پنجشنبه 31 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

توهم تجزيه در آذربايجان، سلمان سيما

سلمان سيما
متأسفانه توهم تجزيه باعث شده است که حتی وقتی مردم آذربايجان به اعتراضی ملی (درياچه اروميه موضوعی ملی است) می پردازند نيز بايد بخشی از نيرو و توان خود را صرف زدودن اين توهم و اثبات برادری خويش نمايند؛ نيرو و توانی که در صورت نبود اين توهم می‌تواند کاراتر و مؤثرتر صرف شود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


متأسفانه هر زمانی که مردم آذربايجان دست به يک حرکت اعتراضی می زنند؛ صداهايی از گوشه و کنار هم نوا با کودتاچيان و مستبدين حاکم بر می خيزد تا اعتراض مردم آذربايجان را هر چقدر هم گسترده باشد کمرنگ جلوه داده و معترضين را به آن سوی مرزها متصل کند و مردم آذربايجان را در صدد تجزيه قسمتی از خاک ايران معرفی نموده و برچسب بزنند.

در اين نوشتار جدای از آنکه تجزيه بخشی از خاک يک کشور از طرق مدنی و مسالمت آميز توسط مردم آن منطقه را حق مردم آن ناحيه بدانيم يا ندانيم نخست به امکان تجزيه آذربايجان و سپس به علل و انگيزه های اين اتهام زنی ها و عدم توجه کافی به مسأله آذربايجان می پردازيم.

بدبينانه ترين حالت ممکن را در نظر می گيريم و فرض می کنيم عده ای با نقشه قبلی و تحت حمايت های دو دولت ترکيه و آذربايجان می خواهند قسمتی از خاک ايران را جدا کنند؛ يا مستقلا آذربايجان جنوبی را تشکيل دهند و يا به يکی از دو کشور ترکيه و يا آذربايجان ضميمه کنند.

آذربايجان را دقيقا از کدام نقطه ايران می خواهند جدا کنند؟ از تبريز؟ از زنجان؟ از قزوين؟ يا نکند از خود تهران؟ آيا با خود انديشيده ايم؟ اين امر چقدر امکان پذير است؟

در استان آذربايجان غربی که هم وطنان کرد ما بخش قابل توجهی از ساکنين آن را تشکيل می دهند مرز جنوبی اين جداسازی کجاست؟ تکليف شهر هايی همچون سقز و مهاباد که هم وطنان ترک و کرد مان توأمان در آنجا زندگی می کنند چه می شود؟

تبريز به عنوان مهمترين شهر آذربايجان بيشترين صادرات را به استان تهران دارد. مراودات تجاری و اقتصادی استان آذربايجان شرقی با استان تهران بسيار گسترده است. شهر زنجان يکی از ترانزيتی ترين شهرهای کشور است و شاهراه های ارتباطی کشور از اين شهر عبور می کند وسهم بسزايی از کالاهای صادراتی از نقاط مختلف کشور از اين شهر عبور می کند.

هموطنان ترک بسياری در استان تهران زندگانی می کنند. جمعيت زيادی از شهرک ها و شهر های اقماری حول پايتخت مثل: کرج، اسلام شهر، رباط کريم، ساوه، شهريار و ... را هم وطنان ترک مان تشکيل می دهند. اينان دانشگاه می روند. سر کار می روند و با مردم پايتخت و ساير نقاط کشور گره خورده اند. ترک ها در سر تا سر کشور پراکنده اند. بخش قابل توجهی از تجار بازار تهران را آذربايجانی ها تشکيل می دهند. در بسياری از خانواده ها و خويشاوندانمان يا عروسی ترک و يا دامادی ترک داريم. فرزند حاصل از ازدواج يک ترک با يک غير ترک در چه دسته بندی می گنجد؟ آذری است؟ ترک است؟ فارس است؟ دو نژاد دارد؟ آريايی است؟ يا اينکه نه؛ ايرانی است. نويسنده خود متولد شهر زنجان است و اقوام بسياری در آنجا دارد. اگر روزی بنده برای ديدار اقوام خويش به زادگاهم بخواهم بروم جای پرداخت عوارض به دکه عوارضی واقع در آزاد راه تهران زنجان، بايد گذرنامه و ويزای خود را نشان بدهم؟ زنان و مردانی که با هم ازدواج کرده اند و يکيشان ترک و ديگری غير ترک است چطور؟ بايد از هم طلاق بگيرند؟ بايد بروند در آذربايجان زندگی کنند؟

از نظر مذهب نيز اکثر مردم استان های آذربايجان شيعه هستند و همان مذهبی را دارند که اکثر مردم ايران دارند. از نظر ادبيات و فرهنگ هم استاد شهريار، صائب تبريزی، حسين منزوی، استاد سليم مؤذن زاده و بسياری ديگر آثار زيادی به زبان فارسی دارند و به هر دو زبان فارسی و ترکی آذری شعر گفته اند.

که اين همه نشان از توجه به فرهنگ و زبان و ادبيات فارسی در نزد ترک ها و مردم استان های آذربايجان دارد. همچنين در طول زمان بسياری از لغات و واژه های ترکی به زبان و ادبيات فارسی و بسياری از لغات فارسی به فرهنگ و زبان ترکی اعم از آذری و يا استانبولی راه يافته است.

رشيد بهبودف از بهترين آهنگ سازان آذربايجان و باکويی الاصل با تسلط بر موسيقی ايران زمين تصنيف های زيبايی به زبان فارسی دارد. بسياری از خوانندگان و موسيقی دانان ترکيه ای به زبان فارسی ترانه هايی خوانده و ساخته اند و همچنين بسياری از خوانندگان ايرانی ترانه هايی به زبان ترکی اعم از استانبولی و آذری دارند. تاثيرات متقابل فرهنگ آذری با ديگر اقوام ايرانی بيش از داد و ستد فرهنگ آذری با هر فرهنگ غير ايرانی ست.

واقعيت آن است که استان های آذربايجان چنان در تار و پود کشور ايران تنيده شده است و مردم آن چنان ازهر نظر با مردم ساير نقاط ايران پيوند خورده اند که تجزيه آذربايجان به امری محال می ماند. کافی است اندکی تأمل کنيم. در آذربايجان عموم مردم به تجزيه و جدايی طلبی بها نمی دهد. آن مقدار که ملی گرايان رمانتيک و افراطی در بوق خطر تجزيه می دمند تجزيه طلبی در آذربايجان رونق ندارد. يک تاريخ مبارزه و ايستادگی، وجود ستارخان ها و باقرخان ها و هزاران شهيد دفاع از وطن خط بطلانی است بر انديشه آنانی که هر حرکتی در آذربايجان را در راستای تجزيه آذربايجان تعبير می کنند و در واقع نژاد پرستی خود را پشت عناوينی همچون: دفاع از تماميت ارضی، جلوگيری از دخالت بيگانگان، دفاع از استقلال کشور و منافع ملی پنهان می کنند.

حال گفته شود: آمريکا برای تجزيه آذربايجان ايران برنامه دارد، يا اينکه کشورهای ترکيه و آذربايجان به آذربايجان ايران چشم دوخته اند و برای آن هم عده قليل و معدودی را مثال بياورند که جايی پرچمی بلند کرده و يا با دستانشان علامتی خاص نشان داده اند و يا شعار نادرستی سر داده اند، تغييری در اين واقعيت که جدايی آذربايجان به دلايل گفته شده و گفته نشده توهمی بيش نيست رخ نمی دهد. متاسفانه آن قدر صدای يک عده قليل که پايگاهی هم در ميان مردم آذربايجان ندارند، شنيده شده است و آن قدر خطری به نام تجزيه در آذربايجان بزرگ جلوه داده شده است که صدای عموم مردم آذربايجان آن طور که بايد شنيده نمی شود. نشنيدن صدای عموم مردم آذربايجان و ناديده گرفتن تبعيض های روا داشته شده در حق مردم اين ناحيه نه تنها کمکی به حفظ تمايت ارضی ايران نمی کند که اتفاقا آب به آسياب همان عده قليل و بدون پايگاه مردمی در آذربايجان می ريزد.

در اعتراضات اخيری که به خشک کردن درياچه اروميه صورت گرفت؛ همراهی ها و همدلی هايی صورت گرفت و اين امر گرچه لازم بود ولی کافی نبود و باتوجه به گستردگی اعتراض ها توقعات مردم آذربايجان را برآورده نساخت.

در اين اعتراضات عده ای همچنان با چماق قرار دادن خطر تجزيه و با دستاويز قرار دادن تماميت ارضی هم نوا با اقتدارگرايان حاکم شدند و کوشيدند تا هريک به نحوی اعتراضات مردم آذربايجان را کمرنگ جلوه دهند. اين عده را می توان در دو گروه عمده که از قضا اختلافات فکری زيادی هم باهم دارند طبقه بندی نمود:
گروه اول ملی گرايان افراطی و رمانتيک هستند که هنوز هم در بيانيه ها و گفتارشان با دسته بندی مردم کشور به ايرانی اصيل و ايرانی غير اصيل، هم وطنان را به درجه يک و درجه دو تقسيم می کنند و به نوعی تبعيض را نهادينه می کنند. اينان که از درک واقعيت های دنيای امروز عاجز مانده اند با توقف در ۲۵۰۰ سال گذشته در پی جستجوی خون آريايی در رگ های تک تک ايرانيان هستند تا برتری نژاد آريايی را ثابت کنند. طرفه آنکه اين اقدامشان را وطن پرستی هم نام می نهند.

گروه دوم هم اصلاح طلبانی هستند که ريشه در قدرت دارند و از هم اکنون به دنبال تکيه زدن به صندلی های مجلس نهم می باشند. اعترضات مردم آذربايجان و گستردگی آن محاسبات قبلی ايشان را برای رسيدن به قدرت بر هم زد؛ لذا با ناديده گرفتن اين واقعيت که: "هيچ درياچه ای يکشبه خشک نمی شود و هيچ سدی يک شبه احداث نمی شود" کوشيدند تا نقش خود در خشک کردن درياچه اروميه را ناچيز جلوه دهند و حتی در مواردی انکار کنند؛ و پس از آن نيز همه چيز را به گردن احمدی نژاد و دولت های نهم و دهم بياندازند و به نوعی از درياچه اروميه به عنوان تريبون انتخاباتی خويش استفاده کنند.

متأسفانه توهم تجزيه باعث شده است که حتی وقتی مردم آذربايجان به اعتراضی ملی (درياچه اروميه موضوعی ملی است) می پردازند نيز بايد بخشی از نيرو و توان خود را صرف زدودن اين توهم و اثبات برادری خويش نمايند؛ نيرو و توانی که در صورت نبود اين توهم می تواند کاراتر و مؤثرتر صرف شود.

مردم آذربايجان نيز به خوبی می دانند که ساير اقوام ايران هيزم تری به آنان نفروخته اند و برای دستيابی به مطالباتشان بايد با ديکتاتوری و استبداد حکومت مرکزی مبارزه کنند. حرف آن عده قليلی که ساير اقوام را دشمن مردم آذربايجان می داند در آذربايجان خريداری ندارد. حکومت اقتدارگرای مرکزی از نفرت پراکنی قومی و اختلاف افکنی بسيار استقبال می کند. برای يکبار هم که شده تاريخ را ورق بزنيم، مشروطه را مرور کنيم، جنگ تحميلی را مرور کنيم. نقش آذربايجان را در دفاع از تماميت ارضی ايران و در پيشبرد جنبش آزادی خواهی و دموکراسی خواهی مردم کشورمان ببينيم و صدای واقعی مردم آذربايجان را بشنويم.

نکته آخر آنکه درياچه اروميه هم جزئی از خاک ايران است. آب خليج فارس از آب درياچه اروميه شايد شيرين تر باشد ولی قطعا آبی تر نيست. آيا همه ما حساسيت و تعصبی که سرمسأله "نام خليج فارس" و يا "سهم ايران از دريای خزر" ؛ که بسيار هم نيکوست سر "جان درياچه اروميه" داريم؟ درياچه اروميه را امروز دريابيم!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016