پنجشنبه 6 بهمن 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خانم بقراط زمان همبستگی است نه توهين و تحريف تاريخ، يدالله بلدی

يدالله بلدی
در شرايطی که کشور در حال فروپاشی و اضمحلال است و بحران‌ها و خطرات عمده‌ای کشورمان را تهديد می‌کند، ملت ما برای رهائی از فقر و زندان و شکنجه و تحقير و هزاران مشکل اساسی ديگر نياز به همبستگی دارد و مسلماً روشنفکران نقش برجسته‌ای در اين عرصه دارند اما شما با قلم خود همواره روشنفکران را مورد توهين قرار می‌دهيد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


خانم الاهه بقراط در نشريه کيهان شماره ۱۳۹۰ در مقاله‌ای تحت عنوان «از چه می‌ترسيد؟! آمدن پادشاهی يا رفتن جمهوری اسلامی؟!» ديدگاه‌های خويش را به‌جای واقعيت نشانده‌اند و روشنفکران را عامل بر آمدن جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند و چنين استدلال می‌کنند که کسانی که خواهان بازگشت نظام پادشاهی نيستند پس خواهان ماندگاری جمهوری اسلامی‌اند. اينک به فرازهائی از نوشته ايشان اشاره می‌کنيم و به نقد آن‌ها می‌پردازيم:

۱- خانم بقراط معتقدند که «پهلوی‌ها برای انجام اقدامات حقوقی و اصلاحاتی از جمله در زمينه حقوق زنان و واقعيت‌های مذهبی در تقابل با آخوندها که می‌خواستند احکام شريعت را در جامعه اعمال کنند ناچار بودند اصل سلطنت مشروطه را زير پا بگذارند».
ايشان چنين توجيه می‌کنند که استبداد پهلوی‌ها بدين دليل بود که ناچار بودند که در برابر آخوندها بايستند يعنی آزادی ميليون‌ها انسان را سلب کنند و خودکامگی را نهادينه کنند تا آخوندها نتوانند شريعت را در جامعه اِعمال کنند.

۲- ايشان در ادامه می‌نويسند «کسانی‌ که انقلاب مشروطه را می‌ستايند اما سلسله پهلوی را در ادامه آن انقلاب نه تنها آگاهانه قيچی می‌کنند بلکه حتا مصيبت‌های آينده را نيز بر گردن آن می‌اندازند از يک‌سو نقش تفکر کج و معوج و ويرانگر خود را در شکل‌گيری جمهوری اسلامی و بقای آن منکر می‌شوند و از سوی ديگر نشان می‌دهند که نه تنها تاريخ نمی‌دانند و از آن نمی‌آموزند بلکه از مباحث حقوقی و فلسفی مسئوليت و علت و معلول نيز بی‌خبرند».
خانم بقراط مسلماً با جامعه‌شناسی سياسی آشنايی دارند و به خوبی آگاهند که انقلاب که بزرگ‌ترين حرکت اجتماعی است بر اثر خواسته و اراده روشنفکران به وقوع نمی‌پيوندد بلکه انقلاب کار توده‌هاست که در شرايط معينی به ثمر می‌رسد هر چند بديهی است که روشنفکران در هر انقلابی تاثير گذارند، انقلاب ايران نيز مانند ديگر انقلابات دارای عوامل و دلائل متعددی بود که بيش‌ترين آن‌ها نتيجه و پيامد عمل‌کرد رژيم شاه بود مانند زير پا نهادن قانون اساسی مشروطه، خودکامگی، تبعيض، دخالت ندادن مردم در سرنوشت خويش، اختلافات طبقاتی، غارت منابع ملی، جدايی حکومت از مردم، نقض حقوق بشر به‌ويژه در زندان‌ها، پايمال شدن حقوق اقليت‌های قومی، عمل‌کرد خشونت‌بار ساواک... اولين حرکت در انقلاب ايران، زمانی رخ داد که شهرداری آلونک‌های مردم فقير اسلامشهر را بر سرشان ويران کرد و اين اولين اعتراض توده‌ای بود که رو به گسترش نهاد.

۳- خانم بقراط ادامه می‌دهند که «دوران پهلوی هنوز از حافظه تاريخی معاصر فراموش نشده است و حقوق زنان، کشف حجاب و حق رای نه تصميم فردی و خودسرانه بلکه پاسخ به نياز و خواست موجود در جامعه رو به ترقی ايران بود و به همراه حقوق اقليت‌های مذهبی در کنار شکل‌گيری نهادهای مدرن سياسی و قضائی که بر تارک اقدامات دو پادشاه پهلوی می‌درخشد همان حقوقی که جمهوری اسلامی با خشونت زير پا می‌نهد و روشنفکران کوردل و تاريخ‌ستيز سال‌هاست آن‌را از رژيمی گدائی می‌کنند که اتفاقاً با همين هدف آمد که آن‌را پايمال کند».
بديهی است که نمی‌توان منکر برخی از اقدامات ترقی‌خواهانه پهلوی‌ها شد اما در ديگر کشورها نيز همين اقدامات با شدت و ضعف کم‌تری روی داده است. در کشور عقب‌مانده افغانستان زنان در سال ۱۹۱۹ در زمان امان‌اله‌خان صاحب حق رای شدند، اما قضاوت غيرمنصفانه و غيرعادلانه خانم بقراط به‌ويژه به‌کار بردن واژه کوردل برای روشنفکران واقعاً دردآور است. روشنفکرانی که هزاران هزار در خاوران‌ها خفته‌اند و تاريخ معاصر ايران شاهد عرضه گنجينه‌های پر باری از آثار علم و هنر و ادبيات به جامعه ايران بوده است و هنوز هم پرچم آزادی‌خواهی و انسان‌دوستی را بر پا نگه داشته است. کوردل آن‌هايی بودند که به خاطر حفظ موقعيت و منافع خود تنها فعاليت‌شان چاپلوسی و تملق و تاسيس زندان‌های گوهردشت و اوين و غارت دست‌رنج مردم بود.

۴- خانم بقراط بر اين باورند که «بله تلخ است ولی حقيقت تاريخی است آن‌که در برابر خمينی و زمام‌داران بعدی جمهوری اسلامی ايستاد روشنفکران و گروه‌های چپ نبودند بل‌که پهلوی‌ها بودند که اتفاقاً ديکتاتور شده بودند».
تاريخ معاصر ايران شاهد است که روشنفکرانی مانند ارانی، هدايت، مرتضی راوندی، آريان‌پور، و دکتر صديقی و صدها روشنفکر ديگر بودند که در برابر دين‌خواهان ايستادند و به افشاگری غيرعلمی بودن افکار آنان پرداختند و ديدگاه‌های واپس‌مانده و خرافی آنان را به نقد کشيدند نه آقای شجاع‌الدين شفا که ۲۵ سال پس از برپائی جمهوری اسلامی آثار روشنگرانه خويش را منتشر کرد. مردم هنوز تصويرهای شاه را در مراسم مکه و حرم امام رضا فراموش نکرده‌اند و شرکت شاه در مراسم روضه‌خوانی عاشورا را در مسجد سپهسالار به ياد دارند. کتاب‌های درسی تعليمات دينی را بهشتی و باهنر می‌نوشتند و مفتح و مطهری و داوری و فرديد در دانشگاه‌ها به تبليغ اسلام می‌پرداختند و عليه مارکسيسم داد سخن می‌دادند. در آن سال‌ها برخی از جوانان با استعداد در زندان بودند اما تعدادی از سران کنونی رژيم با بورسيه‌های بنياد پهلوی برای ادامه تحصيل به خارج از کشور اعزام می‌شدند و مدارس دينی در سراسر کشور در حال افزايش بود و انجمن حجتیّه در تمام کشور جلساتی بر پا می‌کرد و پايه‌های حکومت آينده را پی‌ريزی می‌کردند در حالی که دکتر آريان‌پور اين روشنفکر متعهد و انسان‌دوست را ممنوع‌التدريس می‌کردند.
پس از انقلاب نيز فردوست‌ها و جهانگيری‌ها ساواک را بازسازی می‌کردند و خود رژيم بود که زندان‌های مخوف کميته، اوين و گوهردشت را برای جانشينانش به ميراث گذاشت.

۵- ايشان در مورد زنده‌ياد شاپور بختيار بر اين باورند که «روشنفکران دست به دست هم دادند و در برابر بختيار ايستادند».
زنده‌يادان دکتر صديقی و شاپور بختيار ۲۵ سال يا در زندان بودند و يا تحت نظر و حق هيچ‌گونه اظهار نظری در باره اداره کشور نداشتند. اين انسان‌های آزاده به قانون اساسی مشروطيت نيز اعتقاد داشتند اما واقعيت اين بود که شاه به تملق نياز داشت نه به آزادی‌خواه. اين خصلت ديکتاتورهاست که دير بيدار می‌شوند.

۶- ايشان معتقدند که «روشنفکران برای دفاع از جمهوری در برابر پادشاهی زير عبای رژيم خواهند رفت».
استدلال ايشان اين‌گونه است که هر کس خواهان نظام پادشاهی نباشد ناگزير طرفدار جمهوری اسلامی است. خانم بقراط در تمام نوشته‌هايشان بر اين اعتقادند که از روشنفکران و جنبش چپ جز خطا و خيانت چيزی سر نمی‌زند. بديهی است که هر انسان و حزبی که فعال است دچار خطا خواهد شد اما خيانت، کار روشنفکران نيست. کسانی خيانت می‌ورزند که برای منافع خود منافع و مصالح مردم خود را ناديده می‌گيرند.

خانم بقراط!
در شرايطی که کشور در حال فروپاشی و اضمحلال است و بحران‌ها و خطرات عمده‌ای کشورمان را تهديد می‌کند، ملت ما برای رهائی از فقر و زندان و شکنجه و تحقير و هزاران مشکل اساسی ديگر نياز به همبستگی دارد و مسلماً روشنفکران نقش برجسته‌ای در اين عرصه دارند اما شما با قلم خود همواره روشنفکران را مورد توهين قرار می‌دهيد. اميدوارم از آقای رضا پهلوی که ايشان را شاهزاده می‌ناميد ادبيات سياسی و دمکراسی‌خواهی را بياموزيد. به کار بردن واژه‌های خائن و کوردل زيبنده روشنفکران آزاده نيست و فراموش نکنيد خود يکی از پرورش‌يافتگان مکتب چپ و روشنفکری ايران هستيد.

در همين زمينه:
[از چه می ترسيد؟! آمدن پادشاهی يا رفتن جمهوری اسلامی؟! الاهه بقراط، کيهان لندن]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016