گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
2 مرداد» انتخابات منهای موسوی و "هزار نفر ديگر"!؟ علی کشتگر20 تیر» پیامدهای سقوط احتمالی اسد برای ایران! علی کشتگر 6 تیر» شکست مذاکرات هستهای و پيامدهای خطرناک آن! علی کشتگر 17 اردیبهشت» پیروزی فرانسوا اولاند، پیامد در اروپا و خاورمیانه! علی کشتگر 10 اسفند» جمعه، تحريم بزرگ! علی کشتگر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بیتعهدها درد خامنهای را دوا نکردند! علی کشتگراز خامنهای بايد پرسيد کدام يک از نظامهای فاسد جهان و رسانههای دولتی نطق رهبر يک دولت را به سود خود وارونه و مصادره به مطلوب میکنند؟ آيا اصلا چنين اتفاقی تاکنون در جهان رسانهها سابقه داشته است؟ حکومتی که برای تحميق مردم خود به چنين خيانتهايی نيازمند است، چه چيزی برای آموختن به ديگران در چنته دارد؟ويژه خبرنامه گويا اگر قرار باشد مسابقه بی شرمی ميان سرکردگان دولت های جهان برگزار شود، بنظرم دو نفری که در نهايت به فينال می رسند و برای تصاحب مدال های طلا و نقره در برابر هم قرار می گيرند يکی علی خامنه ای است و ديگری بنيامين نتانياهو. دونفری که هر دو دروغ گوئی و سياست ورزی را يکی گرفته اند و هر دو برای توجيه سياست های ماجراجويانه خويش به دشمن خارجی نياز دارند و در اين عرصه هريک در خدمت آن ديگری است. شرم همان ندای وجدان است که اگر در کسی زايل شود او را از بلندای آدميت به دره ديو و ددان می اندازد. آن که هنوز وجدان در درونش نمرده اگر خطا کند در حدود بيداری وجدان درونيش شرمزده می شود و چه بسا در صدد جبران برمی آيد. آدم با وجدان اگر به هر دليل دروغی هم بگويد آثار شرمساری در چهره و پيشانی اش هويدا می شود. اما دريغ از يک جو شرم در خامنه ای. او می تواند با خيال راحت چشم درچشم يک ملت و يا چشم در چشم نمايندگان کشور های عدم تعهد دروغ بگويد و تازه به جای شرم احساس طلبکاری کند! ببينيم در همين اجلاس "بوناک" و بی رمق جنبش "بی تعهدها" خامنه ای و دستگاه تبليغاتی او چه پرده هايی از دروغ بازی کردند و صداوسيمای زير نظررهبر چه افتضاحی به پا کرد. خامنه ای در نطق افتتاحيه اجلاس در ستايش راست گويی و سياست ورزی مبتنی بر راست گويی چنان داد سخن داد که انگار در همه عمر کلامی به دروغ نگفته است! به اين جملات خامنه ای توجه کنيد: "سياست ورزی آنگاه که کمترين اثری از معنويت در آن نباشد دروغ را هم مجاز می شمرد!" خامنه ای چنان از مضرات آفت دروغ و اهميت راست گويی در سياست سخن گفت و دموکراسی های غربی را به دروغ گويی متهم کرد که انگار "اوباش سالاری" دينی او که بردروغ و تقلب و فساد استوار است، نماد حق و حقيقت و سرمشق راستی و راست کرداری بر روی زمين است. خامنه ای گفت: ايالات متحده و قدرت های غربی با توسل " به رسانه های در انحصار خود دروغ را راست، باطل را حق و ظلم خود را عدالت طلبی وانمود می کنند و هر مطالبه برحقی را ياغيگری می نامند." و به راستی اين حرفها از کسی که خودش عين همين کج کاری ها را عليه ملت خويش مرتکب شده و می شود، پرونده بزرگترين تقلب انتخاباتی، پيشينه تهمت پراکنی و دروغ بافی و سرکوبگرهای خونين عليه مصلحان جامعه را در کارنامه خود دارد، اگر نهايت بيشرمی نيست پس چيست؟ نمی دانم قربانيان جنبش سبز، زندانيان سياسی، ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی، خانواده قربانيان کهريزک، صدها روزنامه نگار محروم از کار و ميليونها ايرانی عصبانی از شنيدن نطق غرای خامنه ای که خود يک دروغ بزرگ ديگر بود چه احساسی داشتند؟ اما هنوز ساعتی از نطق عوامفريبانه ديکتاتور مذهبی ايران نگذشته بود که صدا و سيمای خامنه ای معنای واقعی راست کرداری او را به نمايش گذاشت ونشان داد که رژيم حتی تاب چند لحظه راست گوئی در حد بازتاب اخبار همين اجلاس بی تعهدها را هم ندارد. وقتی محمد مرسی سرکوب مردم سوريه را توسط نظام حاکم بر اين کشور محکوم کرد، صداو سيما در ترجمه نطق او بحرين را جايگزين سوريه کرد. وقتی محمد مرسی خواستار دفاع فعال جهانی از مردم سوريه برای جلوگيری از خونريزی بيشتر شد صداو سيما دولت سوريه را به جای مردم سوريه گذاشت. وقتی محمد مرسی از بهار عربی سخن گفت، صداو سيما آن را به بيداری اسلامی ترجمه کرد. و خلاصه آن که ماهيت نطق محمد مرسی را که صددرصد درمخالفت با سياستهای جمهوری اسلامی در سوريه ايراد شد را عوض کردند تا به مردم ايران القاء کنند که همه ادعاهای خامنه ای در مورد همسويی بهار عربی با جمهوری اسلامی و جدا دانستن طغيان مردم سوريه از بهار عربی مورد تاييد رئيس جمهور مصر نيز هست. جمهوری اسلامی با به هدر دادن صدها ميليون دلار از ثروتهای ملی کوشيد در انظار شرکت کنندگان در اجلاس مردم ايران را در رفاه و نعمت نشان دهد. هزاران دست فروش و کارتون خواب را از مسير مهمانان جمع کردند تا فقر و ادبار حاصل از فساد و سياستهای اقتصادی و اجتماعی رژيم از انظار پنهان شود. به قيمت صدها ميليون دلار خسارت تهران را پنج روز تعطيل کردند تا از جايی صدای اعتراضی به گوش شرکت کنندگان در اجلاس نرسد. زندانيان سياسی را ممنوع الملاقات کردند تا نامه ای و پيامی از زندان به دست دبيرکل سازمان ملل و روزنامه نگاران خارجی نيفتد. تقاضای بانکی مون را برای يک ملاقات با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی وحتی خاتمی رد کردند. تا توانستند برای جلال و شکوه سالن اجلاس و هتل های محل پذيرايی مهمانان از جيب ملت ريخت و پاش کردند تا همه چيز را غير از آن چه هست جلوه دهند. رژيم برای کشاندن محمد مرسی به تهران تلاش زيادی کرد. اما در اين معامله مغبون شد. مرسی فقط چهار ساعت در تهران ماند و حاضر نشد به ملاقات خامنه ای برود. چرا که دست رژيم را خوانده بود و می دانست که می خواهند از او سوء استفاده کنند. مرسی آن چنان عليه حکومت جنايتکار بشار اسد حرف زد که هيچ راهی بجز تحريف و قلب سخنان او برای جمهوری اسلامی باقی نماند. اتفاقی که مايه رسوايی هرچه بيشتر جمهوری اسلامی در مصر، و در همه جهان شد. و معنای سياست ورزی بر مبنای راست گوئی که مضمون اصلی نطق خامنه ای بود را برملا ساخت. در پشت پرده اجلاس، جمهوری اسلامی به دنبال فروش نفت ارزان به شرکت کنندگان و صدور قطعنامه ای به نفع حکومت بشار اسد بود. در هر دو مورد تير جمهوری اسلامی به سنگ خورد، چرا که اکثر دولت های شرکت کننده حاضر نشدند روی اسب در حال نزار جمهوری اسلامی شرط بندی کنند و پيامدهای اقتصادی و سياسی آن را بپذيرند. آنهايی هم که مثل موگابه ديکتاتور زيمباوه و يا نخست وزير رژيم در حال سقوط بشار اسد و ديکتاتور کره شمالی و امثالهم درملاقات با خامنه ای به گفته خبرگزاری های رسمی رژيم به ستايش از نطق فيلسوفانه و راهگشای رهبر پرداختند از جنس خود خامنه ای بودند و دردی از او دوا نکردند. سه سال پيش حسنی مبارک اجلاس عدم تعهد را افتتاح کرد. حسنی مبارک اکنون کجاست؟ سه سال ديگر قرار است هوگوچاوز در ونزوئلا اجلاس جنبش عدم تعهد را افتتاح کند. آيا تا آن زمان حکومت خامنه ای هنوز برقرار است؟ جنبش عدم تعهد از زمان پايان جنگ سرد به همين اجلاس های بی محتوا و قطعنامه های بدون هرگونه ضمانت اجرايی خلاصه می شود. اين جنبش حالا به لاشه بی خاصيتی تبديل شده که بسياری از ديکتاتورها دشمنی با دمکراسی و بی تعهدی نسبت به حقوق بشر را در سايه آن پنهان می کنند. علی کشتگر Copyright: gooya.com 2016
|