چهارشنبه 16 فروردین 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آن‌چه بايد گفته شود، گونتر گراس، برگردان و مقدمه از الاهه بقراط

گونتر گراس
اين‌که آيا درخواست و يا تأثير افراد و محافل شناخته‌شده ايرانی در آلمان بر گونتر گراس جهت نوشتن اين متن تا چه اندازه بوده و يا اساسأ وجود داشته يا نه، بعدأ معلوم خواهد شد ولی نظر گونتر گراس برای ايرانيان ناآشنا نيست و علاوه بر جمهوری اسلامی، برخی از ايرانيان نيز در صلح‌جويی خود، نقش ويرانگر حکومت اسلامی را يا کم‌رنگ می‌کنند و يا ناديده می‌گيرند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

گونتر گراس نويسنده ۸۴ ساله آلمانی و برنده جايزه ادبيات نوبل در متنی که امروز (چهارشنبه ۴ آوريل ۲۰۱۲) در روزنامه معتبر «زود دويچه تسايتونگ» منتشر شد، سياست دولت اسراييل و فروش لوازم جنگی از سوی آلمان به آن کشور را مورد انتقاد شديد قرار داد. اين متن همزمان در روزنامه آمريکايی «نيويورک تايمز»، روزنامه ايتاليايی «لا ريپوبليکا» و روزنامه اسپانيايی «اِل پائيس» منتشر شد.

برای جلوگيری از هرگونه تحريف به ويژه از سوی رسانه‌های جمهوری اسلامی، من ترجمه متن کامل آن را در اينجا در اختيار علاقمندان قرار می‌دهم.

اينکه آيا درخواست و يا تأثير افراد و محافل شناخته شده ايرانی در آلمان بر گونتر گراس جهت نوشتن اين متن تا چه اندازه بوده و يا اساسا وجود داشته يا نه، بعدا معلوم خواهد شد ولی بخشی از نظر گونتر گراس برای ايرانيان ناآشنا نيست و علاوه بر جمهوری اسلامی، برخی از ايرانيان نيز در صلح‌جويی خود، نقش ويرانگر حکومت اسلامی را يا کمرنگ می‌کنند و يا ناديده می‌گيرند.

گونتر گراس بلافاصله پس از انتشار اين متن، چه در آلمان و چه در ديگر کشورهای اروپايی مورد انتقاد شديد قرار گرفت. هنريک ام. برودر، طنزپرداز آلمانی که چند سال پيش روزنامه کيهان تهران نوشته طنز وی را درباره يهوديان به عنوان يک مقاله جدی منتشر کرد، در آنچه در روزنامه «دی ولت» منتشر شد، نوشت، گونتر گراس هميشه يک ضديهودی بوده ولی هرگز به اين صراحت آن را اعلام نکرده بود. برخی نيز پيشينه گونتر گراس را دستاويز قرار داده‌اند تا گرايش يهودستيزی وی را نشان دهند. گراس در رمان «هنگام پوست کردن پياز» که از زندگی خودش الهام گرفته و در سال ۲۰۰۶ منتشر شد اعلام کرد که در هفده سالگی هنگامی که جنگ جهانی دوم به پايان نزديک می‌شد، داوطلبانه به سازمان مخوف «اس اس» پيوسته است.

به هر حال، گذشته از جنجالی که بر سر اين متن به راه افتاده، به نظر من اگر هر فرد يا گروهی بر نقش هر دو دولت کنونی ايران و اسراييل در بروز يک جنگ احتمالی که تنها آن دو می‌توانند در وقوع يا جلوگيری از آن نقش بازی کنند، تأکيد کند و در عين حال سياست «دورويی» غرب را نيز چه در رابطه با جنبش صلح اسراييلی‌ها و چه در مورد جنبش آزادی‌خواهی ايرانيان به نقد بکشد، شايد آنگاه بتوان فرهنگ «انگ» و «برچسب»زنی را محدود کرد. با اين همه متن گونتر گراس يک بيان روشنفکرانه در دفاع از صلح است که نتيجه‌گيری پايانی‌اش در عالم سياست و در برخورد با واقعيت افراطيونی که در اسراييل و ايران نقش بازی می‌کنند، و هم چنين در سنجش منافع اقتصادی غرب، بيشتر ساده‌انديشی به شمار می‌رود.

نثر گونتر گراس در رمان‌هايش نيز اساسا خشک و بدون انعطاف است. اين متن نيز اگرچه برخی رسانه‌های آلمانی از آن به عنوان «شعر» ياد کرده‌اند، ولی موضوعی‌تر و جدی‌تر از آن است که به جز چند فراز کوتاه، شباهتی به شعر از نظر ما ايرانيان داشته باشد. به ويژه آنکه امروز، پس از دو جنگ جهانی و چه بسا قرار داشتن در آستانه سومی، انتقاد از دولت‌ها و توصيه به آنها، موضوعی نيست که بتوان درباره‌شان غزلسرايی کرد و «شاعرانه» سخن گفت!

*****

«چرا سکوت می کنم، چرا اينقدر طولانی کتمان می‌کنم، آنچه را که آشکار است، آنچه را که حتا در رزمايش‌ها، تمرين شده و در پايانش ما به مثابه بازماندگان، در بهترين حالت، زيرنويسی بيش نيستيم.
و آن، ادعای حقِ وارد آوردن ضربه نخست است که می‌تواند به نابودی مردمِ زيرِ يوغ و رهبری شده در هوراکشی‌های سازمان‌يافته يک پهلوان‌پنبه در ايران بيانجامد چرا که حدس زده می‌شود در قلمروِ قدرتش بمب اتمی توليد می‌گردد.

ولی چرا خود را از بر زبان آوردن نام آن کشوری منع می‌کنم که سالهاست، حتا اگر به طور مخفی، دارای توان هسته‌ای فزاينده اما کنترل ناپذير است زيرا که امکان بازرسی از آن وجود ندارد؟

کتمان همگانی درباره اين واقعيت که سکوت من نيز از آن تبعيت می‌کرده است، به نظر من يک دروغ مجرمانه و محدوديتی است که اگر به آن توجه نشود، قابل مجازات است. انگ «يهودستيزی» برچسب آشنايی است.

اينک اما، من می‌گويم، آنچه را بايد گفته شود. آن هم در حالی که به نوبه خود از کشور من، که هر بار جنايت انکارنکردنی و مقايسه‌ناپذيرش مورد اشاره و بحث قرار می‌گيرد، قرار است يک زيردريايی جنگی ديگر به اسراييل فرستاده شود. و البته اين کاملا در جهت منافع اقتصادی است و با زيرکی تمام به حساب پرداخت غرامت نوشته می‌شود. يک زيردريايی که ويژگی آن در اين است که می‌تواند کلاهک‌های انفجاری را که قادرند همه چيز را نابود کنند، به نقطه‌ای هدايت کند که وجود يک بمب اتمی در آن هنوز ثابت نشده است، ولی نگرانی از وجود آن ظاهرا به اندازه مدرک، ارزش استناد دارد.

ليکن چرا تا کنون سکوت می‌کردم؟ زيرا بر اين باور بودم، تبارِ من، که به خطايی جبران‌ناپذير آلوده است، روا داشتن اين واقعيت را به مثابه يک حقيقت اعلام شده درباره اسراييل، کشوری که من با آن احساس همبستگی می‌کنم و می‌خواهم اين همبستگی را حفظ کنم، مجاز نمی‌شمارد.

ولی چرا تازه حالا در سالخوردگی و با آخرين قطره جوهر می‌گويم که کشور اسراييل به مثابه يک قدرت اتمی، صلحِ در هر حال شکنندهِ جهان را تهديد می‌کند؟ زيرا آنچه می‌تواند فردا ديگر دير شده باشد، امروز بايد گفته شود. ولی به اين دليل نيز که ما آلمانی‌ها که به اندازه کافی بار بر شانه داريم، ممکن است به تأمين کننده منابعِ جنايتی تبديل شويم که پيش‌بينی پذير است و از همين رو نمی‌تواند همدستی ما را در آن با بهانه‌های رايج توجيه کند.

و بيافزايم که، من ديگر سکوت نمی‌کنم زيرا از دورويیِ غرب بيزارم. بعلاوه، اين اميد هست که شايد بسياری خود را از اين سکوت برهانند و از عاملان اين خطرِ آشکار بخواهند که از خشونت چشم بپوشند و همزمان اصرار بورزند که دولت‌های هر دو کشور اجازه دهند توانايیِ اتمیِ تأسيسات اسراييل و ايران توسط يک مرجع بين‌المللی مورد بازرسی مداوم و بدون مانع قرار گيرد.

تنها از اين راه می‌توان به اسراييلی‌ها و فلسطينی‌ها و بيش از آن، به همه انسان‌هايی که در منطقه‌ای که توسط جنون اشغال شده، تنگاتنگ يکديگر در دشمنی زندگی می‌کنند، و نيز سرانجام به ما، ياری رساند.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016