پيروزی تاريخی وعبرت انگيز يک زن مصمم در ميانمار، پرويز داورپناه
انتخابات مياندورهای ميانمار روز يکشنبه (اول آوريل) پس از اصلاحاتی که در اين کشور صورت گرفته از اهميت زيادی برخوردار است. آنگ سان سوچی ۲۰ سال از عمرش را در حبس خانگی گذرانده است و حزب وی يکی از ۱۷ حزب مخالفی است که در اين انتخابات شرکت کرده است
اين ديگر دروغ اوّل آوريل نيست. پيروزی خانم سوچی در انتخابات ميانمار اثبات کرد که حق بر تر از زور است.
خانم سوچی توانسته است روز اول آوريل سال جاری يکی از ۴۵ کرسی پارلمان ميانمار (برمه) را به دست آورد.
انتخابات مياندورهای ميانمار روز يکشنبه (اول آوريل) پس از اصلاحاتی که در اين کشور صورت گرفته از اهميت زيادی برخوردار است. آنگ سان سوچی ۲۰ سال از عمرش را در حبس خانگی گذرانده است و حزب وی يکی از ۱۷ حزب مخالفی است که در اين انتخابات شرکت کرده است.
خانم سوچی چهره ای مصمم در سراسر جهان است که بيشترين سالهای زندگی اش را در راه آزادی و آرمانش داده است. آرمانی که بر اساس آن می خواهد کشورش، ميانمار، از زير يوغ رژيم ديکتاتوری رها شود.
خانم سوچی گفته است:
«من به نبرد مسلحانه اعتقاد ندارم، زيرا اين سنت را به جای خواهد گذاشت تا هرکس که سلاحهای مجهزتری در اختيار دارد، قدرت را از آن خود کند. حتی اگر جنبش دموکراسیخواهی از راه توسل به روشهای خشونتآميز به پيروزی برسد، باز در ذهن مردم اين انديشه را بهجای خواهد گذاشت که هر که زورش بيشتر است، برنده نهايی است. اين تفکر، کمکی به برقراری دموکراسی نمیکند.»*
خانم سوچی معتقد است:
«شرافت سياسی به معنای صادق بودن در عرصه سياست است. يکی از مهمترين چيزها برای فردی که در اين عرصه کار و فعاليت میکند، اين است که وی هرگز نبايد مردم کشورش را فريب دهد. سياستمداری که مردم را فريب میدهد، فاقد شرافت سياسی است و سران حکومت کشور من اصلاً معنای شرافت سياسی را نمیدانند، زيرا همواره مشغول فريبدادن مردم هستند...»*
آنگ سان سوچی که در عين داشتن گرايشهای بودايی، بخشی از دوران نوجوانی و جوانی خود را در هندوستان گذرانده و به باور برخی محققان، زندگی در اين کشور به تأثيرپذيری وی از انديشههای مبارزاتی گاندی و رويکرد وی در نبرد سياسی عاری از خشونت انجاميده، خود معتقد است:
«من خودم را نه يک سياستمدار گاندیوار تلقی میکنم و نه يک سياستمدار بودايی. البته من يک بودايی هستم و در طی تمامی مراحل زندگیام تلاش کردهام به اصول آئين بودايیعمل کنم. واقعيت اين است که من ستايشگر کسانی هستم که جنبش اوليه استقلال برمه را پايهريزی کردند. دليل اصلی من برای مخالفت با روشهای مبارزاتی خشونتآميز اين است که توسل به اين اقدامات باعث پايهريزی يک سنت غلط میشود؛ سنت تغييردادن وضعيت سياسی از راه توسل به زور. اگر شما خواهان پايهريزی يک سنت قوی از دموکراسی در کشور هستيد، يکی از اصول اساسی برای آفريدن اين سنت، ايجاد تغيير سياسی صلحآميز از طريق بهشمار آوردن اراده مردم است؛ ارادهای که خود را از طريق صندوقهای رأی آشکار میکند و نه از طريق نيروهای مسلح. ما که خواهان تغييردادن نظامی هستيم که معتقد است «حق با کسی است که زور دارد»، بايد اثبات کنيم «حق» برتر از زور است.
«...نبرد برای دموکراسی نبردی برای بهبود زندگی روزانه ماست و نبردی است دائمی و توقفناپذير... من میدانم که رژيم توانايی اين را دارد که هر بلايی که دوست دارد بر سرم بياورد و با اين حال هيچ ترسی از آنها ندارم. نترسيدن من ناشی از ناآگاهیام نسبت به اين توانايی رژيم نيست. نترسيدن من ناشی از عدم نفرت من به رژيم است. ترس و نفرت دست در دست هم جلو میروند...»*
آنگ سان سوچی دختر ژنرال آنگ سان است که در سال ۱۹۴۷ در مورد استقلال ميانمار که در آن زمان برمه خوانده می شد، با بريتانيا وارد مذاکره شد. ژنرال آنگ سان يکسال بعد، و زمانيکه آنگ سان سوچی تنها دو سال داشت، ترور شد.
آنگ سان سوچی در سال ۱۹۸۸ و پس از بيست سال تحصيل در خارج از کشور از جمله در بريتانيا، به ميانمار بازگشت. در اين سال، ميانمار دستخوش تظاهرات گسترده مردم برای دموکراسی و سرکوبی های ارتش بود و سرانجام نظاميان حکومت را در دست گرفتند.
سوچی وارد سياست شد و با گروهی از همفکرانش اتحاد ملی و دموکراسی را بنياد نهاد و خود دبير کلی آن را بر عهده گرفت. حکومت نظاميان او را بازداشت کرد و شرط آزادی او را خروج وی از برمه اعلام داشت. اما آنگ سان سوچی از ترک ميانمار خودداری کرد و در انتخاباتی که سال بعد تحت فشار دولت نظاميان برگذار شد پيروز گرديد. اما انتخابات توسط حکومت نظاميان باطل وآنگ سان سوچی بار ديگر بازداشت شد. نتيجه اين رسوايی بين المللی، اعطای جايزه صلح نوبل به آنگ سان در سال ۱۹۹۵ بود، اما نظاميان تسليم نشدند. در همان سال، دولت، آنگ سان را رها کرد اما حکم بر آن داد که اگر وی ميانمار را برای ديدن خانواده اش ترک کند، ديگر هرگز اجازه بازگشت نخواهد يافت.
آنگ سان برای بار دوم تصميم گرفت در ميانمار بماند. او از ديدن کودکانش محروم بود و ديگر هرگز شوهرش را که در سال ۱۹۹۹ از بيماری سرطان درگذشت نديد.
در طول بيست سال گذشته، همزمان با دريافت جوائز متعدد، آنگ سان سوچی زندگی شخصی اش را فدای کشورش کرده، اما اوتا انتخابات اول آوريل ۲۰۱۲به هدف نرسيده بود، گرچه هنوز هم آخرين سخن را نگفته است.
آنگ سان سوچی (Aung San Suu Kyi) در سال ۱۹۴۵ در رانگون پايتخت کشور ميانمار به دنيا آمد.
نام وی برگرفته از ۳ نام پدرش، ژنرال آنگ سان، نام مادربزرگ پدریاش سو، و نام مادرش چی است.
پدرش بنيانگذار ارتش نوين برمه (ميانمار) و از مذاکره کنندگان استقلال برمه از انگلستان در سال ۱۹۴۷ بود.
وی که يکی از قهرمانان استقلال برمه شناخته میشود، ۶ ماه پيش از اعلام استقلال اين کشور کشته شد.
مادرش نيز به عنوان يک چهره سياسی در دولت جديد برمه حضور داشت و به عنوان سفير به هند و نپال اعزام شد و فرصتی فراهم آورد تا آنگ سان در سال ۱۹۶۴ به تحصيل علوم سياسی در دهلی بپردازد.
آنگ سان سوچی در ۱۹۶۹ دوره کارشناسی در رشتههای فلسفه، علوم سياسی و اقتصاد را در کالجی در آکسفورد به پايان رساند. سپس به مدت ۳ سال در نيويورک زندگی کرد و در سازمان ملل به کار پرداخت.
او همزمان مجبور بود برای تأمين مخارج خود مطالبی برای مايکل اريس محقق فرهنگ تبت بنويسد. آن دو در ۱۹۷۲ با يکديگر ازدواج کردند. او در ۱۹۸۵ دکترای خود را در دانشگاه لندن از دانشکده مطالعات مشرقزمين و آفريقا، دريافت کرد.*
آنگ سان سوچی در سال ۱۹۸۸ برای نگهداری از مادر بيمارش به برمه بازگشت و از همان سال فعاليتهای دموکراسیخواهانه خود را آغاز کرد.
او پس از بازگشت به برمه درگير مبارزات عليه ژنرال نه وين، ديکتاتور وقت شد که در ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۸ طی يک کودتای نظامی به قدرت رسيد. اين مبارزات توسط ارتش به شدت سرکوب شد.
ديدار او با شوهرش مايکل اريس نيز در کريسمس ۱۹۹۵ آخرين ديدار بود. در آن زمان آنگ سان در برمه باقی ماند و شوهرش کشور را ترک کرد، ولی درخواستهای بعدی شوهرش برای دريافت ويزا با امتناع دولت برمه روبرو شد.
اريس در ۱۹۷۷ از سرطان غير قابل علاج خود آگاه شد. علیرغم درخواست مستقيم کوفی عنان و پاپ ژان پل دوم از حکومت برمه برای دادن ويزا، ديکتاتورها به اين بهانه که امکانات لازم برای نگهداری از مايکل اريس را ندارند از دادن ويزا به او سر باز زدند.
آنان در عوض پيشنهاد دادند که آنگ سان سوچی برای ديدار او از کشور خارج شود. او به طور موقت از بازداشت خانگی در آمد تا بتواند از کشور خارج شود.
ولی او که میدانست در صورت خروج ديگر اجازه ورود به کشور را نخواهد يافت از اين کار امتناع کرد. اريس در سال ۱۹۹۹ در روز ورود به ۵۳ سالگی خود درگذشت.
در ماه مه سال ۱۹۹۰ حکومت نظامی برمه دستور برگذاری انتخابات را صادر کرد. با اينکه سوچی در رانگون در حبس خانگی به سر می برد، حزب تحت رهبری او (ليگ ملی برای دموکراسی) در اين انتخابات با اکثريت قاطع به پيروزی رسيد.
ژنرالهای ارتش از پذيرش پيروزی ليگ ملی برای دموکراسی سر باز زدند و همچنان قدرت را در ميانمار در دست دارند. با وجود اعطای جايزه صلح نوبل به خانم سوچی، او تا سال ۱۹۹۵ در حبس بود.
رفت و آمد خانم سوچی به شدت محدود شد. او بار ديگر در سال ۲۰۰۰ بازداشت، و ۲ سال بعد بدون قيد و شرط آزاد شد.
آنگ سان سوچی نپذيرفت که برمه را ترک کند و گفت ترجيح میدهد در کنار مردم کشورش بماند. در حدود يک سال بعد، در پی بروز درگيری بين هواداران خانم سوچی و طرفداران دولت، بار ديگر سوچی زندانی شد. از آن موقع تا پيش از آزادی سال ۲۰۱۰، سوچی تقريبا بی وقفه در حبس بوده است.
در سال ۲۰۰۳، خانم سوچی در اولين حضور خود در انظار عمومی پس از چندين سال حبس، از پشت دروازههای خانهاش با عدهای از راهبان بودايی معترض ملاقات کرد.
چند روز بيشتر نگذشت که نظاميان برمه برای سرکوب آنچه که جدیترين خطر برای ژنرالهای اين کشور طی ۲ دهه گذشته محسوب میشد، دست به سرکوب خشونتبار اعتراضات زدند.
از آن زمان تا به امروز، در مواردی معدود به ديپلمات های ارشد بين المللی اجازه داده شده تا با آنگ سان سوچی ديدار داشته باشند. دولتهای غربی همواره برای آزادی خانم سوچی تلاش کردهاند.
سوچی ۲فرزند پسر دارد که يکی از آنها، به نام کيم آريس، ساکن تايلند است. وی صاحب چند نواده میباشد که آنها را نديده است.
آنگ سان سو چی در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۰ از بازداشت خانگی خارج شد.
با اجرای فرمان آزادی آنگ سان سو چی، رهبر مخالفان دولت ميانمار و برچيده شدن ايستگاههای پليس در اطراف خانه وی، دوران حصر خانگی اين برنده جايزه صلح نوبل سرانجام سپری شد و صدها نفر از حاميان خانم سوچی، وی را در مقابل درب منزلش مشاهده کردند.
پيداست که راه يافتن يک يا چند نماينده ی حزب خانم ... به پارلمان در يک انتخاب ميان دوره ای که از بيش از ششصد نماينده ی مجلس تنها چهل و پنج تن از آنان بايد از نو انتخاب شوند از لحاظ ظواهر کمّی می تواند کم اهميت پنداشته شود. اما در واقع آنچه به اين انتخابات اهميت بسيار می بخشد، علاوه بر ورود رهبر بلامنازع آزاديخواهان برمه به پارلمان، که در حوزه ی انتخابی خود بيش از نود و نه در صد آراء را نيز به دست آورده است، اين است که با هلهله های شادی صدها هزار تن از مردم اين کشور که از پيروزی رهبر خود چون جشنی ملی استقبال کرده اند و می کنند ديکتاتورها بار ديگر می بينند که ده ها سال خفقان نيز نمی تواند عشق به آزادی را در يک ملت از ميان بردارد. هرچند که نمودارشدن چنين حقيقتی برای چند صدمين بار همه ی نظام های ديکتاتوری جهان را بيش از پيش از مردم و اراده ی آزاد آنان بيمناک می سازد و بر دل های بسياری از آنان لرزه می افکند، اما چنين واقعه هايی همچنين اخطاری است به همه ی آنها.
اين اخطار بدين معنی است که مردم گاه می توانند با بهره برداری از کمترين فرصتی پايه های خودکامگی آنان را متزلزل کنند و حتی کل نظامی را که بر آن يله داده اند از ميان بردارند.
دکتر پرويز داورپناه
۱۴ فروردين ۱٣۹۱ - ۲ آوريل ۲۰۱۲
ـــــــــــــــــــ
احذ:
*کتاب « راه من»، زندگی و انديشه های آنگ سان سوچی، ترجمه ی بيژن اشتری، انتشارات فرهنگ.