سه شنبه 9 اسفند 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نوع برخورد دکتر مصدق با انتحابات*، پرویز داورپناه

پرويز داورپناه
مسأله اصلاح قانون انتخابات و انتخابات آزاد به حدی برای دکتر مصدق اهميت داشت که هميشه بر آن تأکيد داشت و به محض تشکيل دولت هم برنامه خود را چنين اعلام کرده بود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ای مردم آزاده کجاييد کجاييد
آزادگی افسرد بياييد بياييد
علی اکبر دهخدا

روز هجدهم مهرماه ۱۳۲۸ دکتر مصدق چند تن از ياران و مديران جرايد را به خانهً خود واقع در شمارهً ۱۰۹ خيابان کاخ تهران دعوت کرد تا «برای جلوگيری از دخالت دولت در انتخابات دورهً شانزده تقنينيه، تبادل نظر نموده و تصميمی اتخاذ نمايند.»

جلالی نائينی (مدير روزنامهً کشور)، عباس خليلی (مدير روزنامهً اقدام)، احمد زيرک زاده ( مدير روزنامهً جبهه)، ابوالحسن عميدی نوری (مدير روزنامهً داد)، حسين فاطمی (مدير روزنامهً باختر امروز) و احمد ملکی ( مدير روزنامهً ستاره) در اين جلسه شرکت می کنند و برای تحقق بخشيدن به آرمان ها و اهداف خود و تاًمين آزادی انتخابات برای دورهً شانزدهم مجلس به گفت و گو می پردازند. آن ها در جلسهً بعد به دکتر مصدق اختيار می دهند به «آن چه در صلاح مملکت» می داند عمل کند.

دکتر مصدق اعلام کرد که ما بايد مجددا برای جلب افکار عمومی و تحصيل آزادی انتخابات به تحصن برويم. گفتگو بر سر اين بود که محل تحصن در کجا باشد. برخی معتقد بودند که در يکی از مساجد باشد ولی او تصميم گرفت که اين بار نيز در دربار تحصن صورت بگيرد.

دکتر مصدق اعلاميه ای به امضای خود در جرايد منتشر کرده و از مردم روشن فکر و خيرخواه مملکت دعوت کرد که دو ساعت قبل از ظهر روز جمعه ۲۲مهر ماه ۱۳۲۸در خيابان کاخ، مقابل کاخ سلطنتی حاضر شوند.

وقتی اعلاميهً مصدق در جرايد منتشر می شود، بلافاصله ادارهً کل شهربانی هم به رياست سرتيپ محمد علی صفاری اعلاميهً تهديد آميزی منتشر می کند با اين مضمون که عده ای اخلال گر می خواهند در امور مملکت اختلال ايجاد کنند. دکتر مصدق به هيچ وجه توجهی به اعلاميهً مذکور نکرده و با حال ناتوانی و کسالت سه ساعت قبل از ظهر از منزل خود برای رفتن مقابل کاخ سلطنتی حاضر می شود.

بعد ها دکتر مصدق با شرح اين ماجرا خطاب به نمايندگان دورهً شانزدهم مجلس شورای ملی گفت:

«اگر عرض کنم شبی که فردای آن می خواستيم به کاخ سلطنتی برويم بر من چه گذشت و آنی از فکر خونريزی و کشتار، که احتمال داده می شد واقع شود، راحت نبوده ام خلاف عرض نشده، ولی چون شروع به يک مبارزهً ملی شده بود عقب نشينی مورد نداشت و به خود می گفتم که تا من و يک عده ای در راه آزادی از بين نرويم ملت ايران روی آسايش را نخواهد ديد و به استفاده از حق ملی و حياتی خود نايل نخواهد شد؛ ولی با اين حال راضی نمی شدم که دعوت من منجر به خون ريزی و قتل عده ای بی گناه بشود و سعی می کردم حتی المقدور پيش آمدی نکند که مخالفين آزادی آن را وسيلهً پيشرفت مقصود خود قرار دهند و به جای اين که ما می خواستيم از محدوديت هايی که برای ما درست کرده اند خلاص شويم دچار محدوديت های بيش تری شويم و روزگار مردم از اين هم که هست سياه تر شود.»[۱]

آن چه ساعتی قبل از حرکت دکتر مصدق و دوستانش به طرف کاخ به نگرانی و دل شورهً او افزود ملاقات سرهنگ سياسی، يکی از افسران شهربانی، با مصدق بود که می گويد:

«چنان چه از اين کار منصرف نشويد، ممکن است امروز در اين خيابان، مقابل خانهً خودتان، حوادثی روی دهد و عدهً زيادی از بين بروند.» و مصدق که در موقعيتی قرار داشته که راه بازگشت نداشته پاسخ می دهد: «هر چه پيش آيد تحمل می کنيم و از دعوتی که شده است صرف نظر نمی شود؛ زيرا مردم مملکت از انتخاباتی که شده راضی نيستند و ما غير از اين که شکايت مردم را به دربار برسانيم چارهً ديگری نداريم.»

دکتر مصدق و دوستانش قدم به خيابان می گذارند.

دکتر مصدق می گويد: «من وقتی برای رفتن مقابل کاخ از خانه خارج شدم به وسيلهً بلندگو از مردمی که دعوتم را اجابت کرده و ابلاغيهً رييس شهربانی در آن ها ايجاد خوف و وحشت نکرده بود درخواست نمودم که بالاترين فداکاری اين است که از کسی صدا بلند نشود.»

همدلی مردم موجب خرسندی مصدق و دوستانش می شود: «واقعا مردم از خود شايستگی بسيار نشان دادند و ثابت کردند که مردمی هستند فداکار و دارای رشد ملی در آن موقع از کسی صدايی در نيامد که موجب دخالت پليس بشود. اگر عرض کنم که در آن معبر غير از صدای کفش صدای ديگری شنيده نشد بيان واقع است و سکوت سبب شد که نتوانند ما را ماجراجو قلمداد کنند و موفقيت نصيب ما بشود. فقط به تحريک ماًموران شهربانی شخصی به نام لارودی در مقابل کاخ سلطنتی فرياد می کشد: «دکتر محمد مصدق بايد رييس جمهور بشود» به اشارهً مصدق مردم او را محاصره می کنند و مانع شعارهای او می شوند. ماًمورين شهربانی وقتی متوجه می شوند که با اين شگردها نمی توانند مردم را از کوره در ببرند، لارودی را کت بسته به شهربانی می برند و وقتی دوستان مصدق به شهربانی می روند او را نمی يابند؛ در پاسخ آنان درباره ی هويت وی گفته می شود که لارودی خُـل مزاج است و به آسايش گاه منتقل شده است.

موقعی که مصدق و يارانش و پشت سر آنان، مردم به طرف دربار می رفتند، عبدالحسين هژير که در آن زمان وزير دربار بود به استقبال دکتر مصدق آمد و از او دعوت نمود تا وارد کاخ سلطنتی گردد تا همانجا مذاکره نمايند. دکتر مصدق امتناع کرد و گفت: «شما به من بگوئيد انتخابات آزاد است يا نه؟» هژير بی آن که جواب بدهد دعوت خود را با اصرار زياد تکرار نمود. دکتر مصدق نيز سئوال خود را دوباره مطرح ساخت و با صدای بلند گفت: «عبدالحسين خان، اينجا در حضور مردم اگر شرف داری بگو انتخابات آزاد است يا نه ؟»

هژير که قادر به جواب مثبت يا منفی نبود سکوت اختيار می کند.
هژير به مصدق می گويد: «چون دربار محلی ندارد که بتوان از جمعيت زياد پذيرايی کند فقط از بيست نفر پذيرايی می شود.»

همانجا ۱۹ نفر برگزيده شدند که با دکتر مصدق وارد تحصن شوند. اين ۱۹ نفر عبارت بودند از:

آيت الله غروی، مشار اعظم، محمود آيتی، حايری زاده، دکتر بقايی، دکتر شايگان، حسن صدر، عباس خليلی، ابوالحسن عميدی نوری، ارسلان خلعتبری، شمس الدين اميرعلايی، مهندس احمد زيرک زاده، دکتر کريم سنجابی، دکتر کاويانی، عبدالقدير آزاد، احمد ملکی، جلالی نايينی، دکتر حسين فاطمی و حسين مکی.
تحصن سه روز طول کشيد. دکتر مصدق با واسطه هژير مذاکراتی با شاه کرد.
در اين چند روز تحصن، انتخابات هم در جريان بود و مردم هم رای می دادند و مصدق از مردم خواسته بود که رای بدهند. مردم فعاليت فوق العاده ای در انتخابات کردند و از فردای آن روز که قرائت آراء شروع شد و رئيس نظارت هم سيد محمدصادق طباطبايی بود در رديف اول منتخبين تهران تمام کانديداهای جبهه ملی بودند و نکته جالب اين است که جبهه ملی در همين تحصن تشکيل شد يعنی موقعی که دکتر مصدق و يارانش در کاخ متحصن بودند، آنجا پيشنهاد شد که اين هيئت و اين تشکيلات بنام جبهه ملی ناميده بشود و دکتر مصدق هم موافقت کرد.[۲] چندی بعد ابوالحسن عميدی نوری و عباس خليلی از جمع بيست نفری جدا شدند و به جای آن ها اللهيار صالح و امير تيمور کلالی به هستهً مرکزی جبههً ملی پيوستند. روز اول آبان ۱۳۲۸همگی در منزل دکتر مصدق گرد آمدند و تصميم گرفته شد که از اين پس نام «جبههً ملی ايران» را بر گروه خود بگذارند و هياًتی متشکل از مشار اعظم، دکتر شايگان، محمود نريمان و کريم سنجابی اساسنامه و آئين نامه های مربوط به جبههً ملی را تهيه و تنظيم کنند.

اما طرح تشکيل جبهه ملی با مشارکت احزاب و گروههای موجود در آن زمان پس از تبعيد دکترمصدق به احمد آباد پی ريزی شد و در۲۱ آبان ماه ۱۳۲۸جبهه ملی ايران رسما تشکيل شد.

روز ۱۷ آبان به دعوت جبهه ملی، متينگ بزرگی در ميدان بهارستان برپا شد. دکتر مصدق بعنوان رهبر جبهه ملی، از مردم خواست که برای انتخاب نمايندگان ملت و پيروزی آنها، همچنين مبارزه برای استيفای حقوق ايران از نفت، به مبارزه ادامه دهند. در نيمه دوم آن ماه انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات تهران به استناد گزارشهائی که در بارهً سوء جريان انتخابات دريافت کرده بود، بطلان انتخابات تهران و حومه را اعلام داشت و با تجديد انتخابات تهران، کانديداهای جبهه ملی حائز اکثريت شدند. دکتر مصدق که نمايندهً اول مردم تهران شده بود، در توضيح برنامهً نمايندگان جبهه ملی به روزنامه نگاران گفت: «برنامه کار ما در مجلس مخالفت با قرارداد گس ـ گلشائيان و حفظ و حراست از آزادی های فردی و اجتماعی خواهد بود.[۳] بايد گفت که فرق مصدق با ساير سياستمداران اين بود که او به رای مردم اعتقاد داشت چنانکه می گفت:« هيچ قانونی بالاتر از ارده ملت نيست»؛ و يا «قنون اساسی برای ملت است نه ملت برای قانون اساسی».

دکتر مصدق در مجالس قبلی هم به شدت به دنبال اصلاح قانون انتخابات بود تا به عنوان مثال حداقل کسی بتواند رای دهد که نام کانديدای مورد نظر خود را بر برگه بنويسد نه اينکه اربابان رعايای خود را به پای صندوق بياورند و ... به اين لحاظ بود که دکتر مصدق بعداً هم طرح اصلاح قانون انتخابات و تقسيمات کشوری را به مجلس ارائه کرده بود که در اين مورد هم مشکل پيش آمد. حتی دولت او در صدد اعطای حق رای به زنان هم بود اما با مخالفت شديد روحانيون روبرو شد واين اقدام نيز ناتمام ماند و با توجه به شرايط بحرانی کشور و ابعاد اعمال نفوذ گستردهً ارتش و عدم توفيق قانون اصلاح انتخابات کار به مرحلۀ عمل نرسيد.

جالب است بدانيم مساله اصلاح قانون انتخابات و انتخابات آزاد به حدی برای دکتر مصدق اهميت داشت که هميشه بر آن تاکيد داشت و به محض تشکيل دولت هم برنامۀ خود را چنين اعلام کرده بود:

۱- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور بر طبق قانون طرز اجرای اصول ملی شدن صنعت نفت و تخصيص عوائد حاصله از آن به تقويت اقتصادی کشور و موجبات رفاه و آسايش عمومی.

۲ ـ اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری‌ها.

و اجرای اين دو اصل هم در حقيقت ضامن تامين استقلال و برقراری دموکراسی در ايران بود. زيرا با ملی شدن نفت، گام بسيار بزرگی در راه استقلال برداشته می شد، و با انتخابات آزاد و مناسب، ملت به يکی از مهم ترين شرايط دموکراسی دست می يافت.

روز ۲۶ آذرماه ۱۳۳۰(۱۷دسامبر۱۹۵۱) دکتر محمد مصدق نخست وزير وقت در آستانه انتخابات دوره هفدهم قانونگذاری در يک نطق مهم سياسی ـ آموزشی خطاب به ايرانيان تاکيد کرد:

«اين انتخابات، نخستين انتخابات پس از مشروطيت خواهد بود که در آن نفوذ خارجی و دخالت ارباب قدرت و سياست وجود نخواهد داشت. اين انتخابات، کاملا آزاد خواهد بود و رای دهندگان بايد با درنظرگرفتن وجدان و منافع ملی (وطن) هرکس را که مايلند و به شايستگی، دلسوزی و درستی او اطمينان دارند انتخاب کنند و تحت نفوذ و تلقين هيچکس نبايد باشند جز اراده و خواست خودشان و باچشم باز؛ و فلسفهً دادن رای مخفی هم همين است.» وی خطاب به ملت افزود: «شما با ورقه ای که به صندوق می اندازيد برای دو سال سر نوشت خود و کشور را در اختيار وکيل خويش می گذاريد، لذا بايد قبلا اين فرد يا افراد را به خوبی بشناسيد که امانت دار باشند. وطن امانتی است که شما به دست ايشان می سپاريد. وظيفه دولت درجريان انتخابات تنها اين است که از صندوقها محافظت شود و آراء شما محفوظ بماند و خوانده شود و روز رای گيری آرامش و امنيت برقرار باشد. از سر و صداها در جريان مبارزات انتخاباتی واهمه نکنيد که دمکراسی همين است، همان طور که نبايد از قهر و آشتی های نمايندگان و اظهارات تند و تيزشان در مجالس نگران نشويد که اينها هم از جزئيات دمکراسی هستند و از آن جدا نيستند. بايد توجه داشته باشيد با کارهايی که شده است، وطن ما ايران اينک زير ذره بين جهانيان قرار دارد، بايد رشد سياسی و فرهنگی خود را در اين انتخابات آزاد به ثبوت برسانيد تا سلطه گران در اراده و رشد شما منفذی نيابند تا دوباره از آنجا وارد شوند و رخنه خودرا شروع کنند که اخراج مجدد شان نياز به زحمت و مرارت فراوان و صرف وقت دارد.»

انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی در دورهً نخست‌وزيری دکتر محمد مصدق بود و در همين دوره بود که مصدق درصدد برآمد تا اصلاح قانون انتخابات را جهت کم کردن دخالت‌های دربار به اجرا بگذارد. او که قصد داشت اين قانون را در مجلس شانزدهم به سرانجام برساند به دليل اهميت پرداختن به موضوع نفت ايران، نتوانست اقدامی در مورد اين قانون انجام دهد، بنابراين علی‌رغم تمايل وی، انتخابات مجلس هفدهم به همان ترتيب گذشته انجام گرفت و همان قانون انتخابات پيشين در مورد انتخابات مجلس دوره هفدهم مجلس شورای ملی نيز به اجرا درآمد.

انتخابات دوره هفدهم مجلس در حال برگذاری بود که مصدق به دليل شرکت در دادگاه لاهه مجبور به ترک ايران شد و به همين سبب برای اين که نظارت دولت را بر روند انتخابات از دست ندهد دستور توقف رأی‌گيری را داد و ادامه انتخابات را به بعد از بازگشت خود از لاهه موکول کرد و اين در حالی بود که ۸۰ نفر از نمايندگان انتخاب شده بودند. در واقع اين عمل مصدق مبنی بر توقف انتخابات در نبود خود او، می‌توانست به دليل ترس مصدق از اعمال نفوذ طبقه حاکمه دربار و منتفذان کشور باشد.[۴]

اکنون نيز، چهل و پنج سال پس از درگذشت دکتر مصدق، سلب حقوق و آزادی‌های اساسی ملت ايران، کودتاگران حاکم را در معرض بحران‌های جدی سياسی و اجتماعی در عرصه‌‌های داخلی و بين‌المللی قرار می‌دهد. از اين رو بايد به ملت ايران هشدار داده، خاطر نشان کرد که مجموعه‌ً سرکوب ها و تضييقاتی که پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ صورت پذيرفته است، مانند نقض حاکميت ملت از سوی کودتاگران که به بازداشت فعالان سياسی، حقوق بشری، جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجويی، معلمان و شکنجه ها و اعدام های معترضان ... انجاميده است، دارای منشاء و هدفی مشترک بوده‌ است.

مصدق می گفت: گرسنه می مانيم و آزادی و استقلال خود را از دست نمی دهيم. مصدق خود را خدمتگزار مردم می دانست. اما منبع اصلی نيروی مصدق، نيروی شکست ناپذير مردم بود. او فقط به اين نيرو تکيه می کرد، فقط به اين نيرو اعتماد داشت و فقط از اين منبع نيرو می گرفت و ايمان داشت که بالاخره مردم روزی پيروز می شوند.

دکتر پرويز داورپناه

*به مناسبت ۱۴ اسفند ۱۳۹۰، سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق

منابع:

[۱] نطق های دکتر مصدق در دورهً شانزدهم مجلس شورای ملی، چاپ اوّل ۱۳۴۸، انتشارات مصدق(پاريس).
[۲] معرفی و شناخت دکتر محمد مصدق، محمد جعفری قنواتی، چاپ اوّّل۱۳۸۰، نشر قطره، تهران
[۳]حنبش ملی شدن صنعت نفت ايران و کودتای۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرهنگ غلامرضا نجاتی، چاپ دوّم، ۱۳۶۵، شرکت انتشار.
[۴]مصدق، به اهتمام علی جان زاده، چاپ اوّل ۱۳۵۸، انتشارات همگام.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016