یکشنبه 24 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ضرورت همکاری سازمان ملل متحد با ملت کرد! هياس کاردو

سرکوب جنبشهای آزاديبخش ملت کرد توسط قدرتهای منطقه‌ايی، داستانی دراز و البته‌ غم انگيز دارد. طی سالها، دهه‌ها و چه‌ بسا قرنها، هرحرکت و خيزشی که‌ کردها برای احقاق حقوق خويش بروز داده‌ند، با شديدترين و بيرحمانه‌ترين عکس العمل مرکز گرايان کشورهای مسلط بر کردستان روبرو بوده‌‌ است. وجه اشتراک همه‌ کشورهای حاکم بر کردستان عليرغم تفاوتهای بسيار فرهنگی، تاريخی، اجتماعی و سياسی، مخالفت آشکار آنها با آزادی برحق کردها و سرکوب شديد جنبشهای ادامه‌دار اين خلق بپا خاسته‌ بوده‌ است. طی سالهای متمادی فرزندان اين ملت ستمديده‌ در خاک و خون غلتيدند، در سلول زندانهای مخوف پوسيدند، از خانه‌ و کاشانه‌ رانده‌ شدند، مورد تجاوز قرار گرفتند، تحقير شدند و الی آخر، فقط بە خاطر کرد بودن و کرد ماندن. اصرار بر انکار هويت ملی کردها و تلاش برای تسلط بر اراده‌ آنها جزو اولويتهای حکومتهای پی در پی کشورهای مذکور بوده‌ و هست.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بسيار غم انگيز است وقتی می بينيم طی سالهای متمادی کردها سرکوب و قلع و قمع شده‌اند بدون اينکه محافل بين المللی گامی در جهت کمک به‌ آنها بردارند.‌ اين عدم تمايل سازمانهای بين المللی در پشتيبانی از حقوق کردها و تلاش برای نکوهش دولتهای حاکم، البته‌ نتيجه‌ توافقهايی بوده‌ که‌ قبلا صورت گرفته‌ است. سازمان ملل متحد که‌ بعنوان يک مرکز تعيين روابط جهانی بعد از جنگ جهانی دوم قد علم کرد، هيچگاه نخواست يا نتوانست در جايگاهی قرار گيرد که‌ ملتهای مظلوم انتظار آنرا داشتند. پر واضح است وقتی يک حکومت پر قدرت و سرکوبگر هيچ سدی را پيش پای خويش نبيند به‌ يکه‌ تازيهای خود سرعت بيشتری می بخشد. و اين چنين بود همه‌ مصيبت و بلايايی که‌ در اين رابطه‌ بر کرد و ملتهای ضعيف ديگر فرود آمد.

اما به‌ برکت تغيير و تحولاتی که‌ طی سالهای گذشته‌ و به‌ طور روشن پس از يازده‌ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در جهان پيش آمد، نگرش تصميم گيرندگان اصلی صحنه‌ سياست جهانی عوض شده‌ است. اين تغيير نگرش موجب شده‌ تا در موارد لازم و با توجه‌ به‌ بعد مسائل پيش آمده در کشورهای تحت کنترل حکومتهای سرکوبگر،‌ سازمان ملل متحد دخالت کرده‌ و جلو زياده‌ روی اين حکومتها را بگيرد.

فکر کنيد اگر دخالت سازمان ملل متحد در افغانستان نبود، طالبان چه‌ بلايی بر‌ سر مردم ستمديده‌ آن کشور می آورد؟ و عراق و ليبی را در نظر بگيريد با آن نوع ديکتاتوريهايی که‌ در بيرحمی و خشونت زبانزد بودند. و يا نژادپرستهای صرب را به‌ ياد بياوريد که‌ چه‌ خشونتها در حق مردم بوسنی نشان دادند و اگر واقعا دخالت سازمان ملل نبود چه‌ بسا خرد و کلان‌ را لت و پار می کردند. در نظر بگيريد اگر فشارهای بين المللی نبود حکومت خودکامه‌ عمر البشير هيچوقت تن به‌ رفراندوم مردم سودان جنوبی می داد و امکان پديد آمدن کشوری مستقل برای مردم آن سرزمين فراهم می شد؟ حال وضع سوريه‌ را پيش رو بياوريد. آيا واقعا برای خاتمه‌ دادن به‌ کشتار مردم آن کشور توسط نظاميان بشار اسد همکاری بين المللی لازم به‌ نظر نمی رسد؟ از مردم فلسطين و رنجی که‌ طی بيش از نيم قرن بر آنها می رود بگوييم. اين ملت ستمديده‌ تا کی بايد درگير جر و بحثهای بيهوده‌ با حکومتهای پی در پی اسرائيل باشد و چيزی عايدش نگردد؟ مگر يک دخالت سازمان ملل متحد نمی تواند مساله‌ آنها را برای هميشه‌ حل نمايد؟ همين جمهوری اسلامی ايران را نام ببريم. آيا واقعا اين حکومت بدون دخالت سازمان ملل متحد به‌ خوستهای مردم و ملتهای تحت ستم ايران وقعی می نهد و دست از سکوب بر می دارد؟ و همينطور مسايل بغرنج کشورهای ديگر جهانی را مد نظر بگيريد که‌ همه‌ بايد از طريق سازمان ملل حل گردند، زيرا در زمانی کوتاهتر نتايج بهتری عايد خواهد شد.

پس می بينيم دوران يکه‌ تازی حکومتها و تکيه‌ بر قانون جنگل دارد بسر می آيد. اميد آن می رود در ماهها و سالهای آينده‌ قوانين و روشهای نوينی جهت پيش گيری از تجاوزات حکومتهای درنده‌ خو وضع گردد. سازمان ملل متحد با شتاب دارد جايگاه واقعی خود را پيدا کرده‌ و بر اين پايه‌ نقش بسيار کاراتری را در امور پيش آمده‌ بازی خواهد کرد. بازنگری در شيوه‌ برخورد با پديده‌ ملتها و حق تعيين سرنوشت آنها از جمله‌ مسايل بسيار عمده‌ای است که‌ سازمان ملل متحد پيش رو دارد. دخالت اين سازمان در منازعات داخلی کشورهای تحت سيطره‌ ديکتاوری ضمن اينکه‌ تلفات جانی و مالی را کم می کند، کمک بسيار سودمندی خواهد بود در جهت سرعت بخشيدن به‌ حل مشکلات فی مابين. و اين البته‌ چيزی است‌ به‌ نفع جامعه‌ جهانی و خود کشورهای درگير منازعات.

ملت کرد با سرزمينی تقسيم شده‌ بين چند کشور مختلف از ابتدايی ترين حقوق انسانی خويش محروم است. تا کنون همه‌ تلاشهای اين ملت پر جمعيت برای رسيدن به‌ آزادی و يک زندگی شايسته‌ انسان امروزی با سرکوب و کشتار مواجه‌ بوده‌ است. همه‌ راههای در پيش گرفته‌ شده توسط اين ملت ‌ يا با قدرت قهريه‌ مواجه‌ شده‌ يا در بازار فريب و ريا به‌ بن بست رسيده‌ است. بسياری از رهبران جنبشهای کرد هنگامی مورد حمله‌ قرار گرفته‌ و کشته‌ شده‌اند که‌ در حال ده‌ست يابی به‌ يک راهکار آشتی جويانه‌ بوده‌اند. در موارد بی شماری پديده‌ ژنوسايد در کردستان بوقوع پيوسته‌ و زن و مرد، پير و جوان يکجا به‌ قتل رسيده‌اند. انواع سلاحهای مخرب ممنوع با قدرت تخريب هولناک بر روی فرزندان اين ملت امتحان شده‌ و شهرها و روستاهای زيادی به‌ ويرانه‌ تبديل گشته‌اند. در يک کلام‌ حکومتگران کشورهای مسلط بر کردستان‌ هر آنچه‌ برای نابودی اين ملت در توان داشته‌ به‌ کار برده‌اند و هنوز دارند به‌ کار می برند.

خوب، کردها تلاش خود را برای رسيدن به‌ آزادی و زندگی در کنار ملتهای ديگر ساکن اين کشورها کرده‌اند. همه‌ راههای رسيدن به‌ تفاهم و توافق را پيموده‌اند. مدام در پی صلح و آشتی بر آمده‌اند. با دولتمردان و جناحهای مختلف مردم اين کشورها به‌ مذاکره‌ پرداخته‌اند. در مواقع لازم از خاک و جان و مال خود دفاع مشروع کرده‌اند. همه‌ توان خود را برای موجه جلوه‌ دادن خواسته‌های خويش به‌ کار برده‌اند. بارها و بارها از خواسته‌های خود عدول کرده‌ و جهت رسيدن به‌ تفاهم به‌ طرف مقابل امتياز داده‌اند. همه‌ اينها و بسياری ديگر را انجام داده‌اند تا بتوانند ثابت کنند يک ملت مستقل هستند و می خواهند مانند ملل ديگر آزاد باشند. ولی همچنان که‌ ديده‌ و می بينيم اقتدار گرايان و مرکز نشينان اين کشورها ميل‌ گوش دادن به‌ اين خواسته‌های مشروع را ندارند و مايلند روند سرکوب و تبعيض همچنان ادامه‌ داشته‌ باشد.

در چنين موقعی و با در نظر گرفتن تحولات پيش آمده‌ در منطقه‌ و جهان، بسيار طبيعی می نمايد اگر کردها از سازمان ملل متحد درخواست کمک و ياری بکنند. و البته‌ باز بسيار طبيعی به‌ نظر می رسد اگر سازمان ملل متحد طبق منشورهای امضا شده‌ توسط کشورهای جهان خواستار رسيدگی به‌حقوق کردها شده‌ و آن را در دستور کار خود قرار دهد. ممکن است اين امر در حال حاضر برای مردم بعضی از کشورهای منطقه‌ چيزی دور از انتظار جلوه‌ نمايد. ولی بايد گفت نظم نوين جهانی و تغيير و تحولات آتی جهان اين امر را ضروری می دارد.

اگر در زمان کنونی سازمان ملل متحد نخواهد چنين امری را در دستور کار خود جای دهد، حداقل می تواند با تصويب قطعنامه‌ای خواستار پايان دادن به‌ کشتار کردها و رفع تبعيض از آنها شود. قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد کشورهايی چون عراق، يوگوسلاوی پيشين، سودان، ليبی و غيره‌ نتايج خوبی به‌ همراه داشت. حال اگر واقعا اين سازمان در پی آشتی جهانی و ترقی همه‌ مردم جهان است بايد اين حق را در مورد کردها نيز به‌ مورد اجرا بگذارد. در غير اين صورت بايد اذعان داشت سازمان ملل متحد هنوز نتوانسته‌ به‌ وظايف واقعی خود عمل کند. و البته‌ در چنين حالتی اين بخش از جهان که‌ کردها در آن زندگی می کنند همچنان در تب آتش جنگ و خونريزی باقی خواهد ماند. به‌ اميد آن روز که‌ قوانين بين المللی در همه‌ جا و برای همه‌ يکسان اعمال و اجرا شوند.

هياس کاردو – استراليا


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016