گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
22 اسفند» سازشناپذيری ضعف بهار عربی، حميد فرخنده15 اسفند» بازگشت خاتمی به خاتمی، حميد فرخنده 23 آبان» شير سوريه بیيال و دم میشود، حميد فرخنده 10 آبان» جرس فرياد میدارد، حميد فرخنده 30 شهریور» امواج ماهواره و نيمه پنهان رهبر، حميد فرخنده
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! منتقدان میتوانند بهترين دوستان باشند، نگاهی به نقد عباس عبدی از سبزها، حميد فرخندهبه علت نبود ابزارهای نظرسنجی آزاد در ايران و غيرقابل اعتماد بودن آمارهای حکومتی، به همان ميزان که سبزها و ديگر تحريمکنندگان نمیتوانند ميزان دقيق موفقيت تحريم را ارزيابی کنند، آقای عبدی نيز نمیتواند نسبت به ميزان مشارکت مردم در سطح کشور چنين با قاطعيت سخن بگويد. به همان ميزان که سبزها نمیتوانند با قاطعيت بگويند ميزان مشارکت را ۲۰ درصد کاهش دادهاند، آقای عبدی نيز نمیتواند با قاطعيت بگويد که سبزها نتوانستهاند به چنين موفقيتی دست يابندويژه خبرنامه گويا عباس عبدی در مصاحبه ی اخير خود با سايت عصر ايران سياست تحريم انتخابات از سوی سبزها را مورد انتقاد قرار داده است، تحريم را ناموفق خوانده، شرکت محمد خاتمی در انتخابات ۱۲ اسفند را عملی درست و شجاعانه ترين تصميم رئيس جمهور پيشين ارزيابی کرده و نهايتا نامه ی منتسب به زندانيان سياسی که مردم را به تحريم انتخابات مجلس نهم دعوت کرده بودند، جعلی خوانده است. ادبيات اين نامه نيز که شرکت در انتخابات را مشارکت در تحکيم پايه های استبداد ناميده بود، به عنوان عملی غيردمکراتيک سخت مورد انتقاد آقای عبدی قرار گرفته است. اين اظهارات عباس عبدی واکنش انتقادی برخی ازتحليلگران سياسی و نيروهای نزديک به جنبش سبز را در پی داشته و حتی تفسيرها و کامنت ها در فضای مجازی گويای خشم بخشی از سبزها نسبت به گفته های آقای عبدی است. عباس عبدی چهره ی برجسته روزنامه نگاری ايران است که عموما چه در جايگاه روزنامه نگار و چه در مقام تحليلگر نگاهی منصفانه و علمی و آماری به رويدادهای اجتماعی و سياسی کشور دارد. در مورد جعلی بودن نامه ی زندانيان سياسی بايد بويژه بخاطر در بند و محدوديت بودن شان، منتظر توضيحات روشنگرانه ی آنها بود. اما تلاش برای به زير سوال بردن نقطه نظرات عباس عبدی با اين استدلال که مطالب اش در مطبوعات داخل کشور منتشر می شوند يا اينکه او می تواند با راديو و تلويزيون های خارج از کشور مصاحبه کند درحاليکه بسياری از روزنامه نگاران در زندان اند يا ممنوع القلم و ممنوع المصاحبه اند، استدلالی نابجاست. اين نوع استدلال هيچ فرقی با استدلال طرف مقابل ندارد که به صرف اينکه نظر يا گفته ای در بی بی سی يا ديگر رساناهای خارج کشور اعلام شده يا انتشار يافته آن را غلط و نشانه ی دشمنی و غرض ورزی گوينده يا نويسنده ی آن سخن و نظر می داند. آنها که تکثر نظرات و آرا در جنبش سبز و اصلاح طلبانه را برنمی تابند شايسته است به گفته ها و بيانيه های ميرحسين موسوی عنايت داشته باشند که فعالان و هواداران جنبش سبز را از اينگونه نگاه ها به کسانی که سخن و نظر ديگری دارند برحذر می داشت. او در اولين ديدار با دختران خود بعد از انتخابات ۱۲ اسفند درمورد شرکت محمد خاتمی در انتخابات گفت که "بايد به شخصيت و انتخاب آقای خاتمی احترام گذاشت". پيام ميرحسين موسوی در اين اظهارنظر کوتاهش در حصر، احترام به تکثر آرا و نظرات در جنبش سبز است، چنانکه روش و منش او در آزادی بود. نقد نه تنها نشانه دشمنی نيست بلکه می تواند نشانه دوستی و دلسوزی باشد. چنانکه بهترين دوستان يک فرد يا يک جريان سياسی نيز آنهايی نيستند که به تعريف و تمجيد مشغولند و عيب و ايرادات را يا نمی بينند يا نمی گويند. تاکيد بر ضرورت رعايت معيارهای گفتگوی دمکراتيک اما طبيعتا به معنی نقد نکردن استدلال های عباس عبدی در مورد ناموفق بود تحريم انتخابات نيست. استدلال های آقای عبدی آنجا که درمورد ميزان مشارکت سخن می گويد و آنگاه که به ميزان تبعيت پذيری رفتار سياسی بدنه ی جنبش سبز يا اصولا بخشی از مردم از دعوت رهبران سياسی اين جنبش به تحريم انتخابات اشاره می کند از پايه های قوی برخوردار نيست. او بر اين نظر است که اگر انتخابات از سوی سبزها تحريم هم نمی شد تقريبا ميزان مشارکت همين بود که شاهد بوديم. می گويد آنها که در انتخابات شرکت نمی کنند به دعوت اين و آن کاری ندارند و به هرحال دعوتی هم نمی شد تحريميان کار خود را می کردند. تلويحا می گويد دعوت رهبران جنبش سبز و نيروهای سياسی به تحريم انتخابات مانند "روغن ريخته نذز امام زاده کردن" است. می گويد ميزان مشارکت در انتخابات اخير کم و بيش مانند نرخ مشارکت در انتخابات مجلس هشتم بود. به زعم او تحريم انتخابات از سوی جنبش سبز نتوانست ميزان مشارکت را ۲۰ درصد پايين بياورد. معتقد است اگر نيرويی بتواند ۲۰ درصد ميزان مشارکت را پائين بياورد آنقدر قوی هست که نگذارد انتخابات به شکلی برگزار شود که نياز به تحريم آن داشته باشد. می گويد يک روز قبل از انتخابات هم می شد از حال و هوای شهر فهميد که تحريم کنندگان چنين توانی ندارند. بر مدعاهای مطرح شده از سوی آقای عبدی ايرادات مختلفی وارد است. چگونه آقای عبدی می تواند با قاطعيت در مورد ميزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم سخن بگويد درحاليکه داده ها و شواهد بسياری دال بر مخدوش بودن نتايج اعلام شده و مهندسی انتخابات از سوی حکومت دارد؟ شايد تنها چند نمونه از آمار اعلام شده از سوی وزارت کشور و ديگر مقام های مسئول در تهران و شهرستان ها و بازديدهای برنامه ريزی شده از سوی حکومت برای خبرنگاران خارجی از برخی شعب اخذ رای در تهران گويای غيرقابل اعتماد بودن نتايج اعلام شده باشد: ۱.درحاليکه ميزان مشارکت رای دهندگاه تهرانی در انتخابات مجلس هشتم ۳۰ درصد بوده چگونه است که مشارکت آنها به ۴۸ درصد در انتخابات مجلس نهم رسيده است ؟ اين سوال به ويژه از اين جهت مهم به نظر می رسد که انتخابات مجلس نهم، دو سال بعد از رياست جمهوری خرداد ۱۳۸۸ انجام شده است. انتخاباتی که در آن، حتی مطابق آمار حکومتی اکثريت مردم تهران به کانديدايی رای دادند که حکومت را به تقلب گسترده عليه خود متهم کرد. از سوی ديگر انتخابات مجلس نهم اولين انتخاباتی بوده که اکثريت قريب به اتفاق اصلاح طلبان نه تنها در آن شرکت نداشته اند بلکه آن را تحريم کرده اند. حتی اگر فرض شود که اصلاح طلبان اقليت بسيار کوچکی در ميان ۳۰ درصد رای دهندگان تهران در انتخابات مجلس هشتم بوده اند، اين سوال مطرح است که به چه دلايلی در غياب آنها، تعداد رای دهندگان تهرانی بايد به جای کمتر شدن بسيار بيشتر شده باشد؟(۱) ۲. چگونه می شود پذيرفت می شود آنچنانکه مسئولان ستاد انتخابات کشور اعلام کرده اند ميزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم در اهواز به بيش ۱.۵ برابر، در اروميه به بيش از ۱.۶ برابر و در رشت به بيش از ۲.۶ برابر مجلس هشتم رسيده باشد؟ شايد افزايش جمعيت علت ميزان کمی از اين افزايش باشد، اما قطعا ساختگی بودن آمار اعلام شده را گواهی می دهد. مثلا به کدام دلايل سياسی يا جامعه شناختی ويژه ای ممکن است دلبستگی مردم شهری چون رشت به شرکت در نخستين رای گيری پس از انتخابات مناقشه برانگيز ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، چنان افزايش يافته باشد که ۲.۶ برابر بيش از انتخابات مجلس قبل به پای صندوق های رای بروند؟!(۲) ۳. ضدونقيض گويی های مسئولين برگزاری انتخابات درمورد تعداد واجدين شرايط و ميزان مشارکت هم در وزارت کشور هم در سطح استان ها فراوان و بی سابقه بوده است. به علت نبود ابزارهای نظرسنجی آزاد در ايران و غيرقابل اعتماد بودن آمارهای حکومتی، به همان ميزان که سبزها و ديگر تحريم کنندگان نمی توانند ميزان دقيق موفقيت تحريم را ارزيابی کنند، آقای عبدی نيز نمی تواند نسبت به ميزان مشارکت مردم در سطح کشور چنين با قاطعيت سخن بگويد. به همان ميزان که سبزها نمی توانند با قاطعيت بگويند ميزان مشارکت را ۲۰ درصد کاهش داده اند، آقای عبدی نيز نمی تواند با قاطعيت بگويد که سبزها نتوانسته اند به چنين موفقيتی دست يابند. در غياب آمار و اطلاعات دقيق، شواهد اما سخن می گويند. علاوه بر دلايل گفته شده در مخدوش بودن نتايج اعلام شده، مشاهدات مختلف شهروند-خبرنگاران و ديگر ناظران از گوشه و کنار تهران و ديگر شهرهای بزرگ کشور گويای خلوتی چشمگير حداقل در برخی از شعب اخذ رای بوده اند. استدلال عباس عبدی در مورد نقش رهبران سياسی و ميزان نفوذ آنها بر رفتار سياسی رای دهندگان نيز سوالات مختلفی را برمی انگيزند. البته اين نشانه ی موفقيت يک رهبر يا يک حزب سياسی است که بتواند بر رفتار سياسی بخش هرچه بيشتری از مردم کنترل داشته باشد، اما آيا بايد هميشه تفاوت ميان رهبران سياسی و مردم چنان زياد باشد که مثلا بخشی از مردم خواهان مشارکت باشند و رهبر يا رهبران سياسی بتوانند با دعوت به تحريم آنها را از رفتن به پای صندوق های رای بازدارند؟ آيا اين نشانه ی ضعف و بی اثری يک رهبر سياسی است که مواضعی شبيه به مواضع هوادارانش يا بخشی از مردم کشورش در يک انتخابات داشته باشد؟ آن هم در شرايطی که رهبران و فعالان جنبش در حصر يا حبس اند، فعاليت احزاب عمده سياسی ممنوع اعلام شده و مطبوعات و رساناها عموما در اختيار يک جريان خاص قرار دارند؟ چرا آن را نشانی از همبستگی ملی بخشی از يک ملت، هم صدايی و عمل مشترک که سرمايه ی اجتماعی را تحکيم می بخشد ارزيابی نکنيم؟ مگر شرکت در انتخابات مثل علاقه به قليان کشيدن است که مثلا ميرزای شيرازی با تحريم تنباکو دوستداران قليان را وادارد برای دستيابی به هدفی سياسی موقتا از لذت مصرف تنباکو دست بکشند؟ آيا اگر آقايان موسوی و کروبی مشارکت در انتخابات و رای دادن به کانديداهايی نظير علی مطهری يا اصلاح طلبانی که از صافی شورای نگهبان رد شده بودند را به مردم توصيه کرده بودند، ميزان مشارکت تفاوت چشمگيری با آنچه شاهد بوديم نداشت؟ آقای عبدی چگونه می تواند درصد کسانی که بخاطر دعوت رهبران جنبش سبز به پای صندوق های رای نرفتند را نسبت به کسانی که در هرحال انتخابات را تحريم می کردند، مشخص کند؟ ۲۰ يا ۳۰ درصد مردم ممکن است از دعوت رهبر سياسی يا حزب مورد علاقه ی خود برای شرکت کردن در يک انتخابات يا برعکس تحريم آن، پيروی کنند، اما همان ۲۰ يا ۳۰ درصد يا بيشتر ممکن است بخاطر سرکوب شديد يا مجموعه ای از عوامل سياسی و اجتماعی حاضر به پرداخت هزينه ی بيشتر برای حمايت از رهبری سياسی خود يا حضور خيابانی برای پشتيبانی از برنامه های حزب سياسی مورد علاقه ی خويش و يا مخالفت فعال با برگزاری انتخابات غيرآزاد و ناعادلانه نباشند. اينکه عباس عبدی روز قبل از انتخابات در زير پوست شهر از نيروی تحريم کنندگان حضوری و فعاليتی نمی بيند بخاطر وجود چماق بر سر شهر و حضور چکمه بر کف شهر است. اگر آقای عبدی در کشوری می زيست که انتخابات در آن طريقيت داشت نه موضوعيت، طريقت آن ۲۰ درصدی ها نيز البته متفاوت می بود، شهر حال و هوای ديگری داشت و پيروزی يا شکست البته تجلی ديگری می يافت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|