سه شنبه 4 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيا بيارا سپيده‌ها را، شعری از رضا مقصدی

رضا مقصدی
غمت مباد ای گلوی مستان! / به سربلندی ِاين گلستان / ببين تپش‌های دلنشينم / که تا چنينم ترانه، سبزست / ـ / ستاره، امشب ترا صدا زد / ترا که از جنس ِآب‌هايی / بيا بيفشان دوباره ما را / که در صدایت زمانه، سبزست

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




ستاره، امشب مگر چه خوانده ست؟
که خيمه ها بر خيال ِ من زد
سرود ِ سر سبز ِ ارغوانم

کجای جانم پُر از نسيم ست؟
که گوش ِ پرهوش ِ چشمه سارم
زلال ِ زيبای ِآن چمن را
در ازدحام سحر شنيده ست.

دريغ ِ دنباله دار ِدل را
اگر چو زخمی به سينه دارم
نمی توانم در ين بهاری
که سر برآورده از زمستان
شکفتن ِشعر ِشاخه ها را
به هر نفس، در قفس نخوانم.

من از شمار ِشکوفه هايم
من از تبار ِترنّم گلُ
بيا بيارا سپيده ها را
که جان ِما را جوانه، سبز ست.

غمت مباد ای گلوی مستان!
به سربلندی ِاين گلستان
ببين تپشهای دلنشينم
که تا چنينم ترانه، سبز ست.

ستاره، امشب ترا صدا زد
ترا که از جنس ِ آبهايی
بيا بيفشان دوباره ما را
که در صدايت زمانه، سبز ست.

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016