سه شنبه 20 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه گزارشگران بدون مرز: در نهمين سالروز مرگ زهرا کاظمی در ايران، جان ده‌ها روزنامه‌نگار و وب‌نگار زندانی در خطر است

گزارشگران بدون مرز ـ ساعت ١٤ و ٣٠ دقيقه‌ی سه‌شنبه ٢٠ تيرماه ١٣٩١ ده‌ها تن از فعالان گزارش‌گران بدون مرز و رزونامه‌نگاران تبعيدی ايران در برابر دفتر شرکت دولتی ايران اير در خيابان شانزه ليزه پاريس، تجمعی را در اعتراض به بازداشت خودسرانه و شکنجه روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران در ايران که برخی از آنها جان خود را از دست داده و برخی ديگر در خطر مرگ قرار دارند، برگزار کردند.

در اين حرکت اعتراضی،پنج نفر از اعضای گزارش‌گران بدون مرز که هم‌چون زندانی با بدنی زخمی از شلاق و اثار شکنجه، چشم‌بند زده و با زنجير بر دست و پا، در برابر نمادهای رسانه‌ای ( دوربين فيلم برداری، قلم و کاغد، راديو و روزنامه ) وضعيت امروز روزنامه‌نگاران ايران را تصوير کردند. معترضان پلاکاردهايی با شعارهای " آزادی برای روزنامه‌نگاران ايران"، " نه به شکنجه و انفرادی" و " در ايران ٣٣ روزنامه‌نگار ١٩ وب‌نگار زندانی هستند"، در دست داشتند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


٢٠ تيرماه ١٣٩١ نهمين سالگرد قتل زهرا (زيبا) کاظمی خبرنگار ايرانی‌تبار کانادايی در پی شکنجه اعمال شده از سوی مسئولان قضايی در زندان اوين است. گزارش‌گران بدون مرز مصونيت از مجازات در ايران و بی‌رحمی دستگاه قضايی عليه روزنامه‌نگاران زندانی را محکوم می‌کند و خواهان توجه بيشتر جامعه جهانی به وضعيت زندانيان در ايران است. گزارش‌گران بدون مرز هشدار می‌دهد که در شرايط کنونی زندانيان ديگری نيز ممکن است به فهرست قربانيان کشته شده از سوی شکنجه‌گران اضافه شوند.

« ما نگران جان روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی در ايران هستيم. بسياری از آنها که بيمار و از نظر روحی و جسمی به شدت ضعيف شده‌اند، امروز يا در همان مکان و يا در همان شرايطی بسر می‌برند، که منجر به قتل زهرا کاظمی شد. ما جامعه جهانی را به ويژه به وضعيت اين پنج زندانی، محمدصديق کبودوند، بهمن احمدی امويی، آرش هنرور شجاعی و محمد سليمانی نيا، نرگس محمدی، که نمونه‌‌وار شرايط زندانيان ايران هستند، فرا می‌خوانيم. ما خواهان آزادی بدون قيد و شرط همه‌ی فعالان عرصه‌ی اطلاع رسانی هستيم که تنها برای استفاده از حق آزادی بيان خود بازداشت شده‌اند.»

محمد صديق کبودوند، سردبير هفته‌نامه توقيف شده‌ی پيام مردم کردستان، بيش از ٤٠ روز است که در اعتراض به تصميم مقامات قضايی در ممانعت از ديدار با فرزندش که بيمار و در بيمارستانی در تهران بستری است، در اعتصاب غذا بسر می‌برد. اين روزنامه‌نگار که از تير ماه ١٣٨٦ بازداشت شده است، برای تاسيس سازمانی در دفاع از حقوق بشر در کردستان به يازده سال زندان محکوم شده است. وی از بيماری‌های متعددی از جمله عارضه قلبی رنج می‌برد و در وضعيت نگران کننده‌ای بسر می‌برد. اين روزنامه‌نگار يکی از قربانيان سخت‌گيری‌های بی‌رحمانه‌ی مسوولان قضايی است. دستگاه قضايی درخواست‌های مکرر وی برای معالجه و مرخصی را نظام‌مند رد می‌کند.

بهمن احمدی امويی روزنامه‌نگار زندانی که از تاريخ ٣٠ خرداد ١٣٨٨ در زندان بسر می‌برد، در تاريخ ٢٢ خرداد ١٣٩١ در پی شرکت در مراسمی که زندانيان سياسی بند ٣٥٠ زندان اوين، به ياد همبند به قتل رسيده شان هدی صابر برگزار کرده بودند، به زندان رجايی شهر منتقل شده است. زندان رجايی شهر يکی از بدترين زندان‌های ايران از نظر خشونت و شکنجه و حتا قتل زندانيان است. روزنامه‌نگار روزنامه‌ی توقيف شده‌ی سرمايه، يکی از نمونه‌های آزارهای قضايی مسئولان زندان است، وی در تاريخ ٢٧ خرداد به دادگاه انقلاب برده شد و در بازگشت، در يکی از سلول‌های انفرادی زندان رجايی شهر نگاهداری می‌شود. خانواده تاکنون موفق به ملاقات با وی نشده‌اند و هيچ خبری از وضعيت سلامت او ندارند.

محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی، روحانی وبلاگ نويس، از تاريخ ٦ ابان ١٣٨٩ در زندانی است. يک سال پس از زندانی شدنش از سوی دادگاه ويژه روحانيت به چهارسال زندان، هشتصد هزار تومان جريمه نقدی و ٥٠ ضربه شلاق محکوم شد. اتهام وی نوشته‌های وبلاگش و نوشتن در وبلاگی "کفراميز" اعلام شده است، اما اين وب‌نگار اين اتهام را رد کرده است. وی در اعتراض به شرايط بازداشت خود از ده روز پيش دست به اعتصاب غذا زده است. خانواده‌ی وی به شدت نگران وضعيت سلامت او هستند که تاکنون چندين بار دچار حمله‌‌ی عصبی شده است، و مسئولان زندان از رساندن داروهای لازم به او خوداری می‌کنند.

گزارش‌گران بدون مرز از بازداشت دوباره‌ی محمد سليمانی‌نيا مدير سايت يو ٢٤ ، در تاريخ ١٠ تيرماه ١٣٩١ مطلع شده است .اين وب‌نگار در تاريخ ٢٠ دی ماه ١٣٩٠ پس از احضار به دادگاه انقلاب کرج بازداشت شده بود، در تاريخ ٢ خرداد ١٣٩١ با سپردن ٤٠ ميليون وثيقه به شکل موقت آزاد شد. مقامات قضايی از دادن هر گونه اطلاعات در باره‌ی علت بازداشت دوباره‌ و محل بازداشت اين وب‌نگار به خانواده خوداری می‌کنند. امری که باعث نگرانی شديد خانواده شده است.

نرگس محمدی، روزنامه‌نگار و سخن‌گوی کانون مدافعان حقوق بشر در تاريخ ٢ ارديبهشت ١٣٩١، در زنجان بازداشت و به زندان اوين منتقل شد. وی پيش از اين در تاريخ ٢٠ خرداد تا ١١ تيرماه ١٣٨٩ را در زندان اوين بسر برده بود. که در مدت بازداشت بر اثر فشارهای بازجويی دچار فلج عضلانی شد. وی که به شدت بيمار و تا کنون چندين بار در زندان دچار عارضه شده است، برای "اجتماع و تبانی عليه امنيت کشور، عضويت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعاليت تبليغی عليه نظام جمهوری اسلامی ايران»، به شش سال زندان محکوم شده است. در تاريخ ٢٧ ارديبهشت ماه، نرگس محمدی را به زندان شهر زنجان منتقل کرده‌اند. با وجود حدت يافتن بيماری وی رئيس زندان به دستور وزارت اطلاعات تا روز گذشته اجازه‌ی انتقال او را به بيمارستان نمی‌داد. نرگس محمدی در تاريخ ١٩ تيرماه به بيمارستان ولی عصر شهر زنجان منتقل شد. ما خواهان آزادی وی و عدم بازگشتش به زندان هستيم.

رژيم ايران نمونه‌ای استثنايی در مصونيت از مجازات در جهان است

زهرا (زيبا) کاظمی خبرنگار ايرانی‌تبار کانادايی در دوم تير ماه ١٣٨٢ در حين عکس‌برداری از تجمع خانواده‌های زندانيان در مقابل زندان اوين بازداشت شد. اين روزنامه‌نگار در مدت بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در اثر ضربات وارده در ٢٠ تير ماه در بيمارستان نظامی بقیة‌الله اعظم جان سپرد. پس از تلاش اوليه در پنهان کردن علت واقعی مرگ وی، مقامات رسمی ايران در ٢٥ تير اعلام کردند که زهرا کاظمی در اثر " ضربه ی مغزی " در گذشته است. پيکر زهرا کاظمی با تعجيل بسيار چهارشنبه اول مرداد ماه ١٣٨٢ بر خلاف خواست پسرش استفان هاشميان که در کانادا اقامت دائم دارد، در شيراز به خاک سپرده شد. مادر زهرا کاظمی اعلام کرده بود که از سوی مقامات رسمی ايران شديدا تحت فشار قرار گرفته بود تا موافقت کند دخترش در ايران به خاک سپرده شود. از همان فردای خاکسپاری، استفان هاشميان تنها فرزند زهرا کاظمی خواهان نبش قبر و انتقال پيکر مادر خود به کانادا است.

وکلای خانواده زهرا کاظمی در ايران بارها به روند رسيدگی پرونده از سوی دستگاه قضايی انتقاد کرده‌اند. در هيچ کدام از دادگاه‌های برگزار شده به وکلا اجازه داده نشد تا برای روشن شدن حقايق شاهدان خود را که برخی از آنها مسئولان بلند پايه دستگاه قضايی بودند به دادگاه دعوت کنند، از جمله اين متهمان، سعيد مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران که شخصا در بازجويی از زهرا کاظمی شرکت و بنا به گفته‌ی بسياری از شاهدان در ماجرای قتل وی دخالت مستقيم داشته است. اين متهم به قتل در پناه حمايت دو دشمن آزادی اطلاع رسانی در ايران، آيت‌الله خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد، بهره‌مند از مصونيت کامل، نه تنها مجازات نشده است که ارتقا مقام هم يافته است.وی اخيرا به مديرعامل صندوق تامين اجتماعی منسوب شده است.

گزارش‌گران بدون مرز از دادخواهی استفان هاشمی عليه مسوولان جمهوری اسلامی ايران در کانادا حمايت می‌کند. فرزند زهرا کاظمی برای بازداشت، شکنجه و قتل مادر خود خواهان دريافت خسارت مادی و معنوی شده است. کانادا و اتحاديه اروپا برای پايان دادن به مصونيت از مجازات بايد فعالانه از دادخواست موجه وکلا و خانواده زهرا کاظمی حمايت کنند.

هدی صابر، همکار مجله توقيف شده‌ی ايران فردا در تاريخ ١٢ مرداد ماه ١٣٨٩ برای سومين بار در کمتر از ده سال، بازداشت و روانه زندان شده بود. وی پيش از اين به همراه دو همکار ديگرش رضا عليجانی و تقی رحمانی در ٢٥ خرداد ماه ١٣٨٢ بازداشت و به مدت سه ماه در سلول انفرادی نگاهداری شده بود. در ارديبهشت ١٣٨٣ به پنج سال و نيم سال زندان محکوم شده بود. که اين حکم سپس به هشت ماه تقليل يافت. وی همچنين در ٨ بهمن ١٣٧٩ نيز بازداشت و تا ٢١ اسفندماه ١٣٨١ را در زندان گذارنده بود. هدی صابر در تاريخ ١٢ خرداد در اعتراض به قتل هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زده بود. روز جمعه ٢٠ خرداد ١٣٩٠ هدی صابر با تاخير بسيار و چندين ساعت پس از تحمل درد به بيمارستان انتقال داده شده است. متاسفانه تلاش پزشکان به نتيجه نرسيد و اين زندانی سياسی نيز بر اثر اهمال ‌مقامات زندان در روز شنبه ٢١ خرداد جان باخت. مقامات مسئول قضايی خبر انتقال به بيمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده اطلاع نداده‌ بودند.

٦٤ تن از همبندان اين روزنامه‌نگار در بند ٣٥٠ زندان اوين يک روز پس از مرگ وی با انتشار نامه‌ای اعلام کردند که " ما شهادت می‌دهيم هدی صابر در هشتمين روز اعتصاب غذای خود دچار درد در ناحيه سينه و اختلال در سيستم گوارشی شد که در ساعت چهار بامداد جمعه ۲۰ خردادماه برای نخستين بار به بهداری مستقر در زندان اوين جنب بند ۳۵۰ منتقل شد، اما دو ساعت بعد در حالی که از درد به خود می پيچيد به بند بازگردانده شد و از صدای فرياد او هم اتاقی هايش بيدار شده و دور او حلقه زدند در اين هنگام صابر گفت :«در بهداری نه تنها هيچ رسيدگی به وضعيتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفته ام و توسط مامورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بيرون انداخته شده ام. ما شهادت می‌دهيم هدی صابر که از درد به شدت می لرزيد و به خود می پيچيد در اتاق يک بند ۳۵۰ با صدای بلند اعلام کرد که: «از دست آنها شکايت خواهم کرد. "

هاله سحابی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان، در تاريخ ١١ خرداد ١٣٩٠ به هنگام بدرقۀ پيکر پدرش عزت‌اله سحابی، يکی از رجال سرشناس ايران، که دو روز پيشتر به مرگ طبيعی در گذشته بود، مورد حمله‌ی ماموران امنيتی ايران قرار گرفت و بنا بر اطلاعات بدست آمده از شاهدان حاضر در صحنه، وی بر اثر ضربه‌های وارد شده از سوی يکی از ماموران اطلاعاتی کشته شده است. تا اين لحظه مقامات رسمی جمهوری اسلامی هيچ اقدامی برای بررسی چگونگی مرگ وی انجام نداده‌اند. برخی مقامات مسئول در رسانه‌های دولتی مرگ وی را به علت "ايست قلبی" اعلام کردند. پيکر هاله سحابی با اعمال فشار از سوی مقامات امنيتی شبانه بدون بررسی علل مرگ وی به خاک سپرده شد.

در تاريخ ٢٢ تير ماه پيکر عليرضا افتخاری، ٢٩ ساله به خانواده‌اش تحويل داد شد. وی که از روزنامه‌نگاران روزنامه ابرار اقتصادی بود که به مدت ٥ سال با اين روزنامه همکاری داشته است. تاريخ درگدشت وی ٢٥ خرداد و علت مرگ ضربه و خونريزی مغزی اعلام شده است. سه سال پس از مرگ وی، چگونگی کشته شدن اين روزنامه نگار مشخص نشده است. اينگونه نام وی نيز به ليست روزنامه‌نگاران به قتل رسيده اضافه شده است.

تا کنون عاملان و آمران اصلی مرگ روزنامه‌نگاران کشته شده در جنايات سياسی موسوم به "قتل‌های زنجيره‌ای"، محمد مختاری، محمد جعفر پوينده، مجيد شريف و پيروز دوانی در سال ١٣٧٧، معرفی و مجازات نشده‌اند. مقامات ايران تاکنون در باره چگونگی کشته شدن آيفر سرچه، خبرنگار خبرگزاری فرات در تير ماه ١٣٨٥ در مرز ترکيه و ايران، سکوت کرده اند. آيفر سرچه، روزنامه نگار و فعال سياسی کرد تبعه ترکيه اواسط تير ١٣٨٥ جهت تهيه گزارشی برای خبرگزاری کردی فرات به مناطق کردنشين استان آذربايجان غربی در نواحی مرزی ايران و ترکيه رفته بوده و موضوع گزارش او خودکشی زنان کرد در اين ناحيه بوده است. وی به هنگام بازگشت به قتل رسيده است.

هنوز تحقيق و بررسی جدی در باره چگونگی مرگ اميد رضا ميرصيافی نيز انجام نگرفته است. ٨ اسفند ماه ١٣٨٧ ساعت ١٢ ظهر اميدرضا ميرصيافی در زندان دچار افت شديد فشار خون شده و به درمانگاه اندرزگاه شماه ٧ زندان اوين منتقل می‌شود. وی سپس به بهداری زندان اوين و در آنجا سه ساعت طول می‌کشد تا به بيمارستان لقمان حکيم منتقل شود. يک ساعت بعد پزشکی قانونی مرگ اميدرضا ميرصيافی را به علت " مسوميت دارويی " در اثر خوردن ٥٠ قرص ( پراپرانولول) ثبت می‌کند. روز بعد پيکر وی به خانواده برای خاکسپاری تحويل داده می‌شود، اما عليرغم درخواست خانواده و وکيل وی، کالبد شکافی مستقل انجام نمی‌شود. ٢٩ اسفند پيکر اميدرضا ميرصيافی در گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود. درپی شکايت خانواده از مسئولان زندان اوين در آذر ماه ١٣٨٨ کميسيونی دولتی پرونده پزشکی را بررسی و نظر پزشک قانونی را تائيد می‌کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016