دوشنبه 14 فروردین 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شکوائيه جعفر والی: بسياری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهيد بود

هيچ کس از اين حمايت راضی نيست
گلايه جعفر والی از عدم حمايت از نمايش ويستک

جعفر والی از عدم حمايت از نمايش ويستک گلايه کرد و نوشت:‌ تئاتری‌ها بسيار از اين باران‌ها و طوفان‌ها ديده‌اند. بسياری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهيد بود.


ايلنا: جعفر والی، بازيگر نمايش «ويتسک» اثر گئورگ بوشنر به کارگردانی ناصر حسينی مهر که پاييز سال گذشته در تالار مولوی روی صحنه رفت، نسبت به عدم حمايت از اين اجرا که هنوز هيچگونه پاسخ روشنی ازسوی «مرکز هنرهای نمايشی»، «شورای حمايت» و «خانه تئاتر» دريافت نکرده؛ گلايه کرد.

به گزارش ايلنا، جعفر والی در شکوائيه‌ی خود نوشت:‌



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




نه دلالم، نه کارچاق کن، تا امروز بعد از شصت و چند سال سگدو زدن در عرصة تئاتر هرگز با چنين وضعی برخورد نکرده‌ام. امروزه تئاتر ما شده بنگاه معامعلات ملکی، با دلال‌های پرادای بی‌تجربه و بزن برو. وقتی، خدای ناکرده خواستی کاری شروع کنی بايد مواظب باشی کلاهی که سرت می‌گذارند آنقدر گشاد نباشد که زير آن خفه شوی.

در تاريخ هنر دنيا و ايران چنين چيزی بی‌سابقه است، از هفت خوان رستم ـ نه، به رستم توهين نمی‌کنم ـ از هفت خوان ضحاک بايد گذشت: برای قول و قراری بايد سند و امضا گرفت، چون به حرف و قرار هيچ دلالی نمی‌شود اعتماد کرد. از هزارتوی سانسور و مميزی بايد جان سالم برد، با قرض و نزول وسايل کار را فراهم کرد، دو ساعت مانده به اجرا مجوز بگيری، هر شب با دلهره روی صحنه بروی، چون ممکن است فرداشب جلوی کارت را بگيرند، تازه نمايش می‌خواهد گُل کند بساطت را بايد برچينی و بروی دنبال گرفتاری‌های پس از اجرا. هنوز خستگی کار به تنت مانده، ولی از اينکه باز در هوای صحنه پر و بالی زده‌ای احساس رضايت می‌کنی.

دلت شور می‌زند: خدا کند دستمزد بچه‌ها را زودتر بدهند، مثل نمايش‌های قبلی يک سال طول نکشد! با دستمزد ناگرفته‌ات حاتم بخشی می‌کنی. دوستانت را می‌بوسی و می‌روی. خبر می‌دهند تشکيلاتی به نام «شورای حمايت از هنرمندان» راه انداخته‌اند (اين تشکيلات مدتی پس از اجرای ما از نمايش «ويتسک» اعلام شد) خوشحال می‌شوی که سرانجام هنرمندان تئاتر هم پشت و پناهی پيدا کرده‌اند...

بعد می‌خوانی و می‌شنوی که اين حمايت نيست يک جور تهاجم است که اسمش را حمايت گذاشته‌اند. اين حمايت داد همه را درآورده است، هيچ کس از اين حمايت راضی نيست. کار اين اعتراض به مجلس و شورای عالی فرهنگی می‌کشد، ولی خب طبق معمول هيچ کس جواب روشنی نمی‌دهد.

اين «شورای حمايت» گويا تصميم جدی گرفته که تيشه به ريشه تئاتر بزند: گل بود به سبزه نيز آراسته شد. اما عزيزان، اين نيز بگذرد، ما گرگ نيستيم اما بسيار از اين باران‌ها و طوفان‌ها ديده‌ايم. بسياری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهيد بود. آن چه می‌ماند تئاتر و هنرمندان تئاتر است، و آن چه از شما می‌ماند اميدوارم نيک‌نامی باشد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016