پرده دیگری از "داستانهای هزارويک شب" صاحبمنصب قضایی رژیم، ايرج مصداقی
صاحبمنصب قضایی رژیم که پس از سه دهه مشارکت در جنایت و شقاوت نقش «گربه عابد و زاهد» را بازی میکند همراه با مسعود نقرهکار به جای پاسخ به مواردی که روی آن دستگذاشتهام با طرح اتهامات سخیفی به خیال خود تلاش کردند مرا از گفتن حقیقت بازدارند. به اطلاع ایشان میرسانم اگر قرار بود با این گونه اتهامات میدان را خالی کنم بهترین سالهای عمرم را به خاطر مبارزه با امثال صاحبمنصب قضایی رژیم در زندانهای مختلف و در دهلیزهای مرگ و سلولهای انفرادی و در قبر و قیامت نمیگذراندم
ويژه خبرنامه گويا
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
در بخش قبلی این نوشته به ادعاهای یکی از صاحبمنصبهای قضاییی رژیم در مورد زندانهای حکومت اسلامی و جنایات صورتگرفته در دههی ۶۰ پرداختم.
http://news.gooya.com/politics/archives/2012/07/143359.php
صاحبمنصب قضایی رژیم که پس از سه دهه مشارکت در جنایت و شقاوت نقش «گربه عابد و زاهد» را بازی میکند همراه با مسعود نقرهکار به جای پاسخ به مواردی که روی آن دستگذاشتهام با طرح اتهامات سخیفی به خیال خود تلاش کردند مرا از گفتن حقیقت بازدارند. به اطلاع ایشان میرسانم اگر قرار بود با این گونه اتهامات میدان را خالی کنم بهترین سالهای عمرم را به خاطر مبارزه با امثال صاحبمنصب قضایی رژیم در زندانهای مختلف و در دهلیزهای مرگ و سلولهای انفرادی و در قبر و قیامت نمیگذراندم. وظیفهی انسانیام در قبال خون عزیزترین عزیزانم حکم میکند که در مقابل آلوده شدن تاریخ مقاومتشان به سهم خودم ایستادگی و روشنگری کنم.
***
بخشی از «داستانهای هزار و یک شب» راوی مربوط به ارتباطاتاش با عناصر اطلاعاتی، امنیتی و نظامی است که همچنان در خدمت حکومت اسلامی هستند، در این قسمت به نقد مواردی از این دست میپردازم.
عناوین هر بخش از این مطلب، عیناً تیترهایی است که مسعود نقرهکار برای نوشتههای مزبور انتخاب کرده است.
متن مکالمات ادعایی صاحبمنصب قضایی با سوژهها در ایران را مسعود نقرهکار در گیومه آورده است که بر اساس عرف معمول و اصول کار تحقیقی که مسعود نقره کار با آن آشناست بایستی دقیقاً مکالمات صورت گرفته بین آنها باشد. در واقع صاحبمنصب قضایی به هنگام تماس با سوژهها عیناً گفتگوها را ضبط و پیاده کرده و تحویل مسعود نقرهکار داده است. متن مکالمات که لینکهایش در این نوشته آمده گاه تا چند صفحه است.
به منظور روشنگری و رفع سوءتفاهمات امیدوارم صاحبمنصب قضایی و مسعود نقرهکار فایل گفتگوهای صورت گرفته با داخل کشور را که متن آن در نوشتههای مسعود نقرهکار آمده بر روی اینترنت انتشار دهند تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد.
اظهارنظر يکی از مسؤلان اطلاعاتی: موسوی و کروبی يک بهانه بود
صاحبمنصب قضایی رژیم از قول یکی از «مسئولان اطلاعاتی و امنیتی کشور» جعلیاتی را سرهم میکند که پذیرش آنها توهین به عقل و هوش آدمی است؛ منتهی قبل از این که وارد «دستور» شود، پیش زمینهای در مورد طرف میدهد که از کودکی و جبهه رفتن او شروع و به مراسم خواستگاریاش ختم میشود و در همهی این موارد راوی حکم پدر را دارد تا تماس او که پس از فرار از کشور به دامن «دشمن» گریخته، با مسئول اطلاعاتی و امنیتی نظام و درد دل دو طرف توجیهپذیر جلوه کند. در روایت صاحبمنصب قضایی رژیم، «سردار» مربوطه که حکم فرزند وی را دارد یکی از «نخبگان نظامی، امنیتی و اطلاعاتی کشور» معرفی میشود که در سایهی «دلیری و هشیاری با سن کم به مقام فرماندهی رسیده است. »
http://news.gooya.com/columnists/archives/142005.php
نخبهی امنیتی و اطلاعاتی و نظامی رژیم در مورد آمار کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات ۸۸ به صاحبمنصب قراری و ضد انقلاب از پشت تلفن میگوید:
«بعد از انتخابات ۸۸ ما ۱۰۰۷ کشته در کليه کشور داشتيم ( ۱۹ مامور انتظامی، و ۳ نفر ثارالله در اين جريان کشته شدند.) ، ۱۸ هزار و ۹۰ نفر دستگيری و بازداشتی داشتيم ۱۷۹۹ نفر با کيفر خواست بازداشت و زندانی شدند، و ۴۸ هزار نفر پلاک خوردند ( حضوری يا غيابی پرونده برای شان درست کردند.). از مجروحين هم آمار نداريم.»
http://news.gooya.com/columnists/archives/142005.php
از این که چرا یک نخبهی امنیتی و اطلاعاتی بایستی آمارهای مخفی نظام را به یک ضد انقلاب بدهد میگذرم و به مقایسهی آمارهای داده شده از سوی صاحبمنصب قضایی در دو نوشتهی منسوب به او میپردازم.
به ادعای صاحبمنصب قضایی ۱۹ مأمور انتظامی و ۳ نفر ثاراللهی کشته شدند. مقامات امنیتی و سیاسی رژیم از فرمانده سپاه گرفته تا حدادعادل به اعلام کشته شدن ۲۰ نفر از نیروهایشان بسنده کردند و رویشان نشد از آن بالاتر روند. اما صاحبمنصب قضایی روی دست آنها بلند میشود. کم کردن آمار کشتهشدگان مردمی از سوی فرماندهان سپاه قابل فهم است، اما چرا آمار کشتهشدگان خودشان را که با آن میتوانند «مظلوم نمایی» کنند کم میکنند؟ سپاه پاسداران تا به امروز نام یک نفر از نیروهای بسیج را که کشته شدهاند اعلام نکرده است.
عبدالله عراقی فرماندهی سپاه پاسداران تهران بزرگ گفت که در جمع ۲۴ نفر در رویدادهای پس از انتخابات کشته شدهاند که ۱۲ نفر از آنها بسیجی بودهاند.
http://www.radiofarda.com/content/F8_ARAGHI_PROTESTORES_KILLED_THEMSELVES/1843178.html
محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران ایران، گفت در درگیری های بعد از انتخابات در ایران در مجموع ۲۹ نفر کشته شده اند که ۲۰ نفر آنها از نیروهای بسیج و نیروهای مردمی با سابقه بسیجی بوده و ۹ نفرشان از "مخالفین و معارضین" بوده اند.»
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/08/090829_bd_jafari_guards.shtml
دروغگو کم حافظه است صاحبمنصب قضایی فراموش کرده است که در جای دیگری در مورد تلفات انتخابات ۸۸ گفته است:
«ماجرای انتخابات سال ۸۸ هم که تاسف بار بود، درسی برای رژيم شده ، انتخاباتی که به گفته خودشان طی آن ۷۸۲۱۰ نفر دستگير شدند که فقط در تهران اين رقم ۲۲۷۴۲ نفر بود. خب میدانيد که عده ای از اينها پس از تفهيم اتهام و سپردن وثيقه آزادشدند تا در فرصت مناسب به پروندهی آن ها رسيدگی شود. گفته شده که ۵۴۱۸ نفر از دستگير شدگان انتخابات سال ۸۸ زير ضرب قرار گرفتند ( يعنی بازجوئی و شکنجه شدند). بعضی از زندانها البته ليست نداشتند که معلوم شود چه تعدادی زندانی داشتهاند. در بازداشتگاه ۲۰۹ ليستی وجود نداشت اما حداقل ۷۳۲ زندانی آنجا بودند. و يا برده شدند، که اکثرا" جوانان و افراد گروه های سياسی بودند. از ميان دستگير شدگان ۱۵۸ نفر از اينها به اعدام محکوم شدند که البته حکم برخی از آنها تائيد نشد. گفته شده که در مجموع ۴۹۴ نفرحکم اعدام گرفتند ، که به پرونده برخی از آنها تا يک سال بعد هم رسيدگی نشده بود، کسانی که آنها رابيشتر اباحه ( کسی که کشتن آن ها حلال است) خواندند. در ماجرای انتخابات ۸۸ حتی يک نفر بسيجی و يا از نيروی انتظامی کشته نشد ، از مردم ۱۰۷ نفر کشته شدند که ۶۰ يا ۶۱ نفر آن ها در تهران بود. بيشتر قتل ها و شکنجه ها هم توسط لباس شخصی ها و مامورانی که يا معاود عراقی بودند و يا مزدوران عراقی و افغانی و سوماليائی و لبنانی صورت گرفت.به اين جماعت هم برای تکرار جنايت های شان آماده باش داده اند.»
http://news.gooya.com/columnists/archives/136851.php
یک بار مدعی شده است که بعد از انتخابات ۸۸ ، ۱۰۰۷ نفر کشته داشتیم و یک بار ۱۰۷ نفر. توجه کنید چگونه ۱۰۷ نفر تبدیل به ۱۰۰۷ نفر میشود. در ثانی ۶۰ یا ۶۱ کشته را مربوط به تهران میداند و بقیه را مربوط به شهرستانها! در حالی که در شهرستانها اساساً جنبشی در آن سطح نبود که ۴۶ کشته دهد و کسی متوجهی آن نشود. نسبت کشتههای تهران که جنبش در وسیعترین شکل ممکن ماهها در آن ادامه داشت با شهرستانها منطقی نیست.
در لیست ۱۱۲ نفری کشتهشدگان جنبش که توسط کمیتهگزارشگران حقوق بشر با جزئیات تهیه شده، نام ۶ نفر به عنوان کسانی که در شهرستانها کشته شدهاند آمده است. حسین اختر زند (اصفهان)، آرمان استخریپور (محلهی ابیوردی شیراز)، قتل مشکوک امیر اسلامیان، جسد وی روستای «چرخوال» بوکان پیدا میشود، پویا مقصودبیگی (کرمانشاه)، مهرداد حیدری در مشهد به طرز مشکوکی به قتل میرسد، محمد جواد پرنداخ (اصفهان) رژیم مدعی است خودکشی کرده است.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-42701.html
تعداد دستگیرشدگان یک بار ۷۸۲۱۰ نفر است و یک بار ۱۸۰۹۰ نفر. تفاوت دو آمار بیش از ۶۰ هزار نفر است. وی همچنین مدعی میشود که ۲۲۷۴۲ نفر در تهران دستگیر شدند. با توجه به این آمار ظاهراً بیش از ۵۶ هزار نفر در شهرستانها دستگیر شدند، کدام شهرستان؟ صاحبمنصب قضایی توضیحی نمیدهد. به جز تظاهرات پراکنده در اصفهان، شیراز و کرمانشاه، جنبش گستردهای در شهرستانها نبود که سه برابر تهران دستگیری داشته باشند.
یک بار مدعی است ۱۷۹۹ نفر با کیفرخواست بازداشت و زندانی شدند، یک جا میگوید ۵۴۱۸ نفر از دستگیرشدگان بازجویی و شکنجه شدند. تازه آمار بعضی از زندانها را هم ندارد. در مورد بازداشتگاه ۲۰۹ هم میگوید که حداقل ۷۳۲ زندانی داشته است که قطعاً غیرواقعی است این بازداشتگاه چنین ظرفیتی ندارد. یک جا هم مدعی شده است که ۴۸ هزار نفر پلاک خوردند (حضوری یا غیابی پرونده برایشان درست شد).
یک جا با قاطعیت میگوید «در ماجرای انتخابات ۸۸ حتی يک نفر بسيجی و يا از نيروی انتظامی کشته نشد»، یک جا روی دست رژیم بلند شده و میگوید ۲۲ نفر از نیروهای رژیم کشته شدند.
یک جا مدعی است ۱۵۸ نفر به اعدام محکوم شدند و بلافاصله میگوید در مجموع ۴۹۴ نفر حکم اعدام گرفتند.
او همچنین مدعی است که «بيشتر قتلها و شکنجهها هم توسط لباس شخصیها و مامورانی که يا معاود عراقی بودند و يا مزدوران عراقی و افغانی و سوماليائی و لبنانی» صورت گرفته است که قطعاً واقعی نیست. تردیدی نیست که اکثر جنایتکاران نیروهای ایرانی وابسته به سپاه و «نوپو» و انصار حزبالله و بسیج و ... بودند. البته در میان آنها معاودین عراقی و لبنانی هم که در نیروهای فوق خدمت میکنند دیده میشوند. اما تعدادشان در مقایسه با نیروهای ایرانی بسیار کم است. معلوم نیست سومالیاییهای ادعایی را که لابد بایستی سیاهپوست باشند چرا تنها منابع راوی دیدهاند؟ آیا «شهرزاد قصهگو» به عقل و شعور ما توهین نمیکند؟ مسعود نقرهکار که چنین جعلیات و آماری را بی دریغ انتشار میدهد و به دفاع از «شهرزاد قصهگو» میپردازد احترامی برای خوانندگان قائل است؟
صدها عکس از جنایتکاران با مشخصات کامل انتشار یافته است. مقصود از ارائهی آمار چیست؟ هر چرندیاتی را میتوان تحویل مردم داد؟ تعهد ما در قبال اطلاع رسانی دقیق و درست کجاست؟ امیدوارم صاحبمنصب قضایی یا مسعود نقرهکار که متأسفانه علاوه بر نقش کاتب و تنظیم کنندهی روایات، سخنگویی وی را هم پذیرفته است به جای حملات شخصی به این تناقضات که به هیچ شکل نمیتوان آنها را توجیه کرد پاسخ دهند.
نخبهی نظامی و اطلاعاتی و امنیتی در مورد آمار تصفیهشدگان وزارت اطلاعات میگوید:
«در خصوص تصفيه در وزارت اطلاعات تاکنون بيش از ۶۷۰۰ نفر تصفيه ، باز خريد و اخراج شدند و تعدادی هم در دست بررسی هستند، به نظر من بدترين کار ممکن در شرايط فعلی که نياز به پرسنل نظامی و اطلاعاتی هست انجام شده، همان گونه که قبلا عرض کردم امکان ادغام بسياری از آنها به معترضين و اينکه هدايت گروهی و جمعی آنها را به عهده بگيرند بسيار زياد است، اگر چه ظاهرآ توجهی به اين موضوع نشده ، »
نخبهی امنیتی نظام فراموش میکند با یک ضدانقلاب طرف است که به اردوی دشمن رفته و بیمحابا به او گزارش وضعیت میدهد و پیشبینی خود مبنی بر امکان پیوستن بسیاری از ۶۷۰۰ اطلاعاتی رژیم به مردم را هم اعلام میکند. کدام دستگاه اطلاعاتی در دنیا اینگونه آمار نیروهایش را به دشمنی که مدعی است کمر به افشای جنایتکاران بسته میدهد؟ برای چه بدهد؟ بیچاره مردمی که بایستی منتظر باشند تا این عناصر اطلاعاتی به جنبششان بپیوندند و هدایت و رهبری آنها را به دست گیرند.
صاحبمنصب قضایی میگوید: «بعد از خوش و بش، وشنيدن ارشادها و نصيحتهای «یکی از نحبگان نظامی، امنيتی و اطلاعاتی» کشور، در مورد حرکت موسوی و کروبی از وی سؤال میکند و ناغافل «نخبه»ی مربوطه رشتهی سخن به دست گرفته و هرچه دل تنگش میخواهد از پشت تلفن برعلیه رژیم میگوید و راوی هم بلافاصله این سخنان گهربار را نعل به نعل یادداشت میکند. انگار آیه به یپغمبر نازل میشود و او مو به مو ثبتشان میکند که خدشهای به وحی وارد نشود.
«... جامعه ما حکومت اسلامی ست و ربطی به جمهوری ندارد و تا آنجا که من در جريان هستم چند ماه قبل از انتخابات، مثلاً در مورد انتخابات رئيس جمهوری، در جلسات مکرر شخص مورد نظر که بايد رئيس جمهور بعدی باشد نشان میشود، از آن به بعد وی را توجيه و آماده سازی می کنند و در جريان انتخابات روی او کار می شود و شخص مورد نظر با مهندسی انتحاب می شود، البته اين شخص مريد مطلق ولايت است و کارش هم واجب الاطاعت بودن از ولايت است، در هر حال ولايت فقيه صاحب الامر و صاحب الاختيار ملک و ملت است و بقيه افراد خدمتگزارند و در چارچوب نظام خدمت میکنند. از زمان امام وضع به همين نحو بود، و مقام معظم رهبری ادامه حکومت اسلامی را واجب کفائی میداند، حالا هم يک کمی امروزه تر شديم و به جای خليفه مسلمين میگوئيم مقام معظم رهبری. به نظر اين بنده کوچک خدا جامعهای با چنين ساختاری در عصر رسانه کاربرد نخواهد داشت. خواه نا خواه بايد خود را با مسائل جهانی و معيارهای جمهوری هماهنگ کند. در اين انقلاب با شناخت و دانستنیهای من ظرف سی و دو سال گذشته نزديک به ۳ ميليون در حوادث غير طبيعی کشته شدند، از شهيد و اعدامی، تير باران ، شکنجه، خود کشی شده ها، سلاخی شده ها و تصفيه و مفقود شده ها و تصادفات، و بيشتر از يک ميليون معلول در تمام سطوح بالا داريم، هم خانوادههای کشته شدهها و هم معلولين زندگی ای طبيعی میخواهند. انقلاب برای آن ها چه کرده است جز شعار؟ »
پس داستان ارشادات و نصیحتها چه شد؟ طرف که میگوید «ساختار رژیم در عصر رسانه کاربرد ندارد» و خواهان در همریختن اساس «حکومت اسلامی» و هماهنگی با «مسائل جهانی و معیارهای جمهوری» میشود. آیا این «نخبه» اطلاعاتی و امنیتی نمیداند که تلفنها کنترل میشوند، به ویژه گفتگو با ضدانقلابی که مدعی است «لاریجانی» هم در مورد افشاگریهای او حساس شده است و کارگزاران رژیم نوشتههای او را دنبال میکنند و همه جا نقل محافل است!؟ او که میگوید به خاطر انتشار جعلیاتش نگران جان مسعود نقرهکار در آمریکاست چگونه نگران جان فردی که حکم پدری برای او دارد و در «امالقرای اسلامی» زندگی میکند و پست حساس حکومتی دارد نیست؟
لابد بر اساس این رهنمودها مردم هم دست روی دست بگذارند و بنشینند تا «نخبه»های اطلاعاتی و امنیتی نظام خودشان «ساختار رژیم در عصر رسانه» را به روز کرده و همهی مشکلات را حل و فصل کنند.
به جای این که صاحبمنصب قضایی، نخبهی اطلاعاتی و امنیتی نظام را نصیحت کند و بگوید دست از این جنایات بردارید، دنیا عوض شده است، اقدامات شما دیگر خریدار ندارد، وی به ارشاد صاحبمنصب قضایی پرداخته و میگوید:
«حاجی، جامعه فرق کرده ، مردم عوض شدند، دههی ۶۰ مرد، بچههای آنها بزرگ شدند، آن هائی که امام میگفت بچه های انقلاب تو گهواره هستند ، بزرگ شدند اما خود انقلاب رشد نکرده، با بچه ها بالا نيامده، توی دهه ۶۰ مانده، اين بچهها حق دارند معترض باشند و بگويند انقلابی که پدران ما برای نگهداری اش جان دادند چه شد؟ اين که ما میبينيم انقلاب مستبدان است.»
ظاهراً به هنگام نگارش سناریو «حاجی» به خاطر کبر سن دچار غفلت شده جای پرسوناژها را قاطی میکند و «نخبه» امنیتی در نقش او ظاهر میشود. یکی از ویژگیهای عناصر اطلاعاتی و امنیتی کم حرف زدن آنهاست. اما «نخبه»ی آنها تا مورد پرسش قرار میگیرد سفره دل میگشاید و آنچه دل تنگش میخواهد میگوید. صاحب منصب قضایی انگار با او مصاحبه مطبوعاتی میکند:
از او پرسيدم:« نظرتان در مورد حرکت موسوی و کروبی و آنچه که جنبش سبز گفته میشود چيست ؟»
و بعد دوباره میگوید:
پرسيدم : «برخوردهای نيروی ناجا و سپاه در جريان انتخابات را چگونه میبينيد؟»
«گفت: «من متاسفم، از بالا تا پائين اشتباه کرديم، جواب مردم اين نبود که رهبری علنا فتوی کشتار بدهد، راه دوری نرويم اگر شهيد محمد بروجردی يا حاج ابراهيم همت يا باقری يا وصالی زنده بودند اجازه میدادند با نام بسيج يا سپاه توی زندان چوب و باطوم به جوانان مردم استعمال کنند يا دحتران مردم را سر و ته کنند؟ حاجی اين مردم حق دارند فرياد بزنند. »
چه نخبهی امنیتی نازنینی به «مردم حق میدهد فریاد بزنند». صاحبمنصب قضایی بخشهای دیگر «داستان هزار و یک شب» یادش رفته است که به قول خودش در اطلاعات سپاه پاسداران و زمان زنده بودن «محمد بروجردی يا حاج ابراهيم همت يا باقری» چه به روز دستگیرشدگان میآوردند که کهریزک و جنایات رژیم در سال ۸۸ پیش آنها هیچ است. صاحب منصب قضایی رژیم یادش میرود به «نخبه» امنیتی و اطلاعاتی نظام مشاهدات خودش را یادآوری کند. به او نمیگوید خودش شاهد تجاوز به زنان و دختران و آتش زدن آنها بوده است. ظاهراً بایستی بپذیریم که نخبهی اطلاعاتی و امنیتی روحش هم از این ماجرا که در کشور اتفاق افتاده هم خبر ندارد. در سالهای اولیه دههی ۶۰ وقتی بزرگترین جنایات تاریخ معاصر توسط سپاه پاسداران و کمیتهها انجام میگرفت پاسداران نامبرده زنده بودند و به روی مبارکشان نمیآوردند. یک مشت جانی حالا پیش افتادهاند سابقه برای عامل کشتار مردم در کردستان مثل محمد بروجردی درست کنند. او را «مسیح» کردستان هم معرفی میکنند. مثل لاجوردی که کتاب در موردش چاپ کرده و مدعی شدهاند او سمبل مبارزه با «خشونت» بود. هرکس که نداند فکر میکند حاج ابراهیم همت یا باقریها چه تحفههایی بودهاند. سپاه پاسداران از ابتدا بنیانش بر جنایت استوار شد. لابد اگر تیر غیبی به محسن رضایی و مرتضی رضایی و علی شمخانی و یحیی رحیمصفوی و محمدعلی جعفری و دیگر فرماندهان سپاه هم خورده بود امروز بایستی شاهد خواندن چنین هجویاتی در موردشان بودیم.
دردآور آن که چنین مواردی در جایی و در سلسله مطالبی منتشر میشود که از رنج و حرمان نسلی که توسط همین پاسداران و همین جنایتکاران در زندانها پرپر شد سخن میرود. قربانی و جلاد، ظالم و مظلوم در کنار هم و به یک قلم و فرهنگ ستوده میشوند.
نمونهای از لطف شکنجهگر مسلمان!
[ادامه مقاله را با کليک اينجا بخوانيد]