گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
1 بهمن» هاشمی رفسنجانی آخرين حذف، بيژن صفسری20 آذر» ای رهبر فرزانه ويران کردی خانه، بيژن صفسری 2 آذر» آنچه بايد اپوزيسيون بداند، بيژن صفسری 25 آبان» اين جنگ است، انکار چرا؟ بيژن صفسری 1 مهر» "آقا" پر، بيژن صفسری
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اپوزيسيون خودشيفته، اپوزيسيون دائمی است، بيژن صفسریاز خوشباوری است اگر باور کنيم هر آنچه از تنور آزادیخواهان وطنی غربتنشين بيرون میآيد، حکمأ بايد مورد قبول عموم ملت ايران باشد که چرايی آن هم به چند دليل استويژه خبرنامه گويا هگل فيلسوف و تاريخدان بزرگ آلمانی معتقد به تکرار تاريخ بود و برای اثبات فرضيه "فلسفه تاريخ" از تاريخ طولانی ما ايرانی ها چندين مثال آورده و معتقد به مشابهت تغيير کامل در هر دوره ای از تاريخ ايران بود و از اين رو تاريخ سرزمين ما راتاريخی کامل می دانست و درمثالی از تاريخ ما گفته است که در زمان داريوش سوم (هخامنشی) و يزدگرد سوم (ساسانی)، ايران دچار فساد اداری ـ اقتصادی، درگير مبارزه بزرگان برسر قدرت، بيخبری از وضعيت توده ها و ضعف شاه (رئيس کشور) بود و اين وضعيت در زمان شاه سلطان حسين نيز مشاهده شد و هر سه بار ـ پس از چندی ناسيوناليسم ايرانی [ايرانيسم] سربرداشت و ميهن را نجات داد و آن را به صورت يک قدرت بزرگ آورد، اين تاريخدان در بخشی از فرضيه ديالکتيکی خود می گويد که برای درک هر جنبه فرهنگ انسانی بايد مسير گذشته آن را يافت و تاريخچه اش را دانست . تو در سفر غريبی و من در وطن غريب / ما هر دو آشنا ، تو غريبی و من غريب اولين علت ناباوری ملت از صداقت اپوزيسيون خارج از کشور را بايد در عدم اتحاد و همبستگی اين جمع متنوع خارج نشين جستجو کرد که طی سی سال گذشته هنوز بر سر قبول اصول مشترک اهداف خود به توافق نرسيدند و هرگاه برای اتحاد گامی برمی دارند، با خود شيفتگی، مرتکب خطا هايی می شوند که باعث تفرقه بيشتر ويا ايجاد ذهنيت ميگردد که مصداق بارز آن برگزاری کنفرانس اخير اولاف پالمه در کشور سوئد است که با حضور بيش از ۵۰ تن از افراد و چهره های منتسب به گروه های آزاديخواه ايرانی، بدون چشم و گوش مطبوعات و رسانه ها که اصل مهم در دمکراسی خواهی است، پشت درهای بسته برگزار می شود که از قضا يکی از دلايل مخالفت با اين کنفرانس از همان آغاز اعلام برگزاريش اتخاذ چنين تصميم به دور از منطق دمکراسی برگزارکنندگان اين کنفرانس بود که نه تنها باعث حرف و حديث های دل سرد کننده شد بلکه بر عمق شکاف بين گروه ها نيز افزوده گرديد تا بدانجا که برخی به رغم دعوت در اين کنفرانس از حضور در اين گردهمايی که شايد می توانست منشا خيری در اتحاد بين اپوزيسيون باشد، انصراف می دهند و طرفه آنکه برخی نيز با تدارک کنفرانسی مشابه در ماه اينده و با حضور همان شرکت کننده ها ،اما بنام ديگر، اساس اين کنفرانس (اولاف پالمه) را به نقد کشيده اند. دومين علت را شايد با شرح ماجرايی از روز های اول استقرار جمهوری اسلامی بتوان روشن تر و ملموس تر بيان کرد که می گويند پس از انقلاب و بعد از استقرار نظام کنونی گروهی از سياسيون به مرحوم سنجابی گله کرده بودند که چرا با اعلام حمايت از خمينی و براه انداختن راهپيمايی های حزبی از او حمايت کرده بود و گويا مرحوم سنجابی با پوزخندی جواب ميدهد که " ما نه تنها در بهترين شرايط هرگز قادر به کشاندن مردم به خيابان ها آن هم کمتر از۵۰ نفر نبوديم وهميشه در حسرت راهپيمايی ميليونی بوديم که خارج از بضاعت ما بود بلکه اين نفوذ شخصيت کاريزمای آيت الله خمينی بود که ما را هم به دنبال خود کشاند... " اين اگر چه واقعيتی است تلخ اما بايد قبول داشت که مهمترين شاخص اعتنا به تاثير گذاری يک گروه سياسی، داشتن حمايت مردمی است که بی تعارف هيچ يک از گروه های اپوريسيون خارج از کشور تا کنون دارای چنين کاريزمايی نبودند آنقدر که حتی در تجميع طرفداران خود در خارج از کشور لنگ می زنند و دليل عدم حضور چشمگير مردم حتی طرفداران اين گروه های سياسی در سمينارهای برگزار شده خاصه در خارج از کشور، ناشی از همين واقعيت انکار ناپذير بی پشتوانه بودن اين گروه ها از حمايت های مردمی است . اما سومين دليل ، وجود گروه های متنوع سياسی اما با اهداف مشابه درغربت است که هر روز يکی پس از ديگری با نام های پرطمطراق اما با يک منظور و هدف مشترک ، ظهور می يابند که اين خود تاکنون يکی از عوامل مهم ديگر در عدم تحقق اتحاد، بين اپوزيسيون خارج از کشو بوده است. چرا که هم رای و هم دل شدن چند صد نفر، به مراتب سخت تر از هم عقيده ساختن چندين نفر خواهد بود طرفه آنکه اگر چه ظاهرا وجود اهداف مشترک می تواند عامل مهم برای متحد شدن باشد اما از قضای روزگار در اپوزيسيون خارج از کشور، اين اصل کارکرد معکوس داشته است و گرنه اتحادی که امروز همه سنگ آن را به سينه می زنند تا کنون نحقق می يافت. حال با چنين توصيفی از واقعيت اپوزيسيون خارج از کشور اين پرسش در اذهان عمومی متبادر می گردد که بر فرض تغيير حاکميت فعلی با چنين جمع متنوعی از آزاديخواهان که هر يک ساز خود می زنند چه بايد کرد؟ براستی به کجا می رويم ؟ آيا درآن مدينه فاضله ای که پس از پيروزی جنبش ترسيم می شود، با چنين افراد و گروه هايی که امروز با نام اپوزيسيون می شناسيم ، لمس آزادی ممکن است ؟ و يا پس از به بار نشستن تلاش ملت برای نيل به آزادی، برخی از اين اپوزيسيون هزار تکه، در کنار اپوزيسيون جديدی که از طرفداران حاکميت فعلی تشکيل می گردد ، کماکان در نقش اپوزيسيون باقی خواهند ماند؟ براستی که تصوير آينده اپوزيسيون، خاصه پس از پيروزی جنبش اگر نگوئيم هراس انگيز است بايد گفت غير شفاف و مات و نامشخص است و تنها تسلی از اين هراس، تحقق اين آرزو است که بگويم هرگز مباد اين قصه بازهم مکرر گردد و روز از نو و روزی از نو شود. بيژن صفسری Copyright: gooya.com 2016
|