جمعه 30 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چندين قاتل و يک قرباني، فيلم هايي که بدون اکران وارد شبکه ويدئو مي شوند، اعتماد

گيسو فغفوري

جعبه کوچک مقوايي پر است از فيلم هاي ايراني؛ از دعوت و آتش بس تا ازدواج صورتي و سيماي زني در دوردست. خاکستري، همکلاسي، تله، سوگند، ماديان، عيسي مي آيد. همه نوع فيلمي مي توان پيدا کرد. اما الان دور «گناه من» است و «پابرهنه در بهشت». يکي دو نفر آمده اند دنبال اخراجي ها. مي پرسند کتابش(،) را هم داريد که توضيح مي دهد نه، هنوز نيامده است. مي گويند راهنمايي کن آقا، مي گويد؛ متفاوت ها اين طرف، پرفروش ها آن ور ديوار، از پله ها که برويد پايين کارتون است و قديمي ترها. نظرشان جلب مي شود به متفاوت ها. شايد اصطلاحش برايشان جالب است. يک زيرپله يي است بغل سينما و يک نفر هم مي پرسد «خروس جنگي» نداريد؟ همين چند روز پيش اکران بود. مي گويد نيامده است. مي پرسد خوب پرده يي چي؟ آن دفعه يک نفر سراغ «مکس» را مي گرفت که همان موقع نسخه هاي پرده يي اش هم کلي طرفدار داشت. اما با وجود استقبال بازار به صورت اصل و با کيفيت خوبش وارد شبکه ويدئويي نشد. پوسترهاي بعضي از فيلم ها هم روي يک «استند» دم در قرار دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




فيلم ها هم پرواز مي کنند

سينماي ايران مسائل مختلفي دارد؛ از کمبود سالن تا نظارت شديد دولت. کوچک ترين اتفاق ها در سينماي ايران با دخالت دولت همراه است. دولت است که از ساخت تا اکران فيلم را زير نظر دارد؛ البته مسووليتي بيشتر بازدارنده براي همه فيلم ها و گاهي هم رفتارهاي حمايتي براي بعضي فيلم ها. دولت است که تاييد مي کند کدام فيلم حق ساخته شدن دارد و کدام فيلم بايد بايگاني شود. اوست که به سادگي معلوم مي کند نويسنده کدام فيلمنامه بايد مدام در راهروهاي ارشاد بالا و پايين برود يا کدام فيلمنامه با خلاصه يي سه چهار خطي امکان ساخته شدن دارد، تا بازيگران سر صحنه منتظر باشند، فيلمنامه نوشته شود، آنها بخوانند و تمرين کنند و بازي کنند.

تنها در خانه

معمولاً وقتي مي خواهيد مساله يي را آسيب شناسي کنيد با چند متخصص سخن مي گوييد. اين اتفاق درباره سينما بارها و بارها افتاده است. بسياري از سينماگران و متخصصان اين فن مشکلات متفاوتي را مطرح مي کنند اما همه در يک موضوع با هم هم عقيده اند؛ کمبود سالن. همين کمبود سبب مي شود مساله اکران و ارتباط با مخاطب خدشه دار شود. براي حل همين مساله است که اکنون بسياري از سينماها دو يا سه سالن کوچک دارند يا پرديس هاي سينمايي ساخته شده که سالن هايي 100، 150 نفره دارند. همين سالن هاي کوچک هستند که بر مبناي آنان علاقه مندي مخاطب تعيين مي شود و کم و زياد سالن مورد بررسي قرار مي گيرد. اما يک راه ديگر هم هست؛ شبکه ويدئويي. همان امکاني که مي توان با مبلغ اندک در خانه و با تلويزيون هاي معمولي يا تلويزيون هاي بزرگ 30 تا 50 اينچ و سيستم سينماي خانگي نشست و فيلم ديد. ديگر احتياج به طي کردن مسير طولاني و ماندن در ترافيک و مواجهه با جمله لطفاً با چيپس و تخمه وارد نشويد، نيست. فقط کمي صبر مي خواهد. در روزهايي که همه با احساس، شدت و التهاب درباره موضوع فيلمي سخن مي گويند بايد صبر کرد و گفت بعد در خانه مي بينيم.

راه پيچ در پيچ

اما براي رسيدن يک فيلم به شبکه ويدئويي خانگي چه مسيري بايد طي شود؟ به نحوه حضور غيرقانوني يا همان فيلمي ها کار نداريم که با يک کيف پر از فيلم- قبل تر ها وي اچ اس و حالا سي دي و دي وي دي- به در خانه مي آيند و شما انتخاب مي کنيد يا کنار خيابان مي ايستيد، به پارکينگ خانه شان مي رويد يا فيلم مورد نظر را در قوطي هاي بزرگ و کوچک انتخاب مي کنيد. فيلم هايي که ساخته مي شوند اگر شانس بياورند و قاچاق نشوند بنابر نظر تهيه کننده و سرمايه گذار طبق يک قرارداد تجاري به يک شرکت فروخته مي شوند. معمولاً همه آن شرکتي را انتخاب مي کنند که قيمت بالاتري بپردازد. به اين ترتيب قرار است فيلم روانه خانه هاي مردم شود.

ميانبر

ماجراي حضور قانوني فيلم ها در شبکه ويدئويي به همان اولين سال تصويب و آزاد شدن ويدئو در ايران بازمي گردد. قرار شد براي مقابله با تهاجم فرهنگي فيلم ها و برنامه هاي مناسب دوبله و ضبط و پخش شوند. بعد کم کم نوبت به فيلم هاي ايراني رسيد. اما هيچ کدام از سياستگذاران فکر نمي کردند با گذشت زمان ناگهان اتفاقات ناگواري همچون قاچاق بيفتد و يک مسير ميانبر باز شود؛ مسيري که سينماگران در آن صدمه مي بينند ولي يک نفر سود مي برد و آن همان مسير قاچاق فيلم هاست. آدم برفي محصول اين اتفاق بود اما آنقدر تعداد مردمي که آن را در خانه ديده بودند کم بود که در سينماها با موفقيت زياد فروش روبه رو شد. گذشت تا رسيد به سال 86. ميزان قاچاق فيلم ها آنقدر زياد شد که خود سينماگران به مقابله پرداختند و اعتراض کردند. در ماه هاي اول سال 86 بود که قاچاق کمر سينما را شکست. فيلم هايي نظير «چند مي گيري گريه کني؟» از شاهد احمدلو همزمان با اولين روز اکران در بساط دستفروش ها پيدا شد. فيلم هاي بسياري قرباني شدند. هر فيلمي که فروش داشت بلافاصله کپي آن پيدا مي شد. حتي فيلم هايي چون اولين قسمت «اخراجي ها» پس از اکران- البته با تاخيري يک ماهه- در بساط دستفروش ها پيدا شد و تعداد تماشاگرانش افت کرد. اينچنين بود که در 29 خرداد 1386 سينماي ايران همه ستاره هايش را براي مقابله با اين پديده بسيج کرد. از ستاره هايي چون رادان و گلزار تا کارگرداناني مثل مسعود کيميايي و حاتمي کيا در موزه سينما در باغ فردوس جمع شدند و اعتراض کردند. زمان گذشت. دستان نامرئي که از نظر سينماگران مرئي بود دست از سر سينما برداشتند و در همان زمان بود که اتفاق جديدي رخ داد. فيلم هاي پرفروش با فاصله کمي بعد از اکران با قيمت 1500 تومان عرضه شدند. يعني هم فاصله عرضه و هم قيمت کاهش پيدا کرده بود. ديگر از آن جلدهاي شيشه يي و قيمت 3800 توماني خبري نبود. تيراژ فيلم ها هم افزايش پيدا کرده بود و مکان هاي عرضه هم همين طور. ديگر فقط ويدئوکلوپ ها نبودند که فيلم مي فروختند. از سوپرمارکت سر خيابان تا مغازه اسباب بازي فروشي محل عرضه فيلم شده بود. در روزهايي که دي وي دي هاي فيلم هاي خارجي هم جمع شده بود فرصت براي خودنمايي فيلم هاي ايراني فراهم شد.

دعوت

در اين ميان رقابت و قيمت نيز مطرح بود؛ همان روندي که در نحوه پخش شهرستان دنبال مي شد و اينجا هم جواب مي داد. هر فيلمي که در تهران بيشتر مي فروخت بيشتر طرفدار داشت. قيمت 200 ، 300 ميليون تومان، حق رايت براين اساس تعيين مي شد. اما ناگهان فروش برخي فيلم ها بالا رفت. بحث بر سر فيلم هايي بود که به باشگاه ميلياردي ها راه يافته بودند. هنگامي که آتش بس توانست از اين مرز فراتر رود، قيمت فروش حق رايت ويدئويي آن نيز به بالاي 500 ميليون رسيد. اکنون نيز اخراجي ها 2 است که با 650 ميليون تومان حق رايت براي 5/2 ميليون نسخه در صدر است هرچند اين فيلم با حرف و حديث هم همراه بود چون فيلم بلافاصله پس از اکران و همزمان با عرضه در فروشگاه ها به دست قاچاقچيان نيز رسيد و همين مساله باعث ورشکستگي شرکتي شد که فيلم را خريداري کرد.

قانون

اصولاً در دولت نهم اتفاقات عجيب و غريب زياد مي افتد. مسوولي سخني مي گفت و مسوولي ديگر تکذيب مي کرد. فيلمي پروانه ساخت داشت و مجوز اکران نمي گرفت. آخرين آن هم همين ماجراي فيلم «ما همه خوابيم» بهرام بيضايي است. فيلم مدت دو ماه اکران بود و چندي قبل وقتي مي خواست همين فيلمنامه مجوز چاپ مکتوب بگيرد با حدود 20 مورد اصلاحيه روبه رو شد. هرچند با مذاکره اين تعداد به دو مورد رسيد و در نهايت بهرام بيضايي تصميم گرفت فعلاً چاپ کتاب را به تعويق بيندازد. تفاوت نگاه در زمينه سينما نيز وجود دارد. به اختلافات شمقدري مشاور رئيس جمهور و صفارهرندي وزير ارشاد اشاره يي نمي کنيم که زبانزد خاص و عام است و حداقل درباره دو فيلم «درباره الي...» و «سنتوري» هنوز در يادها مانده است. از اختلاف «محمد درمنش» از اعضاي 15ساله شوراي بازبيني ويدئويي که با استعفا توانست مجوز «ماه وش» را دريافت کند نيز مي گذريم. در وزارت ارشاد يک شوراي بازبيني براي فيلم هاي ويدئويي وجود دارد که کاملاً زير نظر معاونت سينمايي و اداره کل نظارت و ارزشيابي است. اما يک بخش ديگر نيز در اين نهاد هست که وظيفه ارائه مجوز به تمام برنامه هاي هنري را دارد؛ اداره همکاري سمعي بصري و نمايش خانگي که در مدت دو هفته نظر مثبت يا منفي را درباره فيلم ها اعلام مي کند. اين بخش مدارک کمتري براي بازبيني و بررسي فيلم ها دارد و به نظر مي رسد از گرفتن پروانه نمايش ساده تر باشد.

وقتي همه خوابيم

اما شما اين روزها فيلم هايي را در شبکه ويدئويي مي بينيد که اکران نشده اند. همين تازگي ها بود که يکي از تهيه کنندگان غلامرضا موسوي نامه يي به ضرغامي نوشت و تقاضا کرد با دقت بيشتري مراقب نسخه فيلم ها باشد؛ فيلم هايي از سينماگران شناخته شده ايران که به دلايلي از پرده سينما دور ماندند. اول از شبکه غيرمجاز شروع مي کنيم؛ فيلم هايي مثل آفسايد يا فيلم هاي عباس کيارستمي که هر دو البته واکنش متفاوتي نسبت به اين قضيه داشتند. جعفر پناهي با فيلم آفسايد جايزه خرس نقره يي بهترين فيلم برلين را گرفته بود و به شدت دنبال اکران فيلم در ايران بود. چند روز قبل از برلين فيلم او در جشنواره فيلم فجر نشان داده شده بود. پوسترها آماده بود و مدام تبليغ مي شد که فيلم اکران مي شود اما اين طور نشد. او هنوز در تب و تاب بود که سي دي فيلم با کيفيت خوب و قيمت هزار تومان در بساط دستفروش ها يافت شد. هيچ کدام از اعتراض هاي قانوني او هم جواب نداد. البته نمي دانيم او اين روزها نسبت به شبکه ويدئويي چه نظري دارد.

اما عباس کيارستمي کسي که بيشترين جوايز مطرح جهاني را از آن خود کرده است و از سال 81 با يک اکران کوتاه مدت «اي بي سي آفريقا» امکان ارتباطش با مخاطب ايراني قطع شده بود، از اين روند استقبال کرد. او در کنفرانس هاي مطبوعاتي و نشست هاي متعدد گفته است؛ خوشحالم که مردم آثار مرا بدون سانسور در خانه با کيفيت خوب و در آرامش مي بينند. ارتباطم با مردم به طور گسترده برقرار شده است.

برخورد نزديک از نوع سوم

شبکه ويدئويي ميزبان چند برخورد ديگر هم بوده است؛ سنتوري، مارمولک و نقاب.

نحوه حضور فيلم «نقاب» در شبکه خانگي با عکس العمل مستقيم برخي مسوولان و نمايندگان روبه رو شد آن هم از منظري متفاوت. فيلم در سينما در حال اکران بود؛ فيلمي که حاشيه هاي متعددي براي ساخت آن پيش آمده بود، به همين خاطر گرفتن مجوز آن نيز طول کشيده بود. فيلم روي پرده بود که سي دي آن به همراه صحنه هاي حذف نشده آن منتشر شد. پاياني که اصلاً داستان را تغيير مي داد و نشانه يي از نام اوليه آن؛ «پوکر» داشت. بحث هاي زيادي مطرح شد و سازندگان، ارشاد را متهم کردند و ارشادي ها از اعتماد خدشه دارشده شان نسبت به سازندگان فيلم گفتند. براي قاچاق فيلم هم مجلس ختم گرفتند.

اين اتفاق اما در مورد «سنتوري» به شکل ديگري رخ داد؛ فيلم پرحاشيه و جذاب «داريوش مهرجويي» که سيمرغ بلورين جشنواره را براي «بهرام رادان» به ارمغان آورده بود. هنوز امکان ديدن خوشحالي «مهرجويي» از اکران فيلم در جشنواره و در سالن مطبوعات در عکس ها هست. او ايستاده بود و خوشحال بود. اما زمان گذشت و گذشت. هر روز گفتند امروز فيلم اکران مي شود، گفتند فردا اکران مي شود. گفتند امروز وزير ديده و فردا خبر از ديدن فيلم توسط نهادهاي مختلف مي دادند. دو روز مانده به سوم مرداد در حالي که تبليغات فيلم در سينماها پخش مي شد و بر در و ديوار شهر تصاويري از سنتوري نشسته بود، خبر رسيد که نه، نمي گذارند فيلم اکران شود. بعداً معلوم شد وزير ارشاد جلوي اکران فيلم را گرفته است. اما حاشيه هاي فيلم تمام نشد. يک سال بعد بود که فيلم در بساط دستفروش ها پيدا شد؛ در روزهايي که ديگر خبري از قاچاق فيلم هاي ايراني نبود. در روزهايي که تهيه کنندگان و سينماگران بارها و بارها از نيروي انتظامي تشکر کرده بودند که جلوي اين اتفاق را گرفته است. در همان روزها بود که در ديگر سي دي هايي که به اسم سنتوري مي فروختند هم جاي بعضي صحنه ها خالي نبود. حتي همان دو صحنه سانسورشده براي مردم و خبرنگاران را در جشنواره داشت. اختلافات دوباره آغاز شد.در وزارت ارشاد دو دسته درباره اين فيلم سخن گفتند. داروغه زاده مسوول شبکه ويدئويي سوره از اين اتفاق اظهار تاسف کرد و برخي ديگر اين مشکل را متعلق به سازندگان فيلم دانستند؛ «فيلم را بدون مجوز به جشنواره هاي خارجي بردند.» وزير ارشاد مطرح کرد؛ «عوامل فيلم در قاچاق فيلم دست داشته اند.» اما ديوان عدالت اداري کشور راي بر بي گناهي سازندگان فيلم داد تا هزينه هاي ساخت فيلم از خزانه و بيت المال پرداخت شود. تاکيد اين بود که ارشاد چرا جلوي فيلم داراي مجوز را گرفته است. «مارمولک» ساخته 83 «کمال تبريزي» را يادتان هست؛ فيلمي که به سرعت پرفروش شد و با استقبال مردم روبه رو بود. اين بار خبري از سانسور و فشارهاي وزارت ارشاد نبود- دولت اصلاحات تا آخرين لحظه پاي فيلم بود- در آن زمان نهادهاي ديگر خواستار برداشتن فيلم بودند که تهيه کننده همراهي کرد و اين اتفاق افتاد. اين فيلم هنوز به شبکه ويدئويي نيامده است. سي دي قاچاق آن با قيمت هاي متفاوت از هفت تا دو هزار تومان با عنوان اينکه «فيلم را در دوبي پر کرديم»، فروخته مي شود.

قرباني

فيلم هاي ديگري هم هستند که به صورت رسمي وارد شبکه ويدئويي شدند؛ فيلم هايي که از پديده قاچاق دور ماندند. اما دل سازندگان شان خون است. فيلم هايي که قرباني مشکلات شرايط و سيستم شده اند؛ سيستمي که در آن به فيلم مجوز ساخت مي دهد، براي فيلم سرمايه گذاري مي شود و فيلم ساخته مي شود. در جشنواره فيلم فجر به عنوان ويترين سينماي ايران، جايي که دولت در جشن انقلاب مردم ايران فيلم ها را از نظر فني و عقيدتي مورد ارزيابي قرار مي دهد، اجازه اکران مي دهد، اما هنگامي که قرار است فيلم مجوز نمايش بگيرد تا همه با خيال راحت بتوانند در آرامش و دور از هياهو و جنجال فيلم را ببينند ناگهان سدها آغاز مي شود. خيلي از فيلم ها در همان اتاق معروف مي مانند و بيرون نمي آيند. خيلي از فيلم ها با تغييرات و اصلاحات از آن بيرون مي آيند. خيلي از فيلم ها هم بيرون مي آيند و يک سد ديگر را پيش روي خود دارند؛ سد اکران. اين سد چندين نگهبان دارد که سينماداران يکي از آنها هستند.

متهم؛ سينمادار يا ارشاد؟

مي گويند اين روزها سينماداران هستند که سليقه مردم را تعيين مي کنند. مي گويند همان ها هستند که سينماي خود را در اختيار فيلم هاي فرهنگي قرار نمي دهند. مي گويند همان ها هستند که بنابر خواسته شان که کمدي است فيلم ها ساخته مي شوند. مي گويند همان ها هستند که تهيه کنندگان را براي قرارداد 50 درصدي تحت فشار قرار داده اند. مي گويند همان ها هستند که به پخش کننده ها حتي با وجود داشتن مجوز اکران، سالن خالي نمي دهند. مي گويند همان ها هستند که باعث مي شوند فيلم ها پشت در اکران بماند تا به تاريخ بپيوندد. اما سوال اينجاست که پس ارشاد به عنوان متولي فرهنگ کجاي اين مسير قرار دارد؟ مسوولان ارشاد که گاه براي دادن مجوز ساخت يک فيلم فرهنگي، خلاق و جسور هشت ماه کارگردان را از پله ها بالا و پايين مي برند، کجاي اين ماجرا قرار دارند؟ چرا وقتي بحث اکران مي شود غايب است؟ چرا وقتي صحبت از فيلم هاي فرهنگي مي شود، مديرکل نظارت و ارزشيابي مدام طرح هايي مي دهد که از اجراي آن خبري نيست؟

به گزارش خبرگزاري مورد وثوق دولت خبرگزاري فارس، «190 فيلم پشت در اکران مانده اند». 28 دي ماه 87 به گزارش همين خبرگزاري مديرکل نظارت و ارزشيابي و اکران پنج طرح براي اکران فيلم ها ارائه کرد. به گزارش همين خبرگزاري اين طرح ها قرار بود گردشي باشد و ادامه داشته باشد. اما چه شد؟ دو سال پيش نيز قرار بود طرح اکران فيلم هاي فرهنگي آغاز شود اما در ميانه تيرماه متوقف شد تا پايان سال 86. دوباره از سال 87 بحث اکران اين فيلم ها شروع شد. تا خردادماه 87 که با اکران فيلم خواب زمستاني آغاز شد شش سينما براي اين کار مشخص شدند. از پايان سال نيز اين برنامه به پايان رسيده و تمام.

شوق ديدار

در همان روزهايي که بحث اکران فيلم هاي فرهنگي مطرح شد برخي از کارگردانان موضع گرفتند. گفتند اين برچسبي است تا فيلم نفروشد. آنان گفتند چرا براي فيلم هاي ما امکاني مساوي در نظر نمي گيرند. چرا از همان ابتدا با اين لفظ به تماشاگر بايد بگوييم فيلم را نبين. تعدادي از اين کارگردانان از اکران «آسمان باز» که در دولت اصلاحات اجرايي شد، نشانه آوردند و عدم موفقيت آن را دليل سخنان خود دانستند. اما چند فيلمساز شايد از ناچاري و بيشتر به شوق ديدار بازتاب ساخته شان بر تماشاگر رضايت دادند تا فيلم هايشان روي پرده برود. اما اين آغاز ماجرا بود. تنها چند سانس در ماه رمضان و چند سينماي محدود که حتي برخي ها سانس قبل يا موقع افطار خود را براي اين فيلم ها در نظر گرفتند؛ خبري از مخاطب نبود يعني با اين وضعيت اگر هم مي خواست کسي به تماشاي فيلم برود، نمي توانست. خيلي زود هم برداشته شدند. دو تا سه هفته طول کشيد و اين بود پايان ارتباط مستقيم با تماشاگر. حالا بيشتر اين فيلم ها در شبکه ويدئويي هستند.

آن که گفت آري

از بين سينماگراني که فيلم شان به تازگي به شبکه ويدئويي راه يافته است چند نفر راضي شدند سخن بگويند. کساني که به حداقل راضي بودند. آنها خوشحال بودند که حداقل بخشي از سرمايه خود را دريافت کردند و با مردم نيز ارتباط دارند. اما بارها تاکيد مي کنند «ما دلمان اکران درست و حسابي مي خواست. فيلم ما هم مانند بقيه فيلم ها راحت مي توانست بفروشد». وقتي به ماجراي اين فيلمسازها نزديک مي شويم بلافاصله ياد رمان «داريوش مهرجويي» مي افتيم؛ «به خاطر يک فيلم بلند لعنتي». فيلم «خاک سرد» رضا سبحاني سال قبل همزمان با رمضان اکران شد. او که در فيلم مکس نيز بازي کرده بود، معتقد است؛ «اگر يک اکران عادي داشتيم، مي توانستيم با مخاطب ارتباط برقرار کنيم. فرصت کم، سانس هاي همزمان با افطار و سينماهاي محدود، ريزش مخاطب را به همراه داشت. ما حتي تيزر تلويزيوني هم نداشتيم.» او با اشاره به اينکه تهيه کننده براي برگشت بخشي از سرمايه خود فيلم را روانه شبکه ويدئويي کرده است، تاکيد کرد؛«سينما لطف ديگري دارد اما همه چيز به نحوه پخش فيلم بستگي دارد. اگر سينماي بيشتري داشتيم، اگر تبليغات وسيع تري داشتيم، خيلي بهتر و خوشحال تر بوديم. قرار بود از فيلم فرهنگي حمايت شود اما اين اتفاق نيفتاد.»

به نظر او شبکه ويدئويي فرصتي است که فيلم با مخاطبان به شکل ديگري روبه رو مي شود و تهيه کننده راحت تر و زودتر به پول خودش مي رسد اما فراموش نکرد که بگويد «هر فيلم قابليت و مخاطبان خود را دارد».

محمد احمدي کارگردان و تهيه کننده «حقيقت گمشده» تنها سه هفته فيلمش را روي پرده سينما ديد؛ فيلمي که بازيگران خوب سينما «حميد فرخ نژاد»، «پريوش نظريه» و «احمد مهرانفر» در آن بازي داشتند. موضوع فيلم هم به رغم پيچيده کردن فرم، ساده و دلچسب و جذاب بود، البته اگر کمي حوصله مي کرديد. او نيز که خود تهيه کنندگي کار را بر عهده داشت و فيلمبردار و کارگردان هم بود با اشاره به کمبودهاي سينما به همان مبحث برگشت سرمايه اشاره مي کند. اين فيلم دومين تجربه کارگرداني او بود و هنوز اميدش را به اکران فيلم اولش «شاعر زباله ها» از دست نداده است. هنوز نمي داند چطور مي شود و مي تواند اکران کند؛ «فيلم مجوز نمايش دارد اما مساله سليقه مطرح است و بايد صبرکرد. همه چيز فيلم درست است. دوست دارم هرچند محدود فيلم در چند سينما اکران شود.» او هنوز به عنوان کارگردان دل به روانه کردن فيلمش به شبکه ويدئويي نسپرده است و اميدوار است. او تجربه «حريم» را هم داشت؛ فيلمي ترسناک که «رضا خطيبي» ساخت و در مدت اکران 138 ميليون فروخت. اين فيلم هم به زودي روانه شبکه ويدئويي مي شود. البته او به نکته مهمي اشاره مي کند؛ «فروش به شبکه ويدئويي تنها بخشي از هزينه توليد را برمي گرداند. ما زماني مي توانيم خوشحال باشيم که کل سرمايه بازگردد و سودي هم داشته باشيم.» او با تمام اين مباحث سينما را دوست دارد و در تدارک فيلم جديدي است؛ «لطفاً مزاحم نشويد» يک طنز تلخ اجتماعي چهار اپيزودي.

ديگراني نيز که آثارشان تازه به شبکه ويدئويي آمده است کم وبيش همين نظرات را دارند. يک نکته را هم «عليرضا سجادپور» اشاره مي کند.

کمي گشاده دستي

اين روزها بحث انتخاب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي مطرح است. يکي از نام هايي که شايعه قرار گرفتن اش در پست معاونت سينما مطرح بود «سجادپور» است. اما اين مساله هنگامي که با او صحبت کرديم مورد توجه نبود. او نيز جزء موافقان حضور فيلم در شبکه ويدئويي است؛ «مجموعاً با اين شيوه موافق هستم. يک سود مالي در يک فرآيند قانوني نصيب تهيه کننده مي کند. اين مي تواند به برگشت سرمايه کمک کند. اين فرصت خوبي است براي فيلم هايي که به هر حال امکان اکران ندارند و شايد موفق به اکران نشوند.» هر چند از نظر او نيز مساله يي که اين روزها مطرح است يعني عدم اکران فيلم ها چندان مهم نيست و فقط حضور در شبکه ويدئويي مساله مهمي است. سجادپور البته به نکته ديگري هم علاوه بر قانونمداري اشاره مي کند؛ «با نظم مشخصي سعي شود از سختگيري و ملاحظات موجود در ارائه مجوز نمايش خانگي کم شود و با نگاه بازتري به اين مسائل توجه شود.»

به خاطر چند مشت...

فيلم هايي هم هستند که اکران نشده راهي شبکه ويدئويي کشور شدند مانند «چند روز بعد» دومين ساخته نيکي کريمي، «گفت وگو با سايه» خسرو سينايي و «عصر روز جمعه» مونا زندي. فيلم هايي که روزها و سال ها قرار بود اکران شوند اما اين اتفاق نيفتاد. عصر جمعه هنوز به شبکه ويدئويي نيامده است اما حدود سه چهار ماه پيش خبر رسيد که قرارداد فيلم بسته شده است. کارگردان و فيلم در جشنواره يي که در دولت نهم برگزار شد چند جايزه گرفتند. حالا ديگر خيلي عجيب نيست که گرفتن پروانه نمايش فيلم مدت ها طول بکشد، ديگر عادت کرده ايم. مجوز نمايش فيلم مدام امروز و فردا مي شد و حتي شش ماه از آن خبري نشد. تا سرانجام با حذف هاي چنددقيقه يي و صدابرداري دوباره جواب داد و فيلم به صف فيلم هاي منتظر اکران پيوست؛ صفي که هر روز بيشتر و بيشتر مي شد. به تغيير زمان هاي فيلم که نگاه مي اندازيم جالب است. آخرين بار بهمن دو سال قبل بود، بعد شد خرداد و تير و سرانجام ورود به شبکه ويدئويي. چند روز بعد هم همين طور.

نيکي کريمي در چندين گفت وگوي خود اعلام کرده بود دوست دارد ابتدا اولين فيلمش «يک شب» اکران شود بعد فيلم دومش. اما انگار قسمت نبود. در اين باره نه آنان و نه تهيه کننده هايشان علاقه يي به گفت وگو ندارند. به سادگي از حق معمول خود محروم شده بودند. به نظر کارگردانان اين مساله يي است که تهيه کننده بايد جواب دهد و از نظر تهيه کننده در صحبت هاي غيررسمي اصل سرمايه است که بايد بازگردد. آنها به مجوزهايي که بي اثر هستند نيز اشاره مي کنند. يکي از آنها به ماجراي فيلم «شبانه» اشاره مي کند؛ يکي از آخرين بازي هاي «هديه تهراني». اينکه طبق جلسه قرار بود شب قبل از چهارشنبه براي دريافت پروانه نمايش به ارشاد مراجعه کنند اما خب هفته بعد فيلم ديگري اکران مي شود. هنگامي که نه سالن داده مي شود و نه زمان مناسب براي فيلم در نظر مي گيرند، چگونه مي شود سرمايه را به دست آورد؟

به نظر بسياري لااقل به اين وسيله مي توان بخشي از هزينه هايي را که صرف فيلم شده است برگرداند. اما نکته ديگري هم در اين ميان مطرح است؛ «گاهي اوقات سرمايه گذار فيلم توانسته است از طريق جوايز ايراني و خارجي و از طريق وام ها و حمايت هاي مالي هزينه فيلم را برگرداند و اصلاً رغبتي به اکران ندارد.» به اين برخورد چندين سال پيش «ايرج کريمي» هنگام اکران از کنار «هم مي گذريم» اشاره کرده بود. البته اين روند براي او در فيلم هاي بعدي اش هم ادامه پيدا کرد. او توانست فيلم «چند تار مو» را مدتي کوتاه در بخش آسمان باز اکران کند. اما انگار «نسل جادويي» به سرنوشت تلخ تري دچار شده است. مهر توقيف بر آن خورد که با اکران چندنوبته در جشنواره شهر اين مساله برطرف شد ولي هنوز هم نمي تواند اکران شود.

پرنده کوچک خوشبختي

حدس زدن با شماست يا بستگي به تاس مسوولان دارد که روي چه شماره يي بيفتد و کدام فيلم آنقدر در راهروهاي وزارت ارشاد برود و بيايد تا ناگزير شود در شبکه ويدئويي حضور پيدا کند. فيلم هايي که مجوز نمايش دارند اما هنوز در صف هستند مثل استشهادي براي خدا (عليرضا اميني)، باد در علفزار مي پيچد (خسرو معصومي)، سبز کوچک (غلامرضا رمضاني)، نشاني (فريدون حسن پور)، مصاحبه (بهرام کاظمي)، مجرم (اصغر نصيري)، ستايش (محمدرضا رحماني)، تنها دو بار زندگي مي کنيم (بهنام بهزادي)، هامون و دريا (ابراهيم فروزش)، دوست داشتن (ابراهيم فروزش)، چراغي در مه (پناه برخدا رضايي)، شب حورا (شهاب ملت خواه)، جعبه موسيقي (فرزاد موتمن)، دايناسور (پرويز شيخ طادي)، دختر ميليونر (اکبر خامين)، ماه قرمز (سعيد ابراهيمي فر)، روابط (ايرج کريمي)، خواب تلخ و آتشکار (محسن اميريوسفي).

گاهي اوقات انگار شبکه ويدئويي آسان تر از اکران است. مثل رفتاري که با فيلم هاي «ابوالفضل جليلي» مي شود و امکان اکران ندارد اما در شبکه ويدئويي فيلم هايش همچون «گل يا پوچ » ديده مي شود. کسي فيلم «عيسي مي آيد» را روي پرده ديده است؟ فيلمي که تنها چند هفته اکران شد؛همچنين فيلم هاي ديگر همچون «ساکنين سرزمين سکوت» و «چند کيلو فردا براي مراسم تدفين» ساخته سامان سالور. چه کسي يادش هست که در فرهنگسراي نياوران «سيماي زني در دوردست» ساخته «علي مصفا» اکران شد؛ فيلمي که وقتي به تماشايش مي نشستيد حتي با همان کيفيت نه چندان مطلوب، خيلي سريع به آن علاقه مند مي شديد، مي خواستيد زن را بشناسيد و چرايي کارهايش را بدانيد. حرص مي خورديد که چرا مرد به موقع نرسيده است. فيلمي که خورد به چندين بدشانسي و از همان جا بود که «علي مصفا» هنوز کارگرداني را تکرار نکرده است. ديدن اين فيلم ها روي پرده سينما لذتي ديگر دارد. سينما هنر جمعي است؛ هنر باهم ديدن. هنري که اين روزها تنها در جشنواره و در ديدن فيلم هاي کمدي دنبال مي شود.

نگراني

فيلم هايي هم هستند که مجوز نمايش دارند اما به دلايلي ناگفته هنوز تکليف شان مبهم است. شايد اينها هم گزينه هاي بعدي حضور در شبکه ويدئويي بدون اکران باشند؛ البته در کمال نااميدي سفر به هيدالو (مجتبي راعي)، جزيره آهني (محمد رسول اف)، راي باز (مهدي نوربخش)، صحنه هاي خارجي (عليرضا رسولي نژاد)، به رنگ ارغوان (ابراهيم حاتمي کيا)، دايره و طلاي سرخ (جعفر پناهي)، ترانه تنهايي تهران (سامان سالور) و آنجا (عبدالرضا کاهاني) قاچاق شدند.

ترديد

همه سينمارو ها و فيلم بين ها از مخاطب گذري تا مخاطب جدي علاقه دارند به سينما بروند و فيلم ببينند. فيلم خوب. مهم نيست فيلم متفاوت باشد، جدي باشد يا کمدي. مي خواهند حس شان بعد از فيلم خوب باشد. چيزي، حرفي، نکته يي به آنها اضافه شده باشد نه اينکه تحقير و تمسخر شوند. خب با همين استدلال است که نمي فهميم و نمي دانيم چرا 100 فيلم از سينماي ايران که مجوز نمايش دارند- به آنان که در گردنه سانسور گير کرده اند کاري نداريم- نمي توانند اکران شوند و چرا هيچ کس جوابگو نيست. مي دانيم چرا فيلمي از انسيه شاه حسيني در اکران عيد قرار مي گيرد و سالن هايش تنها هفت نفر تماشاگر دارند اما فيلمي ديگر مانند سنتوري يا مارمولک پرده سينما ازشان دريغ مي شود. مي دانيم و دوست داريم که فيلم ها اکران خوب داشته باشند اما نمي دانيم چطور فيلمي هنوز فيلمبرداري اش آغاز نشده، زمان اکران فيلمش مشخص است، اما فيلم هايي همچون «شبانه» و «شبانه روز» هر دو از دو کارگردان جوان خيلي راحت در گردباد اکران گم مي شوند.

مي ترسيم و اين را براي پيشگيري مي گوييم که نکند آن صد فيلم نيز به سرنوشت اين دو فيلم دچار شوند و سينماگران در برابر باد بزرگ هزينه ها و بلاتکليف ماندن ها قيد پرده سينما و اکران را بزنند و بشوند يکي از صدها فيلم داخل جعبه کاغذي. مي ترسيم فيلم ها اکران نشده راهي شبکه ويدئويي شوند و امکان گفت وگو درباره شان گرفته شود. مي ترسيم نااميدي همراه کارگرداناني شود که به سراغ فکر کردن و انديشه کردن رفته اند. اما از آن طرف هم براساس گفته هاي برخي از سينماگران «مگر چاره ديگري هم داريم»، «پس چطور مي توانيم با مردم ارتباط برقرار کنيم»، «نمي خواهيم مثل بيضايي زماني برسد که بگوييم ترسيدم فيلمسازي از يادم برود». شايد در اين روزها که قرار است وزيري جديد بر صندلي وزارت بنشيند، فکري هم به حال اين گونه فيلم ها بکند. البته جمعي از سينماگران در کمال نااميدي معتقدند قرار است تمام اين فيلم ها به آرشيو و بايگاني سپرده شود. معتقدند ديگر اينگونه فيلم ها ساخته نمي شوند تا خيال همه راحت باشد. مي گويند در اين دولت سينماي اجتماعي را دوست ندارند، سينماي فکر و انديشه را دوست ندارند، از هم اکنون گفته اند بايد دست برخي افراد ناشايست از سينما قطع شود و تغييرات اساسي داده شود. اميدواريم اين طور نباشد. همان طور که برخي ديگر مي گويند بنابر صحبت هاي احمدي نژاد قرار است آزادي هايي در زمينه هنر و سينما داده شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016