سه شنبه 31 مرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به فریاد متهمان بیگناه ترور «متخصصان هسته‌ای» برسید، ايرج مصداقی

ايرج مصداقی
این اولین بار نیست که در نظام نکبت اسلامی بیگناهان تاوان جنایات رژیم را پس می‌دهند. و آخرین بار هم نخواهد بود که جنایتکاران دست‌های خونین خود را پنهان کرده و به منظور فریب افکار عمومی و مظلوم نمایی، عده‌ای بیگناه را قربانی می‌کنند. فیلم اعترافات اخیر کسانی که رژیم مدعی است در ترور «متخصصان هسته‌ای» دست داشته‌‌اند، بیش از هرچیز نشان‌دهنده‌ی مسئولیت مستقیم رژیم در این ترورهاست.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آی آدم‌ها که در ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان

این اولین بار نیست که در نظام نکبت اسلامی بیگناهان تاوان جنایات رژیم را پس می‌دهند.

و آخرین بار هم نخواهد بود که جنایتکاران دست‌های خونین خود را پنهان کرده و به منظور فریب افکار عمومی و مظلوم نمایی، عده‌ای بیگناه را قربانی می‌کنند. فیلم اعترافات اخیر کسانی که رژیم مدعی است در ترور «متخصصان هسته‌ای» دست داشته‌‌اند، بیش از هرچیز نشان‌دهنده‌ی مسئولیت مستقیم رژیم در این ترورهاست که در مقاله‌ی قبلی‌ام به آن پرداخته بودم.

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-430.html

***

۱۷ روز گذشته را در بستر بیماری و بیمارستان در شرایط بسیار ناگواری سپری کرده‌ام و حداقل هفت روز آینده را نیز بایستی در بیمارستان بستری باشم. شنیدن و دیدن اعترافات کسانی که به اتهام ترور «دانشمندان هسته‌ای» دستگیر شده و عنقریب اکثر آن‌ها به جوخه‌‌ی اعدام سپرده می‌شوند، آرام و قرارم را سلب کرده است(۱). هرچند نشستن برایم طاقت فرسا و تمرکز روی موضوع به سختی برایم امکان پذیر است، اما سکوت «اپوزیسیون» از یک طرف و بی‌شرمی رژیم در اجرای سیاستی که به مسلخ بردن عده‌ای بی‌گناه منجر می‌شود از طرف دیگر، مرا وادار می‌کند علیرغم ناتوانی جسمی‌ام، با استفاده از دز بالای مرفین از شدت دردهایم بکاهم تا بتوانم در نیمه‌های شب که خواب به چشمانم نمی‌آید، دینم را نسبت به هموطنان ظلم‌دیده‌ام که چشم امید به من و شما دارند ادا کنم. کتمان نمی‌کنم از زمانی که در جریان موضوع قرار گرفتم هرگاه که درد به من اجازه داد، در هذیان‌های شبانه و بیداری به این مسئله ‌پرداخته و در ذهنم آنرا مرور کرده‌ام. یک بار نیز که به اصرار خودم با وجود شرایط بسیار ناگواری که داشتم، چند ساعتی به خانه برگشتم و در حال کار روی این نوشته در حالی که فشارخونم به پنج و نیم روی سه و نیم رسیده بود، دچار غش شده و با آمبولانس و اقدامات ویژه به بیمارستان منتقل شدم. فشارم برای دقایق کوتاهی به دو و نیم هم رسید.

مشاهده‌ی سناریوی رژیم برای به قربانگاه بردن جوانان بیگناه میهن‌مان به اتهام جنایتی که خود مرتکب شده است، دردی است جانکاه که در بیست‌و چهارمین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی اندوهم را دوچندان می‌کند و منی را که مانده‌ام و پیمان بسته‌ام تا جان در بدن دارم صدای خاموش‌شدگان را پژواک دهم، وا می‌دارد که در مقابل این ظلم سکوت نکرده و به وظیفه‌ی انسانی‌ام و پیمانی که با عزیزترین فرزندان میهنم بسته‌ام، عمل کنم. این توضیحات را از این بابت دادم تا غفلت و دیرکردم در این مورد را توضیح داده و یک بار دیگر متذکر شده باشم که هیچ چیز و هیچ شرایطی نمی‌تواند مرا تا زنده هستم از گفتن حقیقت و دفاع از حقوق مردم میهن‌مان و به ویژه قربانیان نقض حقوق بشر بازدارد. می‌دانم درد و فشارهای جسمی اجازه نمی‌دهد آن‌گونه که شایسته است از حق این قربانیان دفاع کنم به همین خاطر ضمن اظهار شرمندگی و پوزش، امیدوارم مردم ایران، قربانیان و خانواده‌های دل‌‌نگرانشان ناتوانی و قصور‌‌ام را ببخشایند.

***

سیمای ‌جمهوری اسلامی در پانزدهم مرداد ماه ۱۳۹۱ اعترافات چهارده نفر از جمله هشت مرد و شش زن را که متهم به قتل چهار «متخصص هسته‌ای» به نام‌های مسعود علی محمدی، مجید شهریاری، داریوش رضایی نژاد و مصطفی احمدی روشن و دوست او رضا قشقایی هستند، نشان داد. همچنین آن‌ها به تلاش ناموفق برای ترور فریدون عباسی نیز اعتراف کردند. تهیه و تولید این اعترافات جعلی که ظاهراً کمترین عقلانیتی در آن به کار نرفته، در میان جناح‌های حاکم نیز درگیری‌هایی را دامن زده بود و به همین خاطر وزیر اطلاعات در مجلس و کمیسیون امنیت حضور یافت و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی مجبور شد ابتدا در تاریخ ۱۰ مردادماه فیلم مربوطه را در مجلس شورای اسلامی نشان دهد تا با گرفتن تأییدیه مجلس، امکان نمایش عمومی آن در سیمای دروغپرداز «ولایت فقیه» را پیدا کند.

http://www.daneshjoonews.com/node/7614

در پیش زمینه‌ی این فیلم سناریو نویسان مدعی می‌شوند:

«اعضای تیم ترور در پادگانی در حومه تل‌آویو مستقر شده و شیوه کلاسیک "ترور اسرائیلی" که پیش از این در کشورهای عربی- اسلامی توسط رژیم صهیونیستی انجام می‌شد را فرا می‌گرفتند».

این در حالی است که در دهه‌ی هفتاد خورشیدی در میان جنگ‌های باندهای رژیم رازینی که می‌رفت رئیس قوه قضاییه شود با همین شیوه چسباندن بمب مغناطیسی و کنترل از راه دور به درب ماشین توسط «تروریست‌های اسلامی» در خیابان سعدی تهران ترور شد. و اتفاقا سایت خبرآنلاین وابسته به علی لاریجانی پس از ترور شهریاری و فریدون عباسی روی آن دست گذاشت و از مشابهت این دو ترور با ترور علی رازینی یاد کرد.


http://www.khabaronline.ir/detail/112199

حیدر مصلحی آخوند بی مقداری که ابتدا مسئولیتی حاشیه‌ای در دفتر خامنه‌ای داشت و سپس نمایندگی او در سازمان حج و زیارت را به عهده‌گرفت و در دولت دوم احمدی نژاد در نقش وزیر بی خاصیت اطلاعات، اوامر دفتر رهبری را اجرا می‌‌کند، در ابتدا از دستگیری ۲۰ نفر و سپس از دستگیری 30 نفر در این رابطه سخن رانده بود که عجالتاً ۱۴ نفر آن‌ها را به صحنه ‌آوردند تا بعداً‌ در مورد سرنوشت شانزده نفر بقیه تصمیم‌گیری کنند. ظاهراً وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی قصد جمع و جور کردن داستان ترور «متخصصان هسته‌ای» را دارد و بیش از این نمی‌خواهد آن را کش و قوس دهد. از قرار معلوم کشتیبان را سیاستی دیگر آمده و در آینده نزدیک قرار نیست «متخصصی» ترور شود مگر این که اتفاق خاصی بیفتد. و برای بستن پرونده، این بار مدعی شده‌اند همه‌ی «متهمان» را یکجا دستگیر کرده‌اند تا ضمن نمایش قدرت و دلداری دادن به مزدورانشان، کلک قضیه را هم بکنند. هرچند مقامات رژیم دستگیری «تروریست‌ها» در آستانه مذاکرات مسکو را برگ برنده‌ی رژیم در مذاکرات هسته‌ای نیز عنوان کردند.

در تبلیغات قبلی رژیم و لابی آن در خارج از کشور، مجاهدین خلق به همراه موساد و آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه و ... مسئول این ترورها معرفی شده بودند و در سناریوی اعلام شده‌ی قبلی کشورهای آذربایجان، تایلند، ارمنستان، ترکیه و اقلیم کردستان محل ملاقات تنها «تروریست» دستگیر شده (مجید جمالی فشی) با مقامات اسرائیلی عنوان شده بود و محل اقامت رابط اصلی موساد در باکو اعلام شده بود. اما این بار دستگاه اطلاعاتی و امنیتی به علت لو رفتن توطئه‌های تروریستی رژیم در تایلند، باکو و... صلاح ندانست نامی از این کشورها بیاورد و به جای آن، قبرس را وارد کرد که پیش‌تر یک کشتی حامل سلاح‌های رژیم را توقیف کرده بود و در 25 تیرماه 91 نیز خبرگزاری فرانسه خبر داد که پلیس قبرس یک جوان لبنانی را که با پاسپورت سوئدی وارد این کشور شده و قصد داشته با ترتیب دادن انفجارهایی به منافع اسرائیل در قبرس حمله کند، بازداشت کرده است. متعاقبا دفتر نخست وزیر اسرائیل، با انتشار بیانیه‌ای، آن‌چه که آن را «تروریسم ایرانی» خواند، به باد انتقاد گرفت و جمهوری اسلامی ایران را «بزرگترین صادر کننده تروریست در دنیا» معرفی کرد.

http://www.radiofarda.com/archive/news/20120715/143/143.html?id=24645502


و همچنین رژیم نام سرویس‌های امنیتی آلمان و فرانسه را نیز مستثنی کرد و هیچ اطلاعاتی در مورد نقش کشورهای آمریکا و انگلیس در این پروژه نداد و فقط از زبان یکی از متهمان اعلام کرد که منابع مالی این پروژه از سوی دولت‌ آمریکا ارائه شده است. و یا بدون آن‌که مستندی ارائه دهد مدعی شد که اگرچه دستور ترور‌ها از اسرائیل آمده اما فرمان اصلی را واشنگتن و لندن از طریق سیا و ام آی ایکس داده‌‌اند و آن را «مثلث شوم» نامید.

موضوع دخالت ترکیه علیرغم قطع روابطش با اسرائیل و چالش‌های به وجود آمده بین این دو کشور در دو سال اخیر و میانجی‌گری‌های متعدد ترکیه در پروژه‌ی هسته‌ای به نفع رژیم، به خاطر مواضع ترکیه در قبال سوریه و حمایت از طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور عراق که دولت مالکی با اجرای سناریویی قصد دستگیری او را داشت همچنان در سناریو وزارت اطلاعات باقی مانده است و به آن آب و تاب می‌دهند.

متهمان که هیچ یک تا پیش از این، کوچکترین فعالیت سیاسی نداشته و ظاهراً جملگی شهرستانی و از قرار معلوم غالباً کرد هستند در اعترافات تلویزیونی، انگیزه اصلی خود برای همکاری با موساد و ترور «متخصصان هسته‌ای» را خروج از کشور و دریافت پول عنوان کرده‌اند. این در حالی است که بنا به اعتراف خودشان آن‌ها پیش از انجام عملیات به سادگی از کشور خارج شده، به ترکیه و سپس قبرس سفر کرده‌اند. آیا این دو کشور خارج نیست؟‌ برای نشان دادن بطلان سناریوی تهیه شده در وزارت اطلاعات، لازم می‌دانم در مورد یکی از متهمان و سوابق وی توضیح دهم که هم از تمکن مالی برخوردار بوده و هم به سادگی به کشورهای اروپایی سفر می‌کرده است.

1-mesdaghi-hastehe.jpg

مازیار ابراهیمی

وی با اسم‌‌های «مستعار سامان، امیر یل و امیرعباس» یکی از کسانی است که در اعترافات پخش شده نقش رهبری چند عملیات را به عهده داشته و در تل‌آویو دوره دیده است. دستگاه امنیتی همچون مجید جمالی فشی که به اتهام ترور دکتر علی‌محمدی ناجوانمردانه اعدام شد هیچ اطلاعاتی در مورد گذشته و سوابق مازیار ابراهیمی نمی‌دهد. در دقیقه‌ی ۱۵: ۳ فیلم تهیه شده از سوی رژیم ۴ عکس وی نشان داده شده و ادعا می‌شود که این عکس‌ها در دستگیری او و دیگر متهمان کمک کرده است. در ادامه به بطلان این موضوع و دروغپردازی آشکار رژیم می‌پردازم .

مازیار ابراهیمی متولد ۱۳۵۲در تهران و اصالتا سنندجی است. وی یکی از پنج فیلمبردار زیر آب (غواص) ایران است که سال ها فیلمبردار سیمای جمهوری اسلامی هم بوده است. توفیق ابراهیمی پدر وی نیز کارمند بازنشسته تلویزیون است. مازیار بعدها شرکت الکترونیکی «اهورا» را به همراه دو برادرش شاهپور و بابک در سال 2006 در سلیمانیه تأسیس می‌کند. شاهپور ۴۲ ساله از سال ۲۰۰۶ مقیم ایتالیا و در رشته‌ی هنر و کارگردانی تحصیل کرده و دارای همسری ایتالیایی است.

بابک ۳۱ ساله پیشتر در چهار سریال تلویزیون جمهوری اسلامی به عنوان گریمور مشغول به کار بود و پنج سال پیش به سوریه رفته و در آن‌جا نیز به کار گریم مشغول شده است. وی دارای همسری سوری است.

مازیار ابراهیمی از سال 2008 ساکن سلیمانیه عراق بوده و زندگی مرفهی داشته است و کمتر در ایران حضور داشته است. وی در سال ۲۰۰۴ با ژامک حسنی ازدواج می‌کند. میزان مهریه تعیین شده ۱۰۰۰ سکه‌ی طلا بوده که حاکی از وضعیت خوب وی در زمان مذکور است. همسر وی در پاییز ۲۰۱۱ با مراجعه به دادگاه تقاضای دریافت مهریه‌اش را می‌کند و به همین دلیل مازیار ابراهیمی پس از ورود به ایران در پاییز ۲۰۱۱ ممنوع الخروج می‌شود. وی از آن‌جایی که بازرگان موفقی است برای رتق و فتق امور تجاری‌اش با گرو گذاشتن سند خانه قادر به خروج از کشور می‌شود در حالی که این امر برای مردم عادی به سختی امکان‌پذیر است.

شرکتی که او اداره می‌کند در سال 90 خورشیدی مناقصه‌ی دو تا سه میلیون دلاری تهیه دوربین و وسائل تلویزیونی برای شبکه‌ی «العالم»‌ رژیم را برنده شده بود. شرکت وی در سال 91 برنده ی مناقصه چندین میلیون دلاری(بیش از مناقصه العالم) تهیه دوربین و وسایل تلویزیونی برای «پرس تی وی» می‌شود اما به علت دستگیری قادر به انجام مناقصه نمی شود. وی در جریان این مناقصه تهدید شده بود که خود را کنار بکشد که وی نپذیرفته بود. وی مطلقاً سیاسی نیست و به خاطر منافع تجاری که در ارتباط با رژیم داشت در صحبت‌های خصوصی و خانوادگی نیز از رژیم حمایت به عمل می‌آورد و اتفاقاً‌ منافع او در رژیم حاکم تأمین می‌شد و انگیزه‌‌ای برای مخالفت با آن نداشت.

مازیار ابراهیمی به خاطر شرکت موفقی که داشت و فعالیت‌های بازرگانی‌اش به سادگی به اروپا تردد می‌کرد و مشکلی برای خروج از کشور نداشت. او در تاریخ ۸ تا ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۱ با دریافت ویزای شش ماهه تجاری شنگن برای بازدید از نمایشگاه بین‌المللی IBC به آمستردام می‌رود و از آن‌جا به سوئد سفر می‌کند. موضوع به سادگی از طریق دولت هلند مرجع صدور ویزا و دولت سوئد کشوری که به آن سفر کرده قابل پیگیری است.

http://www.datacast.com/news-events/events/2011/ibc-2011-amsterdam-netherlands

در آذرماه ۱۳۹۰ وی میهماندار خانواده‌ی خاله‌اش که از سوئد به تهران رفته بودند می‌شود و شخصاً‌ آن‌ها را در ۲۸ آذرماه تا فرودگاه مشایعت می‌کند.

مازیار ابراهیمی که در اعترافات تلویزیونی می‌پذیرد که مجید جمالی فشی و آرش خردکیش دو! عامل ترور دکتر علی‌محمدی را پس از ترور در ۲۲ دیماه ۸۸ به خانه‌ی تیمی برده است، در زمان مذکور در سلیمانیه عراق حضور داشته و میهماندار کلیه‌ی اعضای خانواده‌اش بوده است. از آن‌جایی که پاسپورت وی در اختیار مقامات امنیتی است نمی‌توان اسناد ورود و خروج وی را در این‌جا انتشار داد. متأسفانه دولت اقلیم کردستان که به سادگی می‌تواند در این مورد دست رژیم را رو کرده و سیاست‌های جنایتکارانه‌ی دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم را افشا کند، به خاطر منافع مشخص این اقلیم، در این مورد سکوت کرده و در قبال اتهامات امنیتی دولت جمهوری اسلامی علیه اقلیم کردستان نیز اعتراض رسمی نکرده و تاریخ‌های ورود و خروج وی را انتشار نداده و در اختیار خانواده‌ی وی نیز قرار نداده است.

مازیار ابراهیمی همچنین در ۲ مرداد ۱۳۹۰ به هنگام ترور آرش رضایی نژاد در سلیمانیه‌ عراق بوده و آماده سفر به اروپا و شرکت در نمایشگاه بزرگ آمستردام می‌شده است.

مازیار در بهمن‌ماه ۱۳۹۰ برای آخرین بار از ایران خارج می‌شود و برای مذاکره با شرکت معروف Arri جهت تهیه وسائل و دوربین های تلویزیونی به آلمان می رود و از آن جا با منزل خاله‌اش در سوئد تلفنی صحبت می کند. وی از آلمان به سلیمانیه سفر کرده و در فروردین ماه ۱۳۹۱ از سلیمانیه به تهران باز می‌گردد و در ۲۴ خرداد ۱۳۹۱ در منزل پدری‌اش در تهران پارس دستگیر می‌شود. کمتر از ۱۲ ساعت پس از دستگیری وی، مصلحی وزیر اطلاعات رژیم خبر کشف شبکه‌ی ترور «متخصصان هسته‌‌ای» را می‌دهد که بیش از هر چیز نشان‌دهنده‌ی آن است که ابتدا سناریو را تهیه کرده و سپس به شکار قربانیان پرداخته‌اند که با این عجله به انتشار خبر آن مبادرت کرده‌اند که با ساده ترین اصول کار امنیتی نمی‌خواند.

دلایل انتخاب مازیار ابراهیمی به عنوان یکی از سران «تروریست‌ها» از طرف دستگاه امنیتی رژیم به شرح زیر است:‌

تلاش رژیم برای کشیدن پای اقلیم کردستان به این جنایت عامل اصلی بوده که شوربختانه قرعه‌ی فال را به نام او انداخته اند.

اقلیم کردستان در توطئه‌ی دولت نوری‌المالکی برای دستگیری طارق الهاشمی معاون سنی رئیس جمهور عراق حاضر به همکاری با دولت عراق و رژیم نشد و از تحویل هاشمی به دستگاه قضایی عراق سرباز زد . این اقلیم از سرنگونی دولت بشار اسد حمایت می‌کند که مخالف سیاست رژیم و دولت عراق است. رژیم از این طریق تلاش می‌کند روی دولت اقلیم کردستان فشار سیاسی وارد کند.

وی دارای شرکت موفقی در سلیمانیه بوده و تمکن مالی مناسبی داشته و بین ایران و اقلیم کردستان در سفر بوده است.

با توجه به این توضیحات باید به این سؤال پاسخ داد: چگونه ممکن است فردی با داشتن تمکن مالی و موقعیت اجتماعی در سن ۳۷ سالگی، تن به آموزش‌های تروریستی داده و مأموریت‌های سخت و پرخطر تروریستی را بپذیرد و کدام سرویس امنیتی حاضر است که روی چنین فردی سرمایه‌گذاری کند؟

طبق اطلاعات دریافتی‌ام، مریم متقیان همسر پسرعمه مازیار ابراهیمی که دخترجوانی است و اساساً سیاسی نیست در هفته‌های اخیر به هنگام پرواز از فرودگاه «امام خمینی» تهران به استانبول برای پیوستن به همسرش به منظور گذراندن تعطیلات در آنتالیادستگیر شد. معلوم نیست که سناریو سازان چه خوابی برای وی دیده‌اند؟

آرش خردکیش

در فیلم تهیه شده توسط وزارت اطلاعات ادعا می‌شود که دوربین‌های امنیتی تصویر آرش خردکیش یکی از تروریست‌ها را در حالیکه کیسه‌ی حاوی بمب را در دست دارد ضبط کرده‌اند. این تصویر پس از توضیح چگونگی ترور احمدی روشن پخش می‌شود. سناریونویسان وزارت اطلاعات مدعی شده‌اند که این تصویر سرنخ مهمی را به دست سربازان «گمنام امام زمان» برای دستگیری تروریست‌ها داده است. اما دم خروس وزارت اطلاعات همین جا بیرون می‌زند. آن‌ها مدعی هستند:

«ناگفته نماند توسط همین دوربین‌ها تصویر آرش که حامل کیسه بمب بود در یکی از عملیات‌ها با دوربین‌های عملیاتی شکار می‌شود و مورد شناسایی قرار می‌گیرد»


ترور احمدی روشن در روز ۲۱ دیماه ۱۳۹۰ ، مسعود علی محمدی ۲۲ دیماه ۱۳۸۸ و مجید شهریاری و فریدون عباسی روز ۸ آذر ۸۹ صورت گرفت که در زمره‌ی روزهای سرد زمستان و پاییز هستند، در حالی‌که در فیلمی که دستگاه امنیتی مدعی است دوربین‌های امنیتی ضبط کرده‌‌اند آرش خرد کیش پیراهن آستین کوتاه تابستانی به تن دارد!

داریوش رضایی تنها سوژه‌ای است که در مردادماه با گلوله به قتل می‌رسد و نه با بمب. بنابر این موضوع کیسه حاوی بمب در تاریخ یادشده منتفی است.

نکته‌ی جالب توجه این که کلیه فیلم‌های دوربین‌های امنیتی که تصاویرشان در فیلم آمده تاریخ ثبت دارند اما هیچ یک از فیلم‌های دوربین‌های امنیتی که تصاویر آرش خردکیش را ضبط کرده‌اند تاریخ ضبط ندارند و جاعلین حساب بدیهیات را هم نکرده‌اند.

2-mesdaghi-hastehe.jpg

http://www.yjc.ir/fa/news/4047610/ دوربین‌هایی-که-لحظاتی-قبل-از-عملیات‌های-ترور-را-شکار-کردند-تصاویر

تردیدی نیست که فیلم یاد شده نه در چله‌ی زمستان بلکه در گرمای تابستان و پس از دستگیری آرش خردکیش گرفته شده است. مأموران امنیتی در جهت تهیه‌ی سناریوی خود وی را مجبور کرده‌اند که در زیر دوربین امنیتی بایستید تا فیلم او را ضبط کنند. این اقدام وزارت اطلاعات به منظور پوشاندن حفره‌های امنیتی‌است که قبلاً‌ در مقالات و مصاحبه‌های رادیو‌ و تلویزیونی‌ام روی آن دست گذاشته و به صراحت نوشته و گفته بودم که تروریست‌های خودی پس از انجام ترور احمدی روشن قطعاً‌ تصاویرشان در دوربین‌های امنیتی و ترافیکی محل ثبت می‌شود و بنابر این دستگاه امنیتی به خوبی با ماهیت آنان آشناست. برای همین عکس‌های تروریست‌ها انتشار نمی‌یابد و از مردم خواسته نمی‌شود تا در دستگیری آن‌ها به دستگاه امنیتی کمک کنند.

جانیان این بار خواسته‌اند به زعم خود به ادعاهای من پاسخ دهند منتهی نکرده‌اند لااقل لباس زمستانی به تن آرش خرد کیش کنند تا جعل‌شان واقعی‌تر جلوه کند.

چگونه ترور داریوش رضایی نژاد به سناریو اضافه شد

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در دومین اطلاعیه پیرامون دستگیری تروریست‌های وابسته به موساد به موارد زیر اشاره کرد. به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران ؛ متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

بدنبال اطلاعیه‌ی مورخ بیست و پنجم [خرداد ماه ۱۳۹۱] و مصاحبه‌ی وزیر محترم اطلاعات در بیست و هشتم خرداد ماه گذشته، به استحضار ملت شریف ایران می رساند:

الف) سازماندهی عملیات ترور شهدای هسته‌یی كشور در قالب سلول‌های سازمان یافته در چندین لایه‌ی حفاظتی متشكل از عناصر « شناسایی، لجستیك، عملیات» بوده است كه با عنایات الهی، كلیه‌ی عوامل دخیل در ترور شهیدان شهریاری، احمدی روشن و قشقایی، مورد شناسایی قرار گرفته و بازداشت شدند.

ب) از عوامل ترور شهید دكتر علی محمدی، قبلا تنها عامل بمب گذاری (معدوم مجید جمالی فشی) بازداشت شده بود. در سلسله عملیات اخیر سربازان گمنام امام زمان(عج)، كلیه‌ی مزدوران و جنایتكاران دخیل در آن واقعه، اعم از عناصر شناسایی شهید، عوامل تداركات، نیروهای تأمین پوشش‌های عملیات، عوامل مراقبت مستقر در صحنه‌ی عملیات و عامل اصلی فعال سازی بمب، شناسایی شده و جملگی آنها بازداشت شدند.

ج) تعدادی از عوامل ترور آقای دكتر فریدون عباسی رئیس محترم سازمان انرژی اتمی كشور، از جمله بازداشت شدگان می باشند.

ه) مشخص گردید كه متهمین بازداشت شده علاوه بر ترورهای مورد بحث، اقدامات و جنایت‌های ضد مردمی دیگری نیز انجام داده بودند كه در زمان مقتضی اعلام خواهد شد.

و) متهمین مورد نظر اعتراف نموده‌اند كه پس از ترور شهید مصطفی احمدی روشن، سازمان تروریستی موساد طی دستورالعملی، انجام چند عملیات خرابكاری و انفجار در اماكن زیارتی و محل‌های عمومی پرازدحام را به آنها ابلاغ و در حال فراهم آوردن مقدمات آن مأموریت‌های شیطانی بودند كه با عنایات الهی، پیشگیری بعمل آمد.»

http://www.yjc.ir/fa/news/4004731

چنانچه ملاحظه می‌کنید در اطلاعیه وزارت اطلاعات هیچ سخنی از ترور داریوش رضایی نژاد نیست در حالی که در مورد برنامه‌‌های آن‌ها در آینده نیز خبر داده‌اند. با وجود این در اعترافات تلویزیونی، دستگیرشدگان در مورد این ترور هم توضیح می‌دهند. ظاهراً سناریو نویسان در انتها برای جمع و جور کردن موضوع ترورهای هسته‌ای مورد اخیر را هم به اعترافات دستگیرشدگان اضافه می‌کنند.

وزیر اطلاعات در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان هم به ترور رضایی نژاد و زخمی شدن همسرش که اتفاقا هدف چندین گلوله تروریست‌ها قرار گرفته و بیش از همه‌ی جان به در بردگان آسیب دیده است اشاره‌ای نمی‌کند چرا که اساساً‌ قرار نبوده او در سناریوی تهیه شده توسط مأموران اطلاعاتی و امنیتی باشد.

«وزیر اطلاعات:‌بنده هم این موفقیت را به رهبر معظم انقلاب اسلامی، ملت شریف ایران و به خانواه های داغدار شهدای هسته‌ای كشور تبریك عرض می‌كنم ضمنا معمولا فراموش می‌شود كه آن چند عملیات تروریستی، جانبازانی هم داشته است. یكی همسر مكرمه و دانشمند شهید دكتر شهریاری كه در صحنه حضور داشته و مجروح شدند و علاوه بر داغ همسر شهیدشان، هنوز هم با برخی آثار آن مجروحیت مواجهند كه بنده برای سلامتی كامل ایشان دعا می‌كنم و دیگری برادر عزیز جناب آقای دكتر فریدون عباسی رئیس محترم سازمان انرژی اتمی كه همزمان با شهید شهریاری ایشان هم ترور شدند اما به خواست خدا آسیبی به ایشان وارد نشد تا بمانند و به خدمات علمی خود به نظام مقدس جمهوری اسلامی ادامه دهند.»

عاقبت پس از گذشت یک ماه و اندی در تاریخ 1 مردادماه 1391 و در مراسم اولین سالگرد ترور جنایتکارانه داریوش رضایی نژاد به دست تروریست های خودی تصمیم ماموران امنیتی تغییر کرده و وزیر اطلاعات در گفتگویی با باشگاه خبرنگاران به دستگیری قاتلان داریوش رضایی نژاد نیز اشاره می کند.

دستگیرشدگان نیز پس از تغییر سناریو توسط مأموران امنیتی در اعترافات خود به ترور داریوش رضایی نژاد اشاره می‌کنند. در حالی که حیدر مصلحی و وزیر دفاع سابقاً ترور رضایی‌نژاد را متفاوت از بقیه موارد ارزیابی کرده بودند و تلاش می‌شد به جای دانشمند هسته‌ای وی را دانشجوی الکترونیک معرفی کنند.

http://www.ayandenews.com/news/33512/

به اعترافات جدید که برخلاف اطلاعیه وزارت اطلاعات و مصاحبه‌ی اول مصلحی است توجه کنید:

«اما این پایان کار مثلث شوم ترور نبود چرا که داریوش رضایی نژاد هدف بعدی این تیم تروریستی اعلام می‌شود.

بهزاد عبدلی در این رابطه می‌افزاید: "اواخر تیرماه ۱۳۹۰ ایمیلی به من اعلام شد برای عملیاتی دیگر".

مریم زرگر نیز در تکمیل این صحبت‌ها می‌گوید:" در عملیات آقای رضایی ]نژاد] مثل ترورهای قبلی که انجام داده بودیم باز دوباره گروه ما دور هم در تهران جمع شدیم".

پس از عملیات شناسایی، ‌یکم مردادماه سال ۱۳۹۰ برای این جنایت تعیین می‌گردد. اما روش ترور این بار متفاوت است؛ اسلحه یکی از راکبین موتورسیکلت داریوش رضایی نژاد محقق جوان کشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند کوچکش آرمیتا به شهادت می‌رساند.

عبدلی در توضیح این عملیات می‌گوید:" برخلاف سایر عملیات‌ها در این عملیات اصلا از بمب استفاده نشد و از تفنگ استفاده شد".

همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد که لحظه ترور در خاطر او حک شده است، در این خصوص می‌افزاید:"من سریع از ماشین پیاده شدم و ضارب را دنبال کردم، چند متر از ماشین دور شده بودم که با صدای شلیک به خودم آمدم، چون ضارب داشت به سمت منم شلیک می‌کرد، منم افتادم، صدای موتور را می‌شنیدم که دور می‌شد".»

برخلاف دیگر عملیات‌ها که ضارب و نحوه‌‌ی انجام عملیات را توضیح می‌دهند در رابطه با داریوش رضایی نژاد هیچ توضیحی داده نمی‌شود که چه کسی وی و همسرش را هدف قرار داده و چه کسانی پشتیبانی را انجام داده‌اند. دلیل استفاده از مسلسل به جای بمب را نیز توضیح نمی‌دهند.

تضاد اعترافات مجید فشی و متهمان تازه دستگیرشده

مجید فشی در دادگاهی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد به صراحت مدعی شد که خود تنهایی مسیر و محل را چک کرده و عملیات را به تنهایی انجام داده است:

« طی یک روز به آن محل رفتم، مسیرها را چک کردم و پس از آمدن به خانه به آنها [مسئولان امنیتی اسرائیلی] اطلاع دادم که اوضاع خوب است. چند روز بعد تماس گرفتند که باید بروی و بمب را به موتور نصب کنی. بمب را به تنهایی نصب کردم و وسایلی را که خریده بودم، در انبار گذاشتم. به من گفتند که فردا صبح باید موتور را از انبار برداری و پس از تایید ما کار را انجام دهی اما در آخرین تماس اعلام کردند که برنامه کنسل شده و باید موتور را به خانه امن منتقل کنی و دوباره به من گفتند که فردا باید این کار را انجام دهم. فردای آن روز نیز همین روال طی شد و در نهایت دوباره به من گفتند که وسایل را به خانه امن منتقل کن و به خانه بازگرد.»

http://ali70.com/11556

مریم زرگر یکی از متهمان دستگیر شده جدید داستان دیگری را مطرح می‌کند:

«ما باید به صورت نوبتی یعنی هر نیم ساعت به نیم ساعت ورود و خروج دکتر علیمحمدی را کنترل می‌کردیم»

دکتر علی محمدی یک بار صبح در ساعت مشخصی از خانه خارج و شب به خانه باز می‌گردد. چه نیازی بود نیم ساعت به نیم ساعت ورود و خروج او کنترل شود. وقتی از خانه خارج شد که دیگر نیاز به کنترل نیست تا شب که بازآید. معلوم است که وی دچار پریشانی است و جملات غیرمنطقی بر زبان می‌آورد.

مجید جمالی در مورد چگونگی انجام عملیاتی که به تنهایی صورت داده بود می‌گوید:‌

«طبق برنامه موتور را روشن کردم و رفتم خیابان مهر ۳ از آنجا رفتم بالا موتور رو کنار درخت پارک کردم ، تراکت ها را درآوردم ، تراکت ها را پخش کردم و رفتم به سمت بالای خیابان مهر ۳، به سمت چپ رفتم به جایی که کد آن کتابخانه بود ، یعنی جایی که باید اطلاع می دادم که موتور را گذاشتم اطلاع دادم و گفتم و به سمت محلی که کد آن امام زاده بود یعنی نقطه انتظار رفتم ، از لحظه ای که آنجا رسیدم تا حدود ۳ بعدازظهر طول کشید تا آنها با من تماس بگیرند و من منتظر ماندم و حدود ساعت ۳ تماس گرفتند و گفتند طبق برنامه ۲ باید پیش بری و برنامه عوض شده و باید برگردی و کد آن داروها بود یعنی باید می رفتم داروها رو برمی داشتم و داروها را به داروخانه می بردم من هم طبق برنامه موتور را برداشتم و به سمت انبار رفتم و موتور را به انبار برگرداندم و به من گفته بودند وقتی رسیدی انبار باید ۲ خشاب رو به محل قبلی برگردانی و سوزن ها را که دور انداخته بودم. به خانه رفتم و ا طلاع دادم که موتور درانبار است و خشاب ها هم سرجایش است و فردای آن روز اعلام کردند دوباره باید برنامه را تکرار کنی ، ۴ صبح بیدار شدم تماس گرفتم برنامه تغییر نکرده بود طبق قرار به نقطه انتظار که همان میدان تجریش بود رفتم مثل روز قبل ، حدود ۳ الی ۴ ساعت بعد پیش رفتم و طبق برنامه یک عمل باید می کردم چون گفتند همه چیز خوب پیش رفته و باید طبق برنامه یک عمل می کردم و یک سری وسایل را از بین می بردم طبق برنامه پیش رفتم با کلاه کاسکت و دستکش ، کلید ها و تلفن دیجیتال و خشاب ها را باید از بین می بردم و در فواصل مختلف آنها را از بین بردم به رودخانه و سلطل آشغال انداختم تلفن ماهواره ای و مدارک را گفته بودند از بین نبرم این کارها را انجام دادم و به منزل رفتم وقتی همان روز رفتم خانه پدرخانمم از تلویزیون تازه متوجه شدم که اصلاً جریان چه چیزی بوده و چه کسی بوده و آنجا تازه فهمیدم چون اخبار ۲۴ ساعت داشت درباره آن صحبت می کرد و آنجا تازه فهمیدم که آن شخص مورد نظر چه کسی بوده .»

چنانچه ملاحظه می‌شود وی پس از انجام عملیات به تنهایی به منزل شخصی‌اش رفته است در حالی که مازیار ابراهیمی اعتراف می‌کند که پس از قتل علی‌محمدی، مجید جمالی فشی و آرش خردکیش با اتومبیلی که رانندگی‌اش به عهده‌ی او بوده به خانه‌ی تیمی گروه رفته‌اند.

«اولین عملیاتی که انجام دادیم عملیات شهید دکتر علیمحمدی بود، سه تا تیم بودیم، یک سری که با ماشین فقط برای پوشش و مراقبت بودند و کمی دورتر از محل حادثه و من هم با خودرویی دورتر منتظر آنها بودم که وقتی موتور را قرار می‌دهند در وقت مناسب که منفجر می‌کنند به خودروی من بیایند و از آنجا با هم متواری شویم»

چنانچه مازیار ابراهیمی، مجید جمالی فشی را به خانه‌ی تیمی برده بود، همان موقع حتی اگر اسم او برای مأموران امنیتی شناخته شده نبود حداقل چهره‌‌‌ی او از طریق چهره‌نگاری مشخص می‌‌شد و او قادر به سفرهای زیادی به خارج از کشور نمی‌شد.

مجید جمالی فشی به صراحت تأکید کرده بود که موتور را به تنهایی به محل برده و قرار داده در حالی که پس از اعدام او آرش خردکیش مدعی می‌شود که وی نیز همراه او بوده است.

مجید جمالی فشی متهم به قتل علی‌محمدی در دادگاه اعترافات کرد که همدستی نداشته و همه مراحل ترور را به تنهایی انجام داده است:

«هیچ اطلاعی از آنها [همدستان] ندارم و از نزدیک هیچ کسی را نمی‌شناختم و در ایران با هیچ فرد ایرانی ملاقات نکردم.»

http://www.khabaryaab.com/News/387955


آرش در محل حادثه و در مقابل دوربین عملیات آن روز را اینگونه بازگو می‌کند:

«روز عملیات صبحش طبق قراری که داشتیم یک موتور را دم درش [منظور دم در منزل علیمحمدی است] زنجیر کرده بودیم، بعد بالاتر از اونجا که یک ساختمان در حال پی کندن است [با دست اشاره می کند به ساختمانی که مقداری بالاتر از جایی است که مصاحبه با او صورت می‌گیرد] من مستقر شده بودم، و ۱۰۰-۲۰۰ متر بالاتر یک فرعی است و داخل آن فرعی یک پراید منتظر من بود، اعلام کردند که از پارکینگ می‌آیند بیرون من که رویت کردم، ریموت را فشار دادم، بعد از زدن ریموت به سمت پراید رفتم، سوار پراید شدم و از آن کوچه ما رفتیم، وارد اتوبان شدیم و رفتیم به خونه تیمی، یک ساعت و ربع بعد که موتور را گذاشته بودیم توی کوچه آمد اطلاع داد که عملیات موفقیت‌آمیز بوده است»

تردیدی در پریشان‌گویی او نیست. او به همراه مازیار ابراهیمی و مجید جمالی فشی به خانه‌ی تیمی رفته‌اند. مجید جمالی در اعترافات تلویزیونی‌اش گفته است:‌ «به منزل رفتم وقتی همان روز رفتم خانه پدرخانمم از تلویزیون تازه متوجه شدم که اصلاً جریان چه چیزی بوده و چه کسی بوده و آنجا تازه فهمیدم چون اخبار ۲۴ ساعت داشت درباره آن صحبت می کرد و آنجا تازه فهمیدم که آن شخص مورد نظر چه کسی بوده .» و آرش خردکیش می‌گوید: « رفتیم به خونه تیمی، یک ساعت و ربع بعد که موتور را گذاشته بودیم توی کوچه آمد اطلاع داد که عملیات موفقیت‌آمیز بوده است»

توجه داشته باشید خود او در محل حضور داشته و با فشار دادن ریموت کنترل شاهد انفجار بوده است. معلوم نیست چه کسی به کوچه آمده و به او اطلاع داده است.

بطلان سلولی عمل کردن تروریست‌ها و اطلاع نداشتن از فعالیت گروه‌های موازی

وزارت اطلاعات در فیلم مذکور مدعی است که «سازماندهی این تیم تروریستی از این جهت پیچیده بوده است که اعضای تیم به صورت سلولی فعالیت می‌کردند و زیرشبکه‌ها از فعالیت گروه‌های موازی اطلاعی نداشتند اگرچه در برخی از موارد ماموریت‌شان مکمل هسته‌های دیگر است، به گونه‌ای که اعضای تیم از نحوه عملکرد سایر اعضا اطلاعی ندارند چرا که در روش سلولی هر شخص مسئول انجام وظایف محوله خود بوده و از دیگر اعضا خبری ندارد.»

این در حالی است که بنا به اعترافات دستگیر شدگان ۵-۶ نفر مستقیماً‌ در همه‌ی ترورها دست داشته و یکدیگر را می‌شناخته‌اند.

مازیار ابراهیمی از شرکت سه تیم عملیاتی در ترور علی محمدی خبر می‌دهد. یا مریم زرگر یکی از «زنان تروریست» دستگیر شده که خود در تل‌اویو آموزش دیده مدعی می‌شود ترور علی‌محمدی توسط دو نفری که در آموزش‌های تل‌آویو بالاترین نمره را کسب کرده بودند انجام شد. این بدان معناست که وی نه تنها اسامی کسانی را که در تل آویو آموزش دیده بودند داشته بلکه می‌دانسته چه کسانی بالاترین نمره را در آموزش‌ها کسب کرده بودند. در حالی که مجید جمالی فشی پیش‌تر ادعا کرده بود به تنهایی در اسرائیل آموزش دیده بود.

یا در جای دیگری سناریو نویسان ادعایشان مبنی بر «سلولی» عمل کردن تیم ترور را فراموش کرده و مدعی می‌شوند:

«با دریافت پیام دیگری از اتاق ترور، عوامل تیم در خانه تشکیلاتی پونک گرد هم می‌آیند تا هدف بعدی را نشانه روند، یعنی دکتر مجید شهریاری استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران.

بهزاد عبدلی پای ثابت تیم ترور بار دیگر از دعوت خودش برای عملیات دیگر خبر می‌دهد و می‌گوید:"در سال ۸۹ اونجا به من اعلام کردند که یک عملیات در تهران انجام می‌شود به نام استاد شهریاری، به تهران آمدیم، موقع عملیات شد، زمان ملاقات را روی ایمیل به من ابلاغ کرده بودند و من هم چند روز بعد وارد تهران شدم، چند نفر را ملاقات کردم، مسیرهای عملیات را برای ما تشریح کردند، کار هر نفر را اعلام کرده بودند، سالار مسئول تدارکات بود یعنی هر چیزی که نیاز داشتیم سالار تهیه می‌کرد، علی خودش مسئول تحقیقات بود و همراه با فرشید مسئول جمع آوری تحقیقات اطلاعات در مورد نحوه عملیات بودند و ساناز هم مسئول بود عملیات را پشتیبانی کند. "

... بهزاد در ادامه می‌گوید: "بعد از اینکه یک روز ما به محل حادثه رفتیم و جزییات مشخص شد که هر کدام چه نقشی داریم و چه کاری باید انجام دهیم روز عملیات حول و حوش ساعت ۶:۳۰ فرشید دنبال من آمد، با هم رفتیم به محل حادثه..."

آرش با دستانی اسیر دستبند و بی آنکه عرق شرمی از خیانت به مردم مملکتش در چهره انسان‌گونه‌اش پدید آید، ادامه می‌دهد:"اینجا [اشاره به محل توقف در زمان ترور] با موتور پولسار ایستاده بودیم و کلاه کاسکت داشتیم".

و بهزاد ادامه می‌دهد:" بالاتر از ما علی و ساناز داخل یک پژو ۴۰۵ نقره‌ای جلوتر از ما بودند و سالار هم از [دم] در خونه شهید را همراهی می‌کرد، ماشین شهید را همراهی می‌کرد تا به محل حادثه می‌رسید، ما به همدیگر مرتبط بودیم".»

چنانچه ملاحظه می‌شود همه‌ی عوامل ترور در یک خانه‌ی تیمی جمع بوده و «به همدیگر مرتبط» بوده‌اند.

یا مریم زرگر نیز در جای دیگری می‌گوید:" در عملیات آقای رضایی [نژاد] مثل ترورهای قبلی که انجام داده بودیم باز دوباره گروه ما دور هم در تهران جمع شدیم".

نحوه‌ی تماس موساد با سوژه‌ها و عضوگیری آن‌ها

یکی از نکات مضحکی که بهزاد عبدلی اهل سقز به آن اعتراف می‌کند این است که هر بار موساد با ایمیل با او در سقز تماس گرفته و اعلام می کند که برای انجام عملیات ترور به تهران بیاید و بهزاد عبدلی که در اول فیلم مدعی شده بود به منظور دریافت پول و خروج از کشور به موساد وصل شده و درانجام ترورها مشارکت کرده طی این مدت فراموش می‌کند که از کشور خارج شود و بعد از انجام هر ترور به سقز می‌رود و منتظر عملیات بعدی میشود و به «تضمین» موساد بسنده می‌کند که آن‌ها دستگیر نخواهند شد. حتی دستگیری و اعدام مجید جمالی فشی هم خللی در «تضمین» یاد شده ایجاد نمی‌کند. او که ظاهراً‌ »تروریست کارکشته و دوره دیده‌ای بوده» متوجه خطر نشده و خواهان خروج از کشور نمی‌شود و همچنان به عملیات‌های متعدد تروریستی ادامه می‌دهد و از قضا حاضر می‌شود در هفته‌ی بسیج که غلظت امنیتی شهر بسیار بالاست به عملیات دست بزند!

آرش خردکیش هم در فیلم اعتراف می‌کند که هر بار قبل از عملیات با او تماس گرفته و از وی خواسته می‌شود برای انجام عملیات ترور به تهران برود. در حالی که قبلاً‌ گفته بود اسرائیلی‌ها به او گفته بودند «اگر بخواهی آماده باشی ۲ ماه هم توی اسرائیل دوره می‌بینی که آموزشات تکمیل بشه، بعد که برگشتی ایران یک عملیات برای ما انجام بدهی ترتیب خروجت را می‌دهیم.» بایستی توجه داشت که آرش خردکیش شخصاً امکان خروج از کشور و سفر به ترکیه را داشت.

بعد از انجام عملیات ترور هم همگی به سر خانه و زندگی خودشان در شهرستان می‌روند و به قول مریم زرگر پس از دریافت دستور عملیات دوباره به تهران آمده و در خانه‌ی تیمی که همچنان در محل قبلی حتی پس از دستگیری مجید جمالی فشی برقرار است دور هم جمع می‌‌شوند. راستش برای شرکت در مجلس عروسی و جشن تولد هم کسی را به این صورت دعوت نمی‌کنند چه برسد به پیچیده‌ترین نوع ترور و شرکت در عملیات تروریستی موساد که برای انجام یک عملیات تروریستی در دوبی و قتل یکی از عناصر وابسته به حزب‌الله، ۱۷ عضو اسرائیلی موساد با داشتن پاسپورت‌های اروپایی و استرالیایی و آمریکایی به دوبی رفته و عملیات مزبور را انجام داده و بلافاصله دوبی را با پرواز‌های مختلف به نقاط مختلف دنیا ترک می‌کنند. توجه داشته باشید که رژیم در جریان اعترافات مجید جمالی فشی مدعی بود که او از طریق داشتن برنامه‌های مختلف ویندوز اکس پی که نامرئی بود و تلفن ماهواره‌ای ویژه با موساد در تماس بود اما این بار دیگر لزومی به سر هم کردن این اراجیف هم نمی‌‌بینند.

فیروزه‌ یگانه با اسم مستعار ساناز مدعی است که در پارک با مریم زرگر آشنا شده است: "با یک خانمی به نام مریم زرگر در پارک آشنا شدم".

راستش تا به حال شنیده بودیم که دختران فراری در پارک در دام باندهای فحشا افتاده و پس از سردرآوردن از خانه‌های فساد برای کار به دبی و ... اعزام می‌شوند. اما ظاهراً‌ طبق ادعای سناریو‌نویسان وزارت اطلاعات، موساد هم از همین طریق عمل کرده است!


مریم زرگر که خود در پارک فیروزه یگانه را به دام انداخته می‌گوید: "من از طریق چت با فردی به نام پارسا آشنا شدم، در سال ۸۸ من را برای آموزش به اسرائیل اعزام کردند".

گویا داستان فریب خوردن و ازاله‌‌ی بکارت خود از سوی یک جوان نابکار را تعریف می‌کند که به چرب‌زبانی‌های وی باور کرده و آینده‌اش را تباه ساخته است. ظاهراً ذهنیت سناریونویسان در حد صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها بوده است.

کدام سرویس امنیتی برای انجام پروژه‌های فوق‌العاده مهم‌ تروریستی‌اش این گونه عضو گیری کرده و آن‌ها را به سری‌ترین پادگان‌های آموزشی خود در اسرائیل می‌برد؟


رامتین مهدوی موسایی کمی داستان را متفاوت بیان کرده و مدعی می‌شود: "از طریق سایت... با این گروه آشنا شدم". یا محسن صدقی آذر از طریق پدرش به تیم ترور وصل می‌شود که البته در سناریو نامی و اعترافی از پدر وی نیست.

برملا شدن دروغ‌های وزارت اطلاعات در اطلاعیه‌ دیماه ۱۳۸۹

وزارت اطلاعات در دیماه ۱۳۸۹ پس از ترور دکتر شهریاری و ترور ناموفق پاسدار فریدون عباسی با صدور اطلاعیه‌ای مدعی شد با نفوذ در شبکه‌ی موساد کلیه‌ی افراد درگیر در ترور دکتر علی‌محمدی را دستگیر کرده‌است:

«بسمه تعالی

همزمان با اولین سالگرد شهادت دکتر مسعود علیمحمدی استاد دانشگاه و دانشمند برجسته کشورمان سربازان گمنام امام زمان‌(عج) در پی اقدامات گسترده امنیتی و رصد دقیق اطلاعاتی و با عنایات خاص الهی موفق شدند عوامل اصلی این جنایت تروریستی را شناسایی و دستگیر و یک شبکه متشکل از جاسوسان‌ و تروریست‌های وابسته به رژیم اشغالگر قدس را منهدم کنند.

عملیات همه جانبه شناسایی و دستگیری این جاسوسان و تروریست‌ها با تمرکز اطلاعاتی و امنیتی بر روی سرنخ عوامل و شبکه‌های وابسته به رژیم صهیونیستی آغاز شد و پس از ماه‌ها مجاهدت‌های خاموش و اقدامات پیچیده و چند لایه آفندی و پدافندی و نفوذ به عمق اطلاعاتی رژیم صهیونیستی منجر به کشف اطلاعات بسیار مهم و حساس از تیم‌های جاسوسی و عملیاتی موساد شد که در پی آن ضربات سهمگینی به ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی وارد شد. »

http://rajanews.com/detail.asp?id=75593

این در حالی است که این بار مدعی است افراد دستگیر شده نه تنها در ترور دکتر علی محمدی بلکه در ترور دیگر «متخصصان» هم شرکت داشته و به تازگی دستگیر شده‌اند!

همچنین بولتن نیوز یکی از سایت‌های امنیتی به نقل از حیدر مصلحی و شنیده‌های خود همان موقع گزارش داد: «در پیگیری های سربازان گمنام امام زمان(عج) همه ترفندهایی که این عوامل استکباری برای ترور دانشمندان هسته‌ای ما به کار می‌بردند شناسایی شدند و به زودی اطلاعات خوبی را دراین باره به مردم خواهیم داد. شنیده می‌شود یک دختر دانشجو در جریان ترور استاد علی محمدی دست داشته است. این دختر که از مدت‌ها پیش ارتباط ویژه‌ای با سرتیم‌های اطلاعاتی موساد داشته عامل اصلی ورود مجید جمالی فشی (عامل ترور) به این جریان بوده است. این دختر با طرح دوستی و برقراری ارتباط نامشروع با جمالی فشی زمینه همکاری نامبرده و موساد را فراهم ساخته است.

http://www.sabairan.com/fa/news/19728

مجید جمالی در دادگاه اعتراف می‌کند که با هیچ کس در ایران تماس نداشته و عملیات ترور علی محمدی را به تنهایی انجام داده است.

دستگاه امنیتی که در اطلاعیه‌ی دیماه ۱۳۸۹ مدعی بود که همه‌ی عوامل ترور دکتر علی محمدی و تیم‌های موساد در ایران را دستگیر کرده، در فیلمی که از اعترافات دستگیرشدگان اخیر پخش کرده آن‌ها مدعی هستند ضمن شرکت در ترور دکتر علی محمدی و شهریاری، در ترور داریوش رضایی نژاد در مرداد ۹۰ و ترور احمدی روشن در دیماه ۹۰ و ترور ناموفق عباسی در آذر ۸۹ نیز شرکت داشته‌اند. هیچ یک از دستگیر‌شدگان اخیر در سال ۸۹ و همراه با جمالی فشی دستگیر نشده‌‌اند. معلوم نیست تکلیف دستگیرشدگان قبلی که دستگاه اطلاعاتی مدعی بود «عوامل اصلی این جنایت تروریستی» بوده‌اند چه شده است و چرا صحبتی از آن‌‌ها در میان نیست؛ چرا با مجید جمالی فشی محاکمه نشدند و نامی از آن‌‌ها به میان نیامد و این بار پای افراد جدیدی به میان آمده است؟ یا دختری که عامل جذب جمالی فشی بوده چه کسی است و چرا نامی از وی برده نمی‌شود؟

معلوم نیست اعضای تیم ترور علی‌محمدی پس از دستگیری مجید جمالی فشی و با توجه به این که وی اعتراف کرده بود سوژه‌ی بعدی شهریاری است، چرا از هم نپاشیده است و دستگاه امنیتی تلاشی برای دستگیری‌‌ آن‌ها که چهره‌‌ی تعدادی‌شان ‌لااقل برای مجید جمالی فشی مشخص بوده، نکرده است و تیم ترور با همان سبک کار و همان افراد قبلی به فعالیت خود ادامه داده است؟ و موساد افراد جدیدی را جایگزین آن‌ها نکرده است؟ کدام تروریست دوره‌ دیده‌ای راضی می‌شود در چنین شرایطی به کار خود ادامه دهد؟

برای مطالعه ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016