گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
21 دی» تأييد پنج سال حبس تعزيری برای يکی ديگر از اعضای دفتر سياسی نهضت آزادی ايران8 آذر» نامه مهدی معتمدی مهر، عضو نهضت آزادی ايران به وزير اطلاعات 22 خرداد» حضور سبز، تکملهای بر ديدگاه آقای محمد برقعی، مهدی معتمدی مهر 20 بهمن» متن کامل دفاعيه مهدی معتمدی مهر در دادگاه 20 بهمن» محکوميت عضو نهضت آزادی ايران به پنج سال حبس تعزيری در کمتر از يک ساعت
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! القاعدهی شيعی، مهدی معتمدی مهر، جرسبه نام خدا نويسندهی متن حاضر در بهمن ۱۳۸۷، يادداشتی منتشر کرد موسوم به " شيعهی احمدینژادی " و از شکلگيری و قدرت گرفتن جريانی سخن گفت که افزون بر مطامع سياسی، از انحراف عقيدتی نيز برخوردار بوده و تلاش دارد تا چهرهای خشن، غيرعقلانی و غيرقابل قبول از اسلام را به دنيا معرفی کند. بخشی از مقالهی ياد شده به شرح زير است: با توجه به طرح برچسب " انحرافی " به نزديکترين همکاران رييس دولتهای نهم و دهم، در حدود دو سال پس از نوشتهی ياد شده، آن هم از سوی اصولگرايان حامی رهبری و برخی مقامات قضايی و امنيتی، قاعدتاً چنانچه انصاف رعايت میشد، بايد به نويسندهای که بدون برخورداری از اطلاعات طبقهبندی شده و تنها بر اساس تحليل دادههای موجود، چنان بر سازمان امنيتی ايران پيشی گرفته و به کشف پيش از موعد جريانی زيرزمينی و مخوف نائل آمده بود، جايزهای در خور تعلق میگرفت که البته، حاصل اين تيزبينی، دو بازداشت پياپی در يک سال، بازجويیهای شديداللحن به ويژه پيرامون مقالهی ياد شده، برگزاری محاکمهای نمايشی و صدور حکم ۵ سالهی حبس بود که در جلسهی دادگاه و در کمتر از يک ساعت صادر شد. اينک، نويسندهی " شيعهی احمدینژادی " در صدد توضيح آن است که بنا بر دلايلی، گمان میرود که همان جريان منحرف، در پی ايجاد شبکهی تروريستی بينالمللی مخوفی است، در ابعاد القاعده و البته با هويت اعتقادی شيعی. خدا به خير کند. جايزه پيشکششان. در ويکيپديا آمده است: تعاريف کلی مندرج در سطور بالا مويد چند نکتهی اساسی است: ب: مدارک، اسناد و تصاوير زيادی حکايت از آن دارند که اين سازمان در زمان حضور نيروهای نظامی شوروی در افغانستان و با هدف کمک به آموزش نظامی مجاهدين افغان تدارک و ايجاد شده است، القاعده تحت خواست و نفوذ دستگاههای امنيتی و نظامی ايالات متحدهی آمريکا و جريان يا لابی نظامیها تاسيس شده و لااقل تا ساليانی متمادی تحت مديريت و کنترل آنها قرار داشته و نقشآفرينی میکرده است. تصاوير منتشره از بنلادن و رييس سيا و نيز ساير اطلاعات، اثبات میکنند که بنلادن و حلقهی نخست القاعده، به منظور جنگ با اتحاد جماهير شوروی، به طور مستقيم توسط نيروهای سيا در افغانستان آموزش نظامی ديدهاند. پ: در بعد سياسی، القاعده مخالف با دنيای سرمايهداری بوده و مهمترين دشمن جهان اسلام را آمريکا و اسراييل دانسته و آشکارا با مظاهر جهان سرمايهداری مانند فرهنگ، هنر، حقوق برابر زنان و آزادی رفتار و بيان و عقيده، معارضت خود را ابراز میدارد. با توجه به فروض بالا عملکرد و هويت دولت آقای احمدینژاد را میتوان چنين تحليل کرد: ۱. احمدینژاد از همان زمان که به عنوان شهردار تهران آغاز به کار کرد، تخلفات مالی وسيعی را پديد آورد که در نوع خود بیسابقه بود: ناپديد شدن ۳۰۰ ميليار تومان از بودجهی شهرداری تهران که مدعی آن، آقای قاليباف از شناختهشدهترين چهرههای طيف موسوم به اصولگراست. برداشتهای پياپی مبالغ ميليارد دلاری از صندوق ذخيرهی ارزی بدون مجوز مجلس که فقط يک مورد آن که چندين ماه پيش از سوی نمايندگان راستگرای مجلس افشا شد بالغ بر ۵۰۰۰ ميليارد تومان در پروژهی پرداخت يارانهها بوده است. انحلال سازمان برنامهريزی و مديريت به منظور عدم امکان هرگونه نظارت بر عملکرد مالی دولت، نامشخص بودن سرنوشت حدود حداقل ۴۰۰ ميليارد دلار ناشی از فروش نفت و مغايرت ميزان درآمدهای دولت با ارقام مطروحه در بودجهی ساليانه. انحراف حدود ۸۰ درصدی از قانون بودجه بر اساس گزارش ديوان محاسبات. به کار گماردن مفسدان اقتصادی در بالاترين سطوح دولت مانند معاونت و مسووليتهای مهم در سازمان ميراث فرهنگی و نهاد رياست جمهوری، انتصاب سرمايهداری ناخوشنام به مقام وزارت، فربهسازی اقتصادی مهمترين نهاد نظامی کشور ( سپاه ) و تبديل آن به بزرگترين پيمانکار خاورميانه و ايجاد يک بخش شبهخصوصی فارغ از هر نوع نظارت حکومتی و مدنی، يکهتازی بدون رقابت در عرصهی اقتصاد، دستيابی به منابع کلان مالی و نامشخص با چند ده برابر کردن حجم واردات کالاهای مصرفی بدون نظارت و حقوق گمرکی، غارت طلاهای بانک مرکزی و استقراضهای فاقد مجوز از نظام بانکی به ادعای آقای احمد توکلی و دوستان اصولگرايش در مرکز تحقيقات استراتژيک مجلس شورای اسلامی، حراج سرمايههای دولتی به نام خصوصیسازی و واگذاری کارخانهها و اموال دولتی به افراد همسو و حاميان رييس دولت، فروش ساختمانهای دولتی با تعبير صرفهجويی و کوچکسازی دولت و عدم تعيين سرنوشت وجوه حاصله و سرآخر، سريال اختلاسهای چندين ميليارد دلاری و چپاولهای کلان مالی که جز با حمايت و تاييد بالاترين مقامات کشور، امکان نمیيافتند و البته، گويی هنوز هم اين قصه سر دراز دارد! اخيراً بهمن اخوان نماينده مجلس هشتم و عضو کميسيون صنايع و معادن، اعلام کرد که احمدی نژاد بايد نسبت به بيش از هزار ميليارد دلار يعنی بيش از هزينه ۸ سال جنگ پاسخ گو باشد. بیترديد، ايجاد شبکههای بينالمللی تروريستی، پيش و بيش از هر چيز ديگر، نيازمند شبکهی پيچيده و غير قابل نظارت پولی و حجم فوقالعادهی منابع مالی است و ورود به عرصهی فعاليتهای پولشويی، يکی از جرايم سازمانيافته و موثری است که میتواند چنين شبکههايی را مورد پوشش و حمايت قرار دهد. [ و عجبا که پولشويی به عنوان اتهامی جدی از سوی کشورهای غربی، از جمله موجبات تحريم بانک مرکزی ايران اعلام شده است! ] حجم و ميزان منابع مالی که در دوران حکومت دولتهای نهم و دهم به يغما رفته و نمیتوان مسيری قانونی در مصرف آن پيدا کرد، در حدی است که افزون بر انگيزههای طمعجويانهی جريانهای معمول حکومتی قابل توجيه بوده و بيشتر، با منابع مالی مورد نياز جريانات مافيايی و تروريسم بينالمللی همخوانی دارد. ۲. طرح شعار مديريت جهانی، تکيهی غيرمتعارف بر نيروهای غيبی و تبليغ علنی ارتباط امام زمان و رييس دولت يا اطرافيان وی، ترويج خرافهگرايی، گسترش هياتهای مذهبی تندرو، مخالفت و محدودسازی اقليتهای مذهبی و حتی روشنفکران دينی که به دين عقلانی و رحمانی باور دارند و نمونههای فراوانی از اين دست و تمامی عملکرد رييس دولت دهم و حلقهی نزديک يارانش، در راستای آنچه که امروز، جريان انحرافی ناميده میشود، حکايت از آن دارد که مديريت دولت دهم در صدد ترويج قرائتی غيرعقلانی و حتی غيرانسانی از اسلام است که از يک سو نمیتواند مورد پذيرش مردم جهان و عموم ملت فرهيختهی ايران با بيش از صد سال سابقهی تلاش برای آزادی و عدالت و هفت هزار سال تاريخ تمدن و فرهنگ قرار گيرد و از اين رو، به گسترش امواج اسلامستيزی و دينگريزی به ويژه در ميان جوانان منجر خواهد شد و از سوی ديگر، فارغ از آن که کدام طرف، آغازگر جنگ خواهد بود، میتواند توجيهگر و انگيزهساز ِ نبردی نظامی با آمريکا و اسراييل باشد. مناقشاتی که در ماههای گذشته در منطقهی کشورهای عربی حوزهی خليج فارس در مسالهی بحرين پديد آمد و به تشديد درگيری همسايگان عربی با ايران انجاميد و سپس، سناريوی ترور سفير عرستان و در نهايت، طرح بلاموضوع بستن تنگه هرمز، به جهت ماهيت، تعدد و تکرار، به گونهای نيست که بتوان تعبير " ديپلوماسی نادرست " را برای آن به کار برد، بلکه نشان از نوعی تعمد در بحرانسازی و حتی شعلهور ساختن آتش جنگ دارد. ۴. سياست دولتهای نهم و دهم پيرامون مسائل کتاب و توليدات عرصهی انديشه و هنر نيز از جمله نشانههای بارزی است که حکايت از وحدت عمل و نظر حاکم بر القاعده و دولت آقای احمدینژاد دارد. سرکوب و طرد هنرمندان اصيل، متعهد و آزادیخواهی که حاضر به تاييد دولتهای نهم و دهم و توليد آثار سفارشی و يا منطبق با قرائت هيات حاکمه در حوزههای هنر، سينما، ادبيات و علوم انسانی نشدند و به محاق بردن آثار علمی و فرهنگی ايشان، اعمال سانسور شديد و عدم صدور مجوز انتشار آثار نويسندگان بزرگ اين مرز و بوم، اعمالی نيستند که بتوان آنها را ناديده گرفت يا انکار کرد. وزير ارشاد دولت دهم در همين اواخر به صراحت ابراز داشت که صرفنظر از ماهيت و مندرجات کتابها، اجازهی انتشار به آثار نويسندگانی که با دولت مشکل دارند، داده نخواهد شد. پيکرهی بودا در ايران نبود که ببينيم چه بر سر آن میآيد، ليکن عملکرد وزارت ارشاد و ساير نهادهای فرهنگی وابسته به دولت در تخريب و نابودی آثار باستانی، اماکن تاريخی و توليدات فرهنگی و هنری، کم از فجايعی نداشت که طالبان در افغانستان پديد آوردند و به تعبيری، از حملهی مغول به اين سو، بیسابقه بوده است. نتيجهگيری همانگونه که در آغاز دورهی پهلوی اول به چشم خورد، رضا شاه پس از تسخير قدرت سياسی، به انحلال و نابودی ارکان و ساختار حقوقی قانون اساسی مشروطه پرداخت، اکنون نيز، با توجه به حوزهی ماموريت و نفوذی که اين جريان غيرعلنی يا حکومت احتمالی که ما به جهت همذاتی، نام " القاعدهی شيعی " بر آن نهاديم، فراتر از مرزهای ايران برای خود متصور است، بعيد است که روحانيت به مثابهی نهادی مستقل و واقعاً واجد قدرت در اين سنخ حکومت جايگاهی داشته باشد و اين حکومت نوظهور احتمالی در سايهی نظام ولايت فقيه پايدار شود و بلکه بيشتر محتمل است تا در ساختار نوعی حکومت نظامی / ايدئولوژيک به رهبری مفتی ضعيف و دستنشانده و دستآموزی همتای ملاعمر پديد آيد. امکانات مالی دولت که امروزه بسياری از رقبای اصولگرای وی نيز بدان اذعان دارند و سازماندهی گسترده در شهرستانها میتواند در شکلگيری اکثريتی موثر در مجلس نهم به نفع دولت منجر شود و بديهی است که چنين مجلسی میتواند نقشی اساسی در نيل به خواستههای جريان ياد شده ايفا کند. طرح و ترويج نظام پارلمانی فارغ از تعاريف و الزامات حقوقی آن که بر آزادی احزاب و انتخابات حزبی دلالت دارد، حکايت از افزايش تمرکز در ساختار نظام سياسی کشور، تغيير قانون اساسی کنونی و دستکاری در کارکرد نهادهای درون حکومت دارد و متاسفانه مويد صحت فرضيهی مطروحه در نوشتار حاضر محسوب میشود. در آستانه ی سی و سومين سالگرد پيروزی انقلاب اسلامی، طرح اين پرسش بنيادين، بی جا و بی مناسبت نمی نمايد که چگونه ممکن است، قدرت های خارجی يعنی آمريکا، انگلستان و اسراييل که لااقل، ۲۵ سال در ارکان حاکميت ايران و در بالاترين سطوح نفوذ داشتند، به يکباره پس از پيروزی انقلاب، صحنه را خالی کرده و از موقعيتی به نام ايران چشم پوشيده باشند؟ به نظر می رسد که جريان های بيگانه که از ابتدای انقلاب در عرصه ی مديريت حکومتی نفوذ کرده و موجبات طرد پله کانی مديران انقلاب و نقض آرمان های اصيل انقلاب را فراهم آوردند و حاکميت هرگز، به هشدارهای پياپی دلسوزان واقعی اين مرز و بوم در شناخت و برخورد با آن، توجهی نشان نداد، البته منحصر به کلاهی ها و کشميری ها و سعيد امامی ها نبودند و امروزه اين جريان، ديگر نه به از ميان بردن معدودی از شخصيت ها که تنها به سقوط جمهوری اسلامی، نابودی هويتی به نام ايران و باوری به نام اسلام مترقی می انديشد. سخن از موفقيت يا عدم موفقيت يا دوام بلند مدت چنين جريان مخوف سياسی، امنيتی و اعتقادی، بيهوده است وقتی که ابعاد تخريب و خسارات مادی و معنوی وقوع حکومت نظاميان ِ ايدئولوژيک ( فاشيسم اسلامی )، حتی فراتر از مرزهای ايران قابل پيشبينی است. از اين رو، مقابله با تحقق چنين وضعيت و فاجعهای، وظيفهای ملی و جهانی است که افزون بر ملت ايران، حمايت مردم جهان را ضروری میسازد. Copyright: gooya.com 2016
|