چهارشنبه 30 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"شورای هماهنگی" خودی‌ها و "انتخابات"! علی کشتگر

علی کشتگر
"شورای هماهنگی راه سبز اميد" که جمعی از اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی را به دور هم گرد آورده نه فقط خلاء رهبری در جنبش سبز را جبران نکرده بلکه به دلايل مختلف از جمله به اين دليل که بسياری آن را محفلی از "خودی‌ها" تلقی می‌کنند، به‌سهم خود مايه‌ی ترديد، دل‌سردی و واگرايی در اين جنبش شده است. در جنبش سبز نبايد عقايد مذهبی و يا ضد مذهبی دخالت داده شوند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آيت اله خامنه ای اين روزها سخت نگران سناريويی است که قرار است روز جمعه ۱۲ اسفندماه امسال به صحنه بياورد. نمايش دموکراسی اسلامی با شرکت دستجات حکومتی که در کودتای انتخاباتی پيشين نقش مستقيم داشتند.

نگرانی اصلی آقای خامنه ای و باندهای حکومتی از آن نيست که اين بار مردمی که شاهد و قربانی بزرگترين تقلب انتخاباتی تاريخ بوده اند، اين مضحکه سراسر تزوير و فريب را بايکوت کنند. چرا که هرحکومت خودکامه ای هرچقدر هم که منزوی و منفور باشد می تواند برای گرم نشان دادن انتخابات فرمايشی، عده ای از عوامل و اجامر خود را گرد آورد و مدعی شود که بيش از" شصت درصد" و يا حتی نود درصد مردم در انتخابات شرکت کردند و بار ديگر مشت محکمی بر دهان "دشمنان" کوبيده اند!

نگرانی رژيم در آن است که مردم در اعتراض به نمايش گستاخانه ای که به نام آنها و عليه آنها به صحنه می آيد و شعور و اراده آنان را تحقير می کند به خروش آيند و بساط اين تعزيه را برسرتعزيه گردانان خراب کنند.

حکومت از تحريم انتخابات چندان نمی ترسد. از اعتراض مردم به "انتخابات" يعنی تحريم فعال آن می ترسد. آقای علی خامنه ای و ايادی او می دانند که قساوت و سبعيت آنان نتوانسته است آتش اشتياق مردم را به آزادی و حق تعيين سرنوشت خود خاموش کند. آنها در بيش از دو سالی که از کودتای انتخاباتی می گذرد توانسته اند:

- صدها نفر از مخالفان را به زنجير بکشند؛
از بسياری از جوانان معترض جان بستانند؛
- اعتراضات خيابانی را مهار کنند؛
- و صدها تن از روزنامه نگاران و روشنفکران را به دربه دری و خانه به دوشی ناچار کنند.
اما:
- نتوانسته جنبش سبز يعنی اميد واشتياق مردم بويژه نسل جوان ايران به رهايی از بند استبداد مذهبی و کسب آزادی را خاموش کنند.
- نتوانسته اند افکار عمومی جهانيان را بفريبند و چهره واقعی خود که آغشته به خون جوانان بی گناه ايران و آلوده به فساد، دروغ و سرکوبگری است را از انظار جهانيان پنهان کنند.
- با همه تبليغات دروغين خود، نتوانسته اند چهره پاک و حق طلبانه جنبش دموکراسی خواهی ايرانيان را بيالايند و مانع جلب افکار عمومی جهانيان به اين جنبش گردند.
- نتوانسته اند با وجود همه درآمدهای نفتی، کشور را در عرصه های اقتصادی و اجتماعی به گونه ای مديريت کنند که بيکاری، گرانی، بی خانمانی و ساير دردها و مصيبت های جامعه روبه وخامت نگذارد و اوضاع روزبه روز بدتر نشود و اين همه در شرايطی است که اختلاس های نجومی حکومتگران و فساد روزافزون رژيم خون جامعه را به جوش آورده است.
- و اتفاقا از هم گسيختگی و چند دستگی جبهه حکومت گران خود از يکسو نتيجه مستقيم شکست ديکتاتوری خامنه ای در خفه کردن جنبش سبز دموکراسی خواهی است و از سوی ديگر فراگير شدن فساد، و وخامت بحران اقتصادی و اجتماعی است.

نتيجه آن که نظام جمهوری اسلامی و نهاد رهبری از کودتای ۲۲ خرداد ۸۸ تا به امروز لحظه به لحظه از درون و بيرون بی اعتبارتر، آسيب پذيرتر و فرسوده تر شده اند.و به موازات آن قدرت مانور اقتصادی و سياسی نظام چه در ايران و چه در منطقه روزبه روز محدودتر شده است.

سقوط پياپی ديکتاتوری های منطقه، طغيان مردم سوريه عليه متحد استراتژيک جمهوری اسلامی در منطقه، و مرزبندی های صريح برخی از دوستان ديروز جمهوری اسلامی با آن (مثلا حکومت های ترکيه و برزيل) خوشباورترين دست نشاندگان و گردانندگان دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی را نگران ساخته است. و اين همه در حالی است که عواقب مرگبار ناکارآمدی و بی لياقتی دستگاههای حکومتی، حيف و ميل های بی حساب اقتصادی چند سال گذشته به همراه فساد مزمن و همه جانبه نظام، اين روزها بيش از هر زمان عواقب مستقيم خود را در زندگی روزمره اکثريت عظيم مردم ايران نشان می دهند. با اين اوصاف هيچ معجزه ای نمی تواند روند روبه وخامت بحران سياسی جمهوری اسلامی را متوقف سازد.

اغراق نيست اگر گفته شود بحران جمهوری اسلامی از هر زمان وخيم تر شده و برعکس شرايط داخلی و بين المللی برای جنبش دموکراسی خواهی ايران از هميشه مهياتر است. اما اگر چنين است چرا خبری نيست؟ چرا شاهد اعتراضات خيابانی و يا اعتصابات دانشجويان، معلمان و کارگران نيستيم؟ چرا خيابانهای ايران مثل سوريه پراز مردم معترض نيست؟ چرا...؟ حقيقت اين است که جنبش دموکراسی خواهی در زمينه های رهبری و سازماندهی و بسيج مردمی بويژه از زمان حصر موسوی و کروبی بسيار ضعيف تر از ظرفيت و توانايی های بالقوه خود عمل می کند که اين خود موضوع بحث جداگانه و بسيار پراهميتی است که شايسته است همه صاحب نظران به آن بپردازند و برای آن پاسخ و راه حل درخور پيدا کنند.

در اين يادداشت فقط يادآور می شوم که سکوت و آرامش کنونی نمی تواند آرامش خيال حکومتگران را تضمين کند. چرا که وقتی همه زمينه ها و عوامل طغيان و اعتراض در جامعه به حداکثر خود رسيده است، هريک از بی عدالتی ها و خلافکاريهای حکومتگران می تواند جرقه ای باشد به انبار باروت جامعه. انتخابات فرمايشی ۱۲ خرداد، در جامعه ای که هنوز به شدت از تقلب بزرگ انتخاباتی پيشين و فجايع پس از آن خشمگين است، در جامعه ای که انتخابات آزاد به مهمترين و مبرم ترين خواست مردم تبديل شده بهترين انگيزه و بهانه برای از سرگرفتن دوباره اعتراضات است.

- از هم اکنون معلوم است که حاکميت نه فقط ظرفيت پذيرش انتخابات آزاد را ندارد بلکه هيچ يک از شرايط حداقلی مطرح شده توسط آقای محمد خاتمی را نخواهد پذيرفت. بنابراين راهی مگر تحريم فعال انتخابات ۱۲ اسفند ماه برای جنبش دموکراسی خواهی نمی ماند. اما برای تحريم فعال از هم اکنون بايد دست به کار شد.

موفقيت در تحريم فعال انتخابات ۱۲ اسفند ماه مستلزم آن است که
۱- شعار انتخابات آزاد، (انتخابات بدون هرگونه نظارت حکومتی) به عنوان مطالبه مبرم، محوری و فصل مشترک همه اجزاء و جريانات جنبش متکثر دموکراسی خواهی ايران به منظور بسيج مردم عليه انتخابات فرمايشی اسفندماه، از جانب فعالان جنبش سبز ترويج و تبليغ شود؛
۲- راههای کم هزينه فعاليت های اعتراضی عليه انتخابات ۱۲ اسفند ماه از هم اکنون به بحث گذاشته شود تا پيش از انتخابات ۱۲ اسفند برسر راههای موثر فعاليت های اعتراضی در ميان فعالان جنبش سبز اجماع و هماهنگی حاصل شود؛
۳- همان گونه که اشاره رفت از هنگام حصر موسوی و کروبی، جنبش سبز بيش از بيش با خلاء رهبری دست به گريبان است. "شورای هماهنگی راه سبز اميد" که جمعی از اصلاح طلبان وفادار به جمهوری اسلامی را به دور هم گرد آورده نه فقط خلاء رهبری در جنبش سبز را جبران نکرده بلکه به دلايل مختلف از جمله به اين دليل که بسياری آن را محفلی از"خودی ها" ی جنبش سبز تلقی می کنند مايه ترديد، دلسردی و واگرايی در اين جنبش شده است.

بويژه آن که اين محفل به شورای نگهبان جنبش سبز شباهت پيدا کرده است. به اين گونه که اگر سبز بودن جريانی برای آنها احراز شد و يا خط و ربط خود آقايان هم تفاوت زيادی نداشت، آنگاه ممکن است هماهنگ کنندگان که البته نقش رهبری را برعهده گرفته اند صلاحيت آن جريان را تاييد کنند و آن را به همکاری و يا هماهنگی با خود فرابخوانند! آنچه دراين باره می گويم نتيجه مشورت با بسياری از فعالان و هواداران جنبش سبز است. پيشنهاد می کنم که دست اندرکاران "شورای هماهنگی راه سبز اميد" در اين باره نظرسنجی کنند.

از آنجا که جنبش سبز در انحصار هيچ گروه سياسی خاصی نيست، از آنجا که جنبش سبز يک جريان مذهبی و يا ضد مذهبی نيست و اساسا کاری به مذهب و اعتقادات مذهبی افراد ندارد و صرفا برای دفاع ازحقوق حقه شهروندی همه ايرانيان موجوديت پيدا کرده، شايسته است که همه جريانات و چهره ها و فعالان اپوزيسيون، اين جنبش ملی دموکراسی خواهی را از آن خود بدانند و نظرات و پيشنهادات خود را در باره شرايط و لوازم فراگير شدن اين جنبش و مساله رهبری آن بطور علنی مطرح کنند تا بدين وسيله زمينه شکل گيری ساختار رهبری جمعی اين جنبش به گونه ای که همه خود را در اين جنبش بزرگ دخيل و سهيم بدانند، پديد آيد.

علی کشتگر
[email protected]
Mobile ۰۰۳۳-۰۶۰۹۲۲۴۳۳۴


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016