در همين زمينه
19 مهر» کفاشيان جانشين صفايی فراهانی در کنفدراسيون فوتبال آسيا می شود، ايلنا5 شهریور» وکيل علی دايی : مقامات سياسی به دايی توصيه کرده اند شکايتش را به فيفا نبرد، ايلنا 31 مرداد» علی کفاشيان : دايی چک را گرفت اما متمم را امضا نکرد، ايلنا 29 مرداد» ناگفتههای جديد علی دايی از ناکامی تيم ملی در برنامه نود: میخواهم حقم را بگيرم! مهر 25 مرداد» علی دايی: میدانستم عليهی من رای میدهند، بگذاريد ۳۰ دقيقه در پخش زنده تلويزيونی حرفهايم را بزنم، ايسنا
بخوانید!
11 آبان » سه ايرانی در جمع بهترينهای فوتبال سال آسيا، مهر
11 آبان » مهرعليزاده: علیآبادی را در ۸۸۰ ميليارد تومان غوطهور کردم، گفتند استقلال و پرسپوليس را خصوصی نکنيد، خبرآنلاين 10 آبان » دومين گل فصل نكونام در شب شكست سنگين اوساسونا، ایلنا 9 آبان » پرسپولیس به مصاف تیم های اینتراخت فرانکفورت، ترابوزان و کلن میرود، مهر 9 آبان » پرسپولیس استیلآذین را شکست داد و سوم شد، مهر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مهرعليزاده: علیآبادی را در ۸۸۰ ميليارد تومان غوطهور کردم، گفتند استقلال و پرسپوليس را خصوصی نکنيد، خبرآنلاينورزش > مديريت ورزش - مدالآوریهای ورزش ايران در دوران رياست محسن مهرعليزاده در سازمان تربيت بدنی هنوز از ياد نرفته. اما نظام جامعی که او سالها برايش کار کرد و آخر هم عملی نشد، کاملا از ذهنها پاک شده است. ميثم بهرامی / مدالآوریهای ورزش ايران در دوران رياست محسن مهرعليزاده در سازمان تربيت بدنی هنوز از ياد نرفته. اما نظام جامعی که او سالها برايش کار کرد و آخر هم عملی نشد، کاملا از ذهنها پاک شده است. نظام جامع، طرحی بود که مهرعليزاده از آن به عنوان ماندگارترين کار خود در ورزش ايران ياد میکند؛ گرچه میگويد: «پس از چند سال اجرا نشدن اين طرح، ديگر دلسرد شدهام.» محسن مهرعليزاده که در دولت هشتم رئيس سازمان تربيت بدنی ايران بود، هنوز هم در ورزش فعاليت میکند؛ اما خيلی کمتر و بدون سر و صداتر. او حالا غير از فعاليتهای اقتصادیاش مثل رياست بر هيات مديره بيمه دی، رئيس فدراسيون جهانی ورزشهای زورخانهای هم هست؛ فدراسيونی که خودش آن را تاسيس کرد تا يک ورزش کاملا ايرانی را به همه کشورها معرفی کند. *سوال اول در مورد رياست شما بر فدراسيون جهانی ورزشهای زورخانهای است. اينکه شما تنها ايرانی هستيد که رياست يک فدراسيون جهانی را برعهده داريد نکتهای جالب توجه است. هرچند که به اين موضوع توجه زيادی نمیشود. اينکه من رئيس فدراسيون جهانی ورزشهای زورخانهای شدم به اين دليل بود که اين فدراسيون اصلا در ايران تشکيل شد. معمولا روسای فدراسيونهای جهانی طی يک پروسه انتخاباتی برگزيده میشوند. در اختيار داشتن کرسیهای بينالمللی برای ورزش هر کشوری خوب است. ما هم بايد سعی کنيم کرسیهای بينالمللی داشته باشيم. البته داشتن اين کرسیها کار سختی است. يک نفر بايد ده يا دوازده سال در يک جايگاهی باشد تا بتواند به يک سمتی در فدراسيون جهانی برسد. البته ما نفراتی را داريم که عضو هيات رئيسه فدراسيونهای جهانی هستند. اما اين روشی است که برای فدراسيونهای ساير رشتههای ورزشی در نظر گرفته میشود. در مورد فدراسيون جهانی ورزشهای زورخانهای، چون ما خودمان اين فدراسيون را تاسيس کرديم و اصلا اين رشته يک رشته کاملا ايرانی است، ماجرا فرق میکند. اصلا اهداف اصلی ما هم نشان دادن هويت تاريخی و فرهنگی ايران به دنيا است. به عبارت ديگر ما همچنان باور داريم به اين موضوع که اين رشته میتواند به عنوان يک رشته مقبول و قابل پذيرش برای تمام دنيا باشد. چراکه همانطور که همه دنيا و به خصوص مسلمانان اعتقاد دارند، ورزش در کنار جسم، بايد روح انسان را پرورش دهد و اين اتفاقی است که در ورزشهای زورخانهای رخ میدهد. *شما کارهای اصلی افتتاح فدراسيون جهانی ورزشهای زورخانهای را زمانی که رئيس سازمان تربيت بدنی بوديد انجام داديد و هنوز هم رئيس اين فدراسيون جهانی هستيد. از مهرماه ۱۳۸۳ بود که فدراسيون بينالمللی ورزشهای زورخانهای با کمک يکی دو کشور ديگر تصويب شد. البته قبل از آن هم ما يکی دو سال روی اين موضوع کار کرده بوديم. آييننامه نوشتيم، اساسنامه نوشتيم، با چند کشور لابی کرديم و آنها را با اين ورزش آشنا کرديم. من تقريبا از اوايل يا اواسط سال ۱۳۸۱ کار روی تاسيس فدراسيون جهانی ورزشهای زورخانهای را شروع کردم. تا اواسط ۱۳۸۳ که نزديک به دو سال بود، يک گروه ۳۰ - ۴۰ نفره داشتيم که جلسات خوبی گذاشتيم و همه کارها را انجام داديم. آن موقع من رئيس سازمان تربيت بدنی هم بودم. طبيعی بود که چون من بنيانگذار اين فدراسيون بودم، بايد از اين فدراسيون محافظت میکردم. سال ۱۳۸۷ يک انتخاباتی برای رياست فدراسيون جهانی گذاشتيم که اعضا با توجه به اينکه کارهای من را در سالهای گذشته ديده بودند، دوباره به من رای دادند. الان هم تا دو سال ديگر رياست اين فدراسيون بر عهده من است. *البته يک مشکلاتی هم سر رياست فدراسيون جهانی، با روسای بعدی سازمان تربيت بدنی داشتيد. وقتی دوره رياست شما بر سازمان تربيت بدنی به پايان رسيد، رئيس بعدی سازمان تربيت بدنی بدون توجه به اينکه جايگاه شما در ورزش زورخانهای يک جايگاه بينالمللی است، میخواست شما کنار برويد و جايتان را به او بدهيد. بله. هر رئيس سازمانی که میآيد، با توجه به اطلاعات اوليهای که به او میدهند، در همين حال و هواست. میگويد اگر من رئيس ورزش ايران هستم، پس بايد اين جايگاه را هم به من بدهند. اما وقتی در يک فضای منطقی بحث میشود، رئيس سازمان متوجه میشود که اين جايگاه يک جايگاه بينالمللی است. در چنين شرايطی هم منطق حکم میکند وقتی يک نفر بدون هيچ توقع و چشمداشتی از روابط خود در خارج و داخل کشور خرج میکند که يک ورزش ايرانی را به دنيا معرفی کند، رئيس سازمان تربيت بدنی به او بگويد دستت درد نکند. به هر حال من هم رئيس سازمان تربيت بدنی بودهام و میدانم کسی که در اين جايگاه قرار میگيرد به اندازه کافی گرفتاری و کار دارد. البته در مورد رئيس فعلی سازمان تربيت بدنی بايد بگويم ما چند جلسه با ايشان داشتهايم که قول مساعدت و همکاری را به ما دادهاند و در شرايط فعلی ما هيچ مشکلی از نظر فعاليتهايمان با سازمان تربيت بدنی نداريم. گرچه در دوره قبلی، متاسفانه روزهای خيلی سختی را گذرانديم. *شما دو دوره قبل جايگاه فعلی علی سعيدلو را داشتيد. بعد از شما محمد علیآبادی رئيس سازمان تربيت بدنی شد و بعد هم علی سعيدلو. الان که عملکرد اين دو مدير را ديدهايد، فکر میکنيد خودتان عملکرد بهتری داشتيد يا مديران بعدی؟ اجازه بدهيد اصلا من مقايسه نکنم. يک نفر سومی بايد بيايد مقايسه کند چون من که خودم يک طرف ماجرا هستم نمیتوانم جانب عدالت را رعايت کنم. *علی سعيدلو و محمد علیآبادی هم مثل شما مديرانی از جنس اقتصاد و سياست هستند. چه اتفاقی افتاد که شما بعد از يک دوره استانداری در خراسان، يک دفعه رئيس سازمان تربيت بدنی شديد؟ البته اين را بايد از رئيس جمهور وقت بپرسيد. تنها دليلی که من فکر میکنم باعث شد آقای خاتمی من را به عنوان رئيس سازمان تربيت بدنی انتخاب کند، اين بود که ايشان احساس میکردند ورزش نيازمند به برنامهريزی بلند مدت، يک نگاه برنامهای، يک نگاه طراحانه و نگاه مهندسی است؛ مهندسی برای طراحی آينده ورزش. ايشان احساس میکردند افت و خيزهايی که در نتايج ورزشی ايران پيش آمده بود که همين افت و خيزها با احساسات مردم روبهرو شده بود، ناشی از نداشتن يک نظام جامع و يک طرح جامع است. اصولا نظام يا طرح جامع را کسی میتواند با علاقه دنبالش باشد که نگاهش، نگاه برنامهای و بلند مدت باشد. آقای خاتمی با نظارتی که به کار من در استان خراسان داشتند، به اين نتيجه رسيده بودند که من جزو آن دسته از مديران هستم که نگاه برنامهای و بلند مدت دارم. به همين دليل من را به عنوان رئيس سازمان تربيت بدنی انتخاب کردند. حالا بد يا خوب بودن من را هم مردم میتوانند در موردش نظر بدهند. *تا آنجا که در اذهان باقی مانده، ورزش در دوران شما از نظر مدالآوری دوران خوبی را پشت سر گذاشت. بله. البته مدال المپيک دوره قبل از من از نظر رنگ مرغوبتر از دوره من بود. در دوره قبل از من، سه مدال طلا و يک برنز گرفته بودند اما در دوره من، ۶ مدال گرفتيم که دو طلا، دو نقره و دو برنز بود. خب در المپيک جايگاه تيمها را با مدالهای طلا میسنجند. اما اگر بخواهيم از نظر تعداد در نظر بگيريم، خب طلا و نقره با هم يک قدم فاصله دارند. اينکه ما توانسته بوديم خودمان را به سطحی برسانيم که به جای چهار مدال، شش مدال بگيريم اين معنا را میداد که ورزش ما در سطح عمومی بالا رفته بود. در المپيک آسيايی وضعمان خوب بود. يکی از مهمترين کارها رشدی بود که در کشتی و فوتبال داشتيم. دوره من تنها دورهای بود که خيلی راحت و بدون اينکه به پلیآف برويم، حتی در شرايطی که هنوز يکی از مسابقههای تيم ملی باقی مانده بود به جام جهانی فوتبال رسيديم. بازی آخر ما که با ژاپن بود، يک مسابقه تشريفاتی به حساب میآمد و ايران پيش از برگزاری اين مسابقه به جام جهانی صعود کرده بود. فوتبال ما پرتجربهترين، جوانترين و هماهنگترين تيم را داشت. تيم و مربی با رئيس فدراسيون ارتباط خوبی داشتند. *يکی از کارهای خيلی مهمی هم که شما انجام داديد، طراحی نظام جام ورزش ايران بود. بله. مسائلی که در مورد تيم ملی فوتبال و نتايج ايران در المپيک مطرح کردم، امور جاری بودند. اما من فکر میکنم قدمهايی که ما در خصوص طراحی نظام جامع ورزش برداشتيم خيلی اساسیتر بود. اين طرح زمان زيادی برد. اين طرح به اندازه چند ده هزار نفر ساعت کار برد. چند صد نفر در آن مشارکت کردند. طرح معمولی هم نبود. نظام جامع، يک طراحی نوينی داشت. ما در اين طرح در ۱۴ بخش مختلف، تکليف ورزش را مشخص کرديم. اين خيلی کار بزرگی بود. کار من هم نبود. اما باز هم بايد تاکيد کنم که کار مشکلی بود. اين کار فقط بودجه نبود. اين کار بازتعريف ورزش و جايگاه آن در کشور بود. با اين کار وظايف دستگاههای کشور در مقابل ورزش را مشخص کرديم. به نظر من ماندگارترين کاری که در دوران من انجام شد، همين نظام جامع ورزش کشور بود. البته قبول دارم که دوران من پرمدالترين دوران ورزش ايران بوده اما باز هم میگويم نظام جامع ورزش کشور کاری بزرگتر از آن مدالآوریها بود. *البته در دوران شما، سازمان تربيت بدنی يک ضعفی هم داشت. شما برخلاف آقای علیآبادی، ساخت و ساز را رها کرده بوديد و کارهای عمرانی سازمان تربيت بدنی خيلی کم بود. نه، نه. اينطور نبود. ما اصلا ساخت و ساز را رها نکرديم. ما در يک مقطعی قرار گرفته بوديم که کل بودجه عمرانی سازمان ۲۰ ميليارد تومان بود. فقط و فقط طرحهای نيمهتمام ما ۱۰۰ ميليارد تومان پول نياز داشتند. به عبارتی اگر ما ۲۰ ميليارد را میگرفتيم و اين پول را اضافه نمیکرديم، بايد ۵ سال هيچ کلنگی نمیزديم و فقط پروژههای قبلی را به اتمام میرسانديم. من آذرماه وارد سازمان ورزش شدم. در آذرماه معمولا اين بودجهها بسته شدهاند اما آن سال با آقای خاتمی لابی کرديم و با توجه به علاقهای که ايشان به ورزش داشتند، ۲۰ ميليارد تومان ديگر هم برای ورزش گرفتيم که بودجه ما شد ۴۰ ميليارد تومان. سال بعدش بودجه ما شد ۸۰ ميليارد تومان و سال بعدش شد ۱۱۰ ميليارد تومان. ما با اين پولها رفتيم جلو و به همان ميزان هم ساخت و ساز داشتيم. ولی ما قدمهای اساسیتری برداشتيم برای اينکه در ۴ سال بعدی، نيازمند به ۸۰ يا ۱۱۰ ميليارد تومان نباشيم. *اين بحث مالی هم در همان نظام جامع ورزش گنجانده شده بود؟ بله. ما رفتيم بررسی کرديم و آمارش را به دست آورديم که وقتی رفتيم به دولت گفتيم پول میخواهيم، بگوييم همينطوری روی هوا نمیگوييم پول بدهيد. من هميشه میگفتم قالب خمير بودجه سازمان تربيت بدنی را از همان اول کم برداشتهاند و به همين دليل هرچقدر هم با دولت چانه بزنيم باز هم پول کمی میدهند. آن چيزی که لازم بود اين بود که دولت قبول کند به ورزش بودجه کمی میدهند. به همين دليل در نظام جامع ما رفتيم بودجه ۲۰ تا کشور را بررسی کرديم و ميانگين فضای ورزشی در هر کشور را به دست آورديم که ۲.۵ متر مربع بود. برای ما نيم متر مربع بود که دو متر کمتر از آن ميانگين بود. ما گفتيم بايد در يک برنامه ۱۰ ساله فضای ورزشی کشورمان را به ۲.۵ متر مربع برسانيم. يعنی هر ۵ سال يک متر مربع. دولت اين را قبول نکرد و گفت شما اين نظام جامع را در ۲۰ سال اجرا کن. قرار شد برای هر سال يک دهم متر مربع بسازيم. ما به دولت گفتيم شما بعد از ۲۰ سال تازه میرسيد به ميانگين امروز دنيا. دولت هم اين را از ما قبول کرد. نشستيم حساب کرديم و به اين نتيجه رسيديم که برای سالی يک دهم متر مربع افزايش فضای ورزشی کشور، در سال هزار ميليارد تومان احتياج داريم. فهميدند وقتی ما میگوييم ۱۱۰ ميليارد تومان کافی نيست، راست میگوييم. آمدند ۸۸۰ ميليارد تومان بودجه عمرانی برای ورزش کشور در سال ۸۴ تصويب کردند. خب ما هم اواسط سال ۸۴ رفتيم و خوششانسی آقای علیآبادی بود که او را غوطهور کرد در يک بودجه ۸۸۰ ميليارد تومانی. به جای ۲۰ يا ۳۰ ميليارد تومان، به او ۸۸۰ ميليارد تومان رسيد. به همين دليل او بايد هم میساخت. يعنی اگر نمیساخت زير سوال بود. *همانطور که گفتيد، شما آمده بوديد که برنامههای بلند مدت بريزيد. وقتی شما رفتيد، برنامههايی را که شما در نظر گرفته بوديد، اجرا شدند؟ کسی اين برنامهها را ادامه داد يا اينکه بعد از رفتن شما، برنامهها هم فراموش شدند؟ نه، اجرا نشد. البته نه اينکه کاملا اجرا نشده باشد. ولی يک بخش قابل توجهی از آن اجرا نشد. يکی از دستاوردهای ما اين بود که جا بيندازيم ورزش کشور سالی ۸۸۰ ميليارد تومان احتياج دارد. همانطور هم که گفتم، مدير بعدی اگر اين پول را خرج نمیکرد و ساخت و سازی نداشت زير سوال میرفت. در مورد نظام اداری ورزش هم بايد بگويم که ما طبق نظام جامع ورزش مسائلی را تعيين کرديم که در آينده ورزش کشور تاثير گذاشت. مثلا معاونتهای سازمان تربيت بدنی تغيير کردند. اما اين نظام جامع ديگر پیگيری نشد. ما حتی يک مرکزی به نام مديريت و توسعه ورزشی کشور را تاسيس کرديم که برای اين مرکز از دولت موقعيت قائم مقامی سازمان ورزش را گرفته بوديم. به اين دليل که تمام معاونتهای ورزشی کشور بدانند آنچه که سازمان ورزش کشور را هدايت میکند علم و برنامه است. اينطوری هر لحظه سايه نظام جامع را بالای سر ورزش میديديم. اما اين از بين رفت. از بين رفتن اين مرکز، تضمينی که برای اجرای نظام جامع وجود داشت را از بين برد. الان من هر لحظه مثل مادری که کودکی را به دنيا آورده و به فکر سلامت اوست، نگران سلامت نظام جامع ورزش هستم. *الان که ظاهرا اين نظام جامع زياد جدی گرفته نمیشود؟ من زياد پيگيری نمیکنم اما میتوانم بگويم در دوره قبل سازمان تربيت بدنی خاطره خوبی نداشتيم. *همين باعث شد ديگر پيگيری هم نکنيد؟ نه ديگر. وقتی يک طرحی دو سه سال به کار گرفته نمیشود آدم دلسرد میشود. *فکر میکنيد بهترين کاری که در چهار سال رياست خود بر سازمان تربيت بدنی کرديد چه بود؟ همين نظام جامع. يک کار خيلی خوب ديگر هم منهای آن مدالآوریها داشتيم که ايجاد صندوق حمايت از قهرمانان و پيشکسوتان بود. آن هم يک کار خيلی اساسی است که خوشبختانه ادامه پيدا کرده است. من احساس کردم ورزشکار برای اينکه ورزش را ادامه بدهد بايد ببيند که آن کسی که قبلا اين راه را رفته الان چه شرايطی دارد. اينطور نباشد که ورزشکار تا وقتی جوان است برود ورزش کند و بعد از آن فراموش شود. با اين شرايط، ورزشکار اصلا رغبت نمیکند عمرش را برای ورزش بگذارد چون میبيند آنهايی که قبلا قهرمان بودهاند شرايط خوبی ندارند. به همين دليل بود که ما صندوق حمايت از پيشکسوتان و قهرمانان را تاسيس کرديم. *يک کار ديگری که شما آن را شروع کرديد اما به سرانجامی نرسيد خصوصیسازی ورزش بود. در دوران شما خصوصیسازی خيلی جدی گرفته شد اما بعد از آن زياد جدی گرفته نشد. اين يک عزم و اراده جدی میخواهد. ما آن موقع تا اين حد که بورس را راضی کرديم که باشگاهها را قبول کنند خودش خيلی خوب بود. مديرکل بورس آمد دفتر من و صحبت کرديم. ورود به بورس شرايطی دارد اما آنها قبول کردند که از يک سری شرايط چشمپوشی کنند. همه کارهايش انجام شد و در هيات دولت هم مجوز دادند. اما متاسفانه افتاد به ايام آخر دوران کاری من. اگر يادتان باشد من آن موقع خودم کانديدای رياست جمهوری بودم. احساس کردم اگر بخواهم اين موضوع را در آن روزها پيگيری کنم ممکن است اينطوری برداشت شود که من قصد تبليغات دارم. گفتم بعد از انتخابات اين کار را انجام میدهم اما بعد از انتخابات هم به ما اعلام شد که شما اين کار را انجام ندهيد. البته آن زمان هنوز من رئيس سازمان بودم اما با توجه به اينکه مشخص بود رئيس سازمان تربيت بدنی عوض میشود ما اين حق را به مديران جديد داديم که خودشان آن را به طور کامل انجام دهند و ما کار را زخمی نکنيم. *الان هم هر چند ماه يک بار اين موضوع مطرح میشود و دوباره همه آن را فراموش میکنند. از طرفی وقتی بحث خصوصیسازی میشود، فقط در مورد استقلال و پرسپوليس صحبت میکنند و کسی چيزی از ساير باشگاهها نمیگويد. با اين شرايط، آينده خصوصیسازی را در ورزش ايران روشن میبينيد؟ يک آينده کارشناسی دارد و يک آينده مديريتی. کدامشان را میخواهيد بگويم؟ *هر دو. آينده مديريتی اين است که اميدوارم با توجه به علاقهای که آقای سعيدلو دارد، اين کار انجام شود. انصافا خصوصیسازی در زمينههای مختلف تمرين شده است. در خيلی از بخشها خصوصیسازی انجام شده است. اما نظر کارشناسی يک چيز ديگر میگويد. به نظرم مثل کارهايی که در بانکها و بيمهها انجام شده، فوتبال هم همانطوری میشود. الان ما حدود ۱۲ تا بانک دولتی داريم که اينها دارند خصوصی میشوند. از طرفی ۱۲ - ۱۳ تا بانک خصوصی داريم. به قدری خصوصیها به طور اتوماتيک رشد میکنند که اصلا ديگر خصوصیسازی دولتیها بیاهميت میشود. يعنی الان چند تا از اين بانکهای بزرگ مثل صادرات و تجارت خصوصی شدهاند. ولی الان ديگر خصوصیسازی آنها آن اهميتی را که يک زمانی داشت، ندارد. اصلا حالا اگر خصوصی نشوند نمیتوانند زنده بمانند. فکر میکنم در مورد دو باشگاه استقلال و پرسپوليس هم همين اتفاق بيفتد. البته من دوست داشتم آن زمان خصوصی میشدند. ساير باشگاهها روزی به قدری فعال میشوند و به سمت خصوصیسازی میروند که ديگر خصوصیسازی استقلال و پرسپوليس آن اهميت گذشته را نخواهد داشت. *با آقای هاشمیطبا که صحبت میکرديم، میگفتند زمان رياست ايشان يک قانونی بوده که رئيس سازمان تربيت بدنی نمیتوانسته رئيس هيچ فدراسيونی را برکنار کند. اما زمان شما اين قانون را برمیدارند و به رئيس سازمان تربيت بدنی اين اختيار داده میشود که هر رئيس فدراسيونی را که خواست برکنار کند. حتما میدانيد با لغو همين قانون است که حالا هر کسی رئيس سازمان تربيت بدنی میشود به راحتی روسای فدراسيونهايی را که با او همسو نيستند کنار میگذارد. فکر میکنيد کار درستی کرديد؟ اين هم درست است هم نيست. درست است از اين نظر که من اين کار را انجام دادم اما خب هيچ وقت خودم هيچ رئيس فدراسيونی را برکنار نکردم. ما نمیخواهيم منفی نگاه کنيم اما چون انتخاب رئيس همه فدراسيونها برعهده مجمع آن فدراسيون است، اگر کسی که کار بلد نيست رئيس فدراسيون شود و در مدت رياست خود بتواند ارتباط دوستانهای با اعضای مجمع برقرار کند که در دوره بعدی هم به او رای بدهند، آن وقت چه کسی جوابگو است؟ در قانون اساسی آمده که رئيس جمهور، مسئول ورزش کشور است. خب رئيس جمهور هم يک معاون برای ورزش گذاشته. به عنوان مثال اگر در يک رشتهای افت کنيم، به اين رئيس فدراسيون نمیتوانيم چيزی بگوييم. يعنی هيچ کارهايم. بنابراين هيچ چيزی از ورزش در اختيار رئيس سازمان تربيت بدنی نيست. در حالی که مردم از سازمان تربيت بدنی و دولت گلايه میکنند. بنابراين ما برای اينکه روسای فدراسيونها به نحوی رئيس سازمان را مسلط به ورزش کشور بدانند و خودشان را با سازمان هماهنگ کنند، اين قانون را برداشتيم و به رئيس سازمان تربيت بدنی اختيار داديم که روسای فدراسيونها را برکنار کند. اما اين به نظر من تنها ابزاری بود که نبايد استفاده میشد. اين به نوعی بايد هول دهنده فدراسيونها میشد برای اينکه آنها را به لاين اصلی ببرد و آنها راه درست را بروند. حالا اگر بعد از ما کسی آمد و از اين موضوع استفاده نابجا کرد يا میکند، ديگر اشتباه ما نيست. مثلا در مورد آقای دادکان اين اتفاق رخ داد. ما آن تيم فوتبال را درست کرديم و آن انسجام بين سازمان و فدراسيون و تيم ملی وجود داشت اما با يک مصاحبه تلويزيونی آقای علیآبادی، تيم شل شد و روحيهها به هم ريخت و تيم ملی نتوانست به شرايط ايدهآلی که داشت برگردد. خود قانون خوب است، اما مجری قانون بايد قانون را خوب اجرا کند. *شايد تمايل به تعويض روسای فدراسيونها به اين دليل باشد که هميشه مديران سياسی يا اقتصادی را در راس سازمان تربيت بدنی میگذارند و اين مدير بدون اينکه آگاهی زيادی نسبت به شرايط داشته باشد، تنها میخواهد افرادی را در راس فدراسيونها بگذارد که با او همنظر باشند. اين بحثی است که آن زمان هم مطرح میشد. اما مقوله مديريت با مقوله ورزشکاری فرق میکند. من خودم اين موضوع را زياد قبول ندارم. به نظرم مهم مديريت است. مديريت يک چيز کاملا متفاوت از تمام رشتههای ديگر است. مديريت، ملات يک ساختمان است. فقط مهم اين است که آن مدير در کارش سياسی برخورد نکند. به هر حال وقتی يک دولت با يک گرايش فکری میآيد، رئيس سازمان تربيت بدنی را از بين افرادی انتخاب میکند که با آن گرايش فکری همسو باشد. اما مهم اين است که آن مدير در کارهايی که انجام میدهد، فارغ از تفکر سياسیاش باشد و فقط به ورزش فکر کند. مهم اين است که آن شخص، توانايی اداره آن مجموعهای را که در دست میگيرد داشته باشد. *بحث آخر در مورد مسابقههای آسيايی گوانگژوست. شما فکر میکنيد ايران در اين بازیها چه نتايجی میگيرد و در ردهبندی کلی در چه جايگاهی میايستد؟ من هم اگر بخواهم بگويم چندم میشويم، میشوم مثل رئيس سابق سازمان تربيت بدنی! من واقعا نمیدانم ايران در اين بازیها چندم میشود. فقط میتوانم اين را بگويم که چندم شدن ايران در بازیهای آسيايی به خيلی از عوامل بستگی دارد. اينکه اصلا کشور ميزبان کجاست و اين کشور در چه زمينههايی رشد کرده و در چه زمينههايی کار کرده است خيلی اهميت دارد. بايد ديد در طول چهار سال گذشته چه کشورهايی روی کدام رشتهها کار کردهاند و اصلا سرمايههای ما در کدام رشتهها بوده. بايد مقايسه کرد که رشتههايی که کشورهای ديگر روی آنها سرمايهگذاری زيادی کردهاند چه وضعيتی در ايران دارند. من در مجموع میتوانم بگويم در ورزشی که الان داريم، البته منهای مديريت فعلی ورزش، شرايط خوبی نداريم. البته قصد تعريف کردن از کسی را ندارم اما خب شما بايد اين را بدانيد که ورزش ايران شرايط خيلی خوبی ندارد. گرچه اين را هم بايد بگويم و بارها روی آن تاکيد کنم که نتايج کاروان ايران در بازیهای آسيايی، عملکرد مديريت گذشته ورزش است به علاوه دقت و حواس جمعی مدير جديد ورزش. مديريت جديد ورزش در اين يک سال چه برنامهای را میتوانسته پياده کند؟ يادم است زمانی که رئيس سازمان تربيت بدنی شدم، آذر سال ۸۰ بود. مهرماه سال ۸۱ هم بازیهای آسيايی برگزار شد. يعنی من فقط حدود ۹ ماه رئيس سازمان تربيت بدنی بودم که بازیهای آسيايی برگزار شد. نتايجی که ايران در بازیهای آسيايی سال ۸۱ گرفت، واقعا عملکرد من نبود. آن نتايجی که ايران گرفت، نتايج برنامههای مدير گذشته بود. کسی که رئيس سازمان تربيت بدنی میشود، در بازیهای آسيايی میتواند تنها روحيهها را حفظ کند که ورزشکاران و مربيان برای بازیهای آسيايی به مشکل نخورند. البته اين هم میشود که فرد، روحيهای که ورزشکاران دارند را از آنها بگيرد و زحمات مدير گذشته را بر باد دهد. تاريخ انتخاب رئيس سازمان تربيت بدنی در ايران طوری است که در کمتر از يک سال پس از انتخاب رئيس جديد، بازیهای آسيايی برگزار میشود. به همين دليل نمیتوان الان آقای سعيدلو را در موفقيت يا ناکامی ايران در گوانگژو خيلی سهيم دانست. الان آقای سعيدلو بيشترين کاری که از دستش برمیآيد اين است که روحيهها را حفظ کند. الان هم بدون در نظر گرفتن اينکه چه کسی در موفقيت يا ناکامی ايران در بازیهای آسيايی گوانگژو سهيم است، بايد بگويم فکر نمیکنم بتوانيم نتايجی بهتر از بازیهای آسيايی گذشته بگيريم. *الان همه دوست دارند پيشبينی کنند که ايران در بازیهای آسيايی چندم میشود. در حالی که ممکن است پيشبينیها باعث شود برخی از ورزشکاران دچار استرس شوند و نتايج بدتری بگيرند. اينکه اين همه روی پيشبينیهای نتايج کاروان ايران تاکيد میشود کار درستی است؟ پيشبينی کردن نتايج يک کاروان در يک مسابقات بزرگ اصلا کار بدی نيست. اما بايد ديد اين پيشبينی بر چه اساسی انجام شده است. اگر پيشبينی بر اساس يک تحليل صورت گرفته باشد میتواند طراحیهايی را به دنبال خودش داشته باشد که مسائل اصلاح شوند. يعنی پيشبينی درست، میتواند باعث از بين رفتن ضعفها هم بشود. من در ديداری که با آقای سعيدلو داشتم، ديدم ايشان يک تحليل آماری در مورد چندين دوره گذشته بازیهای آسيايی کردهاند. قابليتهای کشورهای مختلف و کشور خودمان را با آن تحليل میسنجيد و میگفت چقدر احتمال دارد در کدام رشتهها مدال بگيريم. من اين کار آقای سعيدلو را خيلی پسنديدم. اما يک مديری میآيد و میگويد دفعه قبل هفتم شديم، اين دفعه ششم شديم و دفعه بعد پنجم میشويم. اين درست نيست. اين به درد نمیخورد. Copyright: gooya.com 2016
|