شنبه 14 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فردوسي هم مجبور شد شاهنامه را با خودسانسوري آغاز كند، ایلنا

محمد بقايي ماكان(نويسنده و مترجم در حوزه انديشه و ادبيات)، شيوع پديده سانسور در سال گذشته را بيش از سال‌هاي گذشته دانست و افزود: شواهد و قرائن حاكي از آن است كه سال 88 از لحاظ اعمال مميزي‌ها و سانسورهايي كه ازسوي ناظران دولتي گريبان نويسندگان و هنرمندان را گرفته است؛ سال ويژه و كم سابقه‌اي بوده است.

وي در اين باره گفت: پديدآورندگان آثار فرهنگي ـ هنري اعم از هنرهاي نمايشي و ادبي؛ در مواجهه با چنين رويكردي ازسوي مميزان، يا اثرشان را در كشوي ميزشان بايگاني كردند يا با ارائه آن به اداره كتاب؛ در ورطه تعليق و سرگشتگي گرفتار شدند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




اين نويسنده افزود: نهايتا بسياري از آثار ارزشمند كه درصورت انتشار مي‌توانستند به لحاظ فكري و فرهنگي در اقشار مختلف جامعه ايجاد تحرك و پويايي كنند، از راهيابي به بازارهاي فرهنگي ـ هنري بازماندند.

وي در ادامه به ويژگي‌ها و نتايج اعمال سانسور در جامعه پرداخت و گفت: از آنجاكه پديدآورندگان آثار از كم و كيف كار مميزان اطلاع دارند، بعضا پيش از ارائه اثر خود به اداره كتاب به خودسانسوري پناه مي‌برند. چنين پديده‌اي بدون‌شك باعث مي‌شوند سطح انديشمندي جامعه ساكن بماند و جامعه از يافته‌هاي جديد انديشمندان و هنرمندان‌اش محروم شود.

بقايي ادامه داد: سانسور و به تبع آن رواج خودسانسوري باعث افول ذهن خالقان آثار مي‌شود. به عبارت ديگر پديدآورندگان محصولات فرهنگي ـ هنري در اين عرصه محدود؛ انگيزه‌هايشان را رفته‌رفته از دست مي‌داند زيرا بدون‌شك نخستين و مهم‌ترين انگيزه‌ نويسندگان اين است كه آثارشان به دست مخاطبان برسد.

وي اضافه كرد: بسياري از آثار به مسائل روز مربوط مي‌شوند لذا به تعبير من؛ تاريخ مصرف مشخصي دارند، بنابراين حتي اگر خوشبينانه‌ به ماجرا نگاه كنيم و اميدوار باشيم آثاري كه در ارشاد در حالت تعليق هستند؛ روزي مجوزمي‌گيرند، بازهم در گذار زمان نمي‌توانند ويژگي‌ها و كاركردهاي زماني خود را داشته‌ باشند.

اين نويسنده و محقق در حوزه انديشه و ادبيات گفت: درخصوص آثاري كه چندان منوط به قيد زمان نيستند، همچون آثار علمي و تحقيقي، هرچند ايجاد وقفه و به تعويق افتادن انتشار، همچنان از كاركردهاي خاصي برخوردار خواهند بود اما قطعا اين تعويق و تاخيرها باعث مي‌شود پديدآورنده ذوق و شوق خود را از دست بدهد و كمتر به نگارش يا پديد آوردن اثري جديد بپردازد.

وي معتقد است: تعويق و تاخير در حوزه ارائه آثار فرهنگي مثل اين است كه كودكي كه قرار است نه‌ماهه به دنيا بيايد، ده‌ماهه متولد شود كه قطعا اين كودك؛ كودك طبيعي و سالمي نخواهد بود.

بقايي ماكان درباره معيارهاي سانسور ازسوي مميزان گفت: آنچه طبيعي است و بايد پذيرفت اين است كه در سراسر جهان معيارهاي اخلاقي بايد ازسوي نويسندگان و هنرمندان رعايت شود اما در ايران ما با مواردي برخورد مي‌كنيم كه نه تنها فراتر از معيارهاي معمول و معقول در سطح جهاني است بلكه بعضا باعث تحير و تاسف است.

وي ادامه داد: اعمال فشار در حوزه‌هايي فراتر از معيارهاي معقول بر نويسندگان و اهالي فرهنگ، مثل اين است كه به يك نفر، علي‌رغم حقوق فردي و اجتماعي‌اش، بگويي طوري زندگي كن يا حتي طوري نفس بكش كه من مي‌گويم. به اعتقاد من؛ چنين فشارهايي در قرن 21 كه ميزان دانايي و فرهنگي جوامع بشري به سطح بالايي رسيده است، نمي‌تواند كارساز باشد.

وي در ادامه پيرامون جايگاه سانسور و خودسانسوري در كشورهاي خارجي اظهار داشت: البته كشورهاي متفاوت داراي ويژگي‌ها و موقعيت‌هاي مختلفي هستند كه بايد آن را در نظر گرفت، مثلا سانسور و خودسانسوري در اغلب كشورهاي بلوك غرب اصلا وجود ندارد و افراد در ساخت و توليد محصولات به اصطلاح ژرناليستي اعم از تلويزيون، مطبوعات، كتاب و .... كاملا آزاد هستند. به عنوان مثال يك فرد غربي مي‌تواند همين فردا صبح يك شبكه تلويزيوني راه‌اندازي كند يا يك كتاب منتشر كند. بنابراين در چنين فضاهايي؛ طبيعتا چنين پديده‌اي اگر هم رخ دهد بسيار ناياب است.

وي درباره تجربه همين فضا در كشورهاي آسيايي، خصوصا كشورهاي آسياي ميانه گفت:‌تا آنجاكه من خبر دارم در حال حاضر در كشورهاي آسياي ميانه و خصوصا در كشورهاي همسايه ما از قبيل روسيه، تركيه، پاكستان و ... كم‌وبيش اين فضا به چشم خورده است اما هرگز فضاهايي كه در ايران از حيث اعمال مميزي‌ و سانسوري، وجود ندارد.

بقايي اضافه كرد: ممكن است در كشورهاي عربي محدوديت‌ها بيشتر باشند. مثلا آنطور كه در كتاب صد ميليون عرب خوانده‌ام در كشور سودان مطبوعات آزادي‌هاي محدودي دارند و حتي مسئولان آن كشور در واردات روزنامه كه تاجران از آنها براي پيچيدن ما‌ل‌التجاره ‌خود استفاده مي‌كنند، از كشورهاي غيرعرب روزنامه باطله وارد مي‌كنند تا مردم اين كشور نتوانند مطالب آنها را بخوانند.

وي در بخش پاياني سخنانش به نتايجي كه اعمال سانسور و خودسانسوري بر آثار بزرگان ادبيات ايران داشته است، اشاره كرد و گفت: پديده سانسور پديده مضري است و در كوتاه‌مدت اثرات بدي خواهد داشت اما مي‌تواند نتايج مثبتي نيز در درازمدت داشته باشد.

اين نويسنده افزود: در بررسي تاريخ ادبيات ايران خصوصا در قرن دو و سه هجري كه تفكري ضدايراني وجود داشت، با اين مسئله روبرو مي‌شويم كه شاعران ايراني مجبور بودند آثار خود را به نوعي خلق كنند كه با تفكر حاكم در مقابله نباشد.

وي گفت: جالب آن است كه چنين فضايي در گذر زمان باعث شد آثار ارزنده‌اي نيز به وجود آيد. به عبارت ديگر فضاي سانسور كه سبب مي‌شود آثار هنري در پرداخت صريح به موضوعات دچار مشكل شود؛ به تولد بارقه‌هاي جديدي در ادبيات ايران منجر شده است.

بقايي به عنوان مثال از آثار فردوسي، عطار، حافظ، صائب، مولانا و .... نام مي‌برد و معتقد است: تمام اين شاعران فضاهاي سانسور و اعمال فشارهاي مختلفي را در زمان خود تجربه كرده‌اند و آنچه امروز از شعر آنان برمي‌آيد؛ محصولي است كه اتفاقا مسبب آن؛ اعمال سانسورها بوده است.

وي همچنين از بين شاعران هم عصر ما نيز به نوپردازاني همچون احمد شاملو، نصرت رحماني و اخوات ثالث اشاره كرد كه پيش از انقلاب و پس از آن به رغم اعمال مميزي‌ها و ممنوعيت‌ها؛ حرفشان را زده‌اند.

اين اقباس‌شناس در تصريح سخنانش گفت:‌ تمام اين شاعران كم و بيش از محدوديت‌هاي زمانه خود به يافته‌هاي جديدي در هنرشان دست يافته‌اند و اين مسئله به دليل اين است كه اينان مي‌خواستند به هر طريقي كه شد، حرفشان را به گوش مخاطبان خود برسانند.

وي معتقد است: چنين اعمال‌نظرهايي كه با صراحت واژگان و مفاهيم مقابله مي‌كرد؛ باعث پايه‌ريزي سبك هنري كه آميخته از نازك خيالي‌ و پيچيدگي‌هاي معنايي است؛ شد و اين راه‌كاري بود كه شاعران اين سبك براي گريز از مميزي‌ها و ممنوعيت‌ها اتخاذ كردند.

بقايي در ادامه گفت: ما در شكل‌گيري عرفان به گونه ايراني‌اش نيز شاهد اين جريان بوده‌ايم. در حوزه عرفان شاعران توانمند همچون حافظ و مولانا به يك نوع نمادگرايي روي آورده‌ و مفاهيم مدنظر خود را درقالب واژه‌هايي چون مي، ميخانه، معشوق، خط و خال و ... به زبان مي‌آورند.

ازنظر وي، پديده نمادگرايي در ادامه ازسوي شاعران نسل‌هاي بعدي پيگيري شد و ما امروز در بررسي تاريخ ادبيات ايران از اين جريان به عنوان يك جريان موفق و قابل تامل ياد مي‌كنيم.

اين نويسنده و محقق همچنين از فردوسي به عنوان يكي از نمونه‌هاي بارزي كه در مواجهه با فضاهاي خاص زمانه خودش، در بخش‌هايي از شاهنامه تحت تاثير بوده و به نوعي خودسانسوري كرده است؛ ياد كرد و اظهار داشت: فردوسي حماسه‌سراي شهير ايراني بسيار دوست داشت كه در آغاز شاهنامه كه سرشار از باورها و حقايق نياكانش است، سخن را با نام اهورا مزدا آغاز كند. اما بنابه دلايلي متعدد ازجمله ذهنيت حاكمان و مردم ترجيح داد شاهنامه‌اش را با مصرع «به نام خداوند جان و خرد» كه معناي تحت‌الفظي «به نام اهورا مزدا» است، آغاز كند. بنابراين من معتقد هستم فردوسي سعي كرده است باوجود تنگناهاي موجود ضمن اينكه حرفش را زده باشد، موقعيت اين اثر عظيم را نيز به خطر نياندازد.

ازنظر بقايي ماكان، سانسور اگرچه به عنوان بازدارنده‌هايي مانع صراحت لحن و صراحت در بيان مفاهيم مي‌شوند اما هيچ سدي وجود ندارد كه بتواند جريان انديشه و هنر را در طول تاريخ متوقف سازد.

اين اقبال ‌شناس درپايان به بيان چند مثال از مميزي‌هاي غيرمنطقي و عجيب ازسوي وزارت ارشاد پرداخت و گفت: باتوجه به اينكه در آستانه ايام عيد نوروز قرار داريم؛ بد نيست به نويسندگاني كه در حوزه ايرانشناسي فعال هستند؛ اشاره كنيم. اين افراد كه طي تحقيقات وسيع و درازمدت (كه اغلب بخش عمده عمرشان را تشكيل مي‌دهد) به ضرس قاطع معتقد هستند؛ آتش براي نياكان ما يا به تعبيري نور؛ تجسمي از خداوند بوده‌ است. چنين تعبيري در كتب مقدس و در اديان مختلف نيز آورده شده است.

وي ادامه داد: بنابراين گفتن اين حرف كه نياكان ما آتش‌پرست بوده‌اند و آتش، خدايشان بوده كاملا غلط است. بايد حقايق آئيني به صورت كامل و روشن ارائه شود اما با مقاومت‌ها و مميزي‌هايي كه در اين راستا صورت مي‌گيرد؛ نسل كنوني تعبير درستي از اين آئين‌هاي تاريخي ندارد.

بقايي اضافه كرد: نمونه ديگري كه مي‌توان به آن اشاره كرد؛ آئين نشاط‌آور سيزده‌بدر است كه در اين روز يعني سيزدهم فروردين ماه به دامان طبيعت مي‌روند و با آفريده‌هاي خداوند بزرگ آشنا مي‌شوند و آن‌ها را درك مي‌كنند.
وي اظهار داشت: اما متاسفانه اين اتهام بزرگ بر آئين سيزده‌بدر ازسوي عوام تكرار مي‌شود كه در اين روز مردم نحسي سالشان را باتوجه به اين خرافه كه 13عدد نحسي است، از خود و خانواده‌هايشان دور مي‌كنند درحالي‌كه اين آئين هيچ ربطي به نحسي عدد 13 ندارد.

اين محقق و مترجم ادامه داد: جالب اينكه در تاريخ و فرهنگ ما عدد 13 نه تنها نحس نيست بلكه عدد خوش‌يمني است و اين خوش‌يمني برمي‌گردد به اسطوره آرش كمانگيز كه طي آن آرش در تير روز كه همان سيزدهم تيرماه است؛ از فراز دماوند تيري را رها مي‌كند كه در كناره رود جيحون به خاك مي‌نشيند و بدين‌ترتيب مرز ايران مشخص مي‌شود.

وي گفت: پس از چنين اتفاقي به نقل فردوسي در شاهنامه؛ مردم به شادماني و پايكوبي مي‌پردازند واز آن پس تيرروز برايشان به عنوان يك روز خوش‌يمن تلقي مي‌شود. بنابراين قطعا اين خرافه نحسي عدد 13 از فرهنگ‌هاي خارجي خصوصا فرهنگ سامي وارد ايران شده و برآمده از فرهنگ ايرانيان نيست.

بقايي ماكان معتقد است: اگر مسئولان دولتي اجازه بدهند چنين حقايقي به صورت علمي و روشن در جامعه ارائه شوند، نه تنها خرافه‌ها و ناآگاهي‌ها در بين عوام از بين مي‌رود بلكه اين مسئله باعث اتحاد اقوام مختلف ايراني و ايجاد افتخار وغرور ملي مي‌شود. ضمن اينكه به هيچ نحله فكري و جناحي صدمه‌اي وارد نمي‌شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016