گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 دی» در ستايش کنشهای کوچک ايستادگی، واسلاو هاول، برگردان از عمار ملکی29 شهریور» خيزش سوريه و شاخصهايی برای مقايسه، عمار ملکی* 17 تیر» آقای بهنود؛ با تشخيص و توصيه نادرست پزشک چه بايد کرد؟ عمار ملکی 24 خرداد» صابر، حماسهساز دوران، عمار ملکی 28 دی» کنشهای کوچک و مثالزدنی از ايستادگی مدنی (بخش دهم)، ترجمه از عمار ملکی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اصلاح طلبی يا انحلال طلبی؛ مساله اين نيست، عمار ملکی۱ـ در فضای سياسی ايران يکی از معروف ترين دسته بندی های سالهای اخير دوگانه اصلاح طلب يا انحلال طلب (برانداز) بوده است. اصطلاح «اصلاح طلبی» اگر چه سالها قبل از دوم خرداد توسط نيروهای اپوزوسيون مسالمت جو داخل ايران در مجلاتی مانند ايران فردا مطرح گرديد، اما بعد از انتخابات دوم خرداد و پيروزی سيد محمد خاتمی و حاميان وی بعنوان يک جريان سياسی بر سر زبانها افتاد. از آن پس اصلاح طلبی به شيوه انجام اصلاحات از درون حکومت و از طريق حضور در انتخابات و ورود به ساختار حاکميت و با اعتقاد به حفظ نظام و قانون اساسی و ارکان جمهوری اسلامی شناخته می شد و طرفداران و نمايندگان اين جريان در حاکميت، بعنوان نيروهای اصلاح طلب معروف شدند. البته بعضی از گروهها و فعالان سياسی داخل کشور هم که بعنوان اپوزوسيون جمهوری اسلامی شناخته می شدند و الزاما معتقد به قانون اساسی و ولايت فقيه نبودند (مانند نهضت آزادی، ملی ـ مذهبی ها، دفتر تحکيم وحدت، سازمان ادوار) نيز جزو نيروهايی با رويکرد اصلاح طلبی به حساب می آمدند و چون امکان حضور در قدرت را نداشتند، به اصلاح طلبان غيرحکومتی معروف بودند. براندازی يا «انحلال طلبی» به شيوه آن دسته از مخالفين جمهوری اسلامی اطلاق ميشود که جمهوری اسلامی را اصلاح پذير نمی دانند و معتقد به تغيير نظام بوده و آنرا هدف اصلی مبارزه خود، چه با توسل به شيوه های قهرآميز و چه با استفاده از روشهای مسالمت آميز قرار داده اند. اما اصلاح طلبی و انحلال طلبی برای طرفداران اين دو شيوه که چهارچوب اصلی فعاليت خود را حفظ نظام و يا حذف نظام قرار داده اند، موضوع محوری مورد مناقشه بوده است تا آنجا که گاهی اين دو دسته از واژه اصلاح طلب و برانداز بعنوان دشنام سياسی بر ضد يکديگر استفاده می کنند. بعد از حوادث انتخابات سال ۸۸ بخشی از اصلاح طلبان که به جنبش سبز پيوستند، توسط حاکميت به براندازی متهم شدند اما در همان حال بسياری از آنها هنوز خود را اصلاح طلب و طرفدار نظام ميدانند و بر مرزبندی خود با انحلال طلبان تاکيد دارند. ۲ـ- اصلاح طلبی و انحلال طلبی قاعدتا هيچ يک هدف نيستند بلکه دو شيوه برای رسيدن به هدف و مطالبه اصلی هستند که عبارت است از تغيير وضع موجود برای رسيدن به حکمرانی دموکراتيک، عادلانه و قانون مند. اما در عرصه سياست ايران آنچه که در واقعيت مشاهده ميشود اين است که بخش مهمی از طرفداران هر يک از اين دو شيوه، تا آن اندازه بر شيوه خود اصرار و تعصب دارند که اصلاح طلبی يا انحلال طلبی را در جايگاه «هدف» قرار داده اند. برای اين گروه از اصلاح طلبان، حفظ نظام پيش شرط پيگيری هر هدف ديگری خواهد بود و برای انحلال طلبان، حذف نظام در اولويت قرار دارد. تا آنجا که بنظر ميرسد برای اين گونه اصلاح طلبان، رسيدن به مطالبات دموکراتيک در صورت تغيير نظام غير قابل قبول است و در مقابل برای انحلال طلبان هم رسيدن به مطالبات دموکراتيک در صورت حفظ نظام نامطلوب است. حال سوال اين است که آيا تمامی کسانيکه خواهان تغيير وضع موجود هستند بايد در يکی از اين دو دسته قرار گيرند و تکليف خود را با يکی از اين دو شيوه مشخص سازند؟ از نظر نگارنده، گروه سومی در اين ميان وجود دارد که مطالبه محور است و مساله اصلی اش حفظ يا تغيير نظام نيست بلکه هدفش دستيابی به حقوق مدنی شامل انتخابات آزاد، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، آزادی بيان/تجمع/ تشکل و ... است و احقاق اين مطالبات را با شيوه مبارزه مدنی و مسالمت جويانه پيگيری ميکند. اين مساله که آيا نظام با تن دادن به اصلاحات در چهارچوب نظم مستقر حاضر به تامين اين مطالبات هست يا که تنها با تغيير نظم موجود اين مطالبات برآورده خواهد شد، مساله اصلی اين گروه سوم نيست. اين گروه دغدغه اش تصاحب قدرت نيست بلکه مساله اش تغيير مناسبات و تحقق مطالبات است. چيستی و کيستی نظام و ناظم برای اين گروه از طرفداران تغيير وضع موجود، موضوعيت اصلی را ندارد بلکه اين گروه سعی ميکند تا با استفاده از پتانسيل اجتماعی و فشار جامعه و مقاومت مدنی مطالبات خود را کسب کند. اينکه نظم ، نظام و ناظم مستقر حاضر به تامين اين مطالبات هستند و يا کسب آن را مشروط به حذف خود می دانند، مساله گروه سوم نيست بلکه انتخاب حاکميت جمهوری اسلامی است. گروه سوم وظيفه و هدف خود را طرح و پيگيری حقوق مدنی اش ميداند و آنرا از هر گروهی که بر سر قدرت باشد مطالبه می کند. گروه سوم نه برای حفظ نظام می کوشد و نه برای حذف آن، بلکه برای دستيابی به مطالبات مدنی خود تلاش ميکند. طرفداران مطالبه محوری هيچ شخص يا گروه يا نظامی برايشان تقدس ندارد. آنها هر تلاشی در راه مبارزه مدنی را که بر مبنای صداقت، شهامت، عقلانيت و استقامت شکل گرفته باشد را ارج نهاده و پشتيبانی می کنند. اين رويکرد سوم نافی مطلق و يا حامی مطلق دو جريان اصلاح طلبی و انحلال طلبی نيست و هويت مستقلی دارد اگر چه ممکن است منتقد و مويد بعضی از تلاشهای دموکراسی خواهانه هر يک باشد. البته می توان حدس زد که متعصبان هر يک از اين دو جريان، احتمالا به طرفداران گروه سوم روی خوش نشان نداده و آنها را متهم به سازشکاری يا ساختارشکنی خواهند کرد. جريان مطالبه محور يقينا از پشتيبانی فعالان سياسی و مدنی سرشناس و خوشنامی در داخل و خارج ايران برخوردار خواهد بود که ميتوانند يک رهبری جمعی و شبکه ای را برای اين جريان شکل دهند و طرفداران خود را در يک ارتباط دموکراتيک و ملی جذب و همراه سازند. Copyright: gooya.com 2016
|