گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 آبان» آيا جنگی در راه است؟ جنگ، زنان، و جمهوری اسلامی، شکوه ميرزادگی16 آبان» توطئه جديدی عليه ميراث فرهنگی ايران، شکوه ميرزادگی 9 آبان» جايزه بهترين خبرنگار در بزرگترين زندان خبرنگاران جهان، شکوه ميرزادگی 2 آبان» فرهنگ ما انکار بیترديد فاشيسم و ديکتاتوری است، شکوه ميرزادگی 25 مهر» لشگر طوطيان شهد و شکر! شکوه ميرزادگی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! برهنگی: پورنوگرافی يا آزادیخواهی، شکوه ميرزادگیعريانی علياها و کريمها بيشتر شبيه عريانی آدم و حوای استورهای است که "خسته بودند از فرمان خدايان بهشت"* و نافرمانی معصومانهشان با خوردن سيب ـ که همانا گناه بزرگشان بود ـ تجلی پيدا کرد«سيب را بايد خورد ماجرای انتشار عکس های برهنه ی «عليا»، دختر جوان مصری، اکنون جنجال بزرگی را در بيشتر کشورهای خاورميانه، و به ويژه در سرزمين هايی که چون سرزمين ما زير سلطه ی ديکتاتوری های مذهبی قرار دارند آفريده است. در سايت های عمومی فارسی زبان، و رسانه هايی چون فيس بوک، «عليا» از سوی برخی از زنان و مردان چون قهرمانی مورد تحسين قرار گرفته است، بسياری اما عمل او را شرم آور دانسته اند؛ برخی از زن ها او را فمنيستی که به دنبال برابری است می دانند و جماعتی هم او را زنی انقلابی خوانده اند ـ يعنی همان عنوانی که او در وبلاگ اش به خود داده است: «يادداشت های يک زن انقلابی». در اين نوشته قصد من آن است که، به عنوان يک باورمند به حقوق بشر و يک کوشنده ی ضد تبعيض و برابری خواه که سال هاست در کنار جنبش زنان ايران ايستاده، نظرم را درباره ی رفتار اين دختر مصری مسلمان بيان کنم. آزادی پوشش و برهنگی در پی وقوع رنسانس و عصر روشنگری در مغرب زمين، و فرو افتادن سازمان های مذهبی از مقام رهبری جوامع، و فرستادن اهل دين به کليساها، و نشاندن مذهب در جايگاه واقعی خود، به عنوان امری خصوصی، مساله ی پوشش زنان نيز شکل های ديگری پيدا کرد؛ تا جايی که، در حال حاضر، قوانين ناظر بر پوشش زنان (و مردان) اغلب از مسايل مذهبی دور شده و از حوزه های ديگری سرچشمه می گيرند. آزادی برهنگی بر اساس اين قوانين هر کسی می تواند در خانه خود به هر شکلی که دوست دارد و در مقابل هر کسی که دوست دارد ظاهر شود: برهنه يا با چادر و چاقچور و عمامه. اما برهنه بودن در انظار عمومی، و بغير از مکان های خاصی که به «لختی ها» اختصاص داده می شود، در برخی از اين کشورها مجاز نيست. با اين حال در اغلب اين کشورها رفت و آمد افراد در انظار عمومی اگر فقط نوک پستان يا آلت تناسلی خود را بپوشانند، هر چند با پارچه ای بسيار کوچک، آزاد است. البته حضور برهنه در مکان های جمعی که مالک خصوصی دارند (مثل رستوران ها و باشگاه هاه و غيره) بستگی به مقررات وضع شده از جانب صاحبان آن ها دارد. مثلاً، همانطور که ممکن است رستورانی بر سر در خود تابلو بزند که بدون کراوات و لباس رسمی کسی را راه نمی دهد، از ورود زن يا مرد مايو پوشيده يا برهنه ای نيز جلوگيری کند. که اين امر جزو مقوله ی «چهارديواری اختياری» به حساب می آيد. در برخی از کشورهای غربی هم زنان لازم نيست حتی پستان های خود را بپوشانند و چون مردها فقط پوشاندن آلت تناسلی شان کافی است. مثل ايالت تکزاس آمريکا و شهرهای ديگری در اين کشور که زن ها می توانند اگر مايل باشند بدون سينه بند نيز به خيابان بيايند. در برخی از کشورها يا شهرها نيز حتی برهنه در خيابان ظاهر شدن نيز اشکالی قانونی ندارد. در لندن، زن ها و مردها می توانند برهنه در خيابان ها بدوند اما نمی توانند در خيابان ها برهنه بايستند. چرا که در قوانين آمده که: «برهنه در خيابان ايستادن ممنوع است». برخی ها حتی از همين قانون استفاده کرده و برهنه در خيابان ها و پارک ها می دوند چرا که برهنه دويدن عملی خلاف قانون نيست. در برخی از کشورها هم مکان هايی خاص، مثل استخر برهنه ها، درياچه ی برهنه ها، و باشگاه برهنه ها وجود دارند که مرد و زن به آن ها رفت و آمد می کنند اما فقط در آن محدوده می توانند برهنه باشند؛ و اگر از آن محدوده بيرون بيايند کاری خلاف قانون انجام داده اند. اما همين جا از موهبتی ديگر از آزادی نيز بگويم: من، پس از سی سال زندگی در اروپا و آمريکا، زن يا مردی را نديده ام که در کوچه و خيابان و مراکز عمومی (و جز در سواحل دريا) از اين آزادی برهنه بودن استفاده کند. حتی، با اين که بارها به تکزاس رفت و آمده کرده ام، در هيچ کوچه و خيابان اين ايالت زنی را بدون «سينه بند» نديده ام. اين به اين معنا نيست که من کسی را که دوست دارد برهنه باشد رد می کنم بلکه می خواهم بگويم که، وقتی آزادی وجود داشته باشد، هيچ رفتاری صرفاً به خاطر دهن کجی، يا لجبازی، يا مقاومت در مقابل ضايع شدن حق شکل نمی گيرد و هر امری به تمايل يا علاقه داشتن به آن رفتار ارتباط دارد. اما نکته ی بسيار مهم آن است که در تمام کشورهايی که زن ها و مردها به برابری حقوق رسيده اند، و در مورد آزادی پوشش تا حد برهنگی نيز مساله ای ندارند، اگر زن يا مردی بخواهد از لخت بودن خود به عنوان کاری «پورنو گرافيک» استفاده کند، يعنی هدف آگاهانه اش برانگيختن توجه و يا تحريک جنسی ديگران باشد، آنگاه کاری ناخوش آيند و خلاف قانون انجام داده است. در واقع برهنه بودن نيز تا جايی مجاز است که مربوط به آزادی فردی هر انسانی باشد اما، آنجا که سوء استفاده از ديگران مطرح می شود ديگر برهنه بودن مجاز نخواهد بود. به همين دليل، در اين کشورها، حتی پيش از آنکه آزادی پوشش و برهنگی به گستردگی امروز وجود داشته باشد استفاده از بدن برهنه ی انسان در نقاشی و مجسمه سازی، حتی در کليساها، آزاد بوده و جنبه ی «پورنوگرافيک» نداشته است. تفاوت اختيار داشتن بر بدن خود با پورنوگرافی البته، از ديد برخی از گروه های افراطی «آزادی خواه»، زنان تن فروش هم چون بدن شان مال خودشان است می توانند به فروش آن مشغول شوند. يا مدل های پورنوگرافی چون بدن شان مال خودشان است می توانند آن را به نمايش بگذارند و در قبالش پول بگيرند؛ اما هيچ فمنيسيت سرشناسی اين اعمال را جزو خواسته های برابری خواهانه نمی گذارد و حتی اغلب اين نوع اعمال را به عنوان «سوء استفاده از بدن زن برای تجارت جنسی» رد می کنند. اکنون، چه از ديد حقوق بشری و چه از ديد برابری خواهی، نمی توان تن فروشی و شرکت در نمايشات پورنوگرافيک را جزو خواست های حق طلبانه دانست و حتی در موارد بسياری ديده شده که اين «فعاليت تجارتی» را در رده ی «خشونت عليه زنان» قرار داده اند. برهنگی و برابری عليای بيست ساله، در جنيش آزادی خواهانه ی اخير مردم مصر عليه ديکتاتوری حسنی مبارک، نقش فعالی داشته است. نگاهی به برخی از يادداشت های او مرا ياد جوانی های خودمان در انقلاب ۵۷ می اندازد؛ جوان هايی که صاحب خيلی چيزها بودند اما دوست داشتند چون مردمان کشورهای پيشرفته آزادی سياسی هم داشته باشند، دوست داشتند که به آسودگی بروند پای صندوق های رای و نمايندگان شان را خودشان انتخاب کنند، دوست داشتند روزنامه هاشان آزاد باشند، دوست داشتند آزادی بيان داشته باشند. و عليا و دوست پسرش، کريم، درست همانند جوان های روزگار جوانی ما، دست در دست هم و در تمام روزها و شب ها، اما نه در تهران که در ميدان التحرير قاهره، جزو خواستاران اين آزادی های مشروع انسان زمانه ی خود بودند. اما ناگهان متوجه می شوند که اسلاميست ها آن ها را به سويی می برند که سی سال پيش ما را بردند؛ آنها آنچه را که ما در سال ۵۷ نديديم، می بينند. ما تجربه اش را نداشتيم و شايد زندگی سی و چند ساله ی اخير ما برای امثال عليا ها درسی شده باشد که بمدد آن آينده ی هراسناک و محتمل خود را می بينند. آن ها می بينند که هيولايی دارد از راه می رسد که نه تنها نخواهد گذاشت آن ها به خواست هاشان برسند بلکه تمامی آنچه را هم که داشته اند از آن ها خواهد گرفت. و آنگاه آنها نيز بايد، درست به سان جوانان کنونی ما، برای رسيدن به آزادی از زير صفر شروع کنند. عليا در يادداشت هايش می گويد وقتی که همراه با دوست پسرش کريم، دست در گردن هم، جلوی چادری که در ميدان تحرير بر پا کرده بودند نشسته بودند، گروهی از اسلاميست ها، با اعتراض به اين که چرا دست در گردن هم دارند، يا چرا عليا دامن کوتاه پوشيده است (يعنی در اعتراض به استفاده از همان حداقل آزادی های شخصی و خصوصی که در دوران حسنی مبارک داشتند) به آن ها حمله کرده و چادرشان را خراب می کنند. او از زنانی می گويد که از ترس کتک خوردن و ضرب و شتم اسلاميست ها اکنون ناچارند حجاب داشته باشند. او از دردهايش می گويد، از هراس آن چه ممکن است بر سرشان بيايد. درست همان چيزهايی که بر سر ما آمده است. عليا، کريم و شايد ميليون ها جوان چون آن ها، نه تنها در مصر و تونس که حتی در ليبی و سوريه نيز نمی خواهند هيولايی ديگر را از اعماق تاريخ بيرون کشند و بگذارند که او همان بلايی را بر سرشان آورد که بر سر ما آورده است. در اين تنگنای جانکاه، عليا و کريم، دختر و پسری مصری، عقلشان به اين رسيده که، به جای مرعوب شدن در برابر «هيولا»، تن برهنه کنند، مقابل دوربين بايستند، و به سان مردان و زنان عالم «پورنو»، که از جنس آن ها نيستند، تابوهايی را بشکنند که مذهب سياسی شده می آفريند، از آنها برای تحميق مردمان استفاده می کند، و نفس کشيدن آزاد را ممنوع می سازد. اين صرفاً يک اعتراض سياسی و انسانی است. اما يادمان باشد که عناوينی همچون «فمينست»، «برابری خواه حقوق زنان»، يا مبارزه بر اساس «حق زن بر بدن خود» در مورد عليا صدق نمی کنند. عليا تنها می تواند يک آزادی خواه شورشی باشد، يا يک ـ به قول خودش ـ «انقلابی» که قصد دارد سرزمين اش را از دست دزدان انقلاب آزاديخواهانه اش نجات دهد. * برگرفته از نمايشنامه ی «اگر به خانه من آمدی، برايم چراغ بياور ..» از شکوه ميرزادگی (اجرا لندن ۱۹۹۱ ـ دنور و لس آنجلس ۲۰۰۳) Copyright: gooya.com 2016
|