اعتصاب غذای محمد صديق کبودوند و سکوت احزاب و سازمان های ايرانی! امجد حسين پناهی
همچنانکه از منابع خبری واطلاع رسانی کمپينهای حمايت از اعتصاب غذای محمد صديق کبودوند دراختيار عموم قرارمی گيرد محمد صديق کبودوند رئيس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان اعتصاب غذا نموده و اين حرکت او بيش از پنجاهمين روز خود را سپری کرده است.
آقای کبودوند بعد از آنکه اجازه ديدار دوباره فرزند بيمار خود (پژمان کبودوند) را نيافت، اعلام کرد که دست به اعتصاب غذا میزند. فرزند آقای کبودوند به بيماری خونی صعب العلاج مبتلا است.
محمدصديق کبودوند در دادگاه انقلاب تهران به جرم اقدام عليه امنيت ملی از طريق تشکيل و اداره "سازمان حقوق بشر کردستان" و فعاليت در آن به تحمل ده سال و به جرم تبليغ عليه نظام به تحمل يک سال حبس محکوم شده و دادگاه تجديدنظر استان تهران حکم ده سال حبس آقای کبودوند را تاييد کرده است.
آقای کبودوند به ناراحتی حاد ريوی مبتلاست و در طول پنج سال گذشته دو بار در زندان اوين دچار سکته شده است.
پزشکان زندان گفتهاند که درمان آقای کبودوند در زندان ميسر نيست.
به گفته همسر آقای کبودوند، عفونت کليه اين زندانی سياسی، در پی اعتصاب غذا شديدتر شده است و خانواده که نگران وضعيت فرزندشان هستند در حال حاضر به شدت نگران وضعيت جسمی آقای کبودوند هستند.
اين شرح مختصری از اخبار اين مدت آقای کبودوند بوده است که خارج از اينکه حمايت گسترده فعالان حقوق کرد را بهمراه داشته که از همه مهمتر حمايت مستقم مردم کردستان و احزاب سياسی نيز را در پی داشته است.
در جوامعی مثل ايران وبرای حمايت ازجان انسانها که جرمشان متوجهنمودن اقدامات ناعادلانهحاکميت است عرف اينگونه بوده که وجدانهای بيدارجامعه و مدعيان حقوق برابری بهزبان آمدهاند و نمونه آن را در جوامع ديگر شاهد بودهايم. بسياری حتما" بياد دارند
که درسال ۲۰۰۰ ودرآستانه وارد شدن به قرن بيست ويکم هزاران زندانی چپگرای کرد وترک درترکيه با اعتصابات چندين ماهه و با اهدای جان خود جلو عدسی دوربينهای خبرنگاران درراه آرمان خودتوجه وجدانهای بيداردرجهان را به سوی خود جلب نمودند. حکومتهای منفعت طلب کهمنافعشان با دولت حاکم گرهخوردهبود، چشمانشان را درمقابل آن فاجعهای انسانی بسته و درنهايت تنها وجدانهای بيدار بودند که به همدردی با آن تراژدی پرداختند. در طی اين سالهای اخير و با اعتصاب غذای زندانيان کرد، وباتوجه به اينکه منافع حکومتها مانع بازنمودن همچون موضوعاتی است کردها دراين مقطع چشم به همدردی و اقدام وجدانهای بيدار جامعه ايران دوختهاند. عليرغم گذشت طولانی مدت اعتصاب متاسفانه همواره شاهد سکوت وجدانهای بيدار جامعهای بوديم که به غيرازيکی دو سايت معتبر کمترين بازتابی درميان افکار عمومی ايرانيان نداشته است.
درچند سال اخير که بحث برسر ضرورت فعاليتهای مدنی بوده کردها عليرغم نگاه امنيتی حکومت به کردستان مهمترين نقش را ايفا نمودهاند و هزينههای انسانی فراوانی رانيز متقبل شدهاست. توجه به همچون امری انديشه ايست که دربطن جامعه کردستان نيرومند است وتنها در مرز کردهای داخل ايران تعريف نمی شود. بايد به خاطر آورد که هنگاميکه فعالانی غيره کرد در زندانهای رژيم دست به اعتصاب غذا زده اند با حمايت گسترده تمام نهادهای حقوق بشری و احزاب سياسی ايرانی گشته است و به عنوان نمونه از اعتصاب غذای آقای اکبر کنجی تا اعتصاب ۱۲ فعال سياسی زندان اوين که در مقابل در همواره ناديده گرفتن اخبار و بی توجهی به گزارشات اعتصاب غذای زندانيان کرد که نبايد سادهازکنار همچون موضوعاتی گذشت و اين بی تفاوتی را بايد در ضعإ خرد ملی جستجو نمود.
مسئله شکاف ميان ايرانيها معمائی حل نشدنی ميان مردم عادی ونخبگان است که بلای کنونی وآينده کشور است اين بی تفاوتی در همچون مقاطعی بيشترخودرانشان می دهد.در جوامع پويا حرکتهای اجتماعی هدفمند بی وقفه درحرکتند .
متاسفانه عليرغم اصالت کردها وايرانی اصل بودنشان که ازخطبههای هميشگی است و نسخهپيچی بسياری برای اين ملت اصيل ـ به قول بسياری ـ از طرف ايرانيان پيچيدهمی شود و روی آوری به فعاليتهای مدنی هميشه از نصايح بهکردها بوده وهست، حال که روش مبارزهمدنظرآنان از طرف کردها موردتوجه قرار گرفته وشايد پشتيبانی ازمسئله اعتصاب زندانيان سياسی نوعی همبستگی ملی را باخودداشته باشد همين افراد وسازمانها حاضر به اسم بردن از آن نيستند ويادربهترين حالت با نوشتن بيانيهای درسايتها اکتفا نموده که دنبال کنندگان مسائل جاری و محافل سياسی اجتماعی کردستان را که با نگرانی نسبت به سرنوشت زندانيان چشم دوختهاند گيج نمودهاست ريشهاين بی تفاوتی وتناقضات رابايد درکجاجستجونمودخود جای سوال است، درنگاه تبعيض آميزريشهای ايرانيها نسبت به قضيه کردها و موجودی بنام انسان کرد؟ درک فعاليت مدنی تنها در سخن و ژست مدنی ؟ و يا ناتوانی درارتباط با سرنوشت کشورايران؟
امجد حسين پناهی