دوشنبه 20 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ناصر صفاريان: ساختار مستندهای من مبتنی بر گفت‌وگوست، متن بدون سانسور مصاحبه روزنامه شرق با صفاريان، وبلاگ ناصر صفاريان

به بهانه عرضه فيلم های جديد به بازار

+ به تازگی از شما ۴ فيلم به صورت دی وی دی عرضه شده است . يکی اش فيلمی که درباره احمدرضا احمدی ساخته ايد .
اين دومين فيلم درباره اين شاعر شناخته شده است .
با اين تفاوت که اين بار درباره بحث شعر و شاعری ايشان بود. در فيلم اول ، "وقت خوب مصائب" ما از نظر شخصيتی به احمدرضا احمدی پرداخته ايم به همين خاطر در داخل خانواده است و درباره جزييات زندگی شخصی اش سخن می گويد . اين بار اما درباره شعر و شاعری و حتی در حد کوتاهی هم به نقد آثارشان پرداخته شده است

+ مخاطب اين فيلم چه کسانی می توانند باشند ؟
چه اين فيلم چه فيلم های ديگر من مخاطبشان مردم عادی هستند . اما مردم عادی با گرايش روشنفکری که مسايل را به طور تخصصی دنبال نمی کنند.

+ و شما فکر نمی کنيد اين اطلاعات در اختيار ايشان از طريق روزنامه يا رسانه های مکتوب و غير مکتوب ديگر رسيده است ؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




ممکن است. اين را انکار نمی کنم. اين راهی است که من هنگام ساخت فيلم به آن رسيده ام. شايد فرد ديگر روش ديگری به ذهنش برسد. ولی مثلا وقتی به دنبال ساخت فيلمی درباره فروغ بود م چون طيف گسترده تری از علاقه مندان را دربر می گرفت، ديگر به سراغ کتاب ها يا نکته هايی که همه درباره اش می دانستند نرفتم.

+ ساختن فيلم مستند درباره آدم ها مگر نبايد همراه با تصويرهايی باشد که ديدنش را جذاب کند ؟
ببينيد اين روشی است که در نمام سينمای دنيا درباره فيلم های اين گونه مرسوم است و يعنی اين که فيلم گفت و گو محور است و ساختار مبتنی بر مصاحبه است.اما در برخی فيلم ها هم می بينيم مثلا فرد را که با او گفتگو می کنند در اتاقش می چرخانند يا کتابی را از کنابخانه برمی دارد و ... و بعد اين ثصاوير روی صدای مصاحبه قرار داده می شود.
اما من خيلی تاکيد دارم اين کار را به شکل بی مورد و برای تنوع صرف ، انجام ندهم. سادگی در کادربندی هايم وجود داشته باشد تا فيلمی که برمبنای گفتگو است ساده و روان تر دربيايد. در ادامه سعی می کنم سعی کردم در تدوين به ريتمی برسم که تماشاگر را خسبه نکند. به هر حال دوست ندارم مانند برخی مستندها از اينسرت های غير ضروری استفاده کنم.با اين حال اگر نياز باشد اين کار را می کنم.مثلا در همين فيلم "بانو مرا درياب" از تصوير حضور احمدی در مراسم سالگرد فروغ در ظهيرالدوله روی حرف های او درباره فروغ استفاده کردم ، چون جای آن ثصوير همان جا بود و منطق ساختاری داشت.

+ يک فيلم ديگر شما هم درباره ادبيات معاصر است، که متعلق به سالها پيش است
اتفاقا فيلم «آواز آفتاب» فيلم مورد علاقه من نيست. يعنی آنرا در بين چند فيلمی که دوست دارم قرار نمی دهم. اين فيلم در سال ۸۱ ساخته شده است ، آن هم در زمانی فشرده و کمتر از يک ماه. گذشته از اين که قطعا نظرات و نگاه من در طول اين ۸ سال تغييراتی کرده ، اين را هم بايد در نظر داشته باشيم که اين يک فيلم مناسبتی است که برای مناسبت خاصی ساخته شده و بايد در همين چهرچوب ديده شود. «آواز آفتاب» به سفارش نشر کاروان و انديشه سازان و با حمايت مالی آنها برای شب برگزاری جايزه يلدا تهيه شد ، يهنی برای يک نمايش و برای حدود ۱۰۰- ۱۵۰ نفر که همگی اهل ادبيات بودند.
از سال ۸۱ تا به حال هم فيلم اصلا اجازه هيچ نمايشی نداشت و ارشاد اجازه نمايش در محفل و مراسم کوچک ادبی را هم نمی داد.حتی ۳ سال قبل فيلم را از يک جشنواره تخصصی که درباره کتاب و کتاب خوانی بودو ناگهان بيرون کشيدند.
حالا وقتی ناگهان چند فيلم بنده مجوز گرفت و اين فيلم هم در ميانش بود ، آنقدر ذوق زده شده بودم که بلافاصله خواستم اين فيلم هم پخش شود ! چون متاسفانه نمی دانيم فردا چه می شود.
به هرحال کسانی هم چون محمود دولت آبادی و علی اشرف درويشيان در آن حضورداشتند و نظرشان و حضورشان خالی از لطف نيست. ابتدای فيلم هم يک نوشته اضافه کردم و اشاره کرده ام به اين مناسبتی بودن فيلم. ضمن اين که در همان نسخه اوليه سال ۸۱ هم در عنوان بندی فيلم تاکيد کرده ام :"مروری گذرا بر ادبيات داستانی ايران ". يعنی تنها به چند نکته گذرا اشاره شده و تحليل عميقی قرار نبوده مطرح شود.

+ اما بين اين آثار به نظر می رسد در نحوه ساخت فيلمتان «خاطره در قاب » که درباره خاطره پروانه است به جذابيت های بيشتر هم فکر کرديد.
خاطره پروانه شخصيت محبوبی است و ما هم خواستيم فيلمی که درباره اوست ديدنی باشد. ضمن اين که اين يک گفت و گوی ثصويری است نه يک فيلم به مفهوم متداول. گفتگويی که با ايشان داشتيم حدود يک ساعت و نيم بود اما نمی خواستيم فيلم مطول باشد بنابراين بخش هايی که به نظرمان جذاب تر و شنيدنی تر بود را انتخاب کرديم و در فيلم قرار داديم. علاوه بر زمان می خواستيم فيلم بر مسايلی که در يک خط خاص احساسی دنبال می شد متمرکز شود.علاوه بر اين دلم می خواست ببينم استقبال از يک گفت و گو در جامعه ما چگونه است.چون بر خلاف اغلب کشورها که کارهای اين چنينی در فروشگاه ها و کتابخانه ها عرضه می شود، در ايران نمونه اش را نداريم.

+در واقع گله هايی بود که ابشان از وضعيت موجود داشتند؟
می خواستم تمثيلی از هنرمند و شرايط امروزی اش در جامعه باشد . ما حدود يک سوم از گفتگويی که با ايشان داشتيم را در فيلم قرار داديم.

+ همه آثار شما گفتگو محور است .ممکن است خستگی و دلزدگی را به همراه داشته باشد که مدام بنشينند و صورت يک نفر را نگاه کنند.
شايد اين به سابقه روزنامه نگاری من بر می گردد ، اين که دوست دارم در گفتگو اتفاقی بيفتد. در تمام اين کارها و فيلم هايی که ساخته ام اين نکته برايم خيلی مهم بوده است . اين فيلم هايی که ساخته ام هدفم اين بوده مخاطب اين افراد را بشناسد و به او اطلاعات داده شود. به همين دليل قالب مصاحبه برايم جذاب بوده و هست.
اما از طرفی مقوله هايی که من سراغشان رفته ام بسيار تاويل پرداز است و بهتر بود اين گفته و اطلاعات از زبان خود فرد شنيده شود . مثلا درباره ترانه ای از فروغ هر کس که شنيده از آن تصويری دارد و من هر تصويری که ارائه می دادم با نظر عده ای موافق بود و با نظر افرادی ديگر فرق داشت.
البته اگر هم می شد و لحظه هايی بود که می توانستم تصوير پردازی مناسبی داشته باشم مقاومت نمی کردم.
ضمن اين اين که تاکيد دارم کارهايم بی عيب و نقص نيست و هر اشکال احتمالی را می پذيرم.

+ يعنی اين روش را می خواهيد به همين شکل ادامه دهيد ؟
فيلم های من همان طور که گفتيم گفت و گو محور است و از دل گفت و گو قرار است اتفاقی بيفتد . به اين مساله اعقتاد دارم ولی تاکيدی ندارم در مورد آينده.شايد بعدتر و در زمانی ديگر از اين شيوه پشيمان هم بشوم!

+ يک بحث ديگر هم هست .شما تهيه کننده فيلم های مستند هم هستيد . در همين مجموعه فيلمی با نام «امپراتور و ما» هست که کارگردانش «اميد نجوان » است .
اين فيلم سال ۸۵ ساخته شده است . در خانه سينما بزرگداشت «آکيرا کوروساوا» برپا شده بود و سه نفر از دوستان و همکارانشان به ايران آمدند . با همکاری خانه سينما دوستان امکانی فراهم کردند و توانستيم در فرصتی که فراهم شد با آنها گفتگو داشته باشيم. در حالی که آنها تمام زمان و وقتشان به صورت فشرده برنامه ريزی شده بود، مسئولان جشن و خانه سينما خيلی لطف کردند.

+ برای همين به نظر می رسد که خيلی با عجله اين فيلم ساخته شده است . به طوری که نه امکان دکور زدن داشته ايد و نه امکان کار ويژه ای ؟
اين فيلم در فرصت کوتاه سه چهار روزه ای که آنها به ايران آمدند ساخته شد . به جز برنامه های جشن خانه سينما ، قرار ديدن و گشتن در شهر هم برايشان گذاشته شده بود به طوری که همه کارها به صورت فشرده ای انجام شده بود . ما واقعا هم چين فرصتی که مثلا بتوانيم دکور بزنيم نداشتيم. اين صحبت ها لابه لای وقت های آنها انجام شد. گروه به مدت يک روز منتظر می ايستاد تا به مدت يک ربع يا نيم ساعت بتوانيم گفت و گو داشته باشيم.

+ باتوجه به اين که شما تجربه بيشتری در زمينه ساخت سنيما مستند داريد در زمنيه کادربندی به کارگردان فيلم کمک نکرديد ؟
من نمی خواستم در کارگردانی اين فيلم دخالتی داشتم. اما به عنوان تهيه کننده از ابتدای ساخت کار حضور داشتم. اين فيلم قرار بود برای يک تلويزيون انگليسی زبان که در ايران مجوز داشت ساخته شود اما اين تلويزيون دچار مشکل شد و به تعهدات مالی عمل نکرد و من کاری که نصفه پيش رفته بود و هزينه های همان کار نصفه را هم خودم داده بودم نه آن تلويزيون ، را ادامه دادم و عملا شدم سرمايه گذار و تهيه کننده اين فيلم.ضمن اين که معتقدم در چارچوب کار تلويزيونی و ويدئويی فيلم بدی نشده و کادرها هم اشکال خاصی ندارد که نياز به دخالت باشد.

+ در زمينه سينمای مستند اين مرسوم نيست که تهيه کننده در زمينه ساخت فيلم نظر دهد ؟
ببينيد در زمينه فيلم های مستند دو شيوه وجود دارد يکی اين گونه است که تهيه کننده از ابتدا همراه کارگردان است و در ساخت و توليد آن حضور دارد و تمام هزينه ها را می دهد . مثلا فيلم «عاشق» ساخته «يلدا قشقايی» که من تمام مسايل مالی و تهيه کنندگی را دنبال می کردم. اما شيوه ديگری هم در تهيه فيلم های مستند هست به گونه ای که فيلم ساخته شده و آماده را کارگردان می فروشد .خريدار هم معمولا يک جای دولتی مثل مرکز گسترش است که با قيمت بسيار ناچيز فيلم را می خرد و اسم خودش را منويسد تهيه کننده.بعد آن وقت در جشنواره ها هم همين مرکز ، جايزه بهترين فيلم را به خاطر همين اثر می گيرد !

+ ولی اين فيلم هايی که شما تهيه کنندگی اشان را بر عهده گرفته ايد به اعتبار شما ديده می شوند و در مخاطب واکنش نه چندان مثبت ايجاد می کند .
سعی بر اين بوده در کار کارگردان دخالتی نداشته باشم ... و مثلا در فيلم «عاشق» اين تصوير هايی که گرفته شده اگر خود من می خواستم انجام دهم همين گونه بود .من هم با همين نور پردازی و دوربين روی دست فيلم را تصوير برداری می کردم . می خواستيم يک تصوير واقع گرا داشته باشيم . نظر کلی ام هم اين است که به هر حال برای سليقه کارگردان بايد ارزش قائل شد.

+ شما از معدود مستندسازانی هستيد که آثارتان را منتشر و عرضه می کنيد. چرا اين رويکرد گسترش نيافته است ؟
يک مسئله ای که در اين ميان مطرح می شود ريسک اقتصادی است . يک فيلمساز مستند علاوه بر هزينه هايی که برای ساخت اثرش صرف کرده است برای اين که وارد بازار شود باز هم بايد هزينه های ديگری بدهد . هزينه هايی مانند توليد، چاپ و توزيع هزينه هايی هم چون چاپ جلد دی وی دی و... اين ريسکی است که اگر استقبال شود می تواند هزينه های خود را برگرداند اما معلوم نيست و ممکن است اين اتفاق نيفتد.
متاسفانه هيچ همايتی هم از هيچ جايی صورت نمی گيرد ، و حتی سيستم حمايتی ارشاد در مورد فيلم های نازل کمدی اين روزها ، در مورد سينمای مستند وجود ندارد.

+ خود شما درباره استقبال از آثارتان چه طور فکر می کنيد ؟
ببينيد در مورد فيلمی هم چون «امپراتور و ما» از همان قبل از ورود فيلم به بازار ويدئومی دانستيم هر هزينه ای صرف کنيم ضرر است و هيچ بخشی از آن بر نمی گردد. برای اين که کوروساوا کارگردان خاصی است . الان اين فيلم با تيراژ ۵۰۰ نسخه وارد بازار شده.اين يعنی شکست کامل اقتصادی. يا مثلا فيلم قبلی من درباره شاعر بزگ مان ، احمدرضا احمدی ، بعد از ۵ سال هنوز تيراژش به ۲۰۰۰ تا نرسيده.ولی باز بنده کاری درباره اين چهره مهم فرهنگی وارد بازار کردم. اگر علاقه هايی از جنس ديوانگی نباشد ، هرگز اين اتفاق رخ نمی دهد.همان طور که می بينيبد، تقريبا تمام دوستان مستندساز بنده هم آدم های عاقلی هستند.پس طبيعی است که کمتر کسی پا پيش بگذارد.
... و بسيار متاسفم که در معاونت سينمايی با اين همه شعار فرهنگی ، هيچ حمايتی از کارهای صرفا فرهنگی انجام نمی شود.

متن تکه پاره و سانسورشده اين گفت و گو در روزنامه «شرق» ۱۹ دی ۱۳۸۹ منتشر شده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016