جمعه 4 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفت‌وگوی افشين قطبی با نيويورک تايمز: با سوئد، بلژيک، هلند و منچسترسيتی مذاکره کرده بودم، ايسنا

- نمی‌توانستم به عنوان يک ايرانی - آمريکايی روی نيمکت عراق بنشينم


افشين قطبی سرمربی جديد تيم ملی ايران سه روز پيش از انتخابش به عنوان جانشين محمد مايلی‌کهن در گفت‌وگوی مفصلی با روزنامه‌ی نيويورک تايمز شرکت کرد و مدعی شد که پس از برکناری علی دايی ۸۵ درصد مردم ايران به حضور او در تيم ملی رای دادند.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، "جک بل" نويسنده‌ی روزنامه‌ی نيويورک تايمز در ابتدای گفت‌وگوی اين روزنامه با افشين قطبی می‌نويسد: «گفت‌وگو با افشين قطبی يکشنبه‌ی پيش و سه روز پيش از آنکه قطبی به عنوان سرمربی تيم ملی ايران انتخاب شود، به وسيله‌ی تلفن انجام گرفت. برای ترتيب دادن اين مصاحبه چندين ايميل‌ ردوبدل شد که در يکی از آنها قطبی گفت که بار ديگر پيشنهاد حضورش در تيم ملی مطرح شده است.»

در ادامه نويسنده‌ی اين روزنامه به کارنامه‌ی افشين قطبی در فوتبال اشاره‌ای داشته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




* چه اتفاقی برای شما در ايران افتاد؟
- خيلی ساده بود. پس از قهرمانی در ماه می سال گذشته من به خاطر انتظاراتی که از تيم پس از قهرمانی به وجود آمده بود، از تيم جدا شدم. می‌دانستم که انتظارات زيادی به وجود آمده است. در باشگاه ما و در فوتبال حرفه‌ای ايران انتظارات زيادی وجود دارد اما، حداقل در باشگاه ما امکانات برای رسيدن به موفقيت‌ها کم بود. من عاشق مردم ايران هستم. با آنها پس از قهرمانی خاطرات زيادی دارم. هر جای دنيا که شما پای بگذاريد جمعيت زيادی از ايرانيان وجود دارد و آنها به خوبی درباره‌ی فوتبال اطلاع دارند. حتی در دبی که بودم، مردم من را می‌شناختند و ازمن می‌خواستند که به کارم در پرسپوليس ادامه بدهم. مديريت باشگاه پس از قهرمانی پرسپوليس تغيير کرد. مديری بر سر کار آمد که به من گفت حمايت‌های مالی برای رسيدن به قهرمانی در آسيا را از تيم انجام خواهد داد. تصميم گرفتم از اين فرصت بزرگ استفاده کنم. می‌خواستم در باشگاه زيرساخت‌های اروپايی بسازم و فضای فوتبال حرفه‌ای را بين بازيکنانم گسترش دهم. من با چالشی روبرو شده بودم اما، هر روز می‌ديدم که آن قول‌هايی که داده شده بود، تنها وعده‌های توخالی بود. هم‌چنين متوجه شدم که محبوبيت و موفقيت در ايران دشمنان زيادی ايجاد می‌کند. در ايران فوتبال نقش بزرگی در جامعه‌ ايفا می‌کند. زمانی که بازی داشتيم، صد هزار تماشاگر به ورزشگاه می‌آمدند و از تلويزيون بيش از ۲۰ ميليون نفر بازی‌های ما را تماشا می‌کردند. موفقيت‌ها و اتفاقاتی که رخ می‌داد مردم را در تمامی رده‌های سنی خوشحال می‌کرد. از سال ۲۰۰۷ من متوجه شدم که افراد زيادی وجود دارند که دوست دارند سرمربی پرسپوليس (جانشين من) شوند. اين موفقيت را دشوارتر می‌کرد. ليگ ايران با ليگ آمريکا متفاوت است. وقتی شما نتوانی نتايج خوبی بگيری، بسيار دشوار است که بتوانی شغلت را حفظ کنی. دو يا سه نتيجه‌ی بد کار شما را تمام می‌کند اما، به نظر من يکی از تفاوت‌های بزرگ بين ليگ ايران و ليگ آمريکا اين است که در ايران برای کار شما ارزش قائل می‌شوند. ميليون‌ها نفر روزنامه‌ی نيويورک تايمز را می‌خوانند و اين به کار ارزش می‌دهد. اين دقيقا چيزی است که در فوتبال ايران وجود دارد. همين که برای کار شما ارزش قائلند باعث شد که من به پرسپوليس برگردم.

* شما در نوامبر گذشته و زمانی که ايران مقابل عربستان باخت و سرمربی اخراج شد، به طور مشخص اعلام کرديد که برای حضور در تيم ملی علاقه‌مند هستيد؟
- پس از شکست مقابل عربستان علی دايی از سرمربيگری تيم ملی اخراج شد. پس از آن تعداد زيادی افراد برای سرمربيگری تيم ملی ايران کانديد شدند. در نظرسنجی‌هايی که در روزنامه‌ها و مسابقات SMS وجود داشت، ۸۵ درصد از مردم می‌خواستند که من سرمربی تيم ملی ايران شوم. من با بهترين مربيان دنيا در جام جهانی کار کرده‌ بودم و با پرسپوليس هم موفق بودم. من بازيکنان را می‌شناختم فکر می‌کنم که من بهترين کانديد هستم. من مربی ايرانی - آمريکايی هستم و شايد اين مساله چندان جالب نبود. عشق من هميشه فوتبال است و می‌خواهم هميشه آن را انجام دهم. هيچ چيزی مثل آن برای من در زندگی با ارزش نيست.

* شما مدتی را در گالکسی گذرانديد. آن دوران چطور گذشت؟
- استيو سمپ‌سون سرمربی تيم بود. زمان جذاب بود. در آن زمان گالکسی بازی‌های زيادی را با موفقيت پشت سر گذاشت و نتايج بسيار خوبی گرفت اما، متاسفانه اتفاق تاسف‌باری در لس‌آنجلس رخ داد و من از اين اتفاق بسيار ناراحت هستم.

* شما در بسياری از مناطق مختلف جهان کار کرده‌ايد. کدام نقطه از جهان بيشتر از جاهای ديگر در شما تاثيرگذار بود؟
- سوال بسيار خوبی است. با هر کس که کار کرده‌ام، او به من اعتماد داشته است. در سال ۹۱ با "بورا ميليتونويچ" کار کرده‌ام. او همچنان برای من يک دوست بسيار خوب است. "استيو سمپ‌سون" زمانی که من در دانشگاه بازی می‌کردم، سرمربی تيم من بود. من مفتخر بودم که ۱۸ ماه با گاس هيدينک کار کردم و با او به همراه کره جنوبی تيم چهارم جهان شديم. من تجربيات بسيار زيادی از کار کردن در کنار مربيان کره‌ای در سامسونگ داشته‌ام. نمی‌توانستم به زبان آنها صحبت کنم اما، "چابوم‌" با بازيکنان صحبت می‌کرد. سپس آن را به زبان دست و پا شکسته‌ی آلمانی برای من ترجمه می‌کرد و من تلاش می‌کردم که حسم را با زبان انگليسی منتقل کنم اما، بعضی مواقع همه چيز در ترجمه‌ها گم می‌شد. زمانی که در کره جنوبی بودم با "ديک ادووکات" که شخصيت بسيار بزرگی دارد، کار کردم. سپس ۹ ماه بسيار عالی را در کنار پيم‌فربيک که هم اکنون در استراليا حضور دارد، گذراندم. ما در جام جهانی ۹۴ در آمريکا بوديم و رابطه‌ی بسيار نزديکی از همان زمان برقرار شد. نفر بعدی که من بايد از او نام ببرم "دوگ هميلتون" بود. زمانی که او درگذشت من انسان بسيار بزرگی را از دست دادم. او مربی بسيار بزرگی در ليگ آمريکا بود و من در زمينه مديريت چيزهای زيادی از او ياد گرفتم.

* شما نتوانستيد سرمربی تيم ملی ايران شويد. حالا به چه فکر می‌کنيد؟
- در اين لحظه من به دنبال کار در خارج از مرزهای ايران هستم. مذاکراتی با تيم‌های سوئدی، بلژيکی، هلندی داشته‌ام و گفت‌وگوهايی را هم با منچسترسيتی انجام داده‌ام. فکر می‌کنم که اين هفته به اروپا سفر کنم. آنها برنامه‌ی بلندمدتی می‌خواهند. همچنين از يکی از باشگاه‌های بزرگ آفريقای جنوبی که "سان‌داون" خوانده می‌شود، پيشنهاد دارم. در خاورميانه در قطر و امارات هم پيشنهادهايی وجود دارد. هر چيزی ممکن است در فوتبال اتفاق بيفتد. بعضی مواقع شما فکر می‌کنيد که همه چيز تمام شده و توافق‌ها انجام شده اما، سرمربی يک تيم چند بازی را می‌برد و آن موقع است که تغييری در کادر فنی صورت نمی‌گيرد.

* شما گفتيد که دوستی طولانی مدتی را با "بورا" داريد. درمورد کار او در عراق چه نظری داريد؟
- داستان بسيار جالبی است. من در آمستردام بودم که بورا با من تماس گرفت. او می‌خواست بداند که چه اتفاقی برای من در ايران افتاد. من به او گفتم که عراق به دنبال سرمربی می‌گردد و قرار شد با هم مفصل صحبت کنيم. عراق هم به من پيشنهاد داده بود اما، نمی‌توانستم تصور کنم که يک ايرانی - آمريکايی روی نيمکت عراق بنشيند. من به بورا شماره‌ی مدير برنامه‌های فدراسيون فوتبال عراق را دادم. در آن زمان عراق به دنبال فيليپ تروسيه بود اما، من اعتقاد داشتم که بورا گزينه‌ی مناسب‌تری است. او تجربيات زيادی داشت و موفقيت‌های زيادی برای رساندن تيم‌ها به جام جهانی کسب کرده بود. ۴۸ ساعت بعد بورا به عنوان سرمربی عراق انتخاب شد. اين نشان می‌دهد که دوستی و رفاقت در فوتبال می‌تواند وجود داشته باشد. از اينکه او هم اکنون در عراق است، بسيار خوشحالم.

* آيا فکر می‌کنيد که ايران شانسی برای رسيدن به جام جهانی دارد؟
- فکر می‌کنم کار بسيار مشکلی وجود دارد. ما تنها شش امتياز داريم و بايد در کره به پيروزی برسيم. فضای اطراف تيم و وضعيت روانی تيم چندان مثبت نيست. بايد در تيم همکاری به وجود بيايد تا فضای مثبتی در اطراف تيم ايجاد شود.

* خالی از لطف خواهد بود اگر من از شما درمورد تنش‌هايی که بين دولت ايران و آمريکا وجود دارد، سوالی نپرسم. آيا شما ايران را يک مشکل يا نگرانی می‌دانيد؟
- به اعتقاد من مردم ايران با هيچ کس مشکلی ندارند. آنها مهربان‌ترين و دوستانه‌ترين مردمان هستند. آنها اخبار دنيا را می‌دانند و می‌خواهند که بخشی از جامعه‌ی بين‌الملل باشند. تجربه‌ای که از زمان حضورم در پرسپوليس بدست آورده‌ام، نشان می‌دهد که مردم ايران چقدر عشق و تعصب به کشورشان دارند. متاسفانه اين انرژی تا به حال پنهان باقی مانده و مانند يک راز بوده است.

«جک بل" روزنامه‌نگار روزنامه‌ی نيويورک تايمز در ادامه می‌نويسد: «يکشنبه‌ی گذشته من ايميلی برای قطبی ارسال کردم و از او خواستم که نقشش را در تيم ملی آمريکا در جام جهانی ۱۹۹۸ و زمانی که آمريکا در جام جهانی فرانسه حضور داشت و مقابل ايران با نتيجه‌ی دو بر يک شکست خورد را برايم توضيح دهد. او نوشت؛ من در آن زمان در کادر فنی تيم ملی آمريکا بودم. من نقشم در آن زمان اين بود که مدل‌های تاکتيکی و کارهای آناليزی را برای تيم استيو سمپ‌سون انجام دهم. بازی ايران و آمريکا بازی ويژه‌ای برای همه بود اين ديدار بار ديگر تاثير و معجزه‌ی فوتبال را نشان داد و ملت‌ها را کنار هم قرار داد و مردم دو کشور را فارغ از مسايل سياسی در کنار هم قرار داد. از نظر شخصی از اينکه در آن بازی حضور داشتم، بسيار خوشحالم.

سپس سه‌شنبه "قطبی" ايميلی برای من ارسال کرد و در آن از من خواست که خيلی سريع با او در دبی تماس بگيرم و مصاحبه را برای او بخوانم. من با او تماس گرفتم. اين زمان دقيقا وقتی بود که قطبی به من گفت که فدراسيون فوتبال ايران جانشين علی دايی را برکنار کرده و او در صدر فهرست فدراسيون فوتبال ايران برای حضور در تيم ملی است. داستان داشت جالب‌تر می‌شد و من منتظر بودم تا ببينم چه اتفاقی می‌افتد. چهارشنبه من ايميل ديگری از قطبی دريافت کردم که در آن نوشته شده بود؛ می‌خواهم همان طور که به تو قول داده بودم، اعلام کنم که من به عنوان سرمربی تيم ملی ايران انتخاب شدم.

و سرانجام چهارشنبه اين پيام از سوی قطبی برای من ارسال شد: از اينکه به عنوان سرمربی تيم ملی ايران در راه رقابت‌های جام جهانی ۲۰۱۰ انتخاب شدم، هيجان زده‌ام. رويای هميشگی، آرزوی ديرينه و داستانی که از پيش نوشته شده بود، در حال محقق شدن است. من بايد از تمامی مردم جهان که با من شاد شدند، از من حمايت کردند و من را برای رسيدن به اين فرصت تهييج کردند، تشکر کنم. ايران در مرحله‌ی مقدماتی جام جهانی وضعيت دشواری دارد اما، با بازيکنان با کيفيت و حمايت ۷۰ ميليون ايرانی در سراسر جهان همه چيز ممکن است.»





















Copyright: gooya.com 2016