جمعه 4 فروردین 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بی تفاوتی سیاسی یک ملت زمینه حمله نظامی! ناصر مستشار

بی مسئولیتی و بی تفاوتی سیاسی یک ملت به مسائل حاد کشور در همه زمینه ها ،بهترین زمینه ها را برای حمله نظامی بیگانگان مهیا می سازد!

امان از روزهای بی تفاوتی یک ملت که عاقبت زمینه ساز همه آفات ها ی موذی و آسیب پذیری یک کشور خواهد شد!

همانطوریکه سال گذشته به سرخوردگی مردم پس از فرونشستن جنبش سبز در مقاله زیر اشاره نمودم:

مقصران واقعی بن بست کنونی کیستند؟

اینک وضح گردیده است که مماشات و سهل انکاری در پیچ و خم های تاریخ بسیار سرنوشت ساز هست!

تاریخ هیچگاه به مغازه میوه فروشی شباهت نخواهد یافت که مشتری با آسوده خاطر و آرامش بتواند میوه های خوب را انتخاب کند، بلکه جبر تاریخ با سرعت بی نظیرش مهلت انتخاب را کاملا بسیار کوتاه در اختیار بازیگران سیاست جهت تصمیم گیری می دهد. بقول معروف تا تنور داغ هست باید نان را پخت!

امروز سه شنبه یکم فروردین 1391 خورشیدی ـ هنگامی که خبر زیر را خواندم سال نو را با دلی گریان آغاز کردم.مقابل صفحه اینترنت اشک ریختم ودر خودم گریستم.دختر پنج ساله ام از گریستنم آگاه شد و از من پرسید ،بابا چرا گریه می کنی ؟ گفتم این اشک شادی سال نو هست و گریه و غمگساری نیست ! دخترم از من پرسید ، آیا همه ایرانی ها درآغاز سال نو گریه می کنند ؟ گفتم نه همه ایرانی بلکه بعضی از آنها هنگام طلوع بهار ، اشک شادی را در صورت خود لمس می کنند!دخترم گفت چرا ایرانی ها موقع شادی و غم گریه می کنند؟ به دخترم گفتم ـ گریستن بعد از هزاران سال رنج واندوه وشادمانی به بخشی از فرهنگ ما ایرانی ها تعلق یافته است ونمی توانیم آنرا ترک کنیم !



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


zendan-7sin

عکس/ سفره هفت سین کوچکی مقابل زندان اوین؛ بابا دوستت دارم به خانه برگرد.

ایکاش چند صد نفر ایرانی به یاری عزیزانی که در مقابل زندان اوین رفته بودند تا تحویل سال نو رابا عزیران خود آغاز کنند به همبستگی می پرداختند!

کامنت زیر توجه مرا به خود جلب کرد!

«سهم این همه مجاهدت فقط ۴ نفره یعنی. پس کجا هستند بقیه کسانی که می خوان انقلاب کنن و بساط ظلم برچینند؟ دکتر ملکی با این سن و سال و نوری زاد خدایا ما را اصلاح کن. فقط حاکمیت نیست که باید از شرم سر در گریبان کند ملت هم باید. تا مظلوم نباشد ظالمی پا نگیرد. جا دارد که همه از خجالت بمیریم دیگری کاری به خلخال و حاکم ندارد. انسانیت است که مرده است.»

همین امشب جشن سال نو ایرانی در برلین برگزار شده بود.بسیاری از ایرانی ها در آن جشن شرکت کردند. منهم می خواستم به آن جشن بروم.اما پس از خواندن خبر فوق دیگر هیچ دلخوشی برای شرکت در آن نداشتم.

ایرانی های بسیاری در چنین جشن هائی شرکت می کنند. ایرانی هائی که سالهای قبل برای پناهندگی به اروپا آمدند و با نوشتن زندگی نامه هائی علیه ظلم و ستم وشکنجه حکومت اسلامی که آنها را نیز تحت تعقیب قرار داده بود و اگر دستگیر می شدند اعدام می شدند که عاقبت توانستند پاسپورت پناهندگی بدست آورند و دارای اقامت کشورهای اروپائی شدند.شوربختانه درصد بالائی آنها پس از قبولی پناهندگی به سفارت های جمهوری اسلامی رفتند و پاسپورت ایرانی تقاضا کردند و اقامت اروپائی خودرا به پاسپورت ایرانی انتقال دادند تا به ایران سفر کنند. انگار آنها اصلا تحت تعقیب ماموران جمهوری اسلامی نبودند!دولت های اروپائی نیز هیچ اعتراضی به دروغگوئی این دسته از ایرانیان نکرد و هیچگاه جویای وضعیت تحت تعقیب بدون آنها را به زیر سئوال نگشید!

من فکر می کنم که دولت های اروپائی ها هم به ایرانی ها ی مماشات کار بیشتر ترجیح می دهند تا به مبارزان راه آزادی ودمکراسی استقلال کشور !!

خوب بخاطر دارم که در دوره دولت خاتمی ،سازمان فدائیان خلق ( اکثریت) جلسه ای در کانون پناهندگان ایرانی در برلین تشکیل داد که همه زمینه های برگشت پناهندگان سیاسی به ایران را فراهم سازد.

همان موقع به مسئول کانون پناهندگان ایران گفتم : تا به حال فکر می کردم که کانون پناهندگان مرکز دریافت پناهندگی هست نه پس دادن پاسپورت پناهندگی وبازگشت به ایران اسلامی ؟ او در پاسخم گفت : ما فقط سالن کانون پناهندگان را در اختیار سازمان فدائیان خلق (اکثریت ) گذاشتیم تا جلسه خود را برگزار کنند واز محتوای جلسه هیچ خبری نداشتیم و بعداز پی بردن به نیات آنها به اقدام آنها اعتراض کردیم !؟

آری چند ایرانی آزاده ، امروز برای تحویل سال نو در کنار زندان اوین بر روی زمین سرد نه مبل های راحت بلکه روی بتون نمناک و روی پتو نشستند تا سال نو را باعزیران خود تحویل نمایند.عزیرانی که آنسوی میله های زنگ زده زندان و در سلول های وحشت و شکنجه بدون هفت سین و آجیل و هدیه های نوروزی خانواده خویش سال کهنه را نو کردند و در عمل هیچ هیچ چیز تازه نشد ! وضعیت برای آنها بدتر شد نه بهتر ،چراکه هیچ پشتیانی از خانواده های آنها در کنار زندان اوین از جانب مردم ایران بعمل نیامد.

بخش مرفه مردم ایران زمین درمسافرت های نوروزی داخل و خارج کشور توانستند روز کهنه خود را نو کنند و زندانی سیاسی اصلا موضوع آنها نبود!

سال ها پیش وقتی برای یک ایرانی وطن پرست از قتل های زنجیری صحبت می کردم از من پرسید ،آیا آنها همه مقتولین را با ضربات زنجیر می کشتند؟!از وطن پرستی او بسیار متعجب شدم !

سئوال اساسی در اینجاست ،براستی آنها که سالهای درازی هست که در زندانها رعب و وحشت بسر می برند ،چرا و برای سعادت کدام ملت گرفتار آمده اند ؟ آیا برای انباشتن سرمایه خود به زیر شکنجه می روند یا برای آسایش و آزادی مردم به زندان افتاده اند؟

چرا مردم مورد دفاع این زندانیان از آنها پشتیبانی نمی کنند؟

تاریخ روزی همه را محاکمه خواهد کرد.نه فقط دولتمردان ستمگر را بلکه مردم را به پرسش فرا خواهد خواند!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016