در همين زمينه
3 بهمن» پی نام کسان رفتن به عيب، انصاف چون باشد؟ محسن عمادی، مدير سايت رسمی احمد شاملو3 بهمن» آيدا در نقش شاملو، بيژن صف سری 30 دی» مدير انتشارات مازيار و ناشر آثار شاملو: آيدا میخواهد نوشتههای خود را به اسم شاملو منتشر کند! ايلنا
بخوانید!
13 بهمن » اسامی نامزدهای بخش مسابقه سينمای ايران در جشنواره فجر اعلام شد، ايلنا
13 بهمن » رخشان بنی اعتماد پس از دريافت جايزه جشنواره جهانی ونسن فرانسه: اين جايزه را تقديم می کنم به تمام مادران عزادار وطنم 11 بهمن » کاروان شعر بايد بشتابد - ادبيات ايران در هفته يي که گذشت، اعتماد 11 بهمن » مهران مديري در انتظار تصميم مديران شبكه 3، همشهری 11 بهمن » شايد نقش جهان از فهرست يونسكو حذف شود، همشهری
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ع. پاشايی از توقف انتشار کتاب کوچه سخن میگويد: مدير نشر مازيار؛ صلاحيت قضاوت بر آثار شاملو را ندارد، ايلناع. پاشايی، شايعاتی که بهزغم وی؛ مغرضانه درحاشيه مجلدهای تازه کتاب کوچه مطرح شدهاند؛ را پاسخ گفت. او همچنان تاکيد دارد که موجهترين فردی که میتواند تاليف و سرپرستی کتاب کوچه را برعهده داشته باشد، آيدا شاملو است. ايلنا: از نگاه ع. پاشايی، موجهترين فردی که میتواند تاليف و سرپرستی کتاب کوچه را برعهده داشته باشد، آيدا شاملو است زيرا او ۳۷ سال نزد همسرش شاگردی کرده است. عسگر پاشايی(ع. پاشايی) در پاسخ به شايعاتی که به زغم وی؛ مغرضانه درحاشيه مجلدهای تازه کتاب کوچه مطرح شدهاند؛ در گفتگويی مفصل با خبرنگار ايلنا، توضيحاتی را ارايه داد. مشروح توضيحات ع. پاشايی به اين شرح است: از آنجا که اين ناشر محترم در چند زمينه سخن گفته و پای مرا هم به ميان کشيده اند، اول اجازه بدهيد گفتههای ايشان را بنابر آن چه در ايلنا منتشر شده؛ دستهبندی کنم. و بعد به آنها جواب بدهم. چون ايشان خود ريختهاند و خود خوردهاند. اينطور که پيداست؛ ايشان از يک طرف بر مسند قاضی کتاب کوچه نشستهاند و از طرف ديگر بر مسند قاضی دادگستری و پيشگويی هم فرمودهاند و ـ با اجازهی بزرگترهاـ دروغ هم گفتهاند». ابتدا، ايشان میفرمايند:« من با اشعار و نوشتههای شاملو زندگی کردهام و با انديشه و قلم اين هنرمند بزرگ کاملا آشنا هستم» و بعداز اين مقدمه؛ اينطور نتيجهگيری میکنند: « اين آشنايی باعث شده که من نوع نگارش و تفکرات حاکم بر نوشتههای شاملو را از ديگر نوشتهها (مشخص نيست منظور ايشان نوشتههای ديگر شاملو است يا خير)، بازبشناسم.» اين مقدمهای بود که بگويند صلاحيت اظهارنظر را در موضوعی که بعدا میفرمايند؛ دارند. اما موضوع اين است که؛ من خواننده، از کجا بدانم اين ادعا درست است و ايشان صاحب صلاحيتاند؟ از اين مقدمه چيزی فهميده نمیشود و ضمنا نمونهای يا مستندی هم آوده نشده است. ناگفته نماند که؛ ايشان صاحب هيچ جور نوشتهای هم نيستند که ما اين موضوع را از روی آنها بفهميم. اگر دارند به ما هم بگويند. دوم آنکه، ناشر محترم در ادامه اشاره کرده خانم سرکيسيان « مدتها قبل » نسخههای اوليهی جلد دوازدهم را به ايشان دادند، و من در همان خوانش نخست متوجه شدم که آيدا خودش برخی از فيشهای ناقص ماندهی شاملو را تکميل کرده است.» اين امر را لابد به همان دليل بالا فهميدهاند! ايشان در طی سالها بیشک با خط آيدا آشنا بودند و همين کافی بود که کشف کنند که آنها را نيز آيدا نوشتهاست. اينهم از کرامات ناشر ما است و ظاهرا همين برای غلط بودن سرواژه موردنظر کافيست. ناشر محترم می فرمايند:«اين کار را با حيثيت اين شاعر بزرگ و حرمت مخاطبان آن درتعارض میبيند.» خدا حفظشان کند که وجدان درد هم دارند. بعد می فرمايند «قرار شد نسخههای موردنظر را دراختيار چند متخصص و کارشناس که با آثار و شخصيت شاملو آشنا هستند، گذاشته شود....» اين را خانم شاملو در توضيحی که در گفتگو با ايلنا آمده؛ روشن کردهاند و من هم تاييد میکنم که ناشر محترم نمیخواهند دروغ بگويند بلکه پارتيشنهای هاردشان پريده است. سوم آنکه، میرسيم به قسمت سوزناکش که من گنهکار را هم بینصيب نگذاشتهاند. خبرنگار محترم ايلنا از زبان ناشر محترم ما میگويند « ناشر آثار شاملو در ادامه معوق ماندن انتشار اين اثر از شکايتهای (البته اينکه چند شکايت، مشخص نيست) آيدا سرکيسيان و ع. پاشايی با هدف تفويض حق انتشار اين مجموعه از انتشارات خبر داد و گفت: دادگاه باتوجه به اسناد قرارداد من و شاملو به آنها رای منفی داد و پس از آن درخواست دادگاه تجديدنظر کردند که من پيشاپيش مطمئن هستم که بازهم تلاش آنها بینتيجه خواهد ماند.» نگفتم هم قاضی هستند و هم پيشگو؟ عمراً خيالاتی شدهاند، يا فايلهاشان ويروسی شده. ايشان يک بار به خاطر دادخواستی که ما داده بوديم؛ تشريف آوردند دادگاه. اما گويا اصلا يادشان نيست که دادگاه دربارهی چی بود و ايشان آنجا چی گفتند.( ايشان در آنجا بلند شدند در رد سرپرستی ما ازسوی شاملو سخنان مبسوطی فرمودند.) خدا عاقبت ما را به خير کند. البته ناشر محترم حرفهای ديگری هم زدهاند که چندمنظوره است و از «بد سکتور»های ايشان بيشتر از اين انتظار نمیرود. چون اگر (البته اگر) حرفشان در مورد کوچه و کار آيدا درست میبود احتياج نبود که در ادامهی مصاحبه آن طور لگد به طاق ... بزنند (اصطلاح کتاب کوچهيی است و خودشان که بلدند، آن را پرکنند) و من فقط میپردازم به همان چند نکتهای که از حرف ايشان تفکيک کردم. از اين گذشته در آخر مصاحبه ما را تهديد میکنند که ال میکنند و بل میکنند (وای خدا ترسيدم!) حالا ببينيم کجا به کجاست. ع.پاشايی به خبرنگار ايلنا گفت:«چه قدر خوب است که ناشر محترم به ما بگويند چرا از يک زمان معينی در حيات شاملو؛ اسم آيدا سرکيسيان در روجلد کتابهای کوچه به عنوان «همکار» شاملو آمده است؟ و چرا از چاپ اول حرف آ (مهر ۱۳۵۷) و مدتی بعد اين طور نبوده؟ دليل ديگر. مجموعهی فرهنگ کوچه (که ازسوی نشر چشمه در میآيد و دو حرف آ و الف آن آماده است) (و قراردادش را خود شاملو در حياتش امضا کرده است و ابداً نمیخواست آن را به نشر مازيار بدهد) قراردادی است بين شاملو و آيدا از يک طرف و حسن کياييان از طرف ديگر و مرا هم سرپرست مجموعه انتخاب کردهاند. اين کار با «نه»ی آيدا و «آره»ی موکد شاملو امضا شد. کاش ناشر محترم حرمت نمکی را که سال ها در آن خانه خورده اند، و همين طور حق نمک خودشان، را رعايت می کردند آن هم در دههی شصت عمرشان که دراز باد!. با طرح اين پرسش که، يک نفر در هر رشتهای که می خواهد تا سقف دکترا برود چند سال بايد کار کند؟ يک شاگرد نجار چند سال بايد شاگردی کند که استاد شود؟ ده سال بس است؟، به اذکر اين نکته میرسم که؛ آيدا ۳۷ سال در همين کار شاگرد شاملو بوده است. عجبا ايشان که فقط ناشر بودند و بس «فهميده، آيدا هنوز نفهميده»؟ شايد ناشر محترم فکر میکنند که شاملو برای تشکر اسم آيدا را به اسم همکار روی جلد آورده. مگر آيدا همکار احمد در يک مجموعهی شعر شاملو شدهاست؟. خداوکيلی اگر پشت هرکدام از کتابهای شعر احمد که مال ۱۳۴۳ به بعد است اسم آيدا هم بيايد؛ من يکی که دربست می پذيرم. بیمهر و همدلی آيدا چنين شعرهايی وجود نمیداشت خود احمد هم اين نکته بسيار زيبا نوشته است: يا در همين شعرست اين وصف آيدا: «سختگير و آسان مهر». اين تجربهای که همهی دوستان بارها آن را در آيدا تجربه کردهاند و ای بسا که از آن رنجيده باشند، مثلا به جواب ندادن آيدا به همين اهانت آشکار اين «دوست نادان» . آيدا گفتند در فيشها دست نمیبرند. اتفاقا بايد روی فيشهايی که کار نشده؛ کار کنند که بشود آن را به خواننده داد. شايد خيلیها ندانند که فيشها در چه حالت يا حالتهايی هستند. مثلا من يک بارگفتم احمدجان اين اصطلاح را داری: «از فابريک خراب بودن»؟ آيدا نگاه کرد به فيشها. نداشتند. خب، آن را روی يک برگه نوشتند. دوستی همان موقع گفتند اين اصطلاح را داريد: « نان کسی پای سنگ کوب بودن»؟ اين را هم نداشتند. روی برگهای نوشتند و گذاشتند سر جايش در ميان برگههای ديگر. هرکه با کتاب کوچه آشنا باشد، میداند که سرواژههای کوچه براساس ماده تنظيم میشود و مادهها البته الفبايیاند اما سرواژهها مثل فرهنگ لغات الفبايی نيستند. حالا اصطلاح اول میرود زير «فابريک» و دومی زير «نان» يا «سنگ کوب» و احتمالا زير هر دو، يا در مترادفات اين يا آن سرواژه. اين دو فيش يک روز که به حرف س يا ف يا ن رسيدند، بررسی و تکميل میشود و کارهای ارجاعی و نکات ديگری که رسم کوچهنويسی است، انجام میگيرد. اينجا همهی اين کارها را يک نفر انجام نمیدهد و در اين مورد خاص احمد بود و آيدا. طبعا وقتی احمد زنده بود؛ بازبينی نهايی با او بود، که پير دليل او بود. به عرض ناشر محترم میرسانم در تمام مجلداتی که اسم آيدا به عنوان همکار پشت جلد کتابهای کوچه نوشته شده، اين فرايند در مراحل گوناگونش انجام گرفته است.» اين نويسنده و صاحبنظر در حوزهی ادبيات، درباره برخی از اظهارات مدير نشر مازيار مبنی بر اينکه آنچه به او تحويل شده؛ نوشتههای آيداست نه يادداشتهای احمد شاملو، گفت:« من مورد يا موارد ادعايی ناشر محترم را نديدهام. اگر آيدا تاييد کند که فلان بخش يا بهمان بخش را او نوشته است؛ حق و وظيفهی او در مقام همکار بوده است. کی گفته ايشان بايد بگذارند مطلب نيمهکاره يا ناقص اين يا آن فيش به همان شکل چاپ شود؟( که ناشر کيسهاش را پر کند؟ اينکه پای مخاطب را به ميان میکشند دوست گرفتن با آب حمام است!) حالا که احمد از ميان ما رفته است صالحترين فرد برای پيگيری کتاب کوچه آيداست. نکند ناشر محترم فکر میکنند آيدا بايد پيش ايشان امتحان بدهند! »پاشايی میگويد:«بارها تعريف دقت و تخصص آيدا را در اين زمينه از شاملو شنيدهايم و من خود چهل سال است که شاهد اين وسواس شاملويی او هستم.» شاملو در مقدمهی کتاب کوچه قيد کرده است که تا وقتی من زندهام، در حد بضاعتم برای اين کتاب تلاش میکنم اما بعداز من متخصصان اين کار را دنبال کنند. پاشايی درهمين باره میگويد «خب، در بين متخصصان اين رشته چه کسی بهتر و آشناتر از آيداست؟!» اين مترجم؛ با ذکر اين مطلب که مدير نشر مازيار درخصوص شکايت آيدا و پاشايی؛ برای سلب مجوز انتشار کتاب کوچه تلاش میکنند، گفت: «نه من و آيدا نه به عنوان سرپرستان «کليهی آثار» شاملو (که هيچ ناشر آثار شاملو نه عقلا نه قانونا نمیتواند آن را نقض يا نفی کند. نگاه کنيد به اسکن قسمتهايی از قرارداد سال ۷۰) هيچ گاه از هيچ ناشر آثار شاملو نه به دادگستری و نه به اتحاديهی ناشران شکايت نکرده ايم. و از اينکه چرا ناشر محترم چنين حرف بیاساسی میزنند، عقلم به جايی قد نمیدهد جز اينکه فکر کنم ايشان هاردش يا ويروسی شده يا پاک سوخته است. پاشايی میگويد« اما حکايت آن دادگاه. يکی دو ناشر آثار شاملو (که يکیاش همين ناشر محترم مازيار باشند) و دو پسر شاملو و فانوسکشها و صاحب اختيارهای دلسوختهیشان؛ مدام نق میزدندکه ما سرپرستی را قبول نداريم. (پسرهای شاملو معلوم بود چرا حرص و جوش میخوردند اما آن دو ناشر پاک هنک کرده بودند و اين سرپرستی برای آنها علی الاصول لازم اتباع است چون يک ماده از قراردادشان است و نقض يک ماده در حکم نقض تمام قرارداد تلقی میشود و ما معمولا اين را در قراردادهايمان مینويسيم. بنابراين نفی سرپرستی ازسوی هر ناشر شاملو خودزنی است.) اين ماده در تمام قراردادهای ناشران با شاملو هست و حتا اگر موردی باشد که اين ماده در آن تصريح نشده باشد باز برای آن ناشر رعايت آن الزامی است، و همانطور که گفتم؛ سرپرستی بر «کلیّهی آثار» است. باری. ما برای بستن دهن اين آقايان، به توصيهی دوستان وکيلمان که مفاد اين سرپرستی را «وصايت عهدی» شاملو تلقی میکردند، دادخواست تنفيذاين ماده از قرارداد را داديم (که صد البته اين عمل ما اسمش شکايت نيست) و همهی ناشران شاملو و دو پسرش را خواندگان قرار داديم.) حالا من رای دادگاه را برايتان میخوانم «نظر به اينکه اولا بخش اول خواسته ترافعی نمیباشد (يعنی در اين باب ما با کسی مرافعه نداشتهايم) و با التفات به قراردادهای مستند دعوی به تاريخ /۱۱/۱۰ /۷۰ و ۲۰ / ۱۲ ۶۸ مقرر گرديده «هرگونه اختلافنظر در اجرا يا تعبير يا تفسير مواد اين قرارداد از طريق حکم مرضی الطرفين حل و فصل گردد» با عنايت به اينکه خواهان ها در قرارداد اخير الذکر دخالت داشته همچنين مدعی نمايندگی (سرپرستی) بر آثار آن مرحوم طبق قراردادهای ياد شده میباشند؛ فلذا ملزم به رعايت مفاد قرارداد ازجمله شرط داوری بوده؛ نتيجتا اينکه دعوی مطرح شده به کيفيت فوق قابليت استماع ندارد.» آقايان از جمله ی آخری خوش و خندان شدند که ببينيد سرپرستی رد شده است! (پس حالا دستشان برای آن کارهای بد بعضیها بازست!) ناشر محترم مدعی در دادگاه بلند شدند و فرمودند که در قرارداد من اين ماده نيامده است و بنابراين من سرستی را قبول ندارم چون سرپرستها ازنظر من صلاحيت ندارند. «روزگارغريبی است نازنين» شاملو ما را به سرپرستی قبول دارد اما شيخ عليخان قبول ندارد. آن هم ناشری که من؛ ناشر شاملو کردمش. (بگويد نه، تا تشتش را از بام بياندازم پايين) به قول احمد در اين مدعيان مردسالاری هرچه می بينيم نامردسالاری است! اما ايشان که در دادگاه شير شده و فرمودند بودند که من سرپرستی قبول ندارم در حاشيهی همان قرارداد ۲۰ / ۱۲ ۶۸ ، که قاضی محترم به يک ماده آن استناد کرده بودند، تصديق کردهاند که سرپرستی را قبول دارند.» (نگاه کنيد به اسکن حکم دادگاه). پاشايی از فشارها و سنگاندازیهای متعدد ازسوی جريانهايی مغرض در طول چند سال اخير خبر داده، میگويد: اين اظهارات و شايعات دروغ تا جايی پيش رفتند که تيم جوان و فعالی که آيدا برای جمعآوری مطالب و مراجع گردهم آورده بود و هزينه آنها را شخصا میپرداخت، از هم پاشيد. پاشايی میگويد: در اين شرايط که هرکسی شده صاحب اختيار کارهای شاملو؛ به ناچار میخواهيم کليهی فيشهای چاپ نشدهی شاملو را اسکن کنيم و در سايت رسمی شاملو آن لاين کنيم که مردم بتوانند آنها را بخوانند و صاحبنظرها هم بتوانند با حفظ شرايطی روی آنها کار کنند. وی در پايان سخنانش به طرح اين سئوال پرداخت که چرا اين حرفها در اين شرايط زمانی ازسوی کسانی که همواره سنگ تفرقه میانداختهاند؛ قوت گرفته است و درعين حال پاسخ به اين پرسش را روشنگر تمام ماجرا دانست. Copyright: gooya.com 2016
|