چهارشنبه 8 آبان 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
4 آذر» ممنوع از کار شدن باران کوثری و گفت‌وگو با اين بازيگر
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

باران کوثری و هانيه توسلی از ممنوع‌الکاری خود می‌گويند

روزنامه شرق - فرزانه ابراهیم‌زاده - عكس: آیدین رهبر ـ بازی در دو نمايش متفاوت که اين روزها به فاصله يک‌ساعت در تالار حافظ به صحنه می‌رود اولين بهانه بود تا از هانيه توسلی و باران کوثری بخواهيم که در يک گفت‌وگوی مشترک شرکت کنند. اما اين دو بازيگر در سال‌های گذشته در يک موضوع ديگر اشتراک داشتند. هر دو در دوره‌ای برای رفتن روی صحنه و بازی در فيلم با مشکلاتی رو‌به‌رو بودند و روزهای بيکاری را پشت سرگذاشتند. حالا هانيه توسلی با «قرار» سيامک احصايی و باران کوثری با «روايت يک فصل معلق» هومن سيدی به صحنه تئاتر بازگشتند و از تئاتر و نقش‌هايشان گفتند.

در سال‌های گذشته اتفاقات زيادی برای باران کوثری و هانيه توسلی در سينما و تئاتر رخ داد که به نوعی شباهت زيادی به هم داشت. هردو در دوره‌ای از کارکردن منع شديد و مشکلاتی برايتان پيش آمد. تجربه‌ای که به‌نظر خيلی سخت می‌آمد.

هانيه توسلی: اتفاقی که در چند سال گذشته برای من افتاد؛ خيلی به لحاظ کارآيی اذيتم نکرد. در اين سه، چهار سال گذشته به غير از يک‌سال که به‌طور مشخص ممنوع‌الکار و ممنوع‌التصوير بودم، خيلی کم‌کار نبودم. يک سالی که حتی تيزر فيلم‌هايی که سال‌های قبل بازی کرده بودم هم مجوز پخش پيدا نکردند.
برنامه هفت برای همان فيلم دعوتم کرد اما بعد تماس گرفتند که شما نمی‌توانيد به تلويزيون بياييد. اما بيشترين زمانی که اذيت شدم آبان ۸۹ بود. ما در ميانه فيلمبرداری فيلم «ندارها» بوديم. از کارگردان خواستند که بازيگر نقشی که من بازی می‌کردم را عوض کند و همين موضوع فيلم را تا مرحله تعطيلی پيش برد. بعد از آن هم آقای سجادپور با من صحبت کرد. البته بعد از سه‌سال با توجه به زمانی که گذشته و اينکه چندين‌بار در اين مورد صحبت کرده‌ام و سعی می‌کنم کمتر درباره آن صحبت کنم. اما ۱۰، ۱۵روزی که گفتم فشار زيادی روی من بود.
يعنی فشار يک سالی که اجازه کار نداشتم به اندازه آن روزها و مکالماتی که با بعضی از اين مسوولان داشتم آزار‌دهنده نبود. فکر می‌کنم باران بيشتر از من اذيت شد. در دوتئاتر و يک فيلم - که اگر اشتباه نکنم فيلم افشين هاشمی بود - اجازه بازی پيدا نکرد.

* باران کوثری هم سر اجرای نمايش خشکسالی و دروغ خيلی اذيت شد. يادم هست برای اجرای شيراز با اينکه رفته بودی، حاضر شدی که روی صحنه نروی؟
باران کوثری:
بله بازيگر جايگزين برده بوديم که اجازه بدهند کار با او روی صحنه برود. اما مردم اعتراض کردند و خواستند که من در نمايش باشم که در نهايت نشد که در شيراز به صحنه برويم. من نمی‌خواهم خيلی جزيی در مورد اتفاقاتی که افتاد صحبت کنم. اما جلو دوتئاتر گرفته شد و در يک فيلم سينمايی بعد از اينکه سکانس‌های من را گرفتند، گفتند بايد با بازيگر ديگری تکرار کنند. فيلم‌ها و تئاترهای زيادی را از دست دادم. اما مهم‌تر از اين کارهايی که من از دست دادم به‌نظرم موضوعی که بيشتر از هر نکته‌ای آدم را در هشت‌سال گذشته اذيت می‌کرد حذف آدم‌ها بود.
يعنی به‌صورت سليقه‌ای آدم‌ها را حذف می‌کردند. تو فکر می‌کردی پايت را روی زمين نمی‌گذاری. فکر می‌کردی روی آب راه می‌روی. هر لحظه يک آدمی می‌توانست تصميم بگيرد تا کار کنی يا کار نکنی. در طول ممنوع‌الکاريم يک‌بار نتوانستم با يک مسوول صحبت کنم تا بفهمم مشکلم چيست؟ يعنی هنوز دليل ممنوع‌الکار بودنم را نمی‌دانم. چند روز قبل از انتخابات من را خواستند و گفتند که دوران قانونی ممنوع‌الکاری‌تان تمام شد. بعد هم گفتند که اين خيلی اتفاقی، همزمان با انتخابات شده است.
من هم گفتم که چقدر عجيب. بعد از من خواستند که سريع يک کار انجام بدهم. اما من گفتم که نه منتظر دولت بعدی می‌مانم. گفتند که نه همين چند روزه يک کار انجام دهيد. اما هيچ‌کس جوابگوی اين يک‌سالی که در اوج دوران بازيگری‌ام ممنوع‌الکار بودم، نبود. هانيه خوب می‌داند هر فيلم خوبی که يک بازيگر از دست می‌دهد فقط آن فيلم نيست که از دست رفته است، يک عالمه موقعيت ديگر را هم از دست می‌دهی. الان خيلی بابت اين جريان عصبانی نيستم، چون به‌نظرم خيلی‌ها هزينه‌های بيشتری دادند که کسی جوابگو نيست.

* هيچ‌وقت به هيچ‌کدامتان رسما گفته شد که ممنوع‌الکار هستيد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


توسلی: به من گفتند که ممنوع‌الکار هستم. وقتی به دستور رييس اداره نظارت و ارزشيابی سينمای وقت فيلمبرداری فيلم «ندارها» تا تغيير بازيگر متوقف شد، به ديدنشان رفتيم. ايشان عازم مکه هم بودند.
برای من روی وايت‌برد نوشتند: «مثبت، خنثی و منفی». بعد گفتند آن فيلمی که من بازی نکردم فيلم مثبتی بوده است و وظيفه‌ام بود که در اين فيلم بازی کنم. خيلی هم لحنشان عصبانی بود. بعد هم گفتند که هيچ‌جايی اينها را نگوييد چون همه را تکذيب می‌کنم. حلاليت هم خواستند. بدترين بخشش اين بود که از من خواستند در فيلم ديگری بازی کنم.
خوشبختانه آن فيلم ساخته نشد. «ندارها» اما ساخته و اکران شد. در همان جلسه به من گفتند که نه‌تنها شما بلکه خيلی‌ها مثل شما اجازه کار کردن ندارند. البته چون گفتند که تکذيب می‌کنند اين هم که چاپ شود حرف‌هايم را تکذيب می‌کنند. البته اين ممنوعيت برای من فقط در سينما نبود. يک‌ماه بعد از اين ماجرا، عصر روز دهم آقای راعی که ما کار کرده بوديم، قرار بود اکران شود.
آقای منوچهر محمدی تهيه‌کننده به من زنگ زدند و گفتند که تيزرها را به تلويزيون داديم و آنها گفتند که اجازه پخش ندارند تا زمانی که اسم و عکس من حذف شود. بعد ايشان گفته بودند که بازيگر اصلی ما ايشان است. چطور می‌شود با حذف اسم و تصويرم اين تيزر پخش شود؟ البته در مورد آن فيلم کمی مشکل حل شد.

* بعضی بيلبوردها را هم خراب کردند.
توسلی:
بله. بيلبورد «ندارها» که يک‌سال بعد اکران شده بود پاره می‌شد و رويش ماژيک می‌کشيدند. اينکه باران می‌گويد درست است. در هشت‌سال گذشته فشار زيادی بود، اما نشانه‌هايش در چهارسال گذشته بيشتر معلوم شد. فضا ملتهب بود. در اين دوران عده‌ای تسهيلات و پول‌های کلان می‌گرفتند که فيلم بسازند.
عده‌ای ديگر مثل خانم بنی‌اعتماد که ارزش و سرمايه‌ای برای سينمای ماست نبايد کار می‌کردند. خيلی‌ها بودند که يا اجازه کار کردن پيدا نمی‌کردند يا حمايتی نمی‌شدند که در نهايت می‌گفتند که فيلم نمی‌سازيم؛ مثل آقای تقوايی. من خيلی متاسفم اما درک می‌کنم که چرا عده‌ای از هنرمندان از ايران رفتند. اميدوارم که برگردند.
هرچند تئاتر به‌گستردگی سينما نيست اما اين ممنوعيت در تئاتر هم وجود داشت. چه در زمان «خشکسالی و دروغ» و چه همين «روايت ناتمام يک فصل معلق» وقتی می‌خواست نمايشنامه‌خوانی شود.

کوثری: «روايت ناتمام يک فصل معلق» روی صحنه رفته بود که خواستند جلو کار را بگيرند. انگار اينجوری بود که زورمان می‌رسد، نمی‌گذاريم کار کنيد. حراست مرکز هنرهای نمايشی در ميانه اجرای تئاترشهر اين نمايش من را خواست و گفت که گروه را راضی کنم بازيگر را عوض کنند. اينکه کسی در مقابل تو بنشيند و بگويد که گروه را راضی کن که کسی را جايگزين تو کند خيلی رو می‌خواهد.
من قبول کردم و خواستم تا ۴۸ساعت وقت بدهند و اجرا را نخوابانند تا کسی را جايگزين کنيم. گفت: نمی‌شود، همين فردا بازيگر جايگزين کنيد. گفتم: شما می‌فهميد؟ من سه‌ماه برای اين اجرا تمرين کرده‌ام، چطور می‌توانم کسی را جايگزين خودم بکنم؟ به من گفت: مدتی کار نکن خانم کوثری مگه چی می‌شه؟ انگار هيچ‌درکی از جايی که بودند، نداشتند.

توسلی: اين نوع نگاه برای فضای فرهنگی سنگين و ضربه‌زننده است. ضربه‌ای که جايش می‌ماند و اگر چند سال ديگر کسی به‌لحاظ تاريخی بخواهد بررسی کند می‌بيند که حفره‌ای در اين قسمت تاريخ وجود دارد.

کوثری: جواب فيلم‌هايی که بيضايی و تقوايی يا مادر من نساخت را چه کسی‌ می‌دهد؟

* البته خانم بنی‌اعتماد در انتهای فيلم قصه‌ها نوشته که «هيچ فيلمی برای هميشه در کمد نمی‌ماند» و هيچ هنرمندی هم برای هميشه بيکار نمی‌ماند.
کوثری:
درسته اما شرمندگی‌اش به دولت دهم ماند که آقای بيضايی از ايران بايد مهاجرت کند. مهتاب نصيرپور و رضا کاهانی بايد مهاجرت کنند. اين‌ هنرمندان سرمايه‌های مملکت هستند. اينها چيزی نيست که تکرار شود.
شما الان همزمان در يک سالن در دو اجرای متفاوت هستيد. باران کوثری در نقش يک دختر شيرازی با بازی برون‌گرايانه و به‌شدت اکتيو که خيلی حرف می‌زند «در روايت يک فصل معلق» و بازی درون‌گرايانه هانيه توسلی در «قرار» سيامک احصايی که سعی‌ می‌کند کمتر حرف بزند.

توسلی: اصلا نويسنده درباره اين شخصيت کم اطلاعات می‌دهد.
اما در روايت يک فصل ناتمام نقش باران به‌گونه‌ای است که دايما درباره‌اش حرف می‌زند. بخشی از آن معلوم است که از متن آمده اما بخش اصلی‌اش به‌نظر می‌آيد فاصله‌ای است که خودت بين نقش و متن گذاشتی.

کوثری: برون‌گرا بودن اين نقش را خود شخصيت تعيين می‌کند. اما اين ميزان برون‌ريزی و حراف‌بودنش در تمرين‌ها شکل گرفت. اين شخصيت روی کاغذ، يک دختر ساده‌ بود که کمی خجالتی‌تر از اين بود و اين ميزان حرافی نمی‌کرد. اما بنا بر بازيگر هر نقشی تغيير می‌کند. در تمرين‌ها با حبيب رضايی و هومن سيدی به اين نتيجه رسيديم که شايد اينجوری شيرين‌تر و جذاب‌تر باشد. اول قرار بود لهجه مشهدی داشته باشد. فقط می‌دانستيم که قرار است لهجه شهرستانی حرف بزند. لهجه‌های مختلف را تمرين کرديم و در نهايت به اين نتيجه رسيديم که لهجه شيرازی مناسب‌تر است.

* خيلی‌ هم روی شخصيت نشسته است.
کوثری:
آره کاملا دختر شيرازی شده است. در تمرين خيلی از اينها درآمد. اما در همان متن اوليه که هومن نوشته بود شخصيت‌ها رنگ داشتند. يعنی جزييات و ديالوگ‌ها را آنقدر خوب برای هر شخصيت نوشته بود که همه با هم متفاوت بودند و مسير خودشان را داشتند.
اين دختر به نوعی محور داستان است. برخلاف زن ديگری که برای تمام‌کردن يک زندگی آمده با همه وجود آمده تا زندگی‌اش را بسازد.

کوثری: برای اينکه انگار همه اين اتفاقاتی که سر ميزهای اين کافی‌شاپ می‌افتد، قرار است در پايان نمايش سر اين دختر آوار شود. برای همين نمايشنامه از ابتدا دارد يک زندگی به او می‌دهد که در نهايت تاثير بيشتری روی تماشاگر بگذارد.

* نقش هانيه توسلی در «قرار» درست روبه‌روی اين نقش قرار دارد.
توسلی:
اينجا هم متن نمايش به من می‌گفت که بايد چه کنم. اين متن اينگونه نوشته شده بود که کمتر اطلاعات به مخاطب بدهد تا خودش آنها را کشف کند. اول در يک خانه است بعد که جلوتر می‌رود فضا متفاوت می‌شود. نمی‌خواهم نمايش را لو بدهم چون ممکن است کسانی بخواهند آن را ببينند. اما زن اين نمايش شخصيتی است که مشکلات زيادی دارد و گذشته‌ مغشوشی داشته و دخترش را مدت‌هاست که نديده است. اين فضا به واقعيت خيلی نزديک است و در طراحی صحنه سعی شده همه‌چيز شبيه واقعيت باشد. اما درنهايت به‌دليل چينش متن اجازه بازی برون‌گرايانه به بازيگر نمی‌دهد.
جالب است که در کارهای قبلی آقای احصايی اين مقدار رئاليسم وجود ندارد. البته اين کار هم فضای رئاليستی در ذات نمايش ندارد.

توسلی: دقيقا اين نمايش خيلی هم رئاليستی نيست. يعنی اول که شروع می‌شود به‌نظر واقع‌گرايانه می‌آيد اما در نهايت به فضای غيررئاليستی می‌رسيم. خود آقای احصايی هم می‌گويد که اين نمايش نسبت به کارهای قبلی تفاوت زيادی دارد. من «نامه‌هايی به تب» را نديدم اما شنيدم که فضايش به اين کار نزديک نبوده است. اين متن مبتنی بر ريزه‌کاری‌هاست.

* با اينکه هر دو شما را از سينما می‌شناسند اما نمی‌شود به‌راحتی گفت که بازيگر ثابت تئاتر نيستيد. خودتان فکر می‌کنيد که به کدام حوزه نزديک‌تر هستيد؟
کوثری:
خيلی نمی‌توانم اين موضوع را جدا کنم که تئاتر را بيشتر دوست دارم يا سينما؟ يا بازيگر کدام يکی قرار است باشم. واقعا بستگی به پيشنهادهايی دارد که در آن زمان به من می‌شود. در پنج‌سال گذشته وقتی از طرف محمد يعقوبی پيشنهاد کار تئاتر داشتم طبيعی بود که هر فيلم سينمايی را رد کنم تا در اين تئاتر بازی کنم. پيشنهادهای سينمايی که در چند سال گذشته به من شد پيشنهادهای ويژه‌ای نبود. پيشنهادهای تئاتری‌ام را بيشتر دوست داشتم و دلم می‌خواست برای آنها وقت بگذارم.

توسلی: من هم يک جورايی کارم را قبل از اينکه به تهران بيايم با تئاتر شروع کردم. در ۲۰سالگی زمانی که در دانشگاه رشته تئاتر قبول شدم به تهران آمدم؛ بازيگری را با تئاتر ياد گرفته بودم. خيلی علاقه‌مند بودم و می‌آمدم تهران تئاتر می‌ديدم و نمايشنامه می‌خواندم. دوست داشتم در سينما هم فعاليت کنم اما از سال ۸۰ سعی کردم سالی يک تئاتر يا حداکثر دو سال، يک تئاتر بازی کنم. من هم مثل باران اگر نمايشی که دوست داشته باشم يا چالشی برايم به عنوان بازيگر داشته باشد سعی می‌کنم هميشه تئاتر را کنار سينما داشته باشم.

* بيشتر بازيگرانی که هم در تئاتر و هم در سينما فعاليت می‌کنند با وسواس بيشتری نقششان را در تئاتر انتخاب می‌کنند. ممکن است در سينما هر پيشنهادی را بپذيرند، اما به تئاتر که می‌رسند حساسيت دارند و در هر کاری بازی نمی‌کنند.
توسلی:
حتما بايد کار خوبی باشد که بپذيرد در آن بازی کند. فکر می‌کنم دليل اين موضوع اين باشد که تئاتر کارکردن خيلی سخت است. يعنی وقتی قرار است در تئاتر بازی کنيم می‌دانيم که دو، سه‌ماه بايد تمرين کنيم و مسيری را هر روز تا مرکز شهر بياييم. سرويس‌هايی که در سينما هست در تئاتر نيست و دستمزدش کم است. تازه ممکن است بعد از اين همه‌وقت تمرين، مجوز اجرا پيدا نکنيم. عشق می‌خواهد که در تئاتر بايد داشته باشی. برای همين وقتی قرار است با اين همه سختی در کاری بازی کنم گزيده انتخاب می‌کنم. در مورد سينما هرچند شايد گزيده‌کار به‌نظر بيايم اما خيلی فيلم‌ها بوده که کار کردم اما دوستشان نداشتم فقط به اين دليل که از نظر مالی مشکلاتی داشتم کار کردم. اما در مورد تئاتر اينطوری نيست.

کوثری: همين‌هايی که هانيه گفت. اين نکته‌ای که درمورد سينما و تئاتر می‌گويد کاملا درست است. بارها پيش‌آمده است که بازيگری به دليل مشکل مالی در فيلمی بازی کند. اما تئاتر اين را نمی‌تواند حل کند. به‌دليل لذتی که روی صحنه هست و اعتباری که تئاتر دارد بازيگر به سمت آن می‌رود. تئاتر هيچ توجيه مالی و امکاناتی ندارد.

توسلی: اما لذت‌بخش‌ است. اين حسی که قديم می‌گفتند به‌عنوان بازيگر خاک صحنه می‌خوری و نفست به نفس تماشاگر گره می‌خورد خيلی خوب است. مثلا اجرای ديشب که تو آمدی اجرای بسيار خوبی بود. چون کاملا به حس تماشاگر نزديک است. يک شب ممکن است که اجرا به اين خوبی نشود. يک جايی مثلا داری بازی می‌کنی و صدايی از بين تماشاگران می‌آيد، می‌فهمی که کار درست بوده است.

* اتفاقا برای خود من هم جالب است که می‌گويی اجرای ديشب خوب بود. اما اجرای پريشب خوب نبود. اين حسی است که به نظرم بازيگر بيشتر متوجه آن می‌شود.
توسلی:
چرا تماشاگران هم از واکنش‌هايی که نشان می‌دهند حسشان را نشان می‌دهند. وقتی يک اجرايی بد است، همه متوجه می‌شوند. اجرای زنده است ديگر. خيلی چيزها روی آن تاثير می‌گذارد. بعضی وقت‌ها ممکن است چيزهايی خراب شود. يک اتفاق يا اشکال فنی به وجود بيايد. در سينما می‌شود کات داد. اما در تئاتر يک‌جا ممکن است ديالوگ يادت برود. من يک‌بار اين اتفاق برايم افتاد و روی صحنه مغزم قفل کرد و يادم نبود که اصلا کجا هستم. ۱۰ثانيه هم طول کشيد. در مقابلم ستاره پسيانی در کار آقای حداد بود که او دوباره ديالوگش را گفت و من تازه به خودم آمدم.

* يادم هست سر خشکسالی و دروغ اجرايی که بعد از توقيف به صحنه برديد، فشار روی گروه بود.
کوثری:
بله. وسط اجرا آقای دشت‌گلی آمد و گفت بايد بازبينی کنيم. ما ۱۰شب بود که اجرا رفته بوديم. بازبينی رفتيم و ۳۰مورد اشکال گرفته بودند. آقای سرسنگی، الوند و دشت‌گلی آمدند که مثلا کمک کنند به آقای يعقوبی که متن را جوری تغيير دهد که اين موارد حل شود. بعد از ۱۰شب اجرا و چهارماه تمرين يکسری تغييرات جزيی که در مغزت حک‌شده را بايد انجام نمی‌دادی. اين استرس را داشتيم که آن موارد را رعايت نکنيم. اما فکر می‌کنم در آن اجرا آقای يعقوبی کار بزرگی انجام داد. برای اينکه اين رفتاری بود که جلو اجرايی که همه بليت‌هايش پيش‌فروش شده را بگيرند. آقای يعقوبی قبول کرد که همه ۳۰مورد را تغيير دهد.

توسلی: اين کار محمد يعقوبی خيلی خوب بود.

کوثری: همه عصبانی بوديم که چرا بايد بخش‌هايی از اجرا را تغيير بدهيم. اما آقای يعقوبی می‌گفت نه اين ۳۰مورد را تغيير می‌دهيم، تا اجرا ادامه داشته باشد. همه تلاشش را کرد تا بتوانيم دوباره اجرا برويم. اما اين تمرکز دو برابر می‌برد. بعد از چهارماه تمرين بايد يک مواردی را رعايت می‌کرديم.

توسلی: بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که دوست دارند تئاتر باشد اما در يک حدی که ويترين باشد. تئاتر هنری است که بايد نشانه‌های فرهنگی هر کشوری را در خودش جای دهد. در کشورهای پيشرفته که آمار جرم و جنايت در آنها کمتر است هميشه تئاتر به‌عنوان هنر قوی عمل می‌کند. هرجا که مشکلات وجود دارد از تئاتر حمايت نمی‌شود. ما در ايران تماشاگر تئاتر داريم. الان تماشاخانه ايرانشهر چهار، پنج‌سال است که ساخته شده. چندتا ايرانشهر تا به حال می‌شد؟ اين سالن‌ها وقتی ميزبان کار خوب هستند تماشاگر دارند. می‌شد در تهران ۱۰سالن داشته باشيم. بدتر هم اين است که همين تئاتر محدود در تهران متمرکز شده و در شهرستان‌ها هيچ اتفاقی نمی‌افتد.

کوثری: در شهرستان‌ها هم با تئاتر مقابله می‌کنند. ما رفته بوديم بندرلنگه، چه کارهای درخشانی اين بچه‌های تئاتر روی صحنه برده بودند.

توسلی: من خودم چندين‌سال در همدان کار تئاتر کردم. خيلی از آموخته‌هايم را در همان‌جا ياد گرفتم. نوجوان بودم و تشنه آموختن. آنجا چون جشنواره تئاتر کودک‌ونوجوان داشت بيشتر کار کودک و نوجوان انجام می‌دادند. کار بزرگسال هم روی صحنه می‌رفت. اما مردم نمی‌آمدند تئاتر ببينند. شکل حمايتی نداشت که کسی تبليغ تئاتر کند. اما همين‌طور که باران می‌گويد کارهای درخشانی در شهرستان‌ها اجرا می‌شود.

کوثری: البته روند پيشرفت تئاتر در چند سال گذشته روبه‌رشد بوده است. به‌نظرم در هر شکلی آدم‌ها يک راهی پيدا کردند که درست سرجايشان قرار گرفتند. به‌نظرم آقای بيضايی درست قهر کرد و يعقوبی درست تصميم گرفت که هر جوری شده کار کند. عين پازل هرکسی سرجايش قرار گرفت. بعد بعضی گروه‌ها شروع کردند که در کافه‌ها و محيط‌های ديگر اجرا کردند. نمايشنامه‌خوانی‌ها بيشتر شد و آدم‌ها شروع کردند به کار کردن و پيداکردن راهی برای اجرا. اين اتفاق خيلی خوبی بود.

* بعضی‌ها هم مثل محمد رضايی‌راد سکوت کردند.
توسلی:
رضايی‌راد هم به شکل خودش کار کرد. تماشاچی‌هايش را داشت. تئاترهايی که به‌دليل محدوديت‌ها به شکل‌هايی اجرا می‌شد و مخاطبان خودش را داشت.

کوثری: هانيه درست می‌گويد محمد رضايی‌راد سکوت نکرد. در دورانی که ممنوع‌الکار بود راه‌حل منحصربه‌فردی برای کار کردن پيدا کرد. من واقعا بابت ممنوع‌الکاری‌ام بايد از دولت قبلی تشکر کنم که باعث شد با محمد رضايی‌راد آشنا شوم و تجربه‌های تئاتری منحصربه‌فردی را به‌دست بياورم. اين تفکر اشتباه است که چون فلانی ممنوع‌الکار است ما هم کار نکنيم. اتفاقا عين پازل بايد عمل کرد. يکی ممنوع‌الکار می‌شود و يکی بيشتر کار می‌کند. اين درست است که هرکسی در هر جايی که هست عکس‌العمل درست نشان دهد.

* باران کوثری در همين دوره‌ای که ممنوع‌الکار بود مثلا طراحی صحنه انجام داد.
کوثری:
بله. من هميشه دوست داشتم اين کار را انجام دهم و آقای يعقوبی هم اين اجازه را دادند که طراحی کارشان را انجام دهم.

توسلی: منشی صحنه هم بودی.

کوثری: آره در يک «حبه قند» منشی صحنه بودم. ما که بيکار نمی‌مانيم. آقای سجادپور فکر کرده که می‌تواند ما را بيکار کند؟ او اصلا عددی نيست. تصميم آنها فقط ما را محبوب‌تر و خودشان‌ را منفورتر می‌کند، او مسوولی است که امروز هست و فردا نيست. اما ما هنرمندان سرجايمان هستيم و هميشه هم می‌مانيم.

* يکی از کارهای خوبی که من در اين سال‌ها روی صحنه ديدم نمايش «در ميان ابرها» بود که باران به همراه حسن معجونی در آن بازی می‌کرد.
کوثری:
اولين حضور جدی من روی صحنه بود. من در تئاتر خيلی شانس آوردم که اميررضا کوهستانی من را در آن کار انتخاب کند و همبازی حسن معجونی باشم و حمايتم کند. اينقدر از حسن معجونی ياد گرفتم و مديون او هستم. برای من شروع خوبی بود و در تئاتر به من مسير داد. هر چند که من هميشه دلم می‌خواست تئاتر کار کنم. اما نمی‌دانستم از کجا بايد شروع کنم.

توسلی: تو با حامد محمدطاهری هم کار کرده بودی؟

کوثری: من با حامد محمدطاهری کار تئاتر کردم اما در هيچ‌کاری بازی نکردم. ما با گروه نرگس سياه در يک ورک‌شاپ و يک دوره تمرين سه‌ماهه کار کرديم که دوره بسيار درخشانی بود. هر چند که متاسفانه اين تمرين به اجرا نرسيد. اما آن سه‌ماه سليقه من را در تئاتر تغيير داد.

* در ميان ابرها کار بعدی بود که خيلی هم پرافتخار شد.
کوثری:
ما هنوز هم اجرا می‌رويم. اجرای خيلی خوبی است و متن درخشانی دارد. از آن متن‌هايی هست که منحصربه‌فرد است.

* اين همزمانی هردو کار در تالار حافظ اتفاق عجيب‌وغريبی نيست؟
توسلی:
خيلی خوب است. من حس خوبی دارم که هرروز بچه‌ها را می‌بينم. گروه‌هايی هستيم که با هم دوست هستيم و البته علی سرابی که بازيگر مشترک هر دو اجراست.

کوثری: به‌نظرم سيامک احصايی خيلی لطف کرد. هرکسی نمی‌پذيرد که دو اجرای پشت‌سر هم پيش از اجرايش در سالن باشد. آن هم با دکور سنگينی که نمايش «قرار» دارد. اجرای ما فشاری روی اجرای شما هست و اجرای شما وابسته به اجرای ماست.

* ترانه عليدوستی، باران کوثری و پگاه آهنگرانی نسلی هستند که با سينما و تئاتر ايران بزرگ شدند. فکر می‌کنم که حالا به دوره‌ای رسيديد که انگار گزيده‌کار شده‌ايد.
کوثری:
اتفاقا خود ما هم وقتی دور هم جمع می‌شويم درباره اين موضوع صحبت می‌کنيم. يک موقعی ما بچه‌کوچک‌های سينما بوديم و سر هر کاری می‌رفتيم کوچک‌ترين‌های آن جمع بوديم. اما حالا همه ما بزرگ شديم و بازيگران کوچک‌تر از ما آمدند. ما نسل آخر سينما نيستيم. اما اينکه می‌گويی گزيده‌کار، من هيچ‌وقت گزيده‌کار نبودم. موافق اين نيستم که فيلمی که همه شرايطی را دارد که بازيگر در آن بدرخشد را انتخاب کنم. هميشه دلم خواسته در فيلم‌هايی بازی کنم که من هم يک بخشی از آن اتفاق باشم. نه اينکه جايی قرار بگيرم. در يکی، دوسال گذشته شرايط کاری‌ام عجيب‌وغريب بوده. هنوز هم دارم گيج می‌خورم و نمی‌دانم که چه کاری را بايد قبول کنم. شرايط جامعه هم طبيعی نبود. فيلم‌هايی که سليقه‌ ما بود کمتر ساخته می‌شد و ما مجبور به انتخاب فيلم‌هايی می‌شديم که شايد در شرايط ديگر قبولشان نمی‌کرديم.

* در روزهای پيش‌رو فکر می‌کنيد بيشتر روی صحنه باشيد يا سينما؟
کوثری:
به‌نظرم الان وقت کار کردن است. هميشه موافق اين هستم که آدم با شرايط جامعه همراه شود. وقتی جو جامعه و مردم اينقدر اميدوار و روبه‌جلو است و فضا رو به بازشدن است به‌نظرم بايد با اين فضا همراه شويم و تا جايی که می‌توانيم کار کنيم و کارهای خوبی بکنيم و از اين چهارسال نهايت استفاده را ببريم. دوران خاتمی هم فکر می‌کرديم که همه‌چيز درست شده است. اما بعدش هشت‌سال سخت را داشتيم. تا اين فضا هست و مردم همراه هستند بايد کار کرد. من قربان اين مردم بروم که در هيچ‌جای دنيا مردم اينقدر دل به پيشرفت و رو به جلو بودن، نمی‌دهند. اين دوران را هر ملتی گذرانده بود افسرده و کم‌کار می‌شد. اما مردم بعد از هشت‌سال در اين انتخابات اينطور فعال شرکت می‌کنند و به يک عده بله می‌گويند و همراه می‌شوند. وظيفه ماست که هرچه سه، چهارسال گذشته کم‌کار بوديم و قهر کرده بوديم بيرون بياييم و با اين فضا همراه شويم. به‌نظرم وقت کارکردن است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016