در این لحظه انگشتانش را به سمت تانکر آبی نشانه می‌رود که آن سوی کوره روی تپه‌های خاک رس قرار گرفته است و می‌گوید: برایشان لوله‌کشی کردیم و آب تانکر سالم و بهداشتی است و هر از گاه کلر هم می‌زنند.

اما مادر استوره نظر دیگری دارد و می‌گوید آب کوره شور است و ما هر وقت از این آب می‌خوریم، دل درد می‌گیریم. او در حالی‌که به شیلنگ سفید کولر در بیرون خانه اشاره می‌کند، ادامه می‌دهد: ببینید شیلنگ لجن بسته است. خدا می‌داند الان در دل و روده ما چه خبر است.

استوره با شنیدن این جمله حرف مادرش را قطع می‌کند و در حالی که کفش‌های خاک گرفته‌اش را در دست گرفته و ایستاده می‌پوشدشان می‌گوید: معلوم است ما هم لجن بسته‌ایم. زن همسایه با شنیدن این جمله استوره می‌خندد و با دست محکم روی شانه‌های لاغر او می‌زند: خوب گفتی، می‌گویم چرا دل درد دارم، پس از این لجن‌هاست.


از او می‌پرسم آیا به صاحب‌کارشان موضوع را گفته‌اند و او با لحن تمسخرآمیزی جواب می‌دهد: دلتان خوش است. خوب است که این آب را هم دادند والا باید می‌رفتیم از کجا آب می‌آوردیم. راست هم می‌گوید. آنها آمده‌اند کار کنند و مهم نیست آبی که می‌خورند، سالم باشد یا نباشد. مهم این است که آنها خشت بیشتری بزنند تا برج‌های بلندتری قد بکشند؛ برج‌هایی که حتی در تصورشان هم نمی‌گنجد و استوره و همسایه‌هایشان آنها را تنها در فیلم‌ها دیده‌اند.

او می‌گوید: نان را هم خودمان می‌‌پزیم و در حالی که به سمت در می‌رود، به تنوری اشاره می‌کند که گوشه حیاط کنده‌اند.

داخل تنور از آجرهایی چیده شده که خودشان درست کرده‌اند و هنوز داغ است.

عروسک‌های چوبی‌

خانه خلوت می‌شود. پدران و مادران و کودکان بالای ۶ سال به کوره برمی‌گردند و کودکان کوچک در محوطه حیاط تنها می‌مانند. چشم‌های ریز و صورت پهن‌شان از غربتی پنهان حکایت می‌کند؛ غربتی که مال غربت نیست. آنها کنار در خانه‌هایشان خود را با عروسک‌های چوبی و آجر پاره‌ها سرگرم می‌کنند و گاهی نیز به مسجد محوطه که وسط ساختمان واقع شده می‌روند و با هم دسته‌جمعی بازی می‌کنند.

یکی از کودکان در حالی که می‌خندد، می‌گوید زو بازی می‌کنیم و تمام مسجد پر می‌شود از صدای کودکان قد و نیم قدی که آستین هم را می‌گیرند و دور تا دور مسجد را می‌دوند. کودکانی قد پسربچه‌هایی که در کوره مجاور، قربانی عقده دیرین بیجه شدند، قاتلی که در یکی از این کوره‌های آجرپزی خود مورد تجاوز قرار گرفت.

بسیاری از ساکنان خانه کارگری، آن روز را که بیجه دستگیر شد به خاطر دارند. یکی از زنان ساکن در این خانه‌های کارگری می‌گوید: شنیدم که کوره‌پزخانه‌ها برای کودکان کم‌سن و سال چندان امن نیستند و من هیچ‌وقت پسرم را تنها به کوره نمی‌فرستم. او از چیزهایی حرف می‌زند که آنها را شنیده و می‌ترسد.

می‌گوید: پاییز و زمستان به خاتون‌آباد می‌رویم و آنجا از اینجا راحت‌تر است. استوره هم همین را می‌گفت. او می‌گفت بسیاری از آشنایان در خاتون‌آباد کشاورزی می‌کنند و پدر او هم زمانی این کار را می‌کرد.

او در حالی که به سمت پایین خانه می‌رود، می‌گوید: دوباره باید خشت بزنیم. تا شب کارمان همین است و می‌خواهم روزی هزار خشت بزنم تا پدرم مزد بیشتری بگیرد. او در حالی که از تپه‌های خاک رس پایین می‌رود، به نرمی شکستن صدا در گلو سرش را به سمت عقب برمی‌گرداند و آرام دست تکان می‌دهد؛ دست‌هایی که میان خشت و گل رس بوی نفت گرفته‌اند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016