گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
4 آبان» جنبش وال استريت و چپ سنتی، کاظم علمداری، مدرسه فمينيستی28 مهر» آينده: مراقب جنبش تسخير وال استريت باشيم و بازی نخوريم 23 مهر» تظاهرات اعتراضی در جهان علیه قدرت بانکها، دويچه وله 10 خرداد» اسلام مريض است، اما قابليت بهبودی دارد، مصاحبه روزنامه برلينِر سايتونگ با نويسنده تونسی عبدالوهاب مدب، ترجمه حميد بهشتی 4 فروردین» افتضاح سوء استفاده جنسی در کليسا و عبرت از آن، حميد بهشتی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جنبش اُکيوپای، بر اساس اصل خشم، برلينر تسايتونگ، برگردان از حميد بهشتیاينها بخشی از جنبش جهانی میباشند که در پايان هفته گذشته صدها هزار تن را بسيج نمود. پنج هزار در فرانکفورت، پنج هزار در لندن، ۱۰ هزار در اسپانيا، ۲۰۰ هزار در رُم. در اين تظاهراتها هيچ رهبریای وجود نداشت، فقط يک احساس مشترک: برآشفتگی از اينکه در کشوری که زندگی میکنند برای بانکها بيشتر هزينه میشود تا برای انسانهابه قلم فِلیکس هِلبیگ، باربارا کلیمکِه، سِباستیان مُل و ماتیاز تیمِه
در يکی ازهمين شب ها که انسان نفير وزش باد را در ميان برج های مرتفع فرانکفورت می شنود کلاوديا کِهل باز هم بر نيمکتی نشسته و خشمناک است. اين زن ۲۵ ساله در باره بحران بدهکاری کشورها، مکانيزم تثبيت و کمبودهای مشارکت دموکراتيک سخن می گويد. وی پتويش را محکم تر بر دور کمر خويش می پيچد، زيرا هوا سرد است. با اينحال او به گفتگوی خود در باره عصر جديد با اشخاصی که تا چند روز پيش آنها را نمی شناخته است ادامه می دهد. کلاوديا کِهل يکی از ده ها افرادی است که چادر خويش را در اين محل ، در کنار مراکز بانک های بزرگ بر پا کرده اند. او می گويد خوبی کار در اين است که من ديگر در مقابل اين مسائل تنها نيستم. در واقع نيز هر شب هزاران انسان در ميان آن برج های مرتفع گرد هم جمع می شوند. آنها پير و جوان اند، با صدای بلند و آرام، ضد فاشيسم و مخالف نيروگاه های هسته ای، منتقدان جهانی شدن و دانشجويان طالب مدينه فاضله اند (اوتوپيست). آنها از اهالی شهرها و روستاها، از ايالات هِسِن و شواب بوده، اشغالگران فرانکفورت می باشند «اُکيوپای فرانکفورت».
اينها بخشی از جنبش جهانی می باشند که در پايان هفته گذشته (۱۵ و ۱۶ اکتبر) صدها هزار تن را بسيج نمود. ۵ هزار در فرانکفورت، ۵ هزار در لندن، ۱۰ هزار در اسپانيا، ۲۰۰ هزار در رُم. در اين تظاهرات ها هيچ رهبری وجود نداشت، فقط يک احساس مشترک: برآشفتگی از اينکه در کشوری که زندگی می کنند برای بانک ها بيشتر هزينه می شود تا برای انسانها. در حاليکه نظام سياسی از اين اعتراضات در شگفتی بوده و پاسخی برای آن ندارد. زيرا همين چند هفته پيش بود که شمار اين تظاهرکنندگان به چند صد تن نيز نمی رسيد ودر نيويورک تحت عنوان اشغال وال استريت «اُکيوپای وال استريت» جمع شده بودند. جمعی خيالپرداز که چشمان خويش را بر واقعيات موجود بسته و اکنون چرخ زمانه را در حمايت خويش يافته اند. در حاليکه اکثريت خاموش مردم نيز از آنها حمايت می کنند. اما آنها از اين شتاب گسترده چگونه می خواهند استفاده کنند؟ چگونه از يک احساس جهانی و از توده های ناهمگون يک جنبش جهت دار بوجود می آيد؟ ايجاد يگانگی وظيفه بزرگی است که در مقابل کمپ هائی که در سراسر جهان در هفته های گذشته بوجود آمده اند قرار دارد. «طبيعی است که اين کار خسته کننده ای است»
از آنجائی که در ماه اکتبر آب و هوای فرانکفورت بدتر از ماه مه در اسپانيا است، در فرانکفورت اکنون چند صد نفر در راهروهای ساختمان تآتر جمع شده اند. در حاليکه در يکی از سالن های تآتر نمايشنامه جرج تابوريس در باره جفنگيات هيتلر تحت عنوان «نبرد من» بر روی صحنه می باشد، در کافه تريا مرد جوانی باريش بزی مقابل اتومات بازی فليپ ايستاده است. نام او سِبا می باشد. وی مقررات اين تجمعات را شرح می دهد. هر کسی هرچه بخواهد می تواند بگويد. ليستی برای سخنگويان هست و زمان صحبت هم محدود است. هر که با سخن گفته شده موافق باشد، دستان خويش را در هوا تکان می دهد و هر که با آن مخالف باشد با دستان خويش چهره خود را می پوشاند. درست مانند نيويورک، لندن، رم، ساوپاولو و هلسينکی. اينها علائم رفتاری مشترک جهانی در جنبش می باشند. با اينحال کار اين تجمعات خيلی زمان می برد و زمانی به نتيجه می رسد که همه ی حاضران دستان خويش را تکان دهند. زيرا فقط در صورت رسيدن به اجماع، توافق جمعی حاصل می گردد. سِبا می گويد «البته اين کار خسته کننده ايست». اما ما بايد ديگر اين را بپذيريم که فرايندهای دموکراتيک خسته کننده تر از آنست که هرچند سال مردم پای کاعذی را ضربدر بگذارند. برای گسترش اين علائم رفتاری يک شبکه جهانی فعاليت می کند، با تکيه بر راه های ارتباطی که به همان ميزان متکثر است که خود اين جنبش گسترش دارد. بيش از هر چيز رسانه های جديد مورد استفاده فعالان قرار می گيرند. بدين صورت در سايت رسمی جنبش خواست های تظاهرکنندگان انعکاس می يابند. اين يک جريان حيات اينترنتی است از اعتراضات و زمان های مربوطه که به اطلاع فعالان می رسد. علاوه بر اين طرفداران جنبش يک سايت جداگانه ای را بوجود آورده اند. تحت عنوان «ما همان ۹۹ درصديم» صدها تن به شرح شرايط زندگی خويش می پردازند که تحت تأثير بحران مالی بدان مبتلا گشته اند. فراخوان های مربوط به فعاليت ها و تجمعات از طريق تويتر و فيس بوک منتشر می گردند. تفاوت اين شبکه مجازی با جنبش اشغال در جهان واقعی اين است که دارای نوعی مرکزيت است. در زير چتری صورتی رنگ جوانانی در پارک زاکوتی واقع در نيويورک کنار لب تاپ های خويش نشسته و تايپ می کنند. برخی از آنها نقاب سوء قصد کننده ی انگليسی مربوط به سال ۱۶۰۵ به نام گای فاوکس را که قصد انفجار پارلمان و شاه انگليس را داشت بر چهره خويش نهاده اند. سيمای او نوعی علامت مشخصه برای جنبش در سراسر جهان گشته است. دور اين آدم های ماسک دار عده ای بر زمين نشسته و با هم گفتگو می کنند. در هر گوشه توسط معترضين سخنانی ايراد يا افرادی گيتار می زنند. تيم رسانه ای جنبش، مراقب تويتر و فيس بوک است و وضع اخبار را در رسانه های جمعی بزرگ تحت نظر داشته، نشر گزارشات ارسالی از پارک به سراسر جهان را لحظه به لحظه بررسی می کند. به گفته ميکائيل پرمو که يک خبرنگار راديو می باشد، کار تيم رسانه ای پارک زاکوتی در محله ی مانهتن فقط اوج اينگونه فعاليتهاست. در دفاتر و خانه های افراد در تمام شهر صدها حاميان اشغال در هماهنگی با هم فعاليت می کنند. در کنار فعاليت های مزبور در اينترنت يک روزنامه ی کاغذی «اُکيوپای» نيز انتشار می يابد. به گفته برمو «ما کارمان به جائی رسيده است که يک سازمان خبری درست و حسابی و همه جانبه در اختيار داريم». علاوه بر اين، فعالان از برنامه هائی نظير «ويبه» که از اَپ های مربوط به آيفون باشد نيز استفاده می کنند، که ارتباط بی نام را با افراد بسياری که در همين حوالی در گوشه و کنار پر و پخش می باشند سامان می دهد. تظاهر کنندگان لحظه به لحظه با يکديگر تفاهم می کنند، بدون شنود پليس و بدون اينکه مانند تلفن و اس ام اس قابل شناسائی باشند. هرگاه پليس با خشونت عليه تظاهر کنندگان اقدام نمايد، فعالان با اسلحه ی اينترنت بدان پاتک می زنند. پی گير کنندگان گروه بی نام، نشانی و شماره موبايل يکی از افراد پليس را که گويا در نيويورک با اسپری فلفلی و بدون اخطار قبلی به مردم حمله کرده بود را شناسائی و منتشر ساخته اند. سازماندهی در دنيای غيرمجازی نيز در نيويورک حيرت انگيز است. در جلوی ميزی بر تخته آگهی هائی که بر آن زمان های دقيق هفتگی مشخص شده است قرار دارد، با برنامه دقيق عملی برای ۶ تا ۱۰ گروه از فعالان. ساعت ۱۱ گروه رسانه ها جلسه دارد، ساعت ۱ گره بانوان و ساعت ۲ گروه همکاری جمعی برای بر پا نگاه داشتن ارتباط با ساير گروه های سياسی. ساعت هفت بعد از ظهر مانند همه روزه مجمع عمومی است. به گفته ی ميکائيل برمو «اساس کار بسيار ساده است». مردم به پارک زاکوتی آمده و می پرسند چکار از دستشان بر می آيد و هر کس وظيفه ای را برای کمک کردن می يابد، چه آشپزی باشد و چه کمک حقوقی در نقش وکيل مدافع برای کسانی که دستگير و دادگاهی شده اند. پس از يک ماه اعتراضات پياپی روستای اشغال تبديل به ماشين اجتماعی روغنکاری شده ای که مانند يک ساعت کار می کند، شهرکی در ميان شهر با تجهيزات مناسب برای تثبيت حضور خويش در مرکز سرمايه داری مالی گشته است. جنبش در لندن نيز می خواست حضور خويش را تثبيت نمايد. خواسته اصلی آن ها استقرار در مقابل مرکز تبادلات بورس بود. بی شک آنجا به خوبی به نمونه ی اشغال وال استريت در نيويورک می خورد. اما ميدان مقابل بورس لندن را به موقع پليس اشغال کرده بود. لذا تظاهر کنندگان ميدانی در جلوی کاتِدرال پاولوس را برای استقرار برگزيدند. اداره کليسا نيز توافق خويش را با آن اعلام نمود، به شرط آنکه فعاليت ها صلح جويانه باشد.
اين درخواست کليسا البته با خواسته های تظاهر کنندگان در توافق کامل بود. به گفته ی ناتالیِ ۲۹ ساله که منشی يکی از شرکت ها بوده و از ذکر نام فاميل اش خودداری می کند قريب به ۳۰۰ چادر بطور منظم در کنار يکديگر قرار گرفته اند و حتّا شرايط ضروری که از جانب اداره ی «آتش نشانی ذکر شده اند» نيز مراعات گشته است. «شايد صد سال نباشد که اينجا آتش سوزی نشده است. اما ما به هرحال از اقدامات خشونت آميز پرهيز می کنيم». تا بعد از ظهر روز جمعه کمپ فعالان آنچنان وسعت يافت که مديريت کليسای پاولوس مقدس درهای کليسا را برای اولين بار پس از جنگ جهانی بر روی مردم بست، با اين استدلال که شعله های آتش و راه های اشغال شده در ميدان جلوی کليسا برای بازديد کنندگان کليسا و توريست ها وضعيت خطرناکی را بوجود آورده است. در لندن نيز مخالفين نظم قديم به سرعت به کار خود سامان داده اند: اعتراض خشونب بار مردود شمرده شده، مشروبات الکلی مذموم و روزانه دوبار مجمع عمومی تشکيل می گردد که در آن ها در باره برپائی شبکه های ارتباطی و نصب توالت های قابل حمل و فعاليت های بعدی تصميات لازمه اتخاذ می گردند. اگر سئوالات ويژه ای مطرح گردند، به گروه های کارشناسی ارجاع داده می شوند که به گروه های حقوقی، رسانه ای و مالی دسته بندی شده اند. دسته ی آخر برای جمع آوری اعانات تأسيس گشته است. علاوه بر اين ها چادری برای اطلاعات، يک بوفه و يک کتابخانه سر باز هست، ميزی که روی آن کتب رسيده برای استفاده همگانی گذاشته شده اند. کم سامان تر از اين ها اوضاع تدارکاتی مربوط به اهداف اشغال کنندگان است، علی رغم اينکه آنها در مخالفت خود با رژيم موجود که نسبت به عواقب کارها بی توجه بوده، غير دموکراتيک و ظالم می باشد و در مخالفت خود با بانک ها با هم توافق دارند. زن ۲۵ ساله ای بنام ليز با پوستری که بر بالای چادر خود نصب نموده است، توجه عموم را به فحشاء با کودکان در سراسر جهان جلب می کند. يک پرفسور بازنشسته ی مردم شناسی جمعيت مقابل کليسای پاولوس را با تجمعات ميدان تحرير قاهره مقايسه می کند و خواهان سرنگونی سرمايه داريست. ناتالی راضی می بود اگر بانک ها بخش اعتبارات و بخش بورس بازی فعاليت های خود را از هم جدا می کردند. با اين کار حتّا مسئول خرانه داری انگلستان، جرج اوسبورن، نيز توافق دارد. وی قصد دارد اين کار را تا سال ۲۰۱۹ به انجام رساند. «مسکن ما ميدان های عمومی است» آنگاه مرد جوانی بنام استفان می گويد «ما بايد موضع خود را در زمينه مخالفت با خشونت روشن سازيم». «آغوش ما برای حضور تمامی گروه های مردم هنگامی واقعن باز است که مطلقا صلح آميز باشيم». و ديگری می پرسد: «در اينصورت بايد ديد تکليف مقاومت غيرمسلحانه چه می شود». دختری از پشت جمعيت با صدای بلند می گويد: «مقاومت غيرمسلحانه آری، خشونت نه». آنگاه همه دستان خود را در هوا تکان می دهند. اندکی ديگر اين عبارت با ماژيک مشکی رنگ در زير فهرست مصوباتی که فعالان بطور موقت در کناری نصب نموده اند نوشته می شود: «عدم خشونت». آيا ممکن است يک جنبش بدينگونه موفقيت آميز گردد؟ و آيا قادر خواهد بود زمستان را سپری نمايد؟ پيوتِر لِواندُوسکی لبخندی می زند. او ۲۲ ساله بوده، لهستانی و متولد اسپانيا می باشد. وی شرح می دهد که پس از بيکار شدنش از يک کارخانه کارتن سازی در ماه مه از سانتاندِر پياده به مادريد رفته است و از آنجا به فرانسه و تا بروکسل و عاقبت پس از طی ۲۵۰۰ کيلومتر راه به فرانکفورت رسيده است. وی فقط تا مادريد به کمک دوستانش بيش از ۵۰۰ تجمع را سازماندهی کرده و از مردم خواسته است که عليه اداره جات دولتی که با استبداد، هر کاری که باب مِیـلِشـان باشد انجام می دهند، مقاومت کنند. وی می گويد: «شما يک چادر می زنيد و زمانی آن تبديل به خانه ای می شود. مساکن ما اکنون ميدان های عمومی می باشند. آنها ديگر قادر نيستد از شنيدن سخنان ما خودداری کنند». Copyright: gooya.com 2016
|