دوشنبه 24 بهمن 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عماد افروغ: برای رسيدن به اهداف انقلاب اسلامی اشتباهات متعددی داشتيم، ايلنا

- نيازی به تغيير در اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی نمی‌بينم
ـ برای رسيدن به اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی اشتباهات متعددی داشتيم اشتباه در سياست‌ها و رفتارهای مسئولين ما بوده است و هيچ ربطی به انقلاب اسلامی ندارد


ايلنا: عماد افروغ جامعه‌شناس و استاد دانشگاه که اين روز‌ها نقدهای وی به برخی از سياست‌های اجرايی کشور که آن‌ها را در تعارض با فلسفه سياسی- اجتماعی انقلاب اسلامی می‌داند، نقل محافل شده است. فاصله گرفتن يا عدم تحقق برخی از اهداف کلان انقلاب اسلامی موجب شده که عده‌ای علاج کار را بازنگری در اصول و اهداف انقلاب اسلامی مطرح کنند. اما عماد افروغ از جمله نظريه پردازان و تحليل گرانی است که معتقد است عدم تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی ارتباطی با خود انقلاب ندارد، بلکه اشتباه در سياست‌ها و رفتارهای مسئولين کشور بوده که مانع از تحقق آن‌ها شده است.

گفت‌و گو با عماد افروغ در پی می‌آيد:

-با توجه به گذشت سی و سه سال از پيروزی انقلاب اسلامی، برخی از تحليل گران معتقدند که با توجه به تغيير اوضاع و شرايط در دنيای امروز و اتفاقات رخ داده در طول اين ساليان، اقتضائات ايجاب می‌کند که در بخش‌هايی از جمله آرمان‌ها و اهداف بازنگری‌ها صورت گيرد تا بتوان براساس آن آينده بهتری را رقم زد، جنابعالی اين تحليل را می‌پذيرد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


خير، بنده نيازی به تغيير در اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی نمی‌بينم. اهداف انقلاب اسلامی، اهداف جامعی بود که نتوانستيم به خوبی با آن اهداف برخورد کنيم. به هرحال انقلاب اسلامی يک شعار ظاهری و عيان به نام استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی دارد، که اين استقلال و آزادی به شرايط سياسی آن زمان و جمهوری اسلامی نيز به آرزو‌ها و اهداف و غايتی که ملت مسلمان ايران آن را دنبال می‌کردند، باز می‌گردد.
به عبارتی اين شعار فلسفه سياسی جديد و نوظهوری را بنيان گذاشت که هم بيانگر آرمان‌های تاريخی ملت ايران و هم بيانگر آرزو‌ها و رنج‌های آن‌ها بود. از سوی ديگر فلسفه سياسی جديدی به يک سوال کهن در خصوص مشروعيت که از چه کسی بايد اطاعت کرد، پاسخ داد. اين يک سوال هميشگی است و همين الان هم پيش روی بشر امروز است. اما پاسخی که جمهوری اسلامی و يا مردم سالاری دينی می‌دهد اين است که بايد از کسی که علاوه برداشتن ويژگی‌های اخلاقی، حقانی و شرعی، مورد قبول و رضايت مردم هم باشد، اطاعت کرد.

شعارهايی که مردم در مقاطع مهم تاريخی از جمله قيام‌های خود مطرح می‌کنند، به نوعی نمايانگر خواسته‌ها و اهدافی است که نتوانسته‌اند به آن دست يابند، تحليل شما از شعارهای انقلابی مردم در سال‌های آخر منتهی به پيروزی انقلاب چيست؟
تحليل من اين است که انقلاب اسلامی به طور همزمان سه شعار آزادی، عدالت و اخلاق و معنويت را جمع کرده است و اين هم از آرزوهای ديرينه بشری بوده است. انقلاب‌های سده بيستم علاوه بر اينکه بعد مادی داشته است يا تاکيد آن بر آزادی بوده است که نمونه آن انقلاب فرانسه و يا تاکيد آن بر عدالت بوده است که برای نمونه می‌توان به انقلاب روسيه اشاره کرد. هيچ‌گاه نمی‌توان آزادی و عدالت را بدون يک عنصر اضافی به نام اخلاق، معنويت و عرفان جمع کنيم، اما انقلاب اسلامی آمد و اين جمع را صورت داد.
يعنی گفت اگر آزادی و عدالت می‌خواهيد بايد اخلاق را هم بخواهيد چراکه اگر خدا، معنويت و اخلاق را برداريد، آزادی و عدالت يکديگر را می‌خورند. ما بايد متوجه باشيم که به لحاظ فلسفه سياسی، آزادی و عدالت هرچند جزء آرزوهای بشر است اما بدون يک حلقه واسط قابل جمع نيست و اين هم از افتخارات و مفاخر انقلاب اسلامی بوده است که اين سه شعار را همزمان مطرح و جمع کرده است.
عنصر ويژه و منحصر بفرد انقلاب اسلامی، بعد اخلاقی و معنوی آن است و اگر ما در اين قضيه کارنامه موفقی نداريم به اين معنا است که به عنصر منحصر بفرد بی‌توجه بوده‌ايم.

ناکامی‌های پيش آمده در رسيدن به اهداف را چگونه می‌توان مرتفع کرد؟
به نظرم برای رسيدن به اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی اشتباهات متعددی داشتيم؛ اشتباه در سياست‌ها و رفتارهای مسئولين ما بوده است و هيچ ربطی به انقلاب اسلامی ندارد. اگر به بعد از انقلاب اسلامی نگاه کنيد متوجه خواهيد شد که اشتباهات مسئولين اجرايی ما کم نسيت. در دوران بعد از جنگ، سياست‌های عمل گرايانه و سياست‌هايی که به لحاظ اقتصادی ما را متمايل به غرب می‌کند يا بعد از آن ما سياست‌های توسعه سياسی را بگونه‌ای مطرح می‌کنيم که بوی ليبراليسم و سکولاريسم می‌دهد. يا همين الان سياست‌های عدالت خواهی ما سطحی است و هيچ ربطی به نگاه جامع به عدالت ندارد.
مقام معظم رهبری چندی پيش گفتند که در چند جا از جمله اخلاق عدالت کاستی داريم. ما هنوز در بحث عدالت اجتماعی که يکی از شعارهای عمده و جوهر انقلاب اسلامی است کارنامه موفقی نداريم و سياست‌هايی که امروز به نام عدالت در دولت فعلی انجام می‌شود جامع نيست. يعنی يک نگاه جامع به عدالت اقتصادی، سياسی و فرهنگی وجود ندارد و حتی عدالت اقتصادی را در وجه توليد دنبال نمی‌کند و صرفا در وجه توزيع است. آن هم با چه عوارض و عواقبی که شاهد آن هستيم.
اين کاستی‌ها در شعار و غايت نيست بلکه کاستی در سياست و رفتار است به همين دليل است که آمديم و گفتيم بين انقلاب اسلامی و سياست‌ها و رفتارهای مستطر در جمهوری اسلامی بايد تفاوت قائل شد، تا اين زشتی‌ها و کاستی‌های بعضا درسياست‌ها و رفتارهای جمهوری اسلامی مشاهده می‌شود، به پای غايات و اهداف انقلاب اسلامی نوشته نشود.
ما نقد درون گفتمانی را مطرح کرديم برای اينکه خدای نکرده کسی خطای ما را به پای خطای انقلاب اسلامی ننويسد. انقلاب اسلامی انقلاب بزرگی است و ابعادی دارد که ريشه در فرهنگ، تمدن و تاريخ کهن ايران هم دارد. بنابراين بايد آن را حفظ کرد که متاسفانه آن را به خوبی نظريه‌پردازی نکرديم و برنامه‌های استراتژيک ببرای تحقق آن نداشتيم و بيشتر دچار روز مرگی شديم. الحمدلله يان فضا کماکان همچنان زنده است و به رغم همه بی‌مهری که نسبت به انقلاب اسلامی شده است، انقلاب اسلامی آنقدر توفنده و کوبنده بوده است که کماکان به عنوان گفتمام قالب در منطقه مطرح و ان شاءالله در جهان هم برقرار شود.

با توجه به اينکه دهه چهارم انقلاب اسلامی دهه عدالت و پيشرفت ناميده شده است. برای رسيدن به عدالت و پيشرفتی که در طول اين سه دهه هنوز نتوانسته‌ايم محقق کنيم، چه راهکاری ارائه می‌کنيد؟
ما بايد بحث الگوی اسلامی ايرانی که مطرح شد را جدی گرفته و به سند راه و سند بالادستی برسيم که منطبق بر سند چشم انداز باشد. اميدوارم ما دچار روزمرگی در اين قضيه نشده و مانند روز اول شاهد نگاه جامع به اين الگو باشيم. ما بايد به صورت راهبردی و استراتژيک به دنبال تحقق عدالت و پيشرفت باشيم. فکر می‌کنم اگر ما همين الگوی اسلامی ايرانی پيشرفت را خوب دنبال کنيم و به تمام ظرائف و ابعاد آن، مبانی نظری و فلسفی سياسی، اقتصادی و اجتماعی آن توجه کرده و از تمام ظرفيت‌های نخبگی استفاده کنيم، می‌توانيم در اين دهه عدالت و پيشرفت را آنطور که مدنظر امام و انقلاب اسلامی است محقق کنيم.
ما بايد نقشه راه داشته باشيم و اگر اين نقشه وجود نداشته باشد قطعا دچار روز مرگی خواهيم شد. يک دولت برسرکار می‌آيد و يکسری سياست‌ها اتخاذ می‌کند و دولت ديگر که بر سر کار می‌آيد سياست ديگری در پيش می‌گيرد که در ‌‌نهايت دچار سياست‌های وصله پينه‌ای می‌شويم که در حال حاضر هم شديم اما اگر نقشه راهی وجود داشته باشد و اين نقشه هم اجماعی باشد، بی‌شک می‌توانيم عدالت و پيشرفت را محقق کنيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016