پنجشنبه 21 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"سِين ِاتصال"، شعری از سارا خوزی

سارا خوزی
...آه های شِفته آشفته / لب ها را پاک نمی کنند / چه قدر نفَس کم داريم ای تاريخ آلوده / خطيببه زبان ِ قَمَري / سينه صاف می کند / و خط های اوراق را / از دَم قيچی می گذراند / يا قمر بنی هاشم!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




دَه بيست سِیْ ديروز
گوش به رَسم عزا
و ازدحامی که نفَس را ممنوع کرد
پهلوان ما
از حکايت ِ کلاه
به مُصلای رجاء شتافت
«سِين ِ اتصال» از بَرده زادْ بصریْ ربود
و در گرامر انگليسی زمين خورد
آه های شِفته آشفته
لب ها را پاک نمی کنند
چه قدر نفَس کم داريم ای تاريخ آلوده
خطيببه زبان ِ قَمَري
سينه صاف می کند
و خط های اوراق را
از دَم قيچی می گذراند
يا قمر بنی هاشم!
برق ِ چند عکس
حروف ما را شاعر خواهد کرد
خون ِ ملّی
ايران می نويسد مذهبی تدريس می کند
سیّدا
اماما!
اين همهمه با لهجه انگليسی کتابت می شود
برای اهلی شدن
نقش ِ عبا کافی بود
نقشهء شبکوری
حالا مانده تا خوانده شود
و دستی چرک
که تا انقراض ِ آن «هزار که بر آب می‌رفتند»
نَشُسته باقی خواهد ماند.





















Copyright: gooya.com 2016