گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
15 آبان» مصطفی تاج زاده: خط قرمز اقتدارگرايان زندان اوين است نه تاسيسات هسته ای و پايگاه های نظامی25 شهریور» مصطفی تاجزاده: انحصارطلبی و تمامتخواهی ريشه و منشأ درگيریهای فرقهای و خشونتبار است 11 شهریور» مصطفی تاجزاده: نبايد اجازه داد رهبری هر زمان اراده کند بتواند عده ای بی گناه را در اختيار دوالف قرار دهد 5 مرداد» تاجزاده: راهبرد رهبری، کشور را به باد میدهد؛ نشانهای از تغيير آن هم ديده نمیشود 22 خرداد» مصطفی تاجزاده، رهبر جمهوری اسلامی را مسئول مستقيم شرايط فعلی کشور معرفی کرد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! هاشم آقاجری: نحوه برخورد با مخالفان، آخرين آزمون جمهوری اسلامی استکلمه ـ هاشم آقاجری، عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه شهيد بهشتی با تاکيد بر اينکه هر سيستمی که در ايران امروز بخواهد ادامه حيات دهد بايد مخالفان را به رسميت بشناسد، می گويد: نظام اگر می خواهد مخالف داشته باشد مخالفانی نجيب تر از موسوی و تاجزاده و نبوی و جبهه مشارکت و نهضت آزادی و کانون مدافعان حقوق بشر و دفتر تحکيم وحدت و ادوار تحکيم پيدا می کند؟ مگر اينکه منطق، منطق تک قطبی وانحصار طلبانانه و خودکامانه باشد که آن وقت بايد قانون اساسی را و تمام اصول آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات و تفتيش عقايد ممنوع مندرج در آن کنار گذاشت و رسما اعلام شود دوران جمهوريت و مردم سالاری به پايان رسيد و دوران تازه ايی که خلافت و حکومت اسلامی است شروع شده که شهروند در آن معنی ندارد. وی با اشاره به اينکه چنين برداشتی بازگشت به گفتمان ماقبل مشروطيت است که در آن شهروندان رعيت بودند و حاکمان سايه خدا و وظيفه رعيت فرمانبری بود و دعا؛ تصريح کرد: مخالفين کنونی حاکميت مانند مهندس موسوی اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می خواهند؛ لذا فکر می کنم نحوه برخورد حاکميت فعلی جمهوری اسلامی با مخالفين خودش آخرين آزمون جمهوری اسلامی است که پيام های مهمی به نسل جوان ما خواهد داد. به گزارش کلمه، شنبه ۲۰ آبان که همزمان با دوساله شدن روزه داری های سيدمصطفی تاجزاده بود جمعی از دوستان، هم حزبی هايش، خانواده، جمعی از روزنامه نگاران، خانواده شهدای جنبش سبز و فعلان سياسی اصلاح طلب با حضور در منزل وی مراسم افطار برگزار کردند. در اين مراسم هاشم آقاجری در ارتباط با انقلاب اسلامی ايران و اينکه گفته می شود انقلاب فرزندان خود را می خورد گفت: ” بسياری بر اساس چنين مبنايی هم اساسا انقلاب را نفی و هم نمونه ها و مصداقه هايش مانند انقلاب سال ۵۷ را نفی می کنند. اما گمان می کنم که اگر انقلاب انقلاب باشد و فرزندان انقلاب، فرزندان راستين اين حکم ناسازگاراست و اين صحبت نيز نادرست خواهد بود. هرچند در تجربيات انقلاب های مختلف می توان چنين پديده ايی را ديد اما با دقت روی دو طرف دقت کرد که خورنده انقلاب است و يا خورده شده فرزند انقلاب مساله ديگری وجود دارد.” انقلاب فرزندانش را نمی خورد؛ ضد انقلاب فرزندان انقلاب را می خورد! اين استاد دانشگاه در ادامه با تاکيد بر اينکه اکثر زندانيان سياسی حاضر در زندان اوين فرزندان انقلاب هستند خاطر نشان کرد: “برای اينکه اين جمله را تست بزنيم و ببينيم چقدر درست است يکی از نمونه های درست و روشن را که انقلاب اسلامی است را مثال ميزنم. در حال حاضر بسياری از خواهران و برادرانی که در زندان هستند و تاجزاده يکی از نمونه های خيلی روشن اين جماعت است همگی فرزند انقلاب هستند. گمان نمی برم کسی در نسبت تاجزاده و ده ها زندانی ديگر که در زندان هستند با انقلاب اسلامی ترديدی داشته باشد. وابستگی اين ها به يکديگر بسيار روشن است. به ياد دارم مصطفی پيش و پس از ۲۲ بهمن آنچنان با انقلاب و مسائل آن گره خورده بود و چنان نسبتی داشت که گاه محکم تر از نسبت فرزند با پدرش می شد. پس در اينکه مصطفی و امثالهم فرزند انقلاب بودند و هستند ترديدی نيست. ممکن است گفته شود اين فرزندان ناخلف شده اند و بعد از گذشت زمانی پشت به انقلاب کرده اند اما خيلی روشن می توان گفتمان پدر و يا انقلاب را با گفتمان فرزندان بسنجيم و بررسی کنيم. زمانی که گفتمان تاجزاده و دوستان را بررسی می کنيم متوجه می شويم که عزيزان دربند در ساختار، قواعد و سرشت خود همان گفتمان سال ۵۷ را دنبال می کنند.” نفی ديکتاتوری، استبداد و شکنجه از آرمانهای انقلاب ۵۷ بود اين عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در ادامه با برشمردن ويژگی های انقلاب ۵۷ گفت: “در سال ۵۷ آرمان ها و خواسته هايی مانند نفی ديکتاتوری، ساواک، استبداد، شکنجه و سانسور دنبال می شد. در آن زمان مجالس فرمايشی که نمايندگان را شخص شاه انتخاب می کرد نفی می شد و انتقاد و اعتراض بود نسبت به خلاصه و ذوب شدن همه ی مردم و سيستم در يک شخص به نام منويات علی حضرت، استقلال،عزت کشور و بهبود وضعيت مردم اهميت بسيار داشت و به دنبال بر طرف کردن و از بين بردن فاصله و تضاد طبقاتی و همچنين فساد و عقب ماندگی بوديم. عدالت و معنويت و اخلاق مسائلی بود که نسل اول انقلاب به اميد و عشق به آن پا به ميدان گذاشت. از اين رو مصطفی و دوستان ديگر همچنان وفادار به آن آرمان ها هستند و امروز نيز همان ها را دنبال می کنند. يک طرف معادله فرزندان انقلاب هستند اما آن سوی قضيه چی؟ آيا خورنده فرزندان انقلاب خود انقلاب است يا چيز ديگری؟” آقاجری در ادامه در پاسخ به اين پرسش گفت: “فکر می کنم که انقلاب فرزندان خود را نمی خورد بلکه اين ضد انقلاب است که فرزندان انقلاب را می خورد. ضد انقلاب لباس انقلاب و اسلام بر تن کرده و تلاش می کند تا گفتمان انقلاب را تغيير دهد و مسير آن را به زوال بکشاند. پس مشاهده می کنيم که زندان های ما به خاطر آرمان ها و ارزش هايی که مردم ايران به خاطر آن به پا خواستند زندانی شدند. مصطفی و برادران ديگر در اين استحاله قهرقرايی و دور شدن از آرمان های انقلاب در واقع قربانی شدند. باور ندارم انقلاب فرزندان خود را می خورد، اگر انقلاب انقلاب باشد و فرزندان انقلاب فرزندان واقعی آن اين حکم درست نيست.” چرا بايد تاجزاده و تاجزاده ها در زندان باشند؟ او در بخش ديگری از سخنانش با اشاره به نامه عارفه السادات دختر سيدمصطفی تاجزاده و پرسش او که چرا بايد پدرش و خيلی از ياران انقلاب و جوانان بی گناه در زندان باشند گفت: “اين سول من نيز است که چرا بايد تاجزاده و تاجزاده ها و بسياری از جوانان اين کشور در زندان باشند؟ بسيار جالب است که دستگيری مصطفی بعد از شکل گيری تظاهرات تاريخی و ميليونی ۲۵ خرداد بود و حتی اين شبهه که تاجزاده به نوعی در آن حرکت حضور داشت نيز وجود ندارد. جرم مصطفی تاجزاده آيا جز اين است که به اميد آنکه بتواند با روش های دموکراتيک و انتخاباتی و گفتمان اصلاح طلبی، انقلابی که به انحراف رفته را تصحيح کنند و به مسير اصلی خود برگردانند؟ مصطفی هميشه از انتخابات و رقابت های قانونی دفاع می کرد و انتخابات خرداد ۸۸ هم آخرين انقلابی بود که مصطفی و همراهان اصلاح طلبش در آن شرکت کردند تا از درون اين سيستم و نظام بتوانند دست به فعاليت اصلاح طلبانه بزنند.” اين استاد دانشگاه در ارتباط با رفتارهای صورت گرفته در انتخابات سال ۸۸ گفت: “اگر شرکت در انتخابات و حضور در يک رقابت قانونی و دموکراتيک جرم است، در آن صورت بايد در تمام اصول نظام و انقلاب تجديد نظر کنيم که آيا دچار يک به اصطلاح شيفت گفتمانی که در نهضت و انقلاب بود به گفتمانی که بعد ها مسلط شد شده ايم؟ در واقع ما اينجا با دو پديده مواجه هستيم. يکی پديده انقلاب اسلامی و ديگری پديده جمهوری اسلامی است. هنگامی که با اين پرسش از سوی نسل جوان مواجه می شويم که نسل من و مصطفی را زير سوال می برد که شما متهم و مقصر هستيد، در واقع آنان نظام و گفتمان مسلط بر جمهوری اسلامی را تداوم همان گفتمانی می دانند که سال ۵۷ حاکم بر انقلاب بود و اين در ذهن جوان ما وجود دارد و بايد به آن پاسخ دهيم. در واقع اين مساله اکنون معضل و مشکلی هست که ما با آن مواجه هستيم و يک شکاف و شيفت گفتمانی اتفاق افتاده است.” او افزود: “در واقع ما يک انقلاب اسلامی و يک جمهوری اسلامی داريم و از اين رو نيز دو گفتمان بر کشور مسلط است. تاجزاده و امثال تاجزاده به هوای آنکه گفتمان همچنان گفتمان انقلاب اسلامی است در انتخابات شرکت کردند، غافل از آنکه با گفتمان ديگری کار آنها ارزيابی می شود و به همين دليل برچسب براندازی و ضد انقلابی و غيره به آنها می زنند.” مشعل اصلاح طلبی، همچنان در دستان تاجزاده آقاجری گفتمان تاجزاده را گفتمانی ثابت دانست که با زندان تند نشده و تاکيد کرد: “هنگامی که مصطفی را در اين سه سال پشت ميله های زندان می بينيم برايم جالب است که گفتمانش تغيير نکرده، يعنی قائدتا يک زندانی توسط يک رژيم به ناحق و نا عادلانه به زندان می افتد و منطقی اين است که نوعی راديکاليزم در گفتمان و نوشته های او رخ بدهد اما اين مساله در مصطفی ديده نمی شود. او کماکان به انقلاب و قانون اساسی وفادار است و گفتمان بيرون از زندان خود را ادامه می دهد. تمام نامه های او همان منطق اصلاح طلبی است و همچنان تکيه بر قانون اساسی می کند و جالب آن است که آنان که او را به بهانه نقض قانون اساسی پشت ميله های زندان انداخته اند. اما مصطفی در واقع با همين قانون و با زبان همين قانون راه خود را ادامه می دهد.” آقاجری انتخابات سال ۸۸ را آخرين آزمون نظام جمهوری اسلامی ذکر کرد و گفت: “انتخابات سال ۸۸ و حضور مهندس ميرحسين موسوی شايد يکی از آخرين ازمون های جمهوری اسلامی باشد، يادمان است که مهندس بازرگان در دادگاه نظامی جمله تاريخی و معروف را بيان کرد که “ما آخرين گروهی هستيم که با زبان قانون مخالفت می کنيم”. آقای بازرگان درست می گفت؛ ايشان و همفکرانشان و نهضت آزادی با تمام اصلاح طلبی که داشت در دهه ۴۰ و ۵۰ ديگر حرفش خريدار نداشت و جامعه و نسل جوان و دانشگاهيان به اين نتيجه رسيده بودند که تمام ظرفيت اصلاح پذيری نظام از طريق قانون موجود به پايان رسيده و ديگر هيچ فعاليت اصلاح طلبی و رفورميستی درچارچوب نظام امکان پذير نيست. در دوران ۸ سال دولت آقای خاتمی منتقدين اصلاح طلبی می گفتند جمهوری اسلامی وارد دور باطل شده است و با وجود آنکه دو قوه با رای مستقيم مردم انتخاب می شوند، اما در واقع اين دو قوه به سد قوای ديگر برخورد می کنند و اصلاحات درون سيستم منتفی است. اما به هرحال اصلاح طلبان در سال ۸۸ نيز پا به ميدان گذاشتند اما اين بار حتی امکان ورود به سيستم نبود واستدلا ل مخالفين پشتوانه محکم تری پيدا کرد.” او افزود: “با همه اين احوال مصطفی با گفتمانی که دارد، همچنان مشعل اصلاح طلبی درون سيستمی را بر روی دست هايش حمل می کند و اميدوار است. من هميشه به شوخی اين شدت خوش بينی اش را اذيت می کردم و می گفتم دکتر پانگلوس که يکی از کارآکترهای کانديد ولتر ست؛ کارکتر بسيار خوشبينی که نسبت به عالم و آدم خوش بينانه قضاوت می کند. مصطفی در ميان اصلاح طلبان خوش بين ترين بود و هنوز نيز اين خصيصه را در خودش دارد. در عين حال خوش بينی همزاد اميدواری است و او همچنان اميدوار و خوش بين است.” اگر شاه متوهم نبود… اين عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی که خود نيز زمانی در زندان بوده تاکيد کرد “واقعا اميدوارم که دوستان اصلاح طلب بتوانند روزنه ای باز کنند و درون سيستم جمهوری اسلامی را اصلاح کنند. اگر روزی ثابت شود که دوران اصلاحات درون سيستمی به پايان رسيده، آن زمان چشم ها به سمت خارج می رود و آلترناتيورهای ديگری در دستور کار قرار می گيرد که انتخاب ما اصلاح طلبان نيست. آنقدر در حال حاضر اوضاع خراب شده که جوانانی که گذشته را نديده اند به نسل اول انقلاب بد و بيراه می گويند به شاه خدابيامرز؛ در حاليکه ريشه تمام مشکلات ما در گذشته است. اگر شاه آنقدر خودکامه و متوهم نبود و خود را يک نابغه استثنايی در اين عالم نمی دانست و تصور نمی کرد راه حل همه مسائل دنيا را در آستين دارد و به سخن حتی نزديک ترين کارشناسان خودش هم بی توجه نمی کرد مطمئنا مشکلات کشور نيز کمتر بود. اين روحيه خودکامکی، ديکتاتوری، متوهم و متورم بودن است که چاپلوس های بی شخصيت را جذب می کند و وفادارن منتقد را دفع و شاه نيز اينچنين کرد و در سال ۵۷ مطلقا تنها شده بود. تمام افراد وفادار به شاه، قانون اساسی و سلطنت يک مقدار فهم و عقل داشتند و علم را دنبال می کردند به حاشيه رانده شدند و يک مشت آدم های چاپلوس و مداح که فقط می گفتند هرچه علياحضرت بفرمايند عين حقيقت است دور او را گرفتند و روز حادثه تنها ماند. شاه اگر نه به سخن مهندس بازرگان بلکه به سخن امينی و کسانی که قبولش داشتند گوش می داد، رفرم انجام می داد، آزادی و مجلس واقعی برگزار می کرد، اگر احزاب اجازه فعاليت داشتند و سانسور برداشته می شد و جلوی يکه تازی ساواک و شکنجه ها و مداخله آنان در زندگی مردم را می گرفت آن رژيم نيز مانند خيلی از رژيم ها که کمی عقلانيت بر آنها حاکم است می ماند. در همين بهار عربی نيز شاه همين تحولات هستيم؛ هرچند که گفته اند تاريخ برای عبرت گرفتن است متاسفانه اگر حکومت ها از تاريخ عبرت می گرفتند هنگامی که حکومت اول از بين می رفت دومی عبرت می گرفت و از بين نمی رفت. لذا اگر مهندس بازرگان و اصلاح طلبان صدايشان شنيده نمی شد و نسل من صدای مهندس بازرگان را نشنيد و صدای راديکاليسم و تزهای براندازانه و چريکی بلندتر از همه بود مقصر اصلی آن حاکميت بود و از اين روست که مصطفی و امثالش نيز هنوز بر اصلاحات درون سيستمی تاکيد می کنند که آن تجربه تاريخی را تکرار نکنيم.” اين زندان نيست، گروگان گيری است او افزود: البته بخشی از اين مساله مربوط به مخالفين و منتقدين و اپوزسيون است؛ بخش اصلی به حاکميت مربوط است که چه می کند. برادران و خواهرانی که در زندان هستند با ايستادگی بر سر مواضع و اميدشان به اينده در واقع می خواهند بگويند ما نه خواهان راه حل های براندازانه هستيم و نه به گفتمان موجود که کمترين نسبتی با گفتمان انقلاب ندارد موافق هستيم. نکته ديگری که بر آن بايد تاکيد کنم اين است که منطق زندان را در اين حبس ها نمی بينم. منطق زندان يعنی آنکه جرمی مرتکب شويد و سيستم شما را زندان کند تا از تکرار آن پيشگيری کند، در حالی که جرم دوستان ما شرکت در انتخابات است و در واقع زندانی کردن مصطفی و امثالهم برای پيش گيری از حضور مردم در رقابت انتخابات محسوب می شود که يک منطق خودشکن است و اين پيام را دارد که هيچ انتخاباتی از اين پس برگزار نمی شود. از اين رو فکر می کنم منطق آن حبس نيست بلکه گروگان گيری است. گروگان گيری يک پديده سياسی است و زندان يک ساز و کار قضايی و حقوقی؛ در اين سه سال آنچه در ارتباط با زندانيان و محکوميت ها و دادگاه رخ داده منطق سياسی است و دادنامه ها به جای آنکه منطق حقوقی داشته باشند ايدئولوژيک است و وبر و هابرماس و متفکران علوم انسانی محاکمه می شوند.” نمی توان بر جامعه متکثر ايران، سيستم تک قطبی را به زور تحميل کرد آقاجری در اين باره توضيح داد: “يعنی قرار نيست حاکميت موجود هيچ گونه مخالف و منتقد جدی را بپذيرد و سيستم بايد يک پارچه شود. قرار نيست نظام مبتنی بر تکثر و رقابت و آرای مختلف باشد؛ اما واقعيت اين است که جامعه ايران متکثر است و نمی توان به زور تک قطبی را بر آن تحميل کرد. سال ۸۸ قرار بود يک بلوک و نيروی منتقد را از صحنه حذف کند و تا يکی دو سالی هم اين وحدت ظاهری حفظ بود اما اکنون خود می گويند با يک جريان انحرافی خطرناک که قوه مجريه دستش است روبه رو شده اند. اين نشان می دهد که توهم اينکه ما بتوانيم در ايران امروز به لحاظ جامعه شناختی وضع يک دست ايجاد کنيم ناممکن است. هر سيستمی که در ايران امروز بخواهد ادامه حيات دهد بايد اپوزسيون را به رسميت بشناسد. سوال اينجا اين است که نظام اگر می خواهد مخالف داشته باشد مخالفانی نجيب تر از موسوی و تاجزاده و نبوی و جبهه مشارکت و نهضت آزادی و کانون مدافعان حقوق بشر و دفتر تحکيم وحدت و ادوار و تحکيم پيدا می کند؟ مگر اينکه منطق، منطق تک قطبی وانحصار طلبانانه و خودکامانه باشد که آن وقت بايد قانون اساسی را و تمام اصول آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات و تفتيش عقايد ممنوع مندرج در آن کنار گذاشت و رسما اعلام شود دوران جمهوريت و مردم سالاری به پايان رسيد و دوران تازه ايی که خلافت و حکومت اسلامی است شروع شده که شهروند درآن معنی ندارد و گفتمان ما قبل مشروطيت که شهروندان رعيت بودند و حاکمان سايه خدا و وظيفه رعيت فرمانبری بود و دعا حاکم شده است. در واقع مخالفين کنونی حاکميت مانند مهندس موسوی اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می خواهند لذا فکر می کنم نحوه برخورد حاکميت فعلی جمهوری اسلامی با مخالفين خودش آخرين آزمون جمهوری اسلامی است که پيام های مهمی به نسل جوان ما خواهد داد.” اين ساختار دور باطل است او با ابراز اميدواری از اينکه اصلاحات درون نظام صورت بگيرد گفت: “مطمئن باشيد با آزادی زندانی ها چيزی عوض نمی شود بلکه زندان هست و هر روز نوبت کسی است. ساختار کنونی دور باطل است، سيستمی که همه را خائن و وطن فروش و ضد انقلاب می داند. شاهد هستيم همه از روز اول انقلاب جاسوس و خائن هستند چه نخست وزير امام و چه قائم مقام رهبری يعنی آيت الله منتظری و چه دو رييس جمهور کشور يعنی آقايان هاشمی و خاتمی. اکنون نيز خودشان می گويند احمدی نژاد که تحفه خودشان بود و قرار بود عدالت را برقرار کند و به آرمان ها و ارزش های نخست انقلاب کشور را برگردانند فاسد ترين دولت را دارد. پس اشکال کجاست؟ اشکال ساختاری است و بايد آسيب شناسی کرد. مشکل در بالايی ها جاسوس بود و عامل خارجی بودن است و فساد داشتن. در منتقدين هم سيکل زندانی تا ديروز کسان ديگری بودند و امروز نوبت به مشارکت و مجاهدين و همه دوستان رسيده. لذا فکر می کنم بايد دعا کنيم آزادی تاجزاده و همه دوستان آغاز گشايش واقعی و اصلاح ساختاری موجود باشد اپوزسيونش بازداشت نشود و رييس جمهورش هم جاسوس و خائن از آب در نيايد. آنها به درستی راهی که برگزيده اند اطمينان دارند در ادامه اين مراسم محمد کيانوش راد نيز سخنانی را در خصوص مصطفی تاجزاده و جوانان زندانی بيان کرد و گفت: “مهم ترين عامل پايداری زندانيان ما يقين آنان به راهی است که انتخاب کرده اند. علم تنها کارساز نيست. به قول عرفا علم چند مرحله دارد که شامل علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين می شود. علم اليقين يعنی آنکه می دانيم که آتش می سوزاند، حق اليقين يعنی که می بينيم آتش می سوزاند و عين اليقين يعنی آنکه خودمان دستمان در آتش باشد و سوزندگی را درک می کنيم. قاطعيت اين دوستان به طور خاص آقای تاجزاده و همچنين اقايان موسوی و کروبی و خانم رهنورد در يقينی به راهی است که انتخاب کرده اند. آنان به درستی راهی که برگزيده اند اطمينان دارند، اگر علم چيزی را داشته باشيم ممکن است که در ميانه راه دانستی جديدی افزوده شود که ما را دچار ترديد کند اما يقين و ايمان ايستادگی در راه محکم تر می کند. اين ايمان مانند همان سخن ابوطالب عمومی پيامبر است که فرمود اگر ماه و خورشيد را در دست چپ و راستم بگذاريد باز از اين راه بر نخواهم گشت و محمد را تنها نخوام گذاشت است. در واقع اکنون نيز نبايد از سختی ها و مصائب راه ترسيد کما اينکه در دوران نهضت پيامبر اسلام نيز سلمان ها، ابوذرها، مقداد ها، علی ها و …به حاشيه رفتند تا حرکت اصيلی را شکل دهند امروز نيز بسياری از دوستان ما با اعتقاد به درستی حرکت خود به زندان رفته اند تا حرکت اصيلی را شکل دهند.” اين نماينده مجلس ششم تاکيد کرد: “مشکل ما حضور در حاکميت نيست و نمی خواهيم دوباره نماينده شويم و در قدرت قرار بگريم. مهم برای ما ساختن آينده ای بهتر برای کشورمان و فرزندانمان است. مهم اين است که نشان دهيم اسلام و جمهوری اسلامی اينی نيست که می گويند، کما اينکه دغدغه ميرحسين عزيز نيز اصلاح همين امور و نشان دادن چهره ای درست از نظام و انقلاب و اسلام بود.” اين عضو جبهه مشارکت در پايان با درود به روح پاک و ماندگار هدی صابر و همه کسانی که رفته اند مانند خانم هاله صابر و مهندس سحابی خاطرنشان کرد که اين روز ها نيز تمام خواهد و شد و هرچقدر هم که آينده تاريک باشد وظيفه ما روشن است. آزاديخواهی که به استقلال کشورش اهميت می دهد در بخشی ديگر از اين مراسم محمد نعيمی پور در خصوص مصطفی تاجزاده گفت: او از کسانی است که با تمام وجود فهميده بود چرا بايد انقلاب کند و از آنجا که با با ديد عميقی وارد صحنه سياست و انقلاب شده بود، به دليل گرفتن مسند و رسيدن به پست و مقام تغيير موضع نداد. مصطفی آزاديخواه بود و به استقلال کشورش اهميت می داد. او نگاه انسانی به مسائل انقلابی و سياسی دارد و در کارنامه اش کوچک ترين نکته ايی که کرامت انسانی و حقوق انسانها را زير پا گذاشته باشد وجود ندارد.” اين عضو جبهه مشارکت و پدر محمدحسين نعيمی پور که اين روزها دوران حبس خود را در بند ۳۵۰ زندان اوين می گذراند، تاکيد کرد: “اوج اين باور و پايداری به اصولی که انتخاب کرده در جريان زندان خودش را نشان داد. او تحت فشارهای مختلف در زندان قرار گرفت اما پا پس نکشيد. اصرار کرد که زير بار دستورات غير قانونی نمی رود و به همين دليل نيز رنج ۲۷ ماه زندان را به شکل انفرادی بر دوش کشيد. مصطفی همواره حرفش را زده و مشی و راهش را تببين کرده است و حتی در اعتراض به آنکه حکومت قانون را برای دو نفر به دو شکل نشان داده اعتراض کرده است. تاجزاده شاکی در انفرادی است و کسی که آنقدر پير شده و خير وصلاح کشور تشخيص نمی دهد اما تيربون ها استفاده می کند بيرون به ظلم ادامه می دهد. از اينکه با تاج زاده دوست و همنشين بودم احساس غرور و افتخار می کنم اکنون هم می خواهم از خدا که از چنين امتحانی بتوانم مانند تاجزاده سربلند بيرون بيايم و از آرمان ها و اصولم دفاع کنم. با تجربه هدی صابر، نگران تاجزاده هستيم فيروزه صابر خواهر شهيد هدی صابر نيز در باره خصوصيات مصطفی تاجزاده گفت: آقای تاجزاده سه ويژگی عمده و قابل تقدير دارد که درس آور هستند: “نخست پايداری و مقاومت معنی دار، دوم طی مسير اصلاح طلبی و سوم جسارت در نقد گذشته خود. با احترام ويژه ای که به ايشان دارم و ضمن حفظ حرمت حريم خصوصی ايشان، سلامت و وجود ايشان به عنوان سرمايه اجتماعی برای ما مهم است. تجربه هدی نگران کننده است؛ هنگام رفتن او فصل ميوه چيدن او بود. تکرار تلخی ها که هم اينک باز در حال تکرار است و اين روزها به گونه ايی ديگر برای افراد گمنام شاهد بوديم تلخ تر است. مراقبت از خود را از ايشان می خواهيم، اگر پيام اين کوچک را به ايشان برسانيد.” گزارشی از وضعيت تاجزاده و روزه داری اش در زندان در اين مراسم که به مناسبت دو سال روزه داری مصطفی تاجزاده برگزار شده بود، گزارشی از وضعيت تاجزاده در زندان و دلايل روزه داری اش ارائه شد. معاون وزير کشور دولت سيدمحمد خاتمی روزه داری را به عنوان يک عمل اعتراضی انتخاب کرده و بارها نيز گفته است تا به بند عمومی منتقل نشود روزه خود را نخواهد شکست و نهادهای امنيتی و اطلاعتی نيز کماکان از اجابت اين خواسته قانونی سرباز زده اند و همچنان وی را در بند زنان و يا متادون به صورت انفرادی نگه داشته اند. اين عضو جبهه مشارکت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در سال ۸۹ و پس از آنکه حاضر نشد شکايت خود و همراهانش را سردار مشفق پس بگيرد مجددا به زندان اوين فرخوانده شد و از آن پس به صورت ايزوله و در حالت انفرادی نگه داری می شود. او ابتدا در يکی از سلول های زير نظر ماموران دو الف به همراه محمد نوری زاد نگه داری می شد. پس از آزادی نوری زاد فردی متهم به جاسوسی که به دليل شکنجه ها و بازجويی های فراوان تعادل عصبی خود را از دست داده بود هم سلول با تاجزاده شد که پس از مدتی به همراه هم به بند متادون يا بند زنان فرستاده شدند. او پس از آزادی هم بند خود با مردی که به اتهام همکاری با سازمان مجاهدين خلق بازداشت شده بود هم بند شد که پس از آزادی آن فرد تاکنون تاجزاده دوران محکوميت خود را به صورت انفرادی می گذراند. در اين مراسم همچنين محمد کيانوش راد عضو جبهه مشارکت ايران اسلامی، هاشم آقاجری عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه؛ محمد نعيمی پور عضو جبهه مشارکت ايران اسلامی، فيروزه صابر خواهر شهيد هدی صابر درباره سيدمصطفی تاجزاده و جنبش سبز صحبت کردند و نامه عارفه تاجزاده و فاطمه تاجزاده نيز به پدرشان خوانده شد. همچنين در اين مراسم فخرالسادات محتشمی پور از همه شرکت کنندگان در مراسم تشکر کرد و گفت که پيام همه دوستان خصوصا مراجع و علمای قم را به مصطفی در خصوص تمام کردن روزه هاش رسانده اما او به دوستان اطمينان داده که مراقب سلامت خود هست و بايد به حرکت اعتراضی خود ادامه دهد. Copyright: gooya.com 2016
|