چهارشنبه 7 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

زيبا کلام: خاتمی پيکان و نوری تريلی ۱۸ چرخ است

• نماينده هاشمی در رهبری اصلاحات حضور يابد

خبرگزاری آريا- صادق زيباکلام استاد دانشگاه تهران درباره رهبری جريان اصلاحات می گويد:به عقيده بنده مشکلاتی مهمتر و اساسی تر از گزينش برای رهبری جريان اصلاحات بين دو گزينه يعنی آقای خاتمی يا عبدالله نوری برای جنبش اصلاحات وجود دارد ؛واقعيت اين است که جنبش اصلاحات به طرز حزن انگيزی فاقد رهبری است و بعد از دوم خرداد اين فقدان رهبری در جنبش اصلاحات به نحو بارزتر و محسوس تری خودش را نشان داد.
وی در گفتگو با خبرنگار سياسی آريا می افزايد:متاسفانه طی سه سال گذشته نمی توان هيچ مورد يا مساله مهمی که در سطح منطقه اتفاق افتاده باشد را پيدا کرد که اصلاح طلبان و رهبری اصلاح طلبان در خصوص آن موضوع يک موضع گيری رسمی اتخاذ کرده باشند لذا اگر کسی خارج از ايران وارد جامعه ما شود اين سوال برای آن مطرح می شود که جنبش اصلاحات که درباره آن سخن می گويند آيا رهبر يا ليدری دارد؟
اين استاد دانشگاه خاطرنشان می کند:در واقع در موارد عديده ای فقدان رهبری در جريان اصلاحات احساس می شود و آنچه که دل انسان را به درد می آورد اين است که اگر ما اصلاحات را به يک جنبش وسيع دموکراسی خواهی تعبير و تفسير کنيم ،می بينيم در ايران يک جنبش عظيم دموکراسی خواهی وجود دارد اما متاسفانه اين جنبش و حرکت اجتماعی فاقد رهبری و سر است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


زيباکلام تصريح می کند:من دو مورد مثال می زنم در جريان انتخابات مجلس نهم در اسفندماه و سپس در فروردين ماه ما هيچ حرکت و موضع گيری رسمی را از جانب اصلاح طلبان نديديم وتنها در بين طرفداران اصلاح طلب شايع بود که اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نمی کنند ولی رهبری اصلاح طلبان هيچ موضع گيری شفاف ،دقيق و روشنی در قبال مساله انتخابات انجام ندادند و بعد هم شاهد بوديم خود آقای خاتمی آمدند و در انتخابات شرکت کردند و رای هم دادند .
اين فعال سياسی تاکيد می کند:مشابه همين بلاتکليفی و نداشتن طرح و برنامه در انتخابات رياست جمهوری يازدهم که قرار است در سال ۹۲ انجام شود نيز ديده می شود در اين راستا ذکر چند نمونه لازم است اول اينکه در يک مراسم ترحيم که متعلق به آقای موسوی خوئينی ها بود ايشان يک مطلبی را به خبرنگاری می گويند که اين مساله موج راه می اندازد و چند روز بعد يک هفته نامه نزديک به اصلاح طلبان يک عکس تمام رنگی از عارف چاپ می کند و از وی به عنوان يک گزينه برای رياست جمهوری نام می برد .
زيباکلام ادامه می دهد :پس از اين ماجرا چند روز بعد عنوان می شود قرار است آقای اسحاق جهانگيری به عنوان نامزد اصلاح طلبان وارد عرصه انتخابات شود و دوباره پس از آن بحث عبدالله نوری و سپس دکتر محمد علی نجفی مطرح می شود و در آخر موسوی لاری از احتمال ائتلاف با اصولگرايان ميانه رو خبر می دهد لذا بنده معتقدم تا وقتی دست راست اصلاح طلبان به دست چپ شان می گويد چکار بايد بکنيم متاسفانه شاهد ادامه اين وضعيت تا خرداد ۹۲خواهيم بود به طوری که صحبت ها و حرف های مختلفی در مجالس مختلف زده خواهد شد.
وی تاکيد می کند:در واقع کمترين انتظار و توقعی که از رهبری جريان اصلاحات می رود اين است که اينها هر چه سريعتر در يک مجلسی با حضور آقای خاتمی و اطرافيانشان و نمايندگان حزب کارگزاران سازندگی و بخشی از رهبری حزب مشارکت و سازمان مجاهدين که در زندان بسر نمی برند و بعضا چهرهای ملی-مذهبی در کنار يکديگر بنشينند و برای جنبش اصلاحات تعيين تکليف کنند و مشخص کنند که اولا آيا اساسا می خواهند در انتخابات شرکت کنند يا نه و اگر در انتخابات شرکت کنند خير و سودش برای اين جريان چيست؟ يا پس از بحث هايی که با يکديگر انجام می دهند به اين جمع بندی برسند که بنا بر دلايلی نبايد در انتخابات رياست جمهوری سال آينده شرکت کنيم .در واقع مساله اساسی اين است که اگر قرار شد پس از رای زنی هايی که به صورت جمعی انجام داديم ما به اين نتيجه برسيم که بنا بر دلايل مشخص شده اصلاح طلبان بايد در انتخابات شرکت کنند ؛بايد روشن شودبا يک نامزد يا چند نامزد در انتخابات حاضر شوند .
اين فعال سياسی ادامه داد:در واقع جريان اصلاح طلب بايد مشخص کند اولين نامزد آنها چه کسی است و بيشترين اولويت را چه کسی خواهد داشت و در صورت رد صلاحيت آن فرد ،نامزد بعدی ما چه کسی است مساله بعدی اين است که آيا بهتر نيست ما بياييم و قبل از اينکه نامزد معرفی کنيم با شورای نگهبان و حتی رهبران اصولگرا رای زنی هايی انجام دهيم و بگوييم از اين چند گزينه اصلاح طلب، شانس تاييد صلاحيت کداميک بيشتر است بنابراين بايد بر روی اين مسائل کار کنيم نه آنکه مانند انتخابات مجلس نهم اصلاح طلبان هيچ برنامه مشخصی نداشته باشند.
اين استاد دانشگاه تصريح کرد:همانطور که اخيرا نيز عنوان کرده ام اصلاح طلبان می توانند به جای اينکه نامزد خودشان را مطرح کنند؛ بيايند و بر روی يک گزينه اصولگرا توافق کنند و حداقلی از خواسته های اصلاح طلبان را مطرح کنند و با يکديگر توافق کنند که البته ممکن است اين فکر غلط يا درست باشد و نقاط ضعف و قوتی هم داشته باشد.
وی با اشاره به آشفتگی موجود در بين طرفدارن اصلاح طلب می گويد:در زمان انتخابات پيامک های زيادی برای من می آمد که برخی عنوان می کردند ما چرا بايد در انتخابات شرکت کنيم و از سوی ديگر برخی می گفتند نظر شما غلط يا درست است لذا خود اين مساله به تنهايی نشان می دهد چه آشفتگی در بين مردمی که طرفدار جنبش اصلاحات و دموکراسی در ايران هستند وجود دارد لذا بنده اين بلاتکليفی را متاسفانه متوجه رهبری اصلاحات می دانم. زيباکلام تاکيد می کند:به عقيده من رهبری اصلاحات در ايران را بايد با رهبری اخوان المسلمين در مصر مقايسه کرد در حالی که می بينيم آنها سازمان دهی شده و خوب کار می کنند در واقع همانطور که مشاهده شد اخوان المسلمين يک نامزد معرفی می کنند و می گويند اگر اين فرد رد صلاحيت شد گزينه بعدی ما محمد مرسی خواهد بود و با وجود اينکه اين مرسی ۴الی۵سال نماينده مجلس حسنی مبارک بود ولی چون تصميم جمعی اخوان المسلمين بر نامزدی وی بود لذا پای تصميمشان هم ايستادند در حالی که در جريان اصلاحات داخل ايران مشکل اساسی ما اين است که اين جريان رهبری ندارد و با وجود داشتن طرفداران زياد ولی رهبری ضعيفی دارد لذا به عقيده بنده اصلاحات بايد همچون اخوان المسلمين رهبری دست جمعی داشته باشد.
زيباکلام با تاکيد بر اين مطلب که از دو گزينه مطرح شده برای ليدری جريان اصلاحات خاتمی يک نقاط قوت و ضعفی دارد،می گويد:علی رغم ناکارآمدی ايشان برای رهبری جنبش اصلاحات اما از محبوبيت زيادی در بين اقشار مختلف جامعه برخوردار است از سوی ديگر عبدالله نوری از لحاظ مديريت سياسی و اجرايی با خاتمی قابل قياس نيست در واقع خاتمی مثل پيکان ۲۰سال قبل است اما عبدالله نوری مثل تريلی ۱۸چرخ است.
وی تصريح می کند:همانطور که عرض کردم از لحاظ داشتن محبوبيت و کاريزما بين دانشجويان و طرفدارن جنبش اصلاحات عبدالله نوری نمی تواند به پايگاه خاتمی دست پيدا کند با اين وجود بنده معتقدم بهترين گزينه برای رهبری اصلاحات مثل اخوان المسلمين داشتن يک رهبری دست جمعی است. اين استاد دانشگاه تاکيد می کند:البته در اين رهبری دست جمعی بايد از جانب آقای هاشمی رفسنجانی يک نفر در اين رهبری اصلاحات حضور داشته باشد همچنين حضور عبدالله نوری به دليل توانايی بالای مديريتی که دارند و آقای خاتمی به دليل محبوبيتش در اين رهبری جمعی لازم است در اين راستا حتی می شود از برخی چهرهای اصولگرا که بغض و کينه نسبت به اصلاح طلبان ندارند دعوت کرد از تا در رهبری اصلاحات حضور داشته باشند زيرا چاره ای جز داشتن يک رهبری دست جمعی برای جنبش عظيم اصلاح طلبی وجود ندارد. وی درباره کانديداتوری افرادی چون جليلی و ولايتی می گويد:کانديداتوری افرادی چون جليلی ،لاريجانی و ولايتی يا به عبارت ديگر اصولا طيف اصولگرا در واقع درست است که اين افراد از امکانات بالقوه دولتی و کمکی برخوردارند اما چون محبوبيت آنچنانی ندارند بنابراين نمی توانند رای بياورند و در برابر نامزد اصلاح طلب شانسی ندارند بنابراين رای آنها به اندازه رای آقای ناطق نوری در انتخابات ۷۶خواهد بود وی در پايان تاکيد می کند:اگر اصلاح طلبان يک برنامه ريزی اساسی برای جنبش دموکراسی خواهی به عمل نياورند به نظر من توفيقی در انتخابات رياست جمهوری يازدهم پيدا نخواهند کرد از اين رو رفتن به اين سمت که چه کسی رهبر جريان اصلاحات شود خطاست در واقع چه کسی گفته که يک نفر بايد رهبر اصلاح طلبان شود بلکه همانطور که تاکيد کردم بايد رهبری اين جريان دست جمعی باشد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016