خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 اسفند» حسين پاکدل از اجرای نمايش عشق و عاليجناب انصراف داد، ايلنا11 اسفند» شورای حمایت مانعی برای تئاتر است، مهر 10 بهمن» لغو اجرای نمايش "سرای بيم و اميد" در پاريس، محسن يلفانی 13 دی» نغمه ثمينی و نگارش نمايشنامهای در ستايش گفتگو، ايسنا 4 دی» اعتراض اعضای کانون کارگردانان خانه تئاتر: چرا جلوی هر کاری از بالا گرفته میشود؟! ايلنا
بخوانید!
16 فروردین » زندگی استیو جابز فیلم می شود
16 فروردین » فرانسویها؛ بیادبترین و برزیلیها؛ مؤدبترین ملت جهان 16 فروردین » مسافر هواپيما پس از مرگ خلبان، آن را به زمين نشاند 16 فروردین » دو جنسیتی ها از حقوق لازم برای تغییر جنسیت برخوردارند 16 فروردین » وزارت ارشاد خبر سایت فارس را مطلقاً دروغ خواند!
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شکوائيه جعفر والی: بسياری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهيد بودهيچ کس از اين حمايت راضی نيست جعفر والی از عدم حمايت از نمايش ويستک گلايه کرد و نوشت: تئاتریها بسيار از اين بارانها و طوفانها ديدهاند. بسياری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهيد بود.
نه دلالم، نه کارچاق کن، تا امروز بعد از شصت و چند سال سگدو زدن در عرصة تئاتر هرگز با چنين وضعی برخورد نکردهام. امروزه تئاتر ما شده بنگاه معامعلات ملکی، با دلالهای پرادای بیتجربه و بزن برو. وقتی، خدای ناکرده خواستی کاری شروع کنی بايد مواظب باشی کلاهی که سرت میگذارند آنقدر گشاد نباشد که زير آن خفه شوی. در تاريخ هنر دنيا و ايران چنين چيزی بیسابقه است، از هفت خوان رستم ـ نه، به رستم توهين نمیکنم ـ از هفت خوان ضحاک بايد گذشت: برای قول و قراری بايد سند و امضا گرفت، چون به حرف و قرار هيچ دلالی نمیشود اعتماد کرد. از هزارتوی سانسور و مميزی بايد جان سالم برد، با قرض و نزول وسايل کار را فراهم کرد، دو ساعت مانده به اجرا مجوز بگيری، هر شب با دلهره روی صحنه بروی، چون ممکن است فرداشب جلوی کارت را بگيرند، تازه نمايش میخواهد گُل کند بساطت را بايد برچينی و بروی دنبال گرفتاریهای پس از اجرا. هنوز خستگی کار به تنت مانده، ولی از اينکه باز در هوای صحنه پر و بالی زدهای احساس رضايت میکنی. دلت شور میزند: خدا کند دستمزد بچهها را زودتر بدهند، مثل نمايشهای قبلی يک سال طول نکشد! با دستمزد ناگرفتهات حاتم بخشی میکنی. دوستانت را میبوسی و میروی. خبر میدهند تشکيلاتی به نام «شورای حمايت از هنرمندان» راه انداختهاند (اين تشکيلات مدتی پس از اجرای ما از نمايش «ويتسک» اعلام شد) خوشحال میشوی که سرانجام هنرمندان تئاتر هم پشت و پناهی پيدا کردهاند... بعد میخوانی و میشنوی که اين حمايت نيست يک جور تهاجم است که اسمش را حمايت گذاشتهاند. اين حمايت داد همه را درآورده است، هيچ کس از اين حمايت راضی نيست. کار اين اعتراض به مجلس و شورای عالی فرهنگی میکشد، ولی خب طبق معمول هيچ کس جواب روشنی نمیدهد. اين «شورای حمايت» گويا تصميم جدی گرفته که تيشه به ريشه تئاتر بزند: گل بود به سبزه نيز آراسته شد. اما عزيزان، اين نيز بگذرد، ما گرگ نيستيم اما بسيار از اين بارانها و طوفانها ديدهايم. بسياری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهيد بود. آن چه میماند تئاتر و هنرمندان تئاتر است، و آن چه از شما میماند اميدوارم نيکنامی باشد. Copyright: gooya.com 2016
|